در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۵ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25265

گزارشی از حاشیه های دیدار شاعران با مقام معظم رهبری

ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، پيش از آنكه يك ملاقات از نوع حكومتي باشد، گپ و گعده شاعران با خود است. آيت‌الله خامنه‌اي، اين هم‌نشيني‌ها را از سال‌ها



ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، پيش از آنكه يك ملاقات از نوع حكومتي باشد، گپ و گعده شاعران با خود است. آيت‌الله خامنه‌اي، اين هم‌نشيني‌ها را از سال‌ها پيش، قبل از آنكه انقلاب اسلامي به پيروزي برسد و ايشان، ابتدا رياست جمهوري و سپس سكان رهبري كشور را به دست بگيرند، در شهر مقدس مشهد در انجمن‌هاي ادبي و جلسات شعرخواني شعرا و اديبان اين شهر شركت مي‌كرده‌اند و اكنون، حتي بعضي از جوانان نوخاسته را با پدرانشان مي‌شناسند و جوياي حال آنان مي‌شوند.
از سال‌ها پيش اما اين ديدارها، هر سال همزمان با نيمه ماه مبارك رمضان در بيت رهبر معظم انقلاب برگزار مي‌شود و شاعراني از سراسر كشور براي اين شب‌نشيني چند ساعته دعوت مي‌شوند. در ميان اين شاعران، عموماً جوان‌ترها درخشش ويژه‌اي دارند و آقا همواره اين چهره‌هاي جوان را مورد تفقد و توجه خود قرار مي‌دهند و به تشويق آنان مي‌پردازند. شاعران پيشكسوت و نام‌آور نيز هميشه مشتاقانه در اين جلسات حاضر مي‌شوند و تازه‌ترين شعر خود را قرائت مي‌كنند كه چهارشنبه شب، علي معلم دامغاني، سيدعلي موسوي گرمارودي، يوسفعلي ميرشكاك، غلامعلي حداد عادل، حجت‌الاسلام ذكريا اخلاقي، استاد كلامي، محمد باقر كلاهي اهري، حجت‌الاسلام علي اكبر رشاد، سيميندخت وحيدي و ... از ميان آنها به شعرخواني پرداختند.

*غصه‌هاي يك بانوي نويسنده

حوالي ساعت 18، همه شاعران در حياط حوزه هنري، مقابل تالار انديشه جمع شده‌اند. عده‌اي در مركز آفرينش‌ها هستند و عده ديگر روبروي تماشاخانه مهر، زير سايه درختان حوزه باهم به گپ و گفت مشغولند. پيش از همه، شاعراني كه در حوزه اشتغال دارند، گرد هم آمده‌اند، اما آيا شاعري هم هست كه گذرش به حوزه هنري نيفتاده باشد و خودش را اهل آنجا نداند؟! پرويز بيگي حبيب‌آبادي، عباس براتي‌پور، مصطفي محدثي خراساني، حسين اسرافيلي، قادر طهماسبي (فريد)، منصوره نيكوگفتار، مريم سقلاطوني، كاظم رستمي، سعيد بيابانكي، ناصر فيض، اسماعيل اميني، مرتضي اميري اسفندقه، فاضل نظري و سرانجام، عليرضا قزوه است كه از راه مي‌رسد و برو بچه‌هاي روابط عمومي مركز آفرينش‌ها از شاعران مي‌خواهند كه به سرعت سوار اتوبوس‌ها شوند.
دخترك نوجواني لابه‌لاي خانم‌هاي شاعر، دوستاني براي خود دست و پا كرده است. هي به ساعتش نگاه مي‌كند و از ديگران مي‌پرسد كه كي قرار است حركت كنيم. يكي از شاعران، او را به اسم «راحيل» صدا مي‌كند. تازه مي‌فهمم او دختر همان بانوي نويسنده‌اي است كه جلوي تماشاخانه مهر، هركس را كه مي‌بيند از او كارتي براي ديدار تقاضا مي‌كند. اسم‌ها را قبلاً به دفتر رهبري داده‌اند و كارت‌ها همه به نام افراد صادر شده است. حالا مريم صباغ‌زاده ايراني، نويسنده ـ كه قرار است دخترش در حضور رهبر انقلاب شعر بخواند ـ سرش بي‌كلاه مانده و كارت ديدار نصيبش نشده است. مشتاقانه مي‌گويد كه خودش را به ورودي بيت مي‌رساند. حتماً آنجا فرجي مي‌شود و اين توفيق را دارد كه به ديدار آقا برود. مي‌گويد، نه براي اينكه دخترم مي‌خواهد امشب شعر بخواند. حتي شايد تا آخر ماه مبارك، يكي ـ دو بار ديگر بتواند در جلسات و ديدارهاي آقا شركت كند، اما نمي‌خواهد همين فرصت را هم از دست بدهد.
وقتي به بيت مي‌رسيم، همه با نشان دادن كارت‌هاي ويژه، وارد مي‌شوند و او مي‌ماند پشت در. نااميد نيست. كاري از دست «راحيل» هم برنمي‌آيد. مي‌آيد تو و خانم صباغ‌زاده جا مي‌ماند، اما وقتي صف‌هاي نماز مرتب مي‌شود، او را مي‌بينم كه با لبي خندان وارد حياط قديمي مي‌شود و مي‌رود كنار دخترش مي‌نشيند.

*روحاني زرنگ

ساعت از 7 و 15 دقيقه گذشته كه صف نماز مرتب مي‌شود. هنوز 45 دقيقه تا اذان وقت باقي است، اما كسي حاضر نيست جايش را از دست بدهد. حياط كوچك و سرسبزي براي نماز و ديدار اوليه انتخاب شده است كه صداي پرندگان به آن حال و هواي ديگري مي‌دهد. كم كم افراد و چهره‌هاي تازه‌اي از راه مي‌رسند و به جمع شاعران ملحق مي‌شوند. مجتبي رحماندوست، مشاور رئيس جمهور در امور ايثارگران، خليل عمراني، محمدحسين جعفريان، امير عاملي، جواد محقق، علي محمد مؤدب، محمود اكرامي‌فر، احد ده بزرگي، محمدرضا سنگري، علي معلم دامغاني، وحيد جليلي، پدرام پاك آيين، هادي سعيدي كياسري و ... خودشان را در صف نماز جا مي‌دهند.
گمان مي‌كنم آقا درست سر اذان از راه برسند و يك سره بايستند به نماز، اما روال هر سال حفظ مي‌شود. محسن مؤمني، رئيس حوزه هنري كه مسئول اصلي هماهنگي جلسه است، با جنب و جوش زيادي به شاعران مي‌گويد كه اگر كتاب يا شعر تازه‌اي دارند و مي‌خواهند به رهبري تقديم كنند، آماده باشند.
7 و 25 دقيقه، يعني 35 دقيقه تا هنگام اذان مغرب فرصت هست كه آقا از درگاه كوچكي وارد مي‌شوند و جمعيت را نيم‌خيز مي‌كنند. بلافاصله مي‌آيند مي‌نشينند روي يك صندلي دسته‌دار رو به جمعيت و خيلي زود احوالپرسي را از اهالي صف اول نماز آغاز مي‌كنند. قادر طهماسبي، امير عاملي و چند نفر ديگر به آقا نزديكند. بقيه هم با رعايت آنچه محافظان مي‌گويند به رهبري نزديك مي‌شوند، اما آنكه از همه زرنگ‌تر و موقعيت‌شناس‌تر است، شاعري است به نام حجت‌الاسلام محمدحسين انصاريان نژاد ـ كه از جنوب كشور به ديدار آمده است. اينكه مي‌گويم زرنگ، به خاطر اين است كه اجازه نمي‌دهد فكر گرفتن چفيه آقا به ذهن نفر دومي خطور كند! زود مي‌رود پيش ايشان و مي‌گويد: «من چفيه شما را براي تبرك مي‌خواهم. آن را به من مي‌دهيد؟»
رهبري هم كه عادت ندارند دست كسي را از اين باب رد كنند، به يكي از همراهان مي‌گويند: «اين چفيه را از شانه من برداريد و بدهيد به ايشان.»
شاعران، نوبت به نوبت كه نه، هركس شوقش بيشتر است و تحفه‌اي براي آقا آورده، مي‌دود نزديك‌تر و خودش را به ايشان مي‌رساند. وقتي به رهبري مي‌گويند كه استاد فريد، در حال نگارش يك رمان است، ايشان جواب مي‌دهند: «شعرهايشان كه خوب بود. داستانشان هم در بيايد ببينيم چه كرده‌اند.»
يا وقتي امير عاملي به حضورشان مي‌رود، مي‌گويند: «گويا دو ـ سه روز پيش شعري از شما در يكي از روزنامه‌ها ديدم.»
وقتي هم عليرضا قزوه، جلسه گردان ديدار شاعران، پيش رهبر معظم انقلاب مي‌رود و كتاب «بيدل به انتخاب بيدل» را به ايشان تقديم مي‌كند، آقا خط بيدل را در حاشيه كتاب مي‌شناسند و مي‌گويند: «اين خط خود بيدل است انگار.» و قزوه تأييد مي‌كند. بعد هم به قزوه مي‌گويند: «شما هنوز هند هستيد؟» اين جمله آقا هم از سوي قزوه تأييد مي‌شود.
وقتي استاد كلامي، شاعر آذري‌زبان به ديدار رهبر مي‌رود، آقا به زبان آذري با او چاق سلامتي مي‌كنند. وقتي هم متوجه مي‌شوند كه مادر اين شاعر، بيمار است، براي او دعا مي‌كنند.
بانوان شاعر هم يكي يكي به سمت صندلي آقا مي‌روند و قبل از اينكه صداي «الله اكبر» مؤذن سالخورده بيت بلند شود، كتاب‌ها و شعرهايشان را تقديم مي‌كنند. يكي از آنها مي‌گويد: «تازگي‌ها شعرهاي زيادي گفته‌ام كه يادم رفته با خودم بياورم.» آقا هم مي‌گويند: «حالا كه نياورده‌ايد!»
يكي ديگر از خانم‌ها گويا درباره موضوع جنسيت در شعر صحبت مي‌كند، اما آقا با ظرافت مي‌گويند: «حالا تفكيك جنسيتي در شعر هم لازم است؟»
يا يكي از بانوان شاعر از رهبر معظم انقلاب مي‌خواهد كه شعرش را بخوانند و نظرشان را بدهند، اما ايشان مي‌گويند: «دست شما درد نكند. اجازه بدهيد شعرتان را سر حوصله بخوانم و نظرم را بگويم.»
در همين لحظات، امير خوراكيان، رئيس سازمان فرهنگي ـ هنري شهرداري و غلامعلي حداد عادل هم از راه مي‌رسند. حداد به ديدار آقا مي‌رود و خوراكيان به دليل ازدحام شاعران پيرامون رهبري، جايي براي نماز پيدا مي‌كند. رهبري وقتي حداد عادل را مي‌بينند، از روي صندلي خود بلند مي‌شوند و خطاب به او مي‌گويند: «مساكم الله بالخير آقاي حداد!»
نماز را آقا سريع مي‌خوانند؛ سريع‌تر از زمان‌هايي كه افراد، روزه‌دار نيستند و مي‌توانند با حوصله بيشتري به عبادت بپردازند. بعد از نماز، دوباره دور رهبري حلقه مي‌زنند و ايشان همراه با جمعيت راهي سالني مي‌شوند كه سفره‌هاي افطار گسترده شده است. حداد عادل به شوخي به آقا مي‌گويد: «امشب افطاري است يا گرفتاري؟!»

* بدهيد اين بسته نان را تبرك كنند

بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم‌ها را در يكي از اتاق‌هاي ساختمان جا مي‌دهند و آقايان در طبقه زيرين همان ساختمان سر سفره افطار مي‌نشينند. با خود فكر مي‌كنم لابد آقا در جاي مستقلي روزه خود را باز مي‌كنند، اما وقتي همه مهمان‌ها سر سفره جايي براي خود دست و پا مي‌كنند و مي‌نشينند به خوردن چاي و خرما، رهبري از راه مي‌رسند و مي‌روند پايين مجلس روي يك صندلي مي‌نشينند و روزه خود را افطار مي‌كنند. حداد عادل هم سر سفره كنار آقا جا گرفته و لابه‌لاي غذا خوردن، جملاتي را با ايشان در ميان مي‌گذارد كه رهبري بيشتر گوش مي‌كنند و با سر گفته‌هاي او را تأييد مي‌كنند. آن دست آقا هم سيدمحمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و حجت‌الاسلام رشاد نشسته‌اند سر سفره.
جماعت به غذا خوردن مشغولند كه چند نفر اراده مي‌كنند بروند پيش رهبري. محافظ‌ها از آنان خواهش مي‌كنند كه اجازه بدهند آقا غذايشان را بخورند و در فرصت‌هاي ديگر، حرف‌هايشان را با ايشان در ميان بگذارند. اما يك نفر كه براي اين كار خيلي اصرار مي‌كند، يك بسته نان مي‌دهد به يكي از محافظ‌ها و مي‌گويد: «پس اين را بدهيد آقا تبرك كنند!» آن بنده خدا هم مي‌گويد: «بهتر نيست يك تكه از نان‌هاي روي ميز افطار آقا را برداريد؟» و مقداري نان به آن مهمان مي‌دهد كه تكه‌اي از آن جدا شده است.

* شعرهايي بخوانيد كه همه آن را بفهمند

جلسه شعرخواني خيلي زود شروع مي‌شود. مجلس به صورت مربع طراحي شده است و هر كس بايد بر اساس شماره‌اي كه در دست دارد، روي صندلي خودش بنشيند؛ غير از خانم‌ها كه يكي از اضلاع اين مربع متعلق به آنهاست و آقاي رشاد حواسش خيلي جمع است كه اول همه آقايان شعرهايشان را بخوانند، بعد بروند سروقت خانم‌ها. براي همين، وقتي چند نفر از آقايان شعرشان را مي‌خوانند، رشاد به عليرضا قزوه يادآوري مي‌كند كه حالا نوبت خانم‌هاست و بگذارد آنها شعر بخوانند.
قزوه، جلسه را با خواندن چند بيت درباره ماه مبارك رمضان شروع مي‌كند. بعد، يادي مي‌كند از شاعران فقيدي كه تجربه شركت در اين جلسات را داشته‌اند و حالا در ميان ما نيستند. از جمله كساني كه او نام مي‌برد، مهرداد اوستا، محمود شاهرخي (جذبه)، نصرالله مرداني، حسن حسيني، قيصر امين‌پور، سلمان هراتي و سپيده كاشاني است. بعد از اين هم جاي احمد عزيزي را هم ـ كه از نيمه اسفند 86 در بيمارستان بستري است ـ خالي مي‌كند. يك توضيح هم درباره غيبت حميد سبزواري و مشفق كاشاني مي‌دهد و مي‌گويد كه اينها به دليل كهولت سن و ناتواني از حضور در جلسه عذرخواهي كرده‌اند.
قزوه بعد از اين مقدمه، بايد به سراغ اولين نفري برود كه قرار است شعر بخواند. او دو شاعر را داراي استيل و ويژگي خاص مي‌داند؛ اول احمد عزيزي و دوم، استاد علي معلم دامغاني ـ كه حتماً اين ستايش، دليلي جز شعرخواني علي معلم ندارد. همينطور هم هست. او اولين شاعري است كه از جمع پيشكسوتان، فصلي از يك شعر بلند را براي حضار مي‌خواند؛ شعري سنگين كه مطلعش اين است: «دريغ است از ولي، اما ولي تنهاست بي‌مردم...»
شعر كه تمام مي‌شود، رهبري از آقاي معلم تشكر مي‌كنند، اما در پايان جلسه و در صحبت‌هايشان اشاره‌اي به اين موضوع مي‌كنند كه طوري حرف بزنيد كه همه شعرهاي شما را بفهمند؛ حتي آنها كه با شعر مأنوس نيستند.
ميكروفون بي‌سيم پايه‌دار دست به دست مي‌شود تا مي‌رسد به علي موسوي گرمارودي. قزوه او را نفر دوم شعرخواني كرده است، اما گرمارودي مي‌گويد كه دلش مي‌خواسته اين فرصت را در اختيار جوان‌ترها قرار دهد و حتي از آن جواني كه نامزد شعرخواني كرده بوده نام مي‌برد. سيدحميد برقعي ـ كه همشهري گرمارودي هم هست و شعرهاي آييني مي‌خواند، اما قرار نيست كسي نوبتش را به شاعر ديگري بدهد. گرمارودي يك غزل پنج و يك قطعه هفت بيتي با عنوان «مهرباني» مي‌خواند كه بسيار مورد توجه واقع مي‌شود. آقا مي‌گويند: «طيب‌الله انفاسكم. قطعه خوبي بود.»
يوسفعلي ميرشكاك، نفر سوم جماعت شاعراني است كه امشب قرار است شعر بخوانند؛ يكي از ميان 29 نفر. شعرش قافيه جالبي دارد كه هر بيت با «اغي» ختم مي‌شود و گاهي لبخند روي لب حضار آشكار مي‌شود.
قزوه با جملاتي به استقبال شعرخواني حداد عادل مي‌رود. مي‌گويد كه او توأمان اهل شعر و ادب و سياست است كه علي معلم كنار گوشش مي‌گويد: «فلسفه را هم اضافه كن.» قزوه هم اين كار را مي‌كند و حداد عادل با خواندن شعري با رديف و عنوان «گل سرخ» جلسه را به وجد مي‌آورد. يك «طيب‌الله انفاسكم» هم نصيب او از رهبري مي‌شود.
حجت‌الاسلام زكريا اخلاقي يكي از سه شاعر روحاني است كه در فهرست شعرخوانان امشب قرار دارد. شعرش را كه مي‌خواند، مورد تشويق آقا واقع مي‌شود. ايشان مي‌گويند: «شعرتان خيلي خوب بود و بحر سختي داشت، اما چون شما خودتان عروضي هستيد، حمل بر صحت مي‌كنيم و به خودتان وامي‌گذاريم.»

* آبي و قرمز در شعر شاعر

استاد كلامي از شاعران آذري‌زباني است كه رهبر معظم انقلاب حتي خانواده او را از نزديك مي‌شناسند و قبل از نماز و افطار با او به زبان آذري احوال‌پرسي مي‌كنند. شعر او با واژه‌هاي فوتبالي شنيده و فهميده مي‌شود. لازم نيست حتماً به زبان تركي مسلط باشي و بداني كه او چه مي‌گويد. مضمون شعر او به نحوي به حفظ وحدت گروه‌ها و دسته‌هاي سياسي كشور در مقابل دشمنان مي‌پردازد. مثلاً مي‌گويد: «شما بهتر است تيم خودتان را تشويق كنيد و به طرف مقابل توهين نكنيد. آبي و قرمز مهم نيست، بلكه دفاع از دروازه تيم ملي مهم است. بنابراين كاري بكنيد كه اجنبي سوء استفاده نكند.»
محمود حبيبي كسبي، يكي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر، هفتمين نفري است كه شعر مي‌خواند و بلافاصله پس از او، ميكروفون جلوي قادر طهماسبي (فريد) قرار مي‌گيرد. او تقريباً يكي از شعرخوانان ثابت اين چند سال اخير است كه با مكث زياد و مقدمه طولاني شعر خود را شروع مي‌كند. قزوه قبل از آنكه شعرخواني استاد فريد شروع شود، مي‌گويد كه قرار است امشب حدود 30 نفر شعر بخوانند، بنابراين بايد شعرها كوتاه باشد و مقدمه‌ها حذف شود. البته او قبلاً گفته كه فريد، چله‌نشين شعر و ادبيات است و اخيراً داستان هم نوشته است كه رهبري بعد از شعرخواني فريد مي‌گويند: «شعرهايش كه خوب بود، بايد منتظر باشيم داستانش هم در بيايد ببينيم چگونه است.»
احوالپرسي منظوم فريد از دوستان، مثنوي جالبي است كه حضار را ياد كارهاي ديگر او مي‌اندازد. فريد مي‌گويد كه شاعر براي خواندن شعرش به دنبال بهانه است، اما آقا مي‌گويند: «اگر بهانه هم پيدا نكرد، بي‌بهانه مي‌خواند!» كه شاعران به خنده مي‌افتند.
محمدباقر كلاهي اهري از شاعران مشهدي است كه وقتي شعرش را مي‌خواند، بسيار مورد تفقد رهبري واقع مي‌شود. شعري با اين مطلع:
«عشق است كيميا و منم كيمياطلب
عشق است كهربا و منم كهرباطلب»
پس از كلاهي اهري، نوبت به حجت‌الاسلام محمدحسين انصاري، شاعر روحاني اهل جنوب كشور مي‌رسد. همان كه با زيركي، اول جلسه چفيه آقا را مال خود كرد و پس از آن، چفيه را به گردن خود انداخت.
قزوه وقتي مي‌بيند افشين علاء از راه رسيده است، اعلام مي‌كند كه بعد از اين، نوبت به چند شاعر از جمله علاء مي‌رسد. اما اين ترتيب، با تذكر حجت‌الاسلام رشاد به هم مي‌ريزد و اول علي داوودي شعرش را مي‌خواند و بعد، ميكروفون مي‌رود در ميان بانوان شاعر. داوودي كه شعرش را مي‌خواند، رهبري مي‌گويند كه الفاظ زيبايي داشت و ادامه مي‌دهند: «شعر شما از آن كارهايي است كه بايد يك بار ديگر خوانده شود.»
از شاعر دوازدهم ـ كه پونه نكويي، شاعر جوان گيلاني باشد ـ ميكروفون به ميان بانوان شاعر مي‌رود. اثر او، يك سروده بسيار احساسي و شاعرانه است كه از عناصري مانند طبيعت به خوبي در آن بهره گرفته شده است. نفر بعدي هم سپيده فلاح‌فر، دانش‌آموز برگزيده المپياد ادبي است كه هم نام كوچكش و هم فاميلي‌اش با آنچه قبلاً شنيده‌ايم، تفاوت دارد. سپيده، همان «راحيل» فرزند مريم صباغ‌زاده ايراني، نويسنده و تقي دژاكام، منتقد و روزنامه‌نگار است كه به نظر مي‌رسد جوان‌ترين شاعر حاضر در جلسه باشد.
فرشته خدابنده، شاعر مشهدي از ديگر رويش‌هاي شعر معاصر است كه وقتي شعرش را مي‌خواند و مورد توجه رهبر معظم انقلاب واقع مي‌شود، قزوه توضيح مي‌دهد كه اگر شعر خانم خدابنده از چنين قوتي برخوردار است، به دليل شاگردي استاد قهرمان، شاعر بلندآوازه مشهدي است.

* حيف مي‌شد نمي‌خواندي

فاطمه ناني‌زاده، يكي ديگر از شاعران جوان كشور ماست كه مي‌گويد غزلي براي جانبازان شيميايي سروده است. وقتي آن را مي‌خواند، اجازه مي‌خواهد كه يك شعر ديگر هم درباره زيارت امام هشتم بخواند، اما قزوه اين اجازه را به او نمي‌دهد و مي‌گويد: «همه يك شعر خواندند، شما هم همان يك شعر بخوان.» اما وقتي آقا مي‌بينند كه شاعر جوان ممكن است برنجد، بلافاصله پشت ميكروفون خودشان مي‌گويند: «آن شعر را هم بخوانيد.»
وقتي ناني‌زاده شعر پراحساس و خوش‌قافيه خود را به محضر امام رضا (ع) تقديم مي‌كند، رهبري مي‌گويند: «انصافاً شعر خوبي بود. حيف بود نمي‌خوانديد.» آنگاه قزوه صحبت‌هاي رهبري را ادامه مي‌دهد: «حالا اگر شعر ديگري هم داري بخوان!»
بعد از اين شاعر جوان، نوبت به سيميندخت وحيدي، بانوي شعر كشورمان مي‌رسد. او كه از شاعران متقدم ايران است، غزلي طولاني مي‌خواند و مورد تشويق رهبر معظم انقلاب قرار مي‌گيرد.
عفت شريعتي كوهبناني نيز به عنوان آخرين شاعر زن، شعر خود را در محضر شاعران مي‌خواند. يادم هست او در داستان‌نويسي هم توانايي‌هاي بسياري داشته و در جشنواره ادبيات داستاني بسيج، رتبه خوبي كسب كرده است.
ميكروفون دوباره به ميان آقايان برمي‌گردد. حسين جنتي، يكي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر در دوره‌هاي گذشته است كه او را به عنوان شاعر جوان وراميني مي‌شناسند. شعر او، بسيار جذاب و قدرتمند است كه به گفته رهبر فرزانه انقلاب، دغدغه‌ها و دل‌نگراني‌هاي نسل جوان را نمايان مي‌كند. وقتي جنتي شعر خود را مي‌خواند، آقا مي‌گويند: «شعر شما زبان خوب و رديف سختي داشت.» و قزوه مي‌گويد: «خاطره خوبي از اولين شعرخواني در حضور رهبر انقلاب در ذهن اين شاعر جوان به جاي ماند.»
هادي حسني نيز از شاعران جوان است كه سروده او بسيار مورد تشويق رهبري واقع مي‌شود. آقا اگر نظر خاصي درباره شعري نداشته باشند، به گفتن «طيب‌الله انفاسكم، بسيار خوب، بسيار خوب» بسنده مي‌كنند، اما درباره شعر شاعران جواني مثل حسني مي‌گويند: «احسنت! شعر شسته و رفته، بامعنا و پرمغزي بود.» به خصوص وقتي او به اين مصرع مي‌رسد، مورد تشويق حاضران قرار مي‌گيرد: «... كه شرط داغ نديدن جگر نداشتن است»
سيدمحسن خاتمي، بيستمين شاعري است كه شعر خود را مي‌خواند و پس از آن، سرانجام نوبت به افشين علاء مي‌رسد؛ او كه دير آمده و قرار است زود برود.

* از اين طرف كه منم راه كاروان باز است

افشين علاء نيمه‌هاي مجلس از راه مي‌رسد. او را در صف نماز و سر سفره افطار نديده‌ايم و اين شائبه بين برخي شاعران به وجود آمده كه ممكن است او هم مثل معدود شاعراني كه اين فرصت مغتنم را از دست داده‌اند، به جلسه نرسد، اما مي‌رسد و حرف‌هايي درخور تأمل مي‌زند و پاسخي به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دريافت مي‌كند كه بسيار جالب توجه و هوشمندانه است.
علاء قبل از اينكه شعرش را بخواند، مي‌گويد: «امشب با سالگرد درگذشت مادرم مصادف بود، اما انگار عده‌اي منتظرند بگويند كسي از دامن شما جدا شده است. بنابراين، گفتم هر جوري هست بايد خودم را به اين جلسه برسانم. چون دامن شما آنقدر پرمهر است كه كه نمي‌شود از شما جدا شد. وقتي شما را مي‌بينيم با تمام دلخستگي‌ها آرامش مي‌يابيم.»
رهبري با خواندن اين مصرع كه: «از اين طرف كه منم، راه كاروان باز است» ادامه دادند: «گفته‌اند دوري و دوستي!» كه حاضران خنديدند و علاء گفت: «اما خيلي از دوستي‌ها از نوع دوستي اويس قرني است.»
نفر پسين كه شعرش را مي‌خواند، هادي سعيدي كياسري از گردانندگان اوليه مجله شعر حوزه هنري است. وقتي مي‌گويد كه مي‌خواهد غزلي تقديم رهبر معظم انقلاب كند، آقا مي‌گويند:
«تو يك غزل بخواني از آن عاشقانه‌ها
من يك ترانه سر كنم از آن ترانه‌ها»
بعد از اين، قزوه مي‌گويد كه همه سراغ شعر طنز را مي‌گيرند، اما كسي مثل ناصر فيض، شعري دارد كه خواندنش جاي نگراني دارد! خيلي زود معلوم مي‌شود كه نگراني قزوه از شعرخواني فيض چيست. چون شعر طنز او با رديف «عليرضا قزوه» يك شعر زيبا و شنيدني درباره خصوصيات فردي و رفتار حرفه‌اي مجري جلسه است. وقتي فيض شعرش را با مصرع «هيس! آمد عليرضا قزوه» تمام مي‌كند، رهبري با يادآوري شعر قبلي ناصر فيض مي‌گويند: «شما بالاخره برادرزن‌هايتان را عوض كرديد؟!»
فاضل نظري از شاعراني است كه هم در انتخاب شعر شاعران و هم در جلسه‌گرداني به مرتضي اميري اسفندقه و عليرضا قزوه كمك مي‌كند. او يك غزل مي‌خواند و بلافاصله ميكروفون به حجت‌الاسلام رشاد مي‌رسد. او هم شعري درباره واقعه عاشورا مي‌خواند كه به گفته خودش سوغات و رهاورد سفر عتبات است. وقتي شعر او تمام مي‌شود، آقا مي‌گويند: «وزن يكي از مصرع‌ها دچار اشكال بود. در بعضي قافيه‌ها هم هاي غيرملفوظ وجود داشت.» كه آقاي رشاد مي‌گويد: «در شعر حافظ هم چنين بوده است.» رهبري در پاسخ مي‌گويند: «آن به خاطر لهجه شيرازي حافظ است و اشكال ادبي ندارد.»
همين بحث‌هاي ادبي باعث مي‌شود كه احد ده‌بزرگي، شاعر شيرازي براي شعرخواني دعوت شود. قزوه مي‌گويد كه او به نمايندگي از مرحومان جمالي و نصرالله مرداني شعر خواهد خواند. ده‌بزرگي هم اجازه مي‌خواهد كه شعري با لهجه شيرازي بخواند كه آقا مي‌گويند: «هرچه مي‌خواهد دل تنگت بخوان!»
شعر اين شاعر پيشكسوت به حمايت آمريكا از رژيم صهيونيستي اشاره دارد و اين اقدام را مذموم و زشت مي‌داند.
سينا علي محمدي، يكي از برگزيدگان شعر فجر، سروده‌اي در قالب سپيد مي‌خواند كه درباره مظلوميت مردم غزه است. وقتي او شعرش را تمام مي‌كند، آقا مي‌گويند: «من البته سررشته‌اي از شعر سپيد ندارم، منتها چون شعر شما داراي مضامين خوبي بود، كاش شعر منظوم هم داشتيد.»
نفر بعدي، در حالي شعر خود را قرائت مي‌كند كه شب به ساعت 23 نزديك مي‌شود. محمدعلي جوشايي از شهر بم، بخش پاياني يك غزل مثنوي را مي‌خواند كه عنوانش «درخت پسته كوهي» است. شعر او سرشار از اميد به آينده و داراي اشاراتي به رويش نهال تازه ايمان است.
جلسه رو به اتمام است. قزوه از حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني، مسئول دفتر مقام معظم رهبري مي‌خواهد كه شعرش را بخواند، اما او مي‌گويد كه وقت تمام شده و حاضران خسته‌اند. آقا كه شاهد گفت و شنود مجري با اوست، مي‌گويند: «حالا كه اصرار مي‌كنند، بخوان.»
وقتي هم كه حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني شعر خود را تمام مي‌كند و در آن از اقوام و ملل ايراني و شهرهاي مختلف كشورمان نام مي‌برد، رهبري با شوخ‌طبعي و دقت نظر مي‌گويند: «اسم همه شهرها را بردي، اما كهگيلويه و بويراحمد را جا انداختي!»
بعدش هم براي تشويق مسئول دفترشان مي‌گويند: «جزاكم‌الله في ايران!»
ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، بعد از صحبت‌هاي ايشان در نيمه‌شب چهارشنبه چهاردهم ماه مبارك رمضان، همزمان با شب ميلاد كريم اهل بيت، امام حسن مجتبي (ع) به پايان مي‌رسد.


------------------------------
گزارش از

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد