مقتل در نگاه نخست اثري است كه به بيان مقدمات، زمينهها، شرايط و گاه پيامدهاي شهادت شخصي يا گروهي ميپردازد در نگاه ژرفتر اما، مقاتل حاوي سطوح و لايههاي ديگري نيز هستند. با اين بيان احتمالاً منطقي خواهد بود اگر سير تحول مقاتل امام حسين (ع) را با توجه به مؤلفهها و متغيرهايي همچون ادبيات، سياست، فرهنگ و اجتماع، مورد بررسي قرار دهيم.
براي دستهبندي مقاتل و بررسي سير تحول آنها ميتوان از معيارهاي بسيار متعدد و گاه حتي متضاد بهره برد. بنابراين دستيافتن به معياري كه اولاً طيف بيشتري از معيارهاي ديگر را درون خود جاي دهد و اصطلاحاً نسبت به ملاكهاي گوناگون جامعيت بيشتري داشته باشد و ثانياً كاربرديتر باشد حائز اهميت فراوان خواهد بود.
اگر ملاك اوليه دوري و نزديكي تاريخي به مقاتل را مدنظر قرار دهيم ميتوانيم 3 دوره كاملاً متمايز را بازشناسي كنيم. نخست دوران تكوين و پيدايش نخستين گزارشها و روايتهاي خام تاريخي است. ويژگي اساسي اين دوره كه تا نيمه اول قرن سوم استمرار دارد، در بيان عريان روايات و پرهيز از ارائه هرگونه تحليل و قضاوت و سنجش، متجلي ميشود. مهمترين اثر اين دوره را بيترديد بايد «مقتلالحسين» ابي مخنف لوطبن يحييبن سعيد ازدي به شمار آورد كه بازتاب كامل آن را ميتوان در تاريخ الامم و الملوك محمدبن جرير طبري مشاهده كرد. ويژگي اساسي اين نوشته كه نماينده تمامنماي دوران تكوين مقاتل است، ايجاز در روايات، نقل مستقيم از راويان بلاواسطه يا با يك واسطه واقعه كربلا و پرهيز از تحليل و اظهارنظر است. شايد همين امر سبب شده تا در مواردي، بتوانيم نشاني از روايات متضاد يا حتي متناقضي هم بيابيم. جز «مقتل الحسين» ابيمخنف ازدي، از الفتوح و تاريخ يعقوبي هم ميتوان به عنوان نوشتههاي اين دوره درباره مقتل ياد كرد. دوره دوم تاريخ مقتلنويسي را بايد دورهاي طولاني به شمار آورد كه از اوايل قرن چهارم هجري آغاز و به دوران معاصر ختم ميشود؛ هر چند بسياري از مقاتل دوران معاصر هم از ويژگيهاي مقاتل اين دوران كه عصر ميانه مقتلنويسي است، متأثرند. خصوصيت و وجه تمايز بنيادين اين دوران در جهتگيري و قضاوت يكجانبه و البته به حق مقتلنويسان به سود شهيدان دشت كربلا خلاصه ميشود. اين مقاتل به هيچ عنوان به مثابه مقاتل دوران نخست، نوشتههايي خنثي به شمار نميروند. شخصيتهاي اين متون همگي يا سياه و يا سفيد مطلق هستند و به ندرت ميتوان به شخصيتهاي خاكستري نزديك شد.
هر چند در مورد قيام مختار يا قيام ياران سليمانبن صرد خزاعي كه به قيام توابين مشهور است ميتوان با برخي از اين چهرهها برخورد كرد اما بايد به ياد داشت كه اين دوران دخلي در تكوين شاخصهها و مؤلفههاي اساسي تشكيلدهنده مقتل ندارد. ويژگي ديگر اين متون در گستره و وسعت مطالب آنهاست. به عنوان مثال ما در اين دوره شاهد پديد آمدن مقاتلي مانند «مقتل الحسين» خوارزمي يا «مناقب» اين شهر آشوب هستيم.
در كنار اين مقاتل حجيم البته مقتلهاي مختصر و با گستره اندكي چون «الارشاد» شيخ مفيد و «الهوف سيدبن طاووس» را نميتوانيم ناديده بيانگاريم. حتي شايد بتوان نماد و نماينده كامل اين دوران را با اندكي مسامحه همين دو مقتل دانست چرا كه ويژگي اساسي اين دوره يعني پرورش عنصر حماسه و پهلواني و عمق بخشيدن به احساسات متأثركننده در قالب متون شعري يا اشعاري كه به وسيله قهرمانان حاضر در عرصه كربلا سروده شده است، در آنها بروز ميكند. از اين حيث البته اللهوف سيدبن طاووس در رأس مقاتل اين دوره قرار ميگيرد چرا كه اين مقتل در عين موجز و منثور بودن، كاملاً از لطافت و وزن شعري بهرهمند است.
دوره سوم مقتلنويسي اما زاييده دوران معاصر است كه در آن بازخواني در هر امري پسنديده تلقي ميشود و بار تحقيقي، مطلوب. «فرهنگ كلمات امام حسين (ع)» و نيز «الصحيح من سيره حسينبن علي عليهماالسلام»، محصول ناب اين دوره از مقتلنگاري است. البته در اين دوره مقتل نيز تعريف رايج خود را از كف داده است؛ هر چند چنان كه ذكر آن رفت، در همين دوره نيز ميتوان سراغ مقاتلي چون «نفس المهموم» شيخ عباس قمي را گرفت كه محدثان پديدآورنده آن انگيزهاي جز برانگيختن احساسات پاك مخاطب عام نداشتهاند. ويژگي اساسي دوران سوم مقتلنگاري،در بازخواني سندها، تطبيق روايات، تلاش براي تشخيص سره از ناسره و البته ارائه يك روايت پالوده است.
در ميان مقتلنويسان، ميتوان افرادي چون ابوالفرج اصفهاني اموي را يافت كه پديدآورنده آثاري چون «الاغاني» است و «مقاتل الطالبين» و نيز ابنعاكر را كه پديد آورنده «تاريخ دمشق» است. بيترديد نگاه اين دو تن در آن بخش كه به توضيح نحوه شهادت امام ميپردازند و البته انگيزه بنيادين آنها از نوشتن چنين متوني، غير از انگيزهاي است كه امثال سيدبن طاووس، اين شهر آشوب و خوارزمي دارا هستند. نگاه ايشان به به خليفه و توجيهاتي كه به خصوص ابن عاكر از عملكرد خليفه وقت يزيدبن معاويه ارائه ميدهد، بيترديد با پيشفرضها يا حتي پيشدانستههاي سيدبن طاووس منطبق نيست و از همين رو دوران اول به دوران خنثي توصيف شد؛ دوراني كه كمترين جهتگيري و تمايل در آن به چشم ميخورد.
در پايان ذكر اين نكته لازم است كه در اقليت بودن هميشگي شيعه در جهان اسلام و ظلمي كه همواره به ايشان ميرفته، بيترديد در بيان و ادبيات و حتي گزينش نوع خاصي از مقاتل مؤثر بوده است، هر چند اين مؤلفه نيز قادر به جايگزيني با اصل حقيقت عظيم يك واقعه، مثل كربلا نيست.