تاسوعا
روز نهم ماه محرم.تاسوعاى سال 61 هجرى امام حسين و يارانش در محاصرهنيروهاى كوفه بودند.روزى بود كه آب را به روى اهل بيت و ياران امام بسته بودند،راههاهمه تحت كنترل بود تا كسى به امام نپيوندد.تهديدهاى سپاه عمر سعد،جدىتر و حالتتهاجمى آنان به سوى خيمهها بيشتر مىشد.عصر روز پنجشنبه تاسوعا،ابن سعد بادستورى كه از ابن زياد دريافت كرده بود،آماده جنگ با حسين«ع»شد.گروهى از سپاهكوفه به سوى خيمهگاه امام تاختند. امام كنار خيمهاش نشسته و به شمشير تكيه داده بود.
زينب،صداى همهمه مهاجمان را شنيد.امام را(كه خواب،چشمانش را ربوده بود)بيداركرد. سيد الشهدا،خوابى را كه آن لحظه ديده بود نقل كرد كه رسول خدا«ص»به او فرمود:
پيش ما مىآيى.حسين«ع»برادرش عباس را همراه جمعى جلو فرستاد تا از هدفمهاجمان آگاه شوند.چون فهميدند كه به قصد جنگ يا گرفتن بيعت آمدهاند،به دستورامام،آن شب را مهلت طلبيدند تا به عبادت و نماز بپردازند.و درگيرى به فردا موكول شد. (1) امام صادق«ع»در باره محاصره شدن سيد الشهدا در روز عاشورا فرموده است:
«تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين و اصحابه بكربلاء و اجتمع عليه خيل اهل الشام و اناخواعليه و فرح ابن مرجانة و عمر بن سعد بتوافر الخيل و كثرتها و استضعفوا فيه الحسين واصحابه و ايقنوا انه لا ياتى الحسين ناصر و لا يمده اهل العراق.» (2) تاسوعا روزى است كه حسين«ع»و اصحاب او در كربلا محاصره شدند و سپاه شاميان بر ضد آنان گرد آمد.ابنزياد و عمر سعد نيز از فراهم آمدن آن همه سواران خوشحال شدند و آن روز،حسين«ع»
و يارانش را ناتوان شمردند و يقين كردند كه ديگر براى او ياورى نخواهد آمد و عراقياننيز او را پشتيبانى نخواهند كرد.
تاكتيكهاى نظامى،تبليغى
در نهضت عاشورا به يك سرى تاكتيكهاى نظامى و تبليغى بر مىخوريم كه از سوىحسين بن على«ع»انجام گرفته است.شيوههاى نظامى بطور عمده يا حالت دفاعى داشتهاست،يا تهاجمى.روشهاى تبليغى نيز بطور عمده جهت آگاهانيدن مردم و پيامرسانى وبهرهبردارى بيشتر از اين حركت بوده است،چه آنچه زمان خود آن حضرت و توسطخود او انجام گرفته است،يا پس از شهادتش.در اينكه آن حضرت در قيام كربلا بعنوانيك مبارز مسلط به همه فنون رزمى و تاكتيكهاى نظامى و دفاعى و تبليغى عمل كردهاست،شكى نيست.آنچه مطرح مىشود،تنها نمونههايى است كه از تامل بر حوادث ايننهضت به نظر مىرسد و ديريتشگفت و نظم و تدبير آن حضرت را در آن حادثه كهآميختهاى از احساسات و عواطف و تعقل است،نشان مىدهد.
تاكتيكهاى نظامى 1-«حفاظتشخصى»:سيد الشهدا«ع»هنگام ديدار با والى مدينه«وليد بن عتبه»پس ازمرگ معاويه،با همراه داشتن گروه محافظ از جوانان بنى هاشم نزد والى رفت. جمعى ازياران،خويشان و پيروان خود را مسلحانه همراه برد،در حالى كه شمشيرها را آخته زيرلباسها پنهان كرده بودند و به آنان سفارش كرد كه بيرون در بمانند و اگر صداى امام ازدرون به مددخواهى بلند شد،به داخل بريزند و طبق فرمان امام،عمل كنند. (3) اين تدبيرايمنى را براى پيشگيرى از هر نوع خطر و سوء قصد وليد انجام داد.گروه همراه را تا سىنفر نوشتهاند. (4) 2-«گزارشگر اطلاعاتى»:چون ابا عبد الله«ع»به اتفاق خانواده و همراهان از مدينه بهسوى مكه حركت كرد،برادرش محمد حنفيه را در مدينه باقى گذاشت تا حركتهاىحكومتى را بعنوان يك گزارشگر اطلاعاتى به امام خبر دهد و آنچه را در مدينه مىگذرد،بى كم و كاست به آن حضرت برساند.او تعبير«عين»(مامور اطلاعاتى)در باره محمدحنفيه به كار برده است:«اما انت فلا عليك ان تقيم بالمدينة فتكون لى عينا عليهم لا تخفىعنى شيئا من امورهم». (5) 3-«خنثى كردن توطئه ترور»:به امام خبر رسيده بود كه يزيد، گروهى را تحت فرمانعمرو بن سعيد اشدق براى ترور يا دستگيرى وى به مكه فرستاده است. حضرت براىخنثى كردن توطئه ترور و نيز براى حفظ حرمتحرم خدا و براى اينكه خونش در مكهريخته نشود،حج را به عمره تبديل كرد و روز هشتم ذى حجه از مكه خارج شد. (6) 4-«جمعآورى اطلاعات»:از آنجا كه آگاهى از وضعيت دشمن و مردم هوادار، درتصميمگيريهاى يك پيشوا نقش مؤثر دارد،سيد الشهدا«ع»پيوسته مىكوشيد از اوضاعداخلى كوفه اطلاعات كافى داشته باشد.اين اطلاعات را از جمله از راههاى زير به دستمىآورد:
الف:استنطاق و پرسش از مسافرانى كه از كوفه مىآمدند و بعنوان شاهدان عينىجريانات،از آنجا خبر مىدادند.نمونههايى همچون بشر بن غالب كه در ذاتعرق با امام برخورد كرد،يا فرزدق در يكى ديگر از منزلگاهها.
ب:مكاتبات و نامهنگارى با پيروان خود در كوفه،بصره و يمن(مناطقى كه درمحبت به اهل بيت،ريشهدارتر بودند)و گزارشهاى مكتوب از اوضاع آن مناطقو حمايت مردمى و نصرت در قيام را جويا مىشدند و حتى اين آگاهيها را درمواقع لزوم،به سربازان دشمن كه راه را بر او مىگرفتند يا با او به نبردبرمىخاستند،اعلام مىفرمود.
5-«مصادره»:در مسير راه عراق،كاروانى تجارتى از يمن به سوى شام مىرفت وبراى يزيد، اجناس قيمتى مىبرد.وقتى امام حسين«ع»در منزلگاه تنعيم به آن كاروانبرخورد،كالاهاى آن را مصادره كرد تا راه براى وابستگان به يزيد،ناامن شود.به افرادكاروان هم فرمود:هر كس بخواهد با ما به عراق بيايد،كرايه كاملش را خواهيم داد و با اورفتار خوب خواهيم داشت و هر كس هم بخواهد جدا شود،كرايهاش را تا اينجامىپردازيم.برخى جدا شدند،بعضى هم همراه امام آمدند. (7) به اين شيوه،هم ضربهاقتصادى به حكومتيزيد زد و هم از افراد دشمن،جذب نيرو كرد.
6-«جذب نيرو»:سيد الشهدا«ع»از هر فرصتى براى جذب نيرو به جبهه حق بهرهمىگرفت. يكى از آن موارد متعدد،ملاقاتى بود كه با«زهير بن قين»در منزلگاه زرودداشت.زهير كه ابتدا از رو به رو شدن با امام،گريزان بود،پس از اين ديدار به امام پيوستو در عاشورا هم حماسه آفريد و شهيد شد.
7-«تصفيه نيرو»:امام حسين«ع»چندين بار در طول راه كربلا با پيشگويى از وضعآينده و شهادت خود و همراهان،افراد بىانگيزه و غير مطيع و دنياپرست را كه به اميدغنيمت همراه شده بودند تصفيه كرد،تا گروه زبده و عاشق شهادت و خالص و برخورداراز انضباط و اطاعت محض از فرماندهى و رهبرى براى حضور در ميدان نبرد بمانند.درمنزلگاه زباله و شب عاشورا،نمونههايى از اين تصفيهها بود.در منزل زباله برخىبرگشتند، (8) اما شب عاشورا كسى نرفت.
8-«آرايش اردوگاه»:وقتى در سرزمين كربلا فرود آمد،دستور داد چادرها را نزديكبه هم بزنند،طنابهاى خيمهها را از لابهلاى هم بگذرانند،در مقابل خيمهها حضور داشتهباشند و با دشمن از يك طرف مواجه شوند،در حالى كه خيمهها سمت راست و چپ وپشتسرشان باشد: «امر باطناب البيوت فقربتحتى دخل بعضها فى بعض و جعلوها وراء ظهورهم ليكون الحرب من وجه واحد و امر بحطب و قصب كانوا اجمعوه وراء البيوتفطرح ذلك فى خندق جعلوه و القوا فيه النار و قال:لا نؤتى من وراءنا» (9) 9-«سازماندهى»:امام حسين«ع»صبح روز عاشورا اصحاب را سازماندهى كرد،نمازصبح خوانده شد.زهير بن قين را،فرمانده جناح راست و حبيب بن مظاهر را فرمانده جناحچپ قرار داد،پرچم را به دست عباس سپرد،چادرها را پشتسر خويش قرار دادند،درگودالى كه پشت چادرها به صورت خندق حفر كرده بودند، هيزم و نى ريختند.گودال،مثل نهر آبى بود كه شب عاشورا براى پيشگيرى از حمله دشمن از پشتسر كنده بودند ودر آن آتش افروختند. (10) 10-«ايجاد مانع»:در روز عاشورا،نيروهايى از دشمن مىخواستند از پشتخطدفاعى،از لا به لاى خيمهها حمله كنند(طناب خيمهها يكى از موانع بود)و سه،چهار نفراز ياران امام در آن منطقه به دفاع پرداخته بودند.عمر سعد دستور داد خيمهها را آتشبزنند.امام حسين«ع»فرمود:بگذاريد آتش بزنند(البته خيمهها خالى اصحاب و...بود).
در اين صورت ديگر نخواهند توانست از لا به لاى خيمهها بر شما شبيخون بزنند و چنانشد. (11) اين تاكتيك،حتى در مورد انتخاب جاى مناسب براى خيمهزدن نيز جلوهگر بود.درقسمتى فرود آمد كه تپههايى داشت و آنها بعنوان موانع طبيعى براى جلوگيرى يا كنترلحمله دشمن از سمت چپ قرارگاه امام بود.حفر خندق در پشتخيمهها و آتشافروختن در آنها نيز بعنوان ايجاد مانع به كار گرفته شد.
11-مهلتخواهى شب عاشورا براى نماز و دعا و تلاوت قرآن.گر چه اين را مىتوانبعنوان امرى عبادى و معنوى به حساب آورد،ليكن با توجه به نقش روحيه معنوىرزمندگان،اين مهلتخواهى براى شعلهور ساختن بعد معنوى و تقويت روحيه رزمى وشهادتطلبانه در نيروهاى تحت امر،تاثير بسزايى داشت و يك تاكتيك نظامى محسوبمىشد،بويژه نشان دادن جايگاه ياران در بهشت،آنان را بىتاب شهادت ساخت و برخىمانند برير،شوخى مىكردند.
12-در آخرين لحظات بىياورى و غربتسيد الشهدا«ع»كه پياده مىجنگيد،بازمواظب بود تا تير دشمن به او اصابت نكند و در پى لحظات غفلت دشمن بود تا حمله كندو بر جمع سپاه دشمن حمله مىبرد. (12) 13-«پوشش براى پيوستن به امام»:تعدادى از شهداى كربلا كه از ياران امام بودند،ازكسانى بودند كه همراه سپاه كوفه و عمر سعد،به كربلا آمدند و آنجا به حسين بن على«ع»
پيوستند و با كوفيان جنگيدند.اين تاكتيك نشاندهنده كنترل شديد اطراف كوفه و ممانعتاز پيوستن هواداران به سيد الشهدا«ع»است،بگونهاى كه براى برخى از شيعيان انقلابى،هيچ راهى نمانده بود،جز آنكه در پوشش سپاه كوفه،خود را به خط درگيرى رسانده، بهامام ملحق شوند.
14-طرز آرايش جبهه و استقرار نيروها و نصب چادرها در كربلا به صورت نعلىشكل بود،تا هم تسلط بر مجموعه مواضع خودى باشد و هم خود در وسط اين شكلقرار گيرد و هم امكان محاصره شدن توسط سپاه كوفه را سلب كند.
خصوصيات منطقه عمليات در كربلا به صورت زير بوده است: (13) -نزديك رودخانه دجله و فرات-دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست كربلا-از نظر آب و هوايى در منطقه خشك و گرم عراق قرار گرفته و در ضلع شمالشرقى،ايران قرار دارد و در جنوب غربى،حجاز واقع شده است.
-منطقه،رملى و نيمه جنگلى است.
-در حاشيه نهر علقمه،نخلستانى قرار دارد.
-داراى تپه ماهور و پستى و بلنديهاى بسيار-نهر علقمه از فرات منشعب شده است و در نزديكى اردوگاه حسينى قرار دارد.
-موسم تابستان با گرماى مخصوص منطقه.
-كربلا در حاشيه فرات و قبرستان يهود قرار گرفته است.
-از نظر اهميت جغرافيايى،نقطه كور،منزوى و فراموش شده،فاقد هر گونه امتياز واهميت ويژه سياسى،فرهنگى،نظامى و اقتصادى است.
خصوصيات حركت زمينى سيد الشهداء«ع»: (14) (عقبنشينى تاكتيكى-در زمان غير قابل پيشبينى)
1-بهرهگيرى از زمين جهت ايجاد جنگ روانى2-انتخاب كميت زمين براى به دستگيرى ابتكار عمل در جنگ3-در اختيار گرفتن زمان و سلب آن از دشمن4-ايجاد توازن دفاعى5-تجزيه نيرو و تغيير جهت دشمن به سمت ضعف6-به هم زدن نظم تشكيلاتى و ايجاد تغيير در قرارگاه جنگى دشمن7-سلب اختيار از دشمن و به دست گرفتن ابتكار حركت8-اخلال در سيستم تصميمگيرى فرماندهان نظامى9-عقبنشينى تاكتيكى10-به دست گرفتن ابتكار عمل در زمين11-به موضع انفعالى كشيدن دشمن12-استفاده از پوشش طبيعى و تصنعى زمين و بهرهگيرى از آن جهت استتار و اختفاء13-جلوگيرى از تمركز قوا هنگام حمله دشمن و ايجاد فاصله جغرافيايى بينفرماندهى،تداركات و ارتباطات14-ايجاد شتابزدگى در تصميمگيرى نظامى و كندى در عمل دشمن15-سلب هر گونه بهرهگيرى استراتژيك از زمين(از دشمن)
16-افزايش محدوديت در ميدان عمل و كاهش شديد ميزان كارآيى دشمن17-تعيين هتحمله و نوع آرايش جنگى دشمن به وسيله زمين18-به دست گرفتن ابتكار عمل در سازماندهى و تجديد سازمان از لحاظ كمى و كيفى19-تعيين نوع بهرهورى از زمين براى دشمن(به صورت مطلوب)
20-موضعگيرى و آرايش مطلوب در دفع حمله21-احراز آمادگى در هر شرايطى تا هر زمان و سلب آمادگى از دشمن به وسيله زمين22-بدون حركت و صرف انرژى،آرايش دشمن را براى چند ساعت به صورتجنگ روانى بر هم زد. (15) .
مختصات جبهه جنگى حضرت ابا عبد الله الحسين«ع»: (16) 1-نام عمليات:هيهات منا الذله2-سال عمليات:61 هجرى قمرى3-ماه عمليات:محرم الحرام4-روز عمليات:جمعه دهم محرم5-نوع عمليات(جنگ):جهاد ابتدايى6-استراتژى حركت و حمله:افشاى چهره نفاق-تشكيل حكومت7-موضع جنگى:دفاعى8-طول جبهه دفاعى(قطر نعل):180 متر9-طول محور عمليات:360 متر10-فاصله خيمهها:2 متر11-تعداد خيمهها:60 عدد12-تركيب كيفيت نيرو:بنى هاشم،ياران،زنان،كودكان13-وضعيت روحى و روانى: عاشقانى حفاظتپيشه14-تعداد سواره نظام:32 نفر15-تعداد پياده نظام:40 نفر16-تعداد كل نيروهاى رزمى:72 نفر17-فرمانده كل قوا:سيد الشهدا حسين بن على«ع»
18-پرچمدار لشكر:ابو الفضل العباس«ع»
19-فرمانده سمت راست:زهير بن قين20-فرمانده سمت چپ:حبيب بن مظاهر21-وضعيت تداركات:محاصره كامل22-وضعيت تجهيزات:كمبود شديد23-وضعيت آب و آذوقه: محاصره(تشنگى-گرسنگى)
24-موقعيت جغرافيايى:قتلگاه25-زمان و ساعتشروع حمله:دو ساعت گذشته از روز(8 صبح)
26-رمز عمليات:لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم27-نوع آرايش جنگى: ساعتى-مثلثى-نعلى28-تعداد بر هم زدن آرايش دشمن:در سه مرحله كه مرحله چهارم به جنگ تن به تن انجاميد29-طول مدت عمليات:8 ساعت30-پايان عمليات:غروب آفتاب همان روز مختصات جبهه جنگى يزيد بن معاويه :
1-نام جنگ و عمليات:بيعت ظالمانه2-استراتژى عمليات:محو كامل اسلام ناب محمدى«ص» 3-تركيب كيفيت نيرو:مردان مجهز و آماده4-موقعيت جغرافيايى: استراتژيكترين منطقه5-وضعيت روحى و روانى:در خواب كامل سياسى6-تعداد سواره نظام:به علت كثرت آنان،نامعلوم7-تعداد پياده نظام:به علت كثرت آنان،نامعلوم8-كل نيروى رزمى:000/30 نفر9-فرمانده كل لشكر:عمر سعد10-پرچمدار لشكر:دريد،غلام عمر سعد11-فرمانده سواره نظام:عروة بن قيس احمصى12-فرمانده پياده نظام:شبث بن ربعى13-فرمانده ستون سمت راست:عمرو بن حجاج14-فرمانده ستون سمت چپ:شمر بن ذى الجوشن15-وضعيت تداركات:سريع،بموقع،فوق العاده16-وضعيت تجهيزات:به ميزان چند ماه17-وضعيت آب:مسلط بر رود فرات18-وضعيت آذوقه:به ميزان چند ماه19-نوع جنگ:تهاجمى20-موازنه قوا:برترى كمى(400 نفر مقابل 1 نفر)
21-خط مشى سياسى فرهنگى:نفاق22-رمز اول عمليات:لشكر خدا بپا خيزيد23-رمز دوم عمليات:پرتاب تير توسط عمر سعد24-تعداد آرايش:سه عدد25-آرايش اول:مدور،پله چپ و راست(پياده سنگين)
26-آرايش دوم:ستون سمت چپ،سواره سنگين27-آرايش سوم:ستون سمت راست،سواره سنگين28-تن به تن:خطى،بسيجى،عمومى،سواره 29-رعايت قوانين جنگى:نقض كامل (17) روشهاى روانى،تبليغى روشهايى كه از سوى سيد الشهدا«ع»در طول نهضت و در روز عاشورا،و نيز توسطخانواده او به كار گرفته شد،هم مايه ماندگارى نهضت و مصونيت چهره آن است، همعامل روحيهبخشى به ياران شركت كننده در آن حماسه،كه امام را با همه هستى يارىكردند،و هم مايه تزلزل در انگيزه سپاه كوفه و موجب ضعف يا رسوايى يا خنثى شدنتبليغات دشمن گشته است،كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1-«نامشروع دانستن خلافتيزيد»:امام حسين«ع»با اين موضع،در افكارهواداران يزيد،ايجاد تزلزل كرد و با امتناع آشكار از بيعت و اعلان آن،جو سكوترا شكست.
2-«شهود صحنه»:با همراه بردن زنان و كودكان در سفر كربلا،به عنوان عاملان ثبتوقايع و شاهدان زنده كه همه صحنهها را ديدهاند،از تحريف و مسخ چهره واقعهجلوگيرى كرد.به علاوه حضور زنان و كودكان در قافله حسينى،تاثير عاطفى و برانگيزندهافكار بر ضد امويان در طول سفر داشت،حتى پس از شهادت و در دوران اسارت.
3-نامهنگارى و پيامرسانى به بزرگان كوفه و بصره و سران قبايل و اعزام نماينده بهكوفه و تماس با پايگاه هواداران به عنوان يك كار تشكيلاتى.
4-«سنجش افكار»:محاسبه زمينه اقدام در كوفه،از راه اعزام مسلم بن عقيل به آنجا وارزيابى وضعيت هواداران و نويسندگان دعوتنامهها و درخواست از مسلم براى گزارشدقيق از اوضاع كوفه و ميزان تعهد و وفاى مردم.
5-«مشروعيت نهضت»:آن حضرت،حركتسياسى خود بر ضد حكومت را بهتكليف شرعى و امر به معروف و نهى از منكر و احياى سنت پيامبر«ص»پيوند داد،تاضمن مشروعيت بخشيدن به قيام خود،تعريضى به نامشروع بودن خلافت و تعارض آنبا سنت نبوى داشته باشد.
6-«بهرهگيرى عاطفى»:از آنجا كه حسين بن على«ع»را مردم به عنوان فرزند پيامبر وفاطمه«ع»مىشناختند،وى از اين موقعيت و زمينه عاطفى خود در دلها،چه براى جذبنيروى يارى دهنده،چه براى سلب انگيزه جنگ از دشمن و چه براى افشاگرى نسبت بهماهيتسلطه حاكم استفاده كرد.اين شيوه،هم توسط خود امام،هم از طريق حضرتزينب، امام سجاد و ساير اهل بيت انجام مىگرفت.حتى پوشيدن برد،زره و عمامهپيامبر«ص»و برگرفتن ذو الفقار و يادآورى خويشاوندى خود با پيامبر خدا نيز،در تحريكعواطف دينى نيروهاى دشمن مؤثر بوده و به عنوان يك شيوه تبليغاتى و روانى قابل توجهاست.
7-«اتمام حجت»:براى بستن راه هر گونه عذر و بهانه و توجيه و تاويل،آن حضرتمكرر اقدام به«اتمام حجت»كرد،هم براى بازداشتن دشمن از كشتن او،هم براى پيوستنافراد به جبهه حق.در اين اتمام حجت،گاهى هم تكيه روى حسب و نسب خويشمىكرد.مثلا در خطبه صبح عاشورا،براى متزلزل ساختن انگيزه دشمن،بر اين نسب تاكيدمىشد كه:«فانسبونى فانظروا من انا؟...الست...الست...» (18) بنگريد كه من كيستم؟آيامن آن نيستم كه...اينها هر شبههاى را رفع و دفع مىكرد و دشمن را خلع سلاح مىنمود.
8-«آماده سازى»:ياران و اهل بيتخود را از نظر روانى آماده مىساخت كه با حادثهعاشورا شجاعانه رو به رو شوند و با سخنان و خطابهها،روحيه شهادتطلبى در ياران،وصبر و تحمل در بستگان ايجاد مىكرد و هر گونه«ابهام»در مسير و هدف و سرانجام رامىزدود.
9-«جذب عاطفى»:برخوردى كه در گرماى نيمروز،با سپاه تشنه حر داشت و همه راسيراب كرد،سپس برگزارى نماز جماعت به امامتسيد الشهدا«ع»و اقتداى آنان بهحضرت،آنگاه سخنرانى توجيهى و تبيينى براى سپاه دشمن،در واقع نوعى آميختن لطفو نوازش با روشنگرى و تبيين،نقش مهمى در جذب عاطفى آنان داشت.سرانجام همحر،به امام پيوست.
10-«جبران كميت با كيفيت»:گر چه ياران آن حضرت در كربلا اندك بودند،اما اينكميت اندك را،با كيفيت بالا و روحيه والا در ياران خويش جبران كرد،چه در سخنانطول راه،چه ميثاق شب عاشورا و اعلام ايستادگى ياران تا پاى جان و نيز نشان دادنجايگاه اصحاب خود در بهشت،به آن جمع حاضر.
11-«تقويت بعد معنوى»:مهلتخواهى شب عاشورا و سپرى كردن آن شب با انسبا خدا و تلاوت و عبادت و زمزمههايى كه از خيمهها برمىخاست،همه به عنوان عاملمعنوى و تقويت روحى در شب قبل از عمليات مؤثر بود و ياران در صبح عاشورا بىتابشهادت بودند و شوخى مىكردند و ميان خود و بهشت،فاصلهاى جز تحمل ضربتشمشيرها نمىديدند.
12-«خطابه با دشمن»:در عاشورا،استفاده از صداى بلند و رسا و القاى خطابههاىمهم خطاب به نيروهاى دشمن،آن هم در ميدان كربلا و توسط خود امام و يارانبرگزيدهاش،نوعى اتمام حجت و سخن آخر بود،براى ايجاد تزلزل در دشمن و بستن راهتوجيه در آينده و تلاش جهت بيدار ساختن وجدانهاى خفته.
13-«رجز»:استفاده از رجزهاى حماسى توسط امام و يارانش در درگيريهاى تن بهتن يا عمومى.خواندن رجز،هم رزمنده را تقويت روحى مىكرد،هم دشمن را تحقيرمىنمود و هم مبين انگيزه و انديشه و ايمان جنگجوى حسينى بود.
14-«افشاگريهاى اسرا»:پس از عاشورا،اسيران اهل بيت«ع»،از تجمعهاى مردمى دركوفه، مجلس ابن زياد،شام،دمشق،حتى مجلس يزيد،استفاده كرده،پيام خون شهدا رامىرساندند، ضمن معرفى خود و امام حسين«ع»،بر ضد حكام افشاگرى مىكردند.اينشيوه را،چه در خطبهها و چه در سخنانى كه در برخوردهاى متفرقه ابراز مىشد،به كارمىگرفتند.
15-«مجالس ياد»:اهل بيت،پس از بازگشت از سفر كربلا به مدينه،مجالس عزا وسوگوارى برپاداشتند و پيوسته از حادثه عاشورا و فجايع سپاه كوفه ياد مىكردند.
بارزترين آنها ياد كردن امام سجاد«ع»از حسين و شهادت او با لب تشنه بود،هنگامنوشيدن آب،يا ديدن صحنه ذبح گوسفند.
16-«فرهنگ گريه و نوحه»:امامان شيعه تاكيد فراوان كردند كه مظلوميت اهل بيت وحادثه عاشورا همواره ياد شود و زنده بماند.اين فرهنگ ياد و يادآورى در قالب مفاهيمىهمچون: گريه،نوحهخوانى،مرثيه سرودن،زيارت،تربتسيد الشهدا«ع»،كامگيرى با آبفرات و تربت،ياد كردن از عطش حسين هنگام آب نوشيدن،برگزارى مجالس عزادارىبراى اهل بيت و...شكل گرفت.اين فرهنگ،تاكنون هم سبب زنده ماندن و جاودانه شدنآن حماسه گشته است. در مجموع حركت عاشورا،چه از بعد نظرى و چه عملى،روشها و محورهايى موردتوجه قرار گرفته است تا:
-پيام نهضت به همه رسانده شود-در دراز مدت،منافقان نفوذى در تشكيلات حكومتى و پستهاى كليدى معرفى وافشا گردند-امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح فساد اجتماعى، زنده شود-راه مبارزه سياسى فرهنگى براى نسلهاى آينده ترسيم گردد«سنت احياگرى»نسبت به حادثه كربلا نيز از سوى امامان شيعه و پيروان عاشورا،درطول تاريخ شيعه،آن پيامها را مطرح ساخته و آن حماسه را زنده نگهداشته و عظيمترينعامل برانگيزنده،وحدتبخش،راهنما و جهتده را پديد آورده است.اوجگيرى روحيهشهادتطلبى و افزايش شناخت و آگاهى سياسى و به وحدت رسيدن نيروهاى معتقد بهولايت و رهبرى ائمه،از آثار اين تحول است.
تباكى
خود را به گريه زدن،خود را گريان نشان دادن،خود را شبيه گريهكننده ساختن،حالتگريه به خود گرفتن.در راه احياى عاشورا و سوگوارى بر عزاى حسين«ع»،هم گريستن،هم گرياندن و هم حالت گريه داشتن ثواب دارد.حتى اگر كسى نگريد يا گريهاش نيايد،گرفتن اين حالت،هم در خود شخص حالت اندوه و تحسر ايجاد مىكند،هم به مجلسعزا،چهره و رنگ غم مىبخشد.تباكى،همسويى با داغداران سوگ عاشوراست و مثلگريستن و گرياندن است.در حديث امام صادق«ع»است:«من انشد فى الحسين شعرافتباكى فله الجنة» (19) هر كه در باره حسين،شعرى بگويد و تباكى كند،بهشت براى اوست.
در حديثى هم كه سيد بن طاووس نقل كرده،چنين است:«من تباكى فله الجنة» (20) و درحديث قدسى آمده است:«يا موسى!ما من عبد من عبيدى فى ذلك الزمان بكى او تباكىو تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فيها» (21) اى موسى هر يك از بندگانم كهدر زمان شهادت فرزند مصطفى«ص»گريه كند يا حالت گريه به خود گيرد و بر مصيبتسبط پيامبر تعزيت گويد،همواره در بهشتخواهد بود.
البته غير از تباكى در مصيبت ابا عبد الله الحسين«ع»،حالت گريه به خود گرفتن درمناجات و دعا و از خوف خدا نيز مطلوب است و اين از نمونههاى روانى تاثير ظاهر درباطن است. رسول خدا«ص»در اين زمينه به ابوذر غفارى فرمود:«يا اباذر!من استطاع انيبكى فليبك،و من لم يستطع فليشعر قلبه الحزن و ليتباك،ان القلب القاسى بعيد منالله» (22) هر كه مىتواند گريه كند،پس بگريد و هر كه نتواند،پس در دل خويش حزن قراردهد و تباكى كند، همانا قلب قساوت گرفته،از خداوند دور است.امام صادق«ع»در بارهگريه بر گناه خويش و از خوف خدا مىفرمايد:«ان لم يجئك البكاء فتباك،فان خرجمنك مثل راس الذباب فبخ بخ» (23) اگر گريهات نمىآيد،خود را به حالت گريه درآور،پساگر به اندازه سر مگسى اشك بيرون آمد، پس مرحبا به تو.
تحريفهاى عاشورا
نهضت عاشورايى امام حسين«ع»،با انگيزه امر به معروف و نهى از منكر و براى نجاتاسلام و مبارزه با طغيان بود.اهداف و آرمانهاى مقدس،چهرههاى متعالى و درخشان وانگيزههايى اجتماعى و سياسى داشت.آن همه تشويق براى گريه بر سيد الشهدا وعزادارى براى سيد مظلومان نيز،براى زنده نگهداشتن اين مكتب جهاد و شهادت و حفظارزشها بود.متاسفانه در طول تاريخ،تحريفهايى چه در انگيزهها و اهداف،چه درچهرههاى حماسهساز و چه در برنامههاى مربوط به عاشورا انجام شد.
تحريفهاى عاشورا،برخى به«محتوا»بر مىگردد،برخى به«شكل»و برخى به«افراد».
كتابهايى كه به عنوان مقتل نوشته شد و روضههايى كه براى عاشورا گفته و خوانده شد، گاهى چون با انگيزه گرياندن مستمعين بود،آميخته به مطالب ضعيف،غير مستند و احيانادروغ گشت.علاقهاى كه به چهرههاى عاشورايى وجود داشت،سبب شد در حوادث آنحماسه،غلوها و مبالغههايى نقل شود كه غير عقلى و باور نكردنى است.آمار و ارقامكشتهها و برخى حوادثى كه بظاهر غمانگيز و سوزناك بود،بر اصل واقعه افزوده شد.
انگيزه آن حماسه اجتماعى و خونين نيز،گاهى تا حد«كشته شدن براى شفاعت ازگنهكاران امت»تنزل يافت.نوع برخوردهاى امام حسين«ع»،زينب و امام سجاد«ع»وكودكان و اهل بيت، گاهى به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانى چونيزيد و عمر سعد و ابن زياد و شمر و...در آمد و خواسته بزرگ امام در اين ميدان حماسه،كه رد بيعت با حكومت جور بود، به درخواست جرعهاى آب براى لب عطشان خويش ياگلوى خشك على اصغر در آمد.
در روضههايى كه خوانده مىشد و تعزيههايى كه برپا مىگشت و شعرها و نوحههايىكه سروده و اجرا مىشد،از زينب و امام سجاد و مسلم بن عقيل و سكينه و...چهرههايىارائه گشت كه با روح بلند و عزتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و كرامت،ناسازگار بود.
حتى خصومت ديرين امويان با اساس دين و وحى و نبوت،به دشمنى شخصىحسين«ع»و يزيد تبديل شد.رسالتيارى رساندن به جبهه گسترده حسينى در طولتاريخ،تنها به سطح گريستن بر تشنگى و مظلوميت آل عبا پايين آمد و بيش از روضهفكر امام حسين«ع»،روضه جسم پاره پاره او و بيش از پيام خونين سيد الشهدا،حلقومبريده ابا عبد الله مطرح شد.حتى مبارزه دشمنان با اصل اقامه عزا براى سالار شهيدان(كهبىثمر بود)تبديل شد به آزادى مراسم و ترويجشعائر،ولى همراه با مسخ حقيقت عاشوراو فلسفه قيام كربلا،كه اينگونه برنامهها،هيچ تعارضى با سلطه ستم و فسق نداشته باشد واين بزرگترين تحريف محتوايى عاشورا بود.در حالى كه در تاريخ شيعه،قيام توابين،پساز گريه بر مزار شهداى كربلا و ياد مظلوميت امام حسين«ع»شكل گرفت و شيعيان درسرزمين كربلا و با الهام از عاشورا،به رهبرى سليمان بن صرد،قيامى را شكل وسازماندهى دادند.و عاشورا،تكليفآور براى هر مسلمان بود،نه آنكه امام،يك وظيفهخاص و دستور خصوصى داشته باشد.
اعتقاد به شفاعتسيد الشهدا و نيز ثوابهاى فراوان براى اشك ريختن بر آن حضرت وهمچنين نتايج ارزشمند محبت و ولايت اهل بيت«ع»،همه صحيح است،اما اين مسائلبگونهاى يكجانبه طرح شد كه بسيارى از علاقهمندان اهل بيت،تعارضى ميان گريستن برحسين«ع»و ارتكاب فسق و فجور و زير پا نهادن حق الناس و ترك وظايف ندانند واميدشان به حسين«ع»باشد،هر چند كه غرق گناه باشند!امام سجاد«ع»كه همان روححسينى و شجاعت علوى را داشت و در عاشورا به مصلحت الهى بيمار بود و توان جنگيدن نداشت،در پى همين تلقينات تحريف شده،به«امام بيمار»شهرت يافت و دراذهان عموم،به صورت مردى لاغر،رنگ پريده،بىحال و زرد چهره و عصا به دستجلوه كرد.حتى قضايايى بىاساس،همچون حجله عروسى قاسم نوجوان در شبعاشورا،به عنوان دستمايه اشگ گرفتن از اهل عزا،به مرثيهها و مقتلها راه يافت وقضايايى به نام رؤيا و خواب(راستيا دروغ)باب شد و دهان به دهان و سينه به سينهنقل گشت و بتدريج،حالتيك امر مسلم و قطعى يافت.آنچه وظيفه آگاهان ودستاندركاران است،هم تبيين صحيح قيام حسينى،هم ارائه مقتل و روضه صحيح ومستند،هم جلوگيرى از خواندن مرثيههاى دروغ و مرثيهخوانان ناصالح و مداحان كاسبو واعظان بيسواد و بىمطالعه است.در يكى دو دهه اخير،هم كتابهاى ارزشمندى درتحليل ماهيت و اهداف قيام حسينى تاليف شده،هم اشعار با محتوا و منطبق با روحعاشورا سروده شده است و هم برخى از اين تحريفهاى لفظى و محتوايى بازگو و معرفىشده است. (24) الهامى كه در انقلاب اسلامى ايران و در جبهههاى دفاع مقدس،از عاشورا و كربلاگرفته شد،بهترين استفاده از چهره تحريف نشده عاشوراست.و اگر شيعه بتواند«مكتبعاشورا»را آنگونه كه هست و بوده،به جهانيان معرفى كند،بىشك منبع الهام همهآزاديخواهان مبارزى خواهد شد كه در پى الگوى راستين براى انقلاب و مبارزه با ستماند.
تخريب قبر امام حسين«ع»
الهامبخشى تربتخونين سيد الشهدا«ع»در راه مبارزه با ستم،سبب شد كه شيعه،همواره مرقد آن شهيد را تكريم و بر گرد آن تجمع كند.توصيههاى اكيد ائمه نيز نسبت بهزيارت قبر امام حسين«ع»اين شور و الهام را مىافزود.همين سبب شد كه حكام ستمگرهمواره احساس خطر كنند و اين كانون را از هم بپاشند.از دوران بنى اميه كه زيارت آنحضرت،ممنوع و تحت كنترل بود،تا زمان هارون الرشيد كه حتى درختسدرى را كهسايهبان زائران بود قطع كردند (25) ، تا زمان متوكل عباسى كه اوج آن سختگيريها و ممانعتهابود،تا زمان استيلاى وهابيون و غارت كربلا و تخريب حرم حسينى،همه و همه گوياىوحشت دشمنان حق و اهل بيت،از جلوهگرى اين خورشيدهاى تابان بود.
متوكل عباسى،پاسگاهى در نزديكى كربلا زده و به افراد خويش فرمان اكيد داده بودكه:هر كس را ديديد قصد زيارت حسين را دارد،بكشيد. (26) به امر متوكل،هفده بار قبرحسين«ع»را خراب كردند. (27) در يكى از اين نوبتها،«ديزج يهودى»را مامور تغيير و تبديلو تخريب قبر مطهر كرد.او نيز با غلامان خويش سراغ قبر رفت و حتى قبر را شكافت و بهحصيرى كه پيكر امام در آن بود برخورد كرد كه از آن بوى مشك مىآمد.دوباره خاكروى آن ريختند و آب بستند و آن زمين را مىخواستند با گاو،شخم بزنند كه گاوهاپيشروى نمىكردند. (28) هارون الرشيد نيز يك بار به والى كوفه فرمان داد تا قبر حسين بنعلى«ع»را خراب كند.اطراف آن را عمارتها ساخته و زمينهايش را زير كشت و زراعتبردند. (29) به متوكل خبر دادند كه مردم در سرزمين«نينوا»براى زيارت قبر حسين«ع»جمعمىشوند و از اين رهگذر،جمعيت انبوهى پديد مىآيد و كانون خطرى تشكيل مىشود.
متوكل به يكى از فرماندهان ارتش خود در معيت تعدادى از لشگريان ماموريت داد تامرقد مطهر را بشكافند و مردم را متفرق ساخته،از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زيارتقبر او جلوگيرى كنند.او هم طبق دستور،مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت.اين حادثهدر سال 237 هجرى بود.ولى مردم در موسم زيارت،باز هم تجمع كرده،عليه او شورشكردند و بىباكانه به ماموران خليفه گفتند:اگر تا آخرين نفر هم كشته شويم،دست برنمىداريم.و بازماندگان ما به زيارت خواهند آمد.وقتى حادثه به متوكل گزارش شد،بهآن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنين وانمود كند كهمسافرتش به كوفه در رابطه با مصالح مردم بوده...تا اينكه در سال 247 باز تجمع مردمزياد شد.به نحوى كه در آن محل، بازارى درستشد.مجددا بناى سختگيرى گذاشتند. (30) روز به روز بر زائران افزوده مىشد، متوكل سردارى فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كهذمه خليفه از كسى كه به زيارت كربلا رود بيزار است.باز هم آن منطقه را ويران كردند وآب بستند و شخم زدند و قبر را شكافتند. (31) اينگونه برخوردها و جفاها،همه براى پراكندنمردم از گرد اين كانون حرارت و شوق بود،اما كمترين نتيجهاى نمىگرفتند و بر شوقمردم افزوده مىشد.«بهاى وصل تو گر جان بود، خريدارم».كربلا،سنگر مقاومتمىگشت و كعبه اهل حقيقت و ولا.
آرى...«زيارت اين خاك است كه توده مردم را يارى مىدهد تا به انقلاب حسين«ع»وبه جهاد و مبارزه او عليه ظلم بينديشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشينند.چنين استكه اين خاك-خاك كربلا-سمبل و شعار مىشود و طواف آرامگاه حسين،با صد طوافكعبه مقابل مىشود و حتى بر آن ترجيح مىيابد». (32) وهابيان نيز در سال 1216 ه.ق.به كربلا حمله كردند و اين تهاجمها،ده سال ادامهداشت.هم شهر را غارت و هم مردم را قتل عام و هم قبر مطهر را خراب كردند.يك بارهم«امير مسعود»در سال 1225 با سپاهى متشكل از 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف واز آنجا به كربلا تاختند. (33) در عصر حاضر نيز،حكومت بعثى عراق،براى در هم كوبيدن حركت انقلابى شيعياناين سرزمين،در سال 1370 ش.با انواع سلاحها مردم را در نجف و كربلا به خاك و خونكشيد و با توپخانه،گنبد و بارگاه امام حسين«ع»را مورد هجوم قرار داد.و اين پس از قياممردمى بر ضد حكومت«صدام»بود كه شهر نجف و كربلا را به تصرف در آوردند و رژيمعراق،براى باز پسگيرى آنها از دست انقلابيون،با خشونت تمام وارد ميدان شد وساختمان حرم امير المؤمنين و سيد الشهدا و حضرت ابا الفضل عليهم السلام و گنبد و دربهاو ضريح،آسيب ديد.اين جنايتها سبب شد رهبر انقلاب اسلامى،آية ا... خامنهاى طىاطلاعيهاى ضمن محكوم كردن تجاوزات رژيم بعث عراق به حرمها و شهرهاى مقدس، روز پنجشنبه 8 ذى قعده 1411 ق.برابر با دوم خرداد 1370 ش.را عزاى عمومى اعلامكرده،به سوگ بنشيند. (34) در بخشى از اين اطلاعيه آمده است:«...با يورش وحشيانه بهنجف و كربلا، آن كردند كه قلم از شرح آن عاجز است و بر عتبات عاليات و مسلمانان ومردم عراق و حوزههاى علميه،آن روا داشتند كه طواغيتستمگر و خون آشام بنى اميه وبنى عباس هم روا نداشته بودند و چنان ضايعه و جراحتى بر قلب دوستان اهل بيت واردكردند كه سنگينى آن پىنوشتها را با هيچ فاجعهاى در اين زمان،نتوان قياس كرد.«هيجوا احزان يومالطفوف...». (35)
1-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 161.
2-سفينة البحار،ج 1،ص 124.
3-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 530،مقتل الحسين،خوارزمى،ج 1،ص 182.
4-مقتل الحسين،خوارزمى،ج 1،ص 183.
5-بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعيان الشيعه،ج 1،ص 588.
6-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 46،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 324.
7-تاريخ طبرى،ج 4،ص 289،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 59،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 547.
8-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 549.
9-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 99،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 560.
10-همان.
11-همان،ص 566.
12-همان،ص 572.
13-برگرفته از جزوه«تشكيلات توحيدى عاشورا»،فاطمىپناه،ص 24.
14-همان،ص 27.
15-صاحب طرح،بر اساس نقشه عملياتى و ترسيم صحنه و مستندات تاريخى،نكات فوق را تشريح مىكند.
16-همان،ص 25.
17-پايان نقل از جزوه پيشين.
18-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 561.
19-بحار الانوار،ج 44،ص 282.
20-همان،ص 288.
21-مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 235.
22-مكارم الاخلاق،طبرسى،ص 462،بحار الانوار،ج 74،ص 79.
23-بحار الانوار،ج 90،ص 344.
24-مطالعه كتاب سودمند حماسه حسينى(3 جلد)از شهيد مطهرى در اين زمينهها توصيه مىشود.همچنين مواردمتعددى از نقلهاى دروغ و حوادث بىاساس را كه در زبان مرثيهخوانان و در شعر و نثر مرثيه در باره حوادثكربلاست،در كتاب«لؤلؤ و مرجان»و در فصل لزوم پرهيز از دروغ و رعايت صدق در سخن،تاليف«محدث نورى»
مىتوان خواند.همچنين كتاب«ستودگان و ستايشگران»كه مجموعهاى از ارشادهاى آيةا... خامنهاى در باره بايدها ونبايدها در امر مداحان و مرثيهخوانان است،خواندنى است، نشر«حوزه هنرى».نيز،ر.ك:«التنزيه لاعمال الشيعه»،سيد محسن امين،(خلاصهاى از آن در«اعيان الشيعه»،ج 10،ص 373 به بعد آمده است)،«اكسير السعادة فى اسرارالشهادة»،سيد عبد الحسين لارى،«الايات البينات فى قمع البدع و الضلالات»،كاشف الغطاء،مقاله«امام خمينى،احياءو اصلاح شعائر حسينى»،سيد جواد ورعى،(ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى با نام«عاشورا و امام خمينى»،خرداد74).
25-تاريخ الشيعه،مظفرى.ص 89،بحار الانوار،ج 45،ص 398.
26-بحار الانوار،ج 45،ص 404.
27-همان،ص 410،تتمة المنتهى،ص 241.
28-بحار الانوار،ج 45،ص 394.
29-تتمة المنتهى،ص 240
30-اعيان الشيعه،ج 1،ص 628،تراث كربلا،ص 34(با اختلاف در عبارات).
31-تتمة المنتهى،ص 241.
32-مجموعه آثار،شريعتى،ج 7(شيعه)ص 20.
33-براى آشنايى با فتنهها و تهاجمات وهابيها به اعتاب مقدسه،از جمله ر.ك:«كشف الارتياب»، سيد محسن امين،«اعيان الشيعه»،ج 1،ص 628،«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه،ص 262، «موسوعة العتبات المقدسه»،كربلا،جزء 1،ص 201،«فرقه وهابى»،محمد حسين قزوينى،«تاريخ كربلا»عبد الجواد كليددار،ص 234.
34-روزنامههاى 31 ارديبهشت 1370.
35-قضاياى درگيريها در نجف و كربلا و حمله رژيم بعث به حرمهاى مطهر،در اخبار و گزارشهاى مطبوعاتارديبهشت 1370 درج شده است.از جمله ر.ك:«مرورى اجمالى بر تاريخ سياسى كربلا»انتشارات سازمان تبليغاتاسلامى.نيز:«سيماى كربلا»،محمد صحتى.