نقاشي قهوه خانه اي ، بازتابي صادق و اصيل از هنر هنرمنداني عاشق و تنها و دل سوخته است . آناني كه از پس قرنها سكوت در خلوت عارفانه خود چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پرانس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را با كشيدن نقشي و نشاندن رنگي ، در دفاع از آبرو و اعتبار و اعتقادات و باورهاي همين مردم به يكباره شكستند ، نقشها زدند در ستايش راستي ها و مردانگي ها و فاش كشيدند حكايت كژي ها و پليدي ها را؛ رنگ سرخي نشاندند بر تن بودم و ديوار ، كه گويي لخته لخته خونهاي خشكيده مظلوميت هاي از ياد رفته بود . و رنگ سبزي گزيدند به پاس ياد بهار سر سبز و پر طراوت روح و انديشه راستان و آزادگاني كه در جان و دل و خيال و باور مردم - قرنهاي قرن ، نسل به نسل ،سينه به سينه - تا به روزگارشان به يادگار مانده بود ;و چه جاودانه و هميشه پايدار و ماندني ،هنرمنداني عاشق و مخلص آمدند تا با آبرويي ببخشند به هويت هنري و هنرمنداني آمدند تا مگر با دستهاي پينه بسته و به رنج خو گرفته شان، با دل آشنا به ستم و ناكامي شان . نواي همگامي سردهند ; همراه زمزمه هاي مردم كوچه و بازار ، كه هنوز ترانه هاي آزاديخواهي از لبهاشان دور نشده بود .
تولد هنر نقاشي قهوه خانه در ترسيم وقايع مذهبي و افسانه هاي ملي و سنتي - آنهم در ارتباط تنگاتنگ با اعتقادات و باورهاي مردم - جايگاهي فراخور تحسين و پر قدر . نقاشي قهوه خانه پديده يي نوظهور در تاريخ نقاشي ايران بود كه همراه حفظ تمامي ارزشهاي منطقي هنر مذهبي و سنتي ايران ، به ضرورت نياز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهاي مردم متولد شد . مردمي كه شمايل مقدس امامان بزرگوارشان . تصاوير حماسه هاي جانبازي و ايثار پيشوايان ديني شان را، نه به دليل آذين نقش و نگاري ، كه به دليل حرمت ايمانشان و برآوردن نذر و نيازشان مي خواستند ، مردمي كه در راستاي گذر زمان يلان و آزادگان شاهنامه حكيم توس را از خيال به نقش مي طلبيدند. تا مگر در همدلي و مونسي با راستان و پهلوانان شاهنامه غرور ملي از كف رفته خويش را بازيابند .
نقاشي ايران - در گذر عمر طولاني و پربارش ، با تمامي فراز و نشيب ها كه مي بيند ، در پناه و به قوت خيال پردازيهاي عالمانه و عارفانه است ، كه گريزان از نشان و نشانه هاي عيان، نقشهايي جدا از واقعيتهاي عيني را آشكار مي سازد . هنرمند نقاش اين ديار- به تبعيت از مباني معنوي سنت و فرهنگ سرزمينش ، تنها ،. دل را خوش در تظاهر به چيره دستي در هنر نمي كند . او شيفته آشكاري تفكر و الهام خويشتن است . مي كوشد تا در كنار خلق زيباييهاي برون ، چونان انساني متفكر، درون را بكاود.
اين شيوه از نگريستن و انديشيدن و خلاقيت، هرگز به دوراني خاص از تاريخ نقاشي ايران محدود نمي گردد ; چرا كه مي توان در ديرپاترين نقش نقاشان ناشناخته سفالهاي باستاني ، در نقاشهاي كهن آدم و حيوان و نبات درون غارها، حتي در پيچيدگي و رمز و راز نقوش هندسي هم، به چنين خيال و مكاشفه اي دست يافت .
تحول نقاشي ايراني به مفهوم و معيار امروزي اش - جدا از عرفان هنر تذهيب . سواي افسون و اعجاز نقشهاي پر رنگ و زيباي كاشيكاري و ساير تجليات هنرهاي بومي و سنتي - بدان هنگام شكل مي پذيرد كه با افسانه هاي ملي و بومي پيوند مي خورد . در اين پيوند مبارك، بي ترديد انديشه عالمانه حكيم توس ، فردوسي بزرگوار، نقشي اساسي و كارساز دارد . چه نقاشان با ذوق به مدد حكايات شاهنامه و با به تصوير در آوردن آنها ، به سهم و توان خويش بر حفظ و نگهداشت ميراث پر بار فرهنگ ايراني اداي دين مي كنند .
مردم به دنبال قهرمانان و آزادگان گمگشته خويش مي گردند . در پي بيان زبان دلشان، خيالها و آرزوهاي تحقير شده و ازياد رفته شان ، همين است كه ترانه هاي سراسري و زيباي عاميانه بر سر هر كوي و برزني بر لبها جاري مي شود ; قصه ها و افسانه هاي كهن ، رواجي دوباره مي يابند و همراه مردم ، نقاشان و هنرمندان غريب و تنها و محروم خود را صدا مي كنند تا بيايند و نقش آزادگان و راستان را بر پهنه بوم و بر پرده هاي پاك پرده داران ، آشكار و جاودانه سازند .
اين هنرمندان ضمن حفظ ارزشهاي شيوه هنر شمايل نگاران و پرده كشان گذشته مرزو بوم شان، خود بانيان مكتبي اصيل و فراخور شأن و آبروي اين هنر پر پشتوانه مردمي گرديدند كه ديري نپاييد تحت عنوان نقاشي قهوه خانه در تاريخ هنر ايران در مقامي بس والا و پايدار به جاي ماند .
نقاشي قهوه خانه اي از نظر محتوي به سه گروه كلي تقسيم مي شود .
1 ملي كه بر گرفته از ادبيات و حماسه هاي ملي ايران است .
2 بومي و سنتي كه بر گرفته از رسم هاو آشتي هاي رايج در بين عوام و اقلام ايراني است .
3 مذهبي كه بازتابي است از رواياي ، احاديث و داستاني و حماسه هاي اسلامي است .
منبع : سایت ارتباطات
آناني كه از پس قرنها سكوت در خلوت عارفانه خود چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پرانس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را با كشيدن نقشي و نشاندن رنگي ، در دفاع از آبرو و اعتبار و اعتقادات و باورهاي همين مردم به يكباره شكستند ، نقشها زدند.