خاك.خاك قبر امام حسين«ع».تربت به معناى مقبره هم آمده است.در فارسى هم«رفتن سر خاك»به معناى زيارت قبر است.خداوند،به پاس فداكارى عظيم امامحسين«ع»و شهادتش در راه احياى دين،آثار ويژه و احكام خاصى در تربت مقدسسيد الشهدا و خاك كربلا قرار داده است.تربتخونين كربلا كه در برگيرنده آن پيكر پاكاست،الهام بخش فداكارى و عظمت و يادآور جان باختن در راه ارزشهاى الهى است.ازاين رو،هم سجده بر آن تربت مستحب است، هم ذكر گفتن با تسبيح تربت،فضيلت بسياردارد،هم شفا دهنده بيمارى است،هم شايسته است كه هنگام دفن ميت،اندكى تربتهمراه او گذاشته شود يا با حنوط مخلوط شود،هم دفن شدن در كربلا ثواب دارد و ايمنىاز عذاب مىآورد و هم نجس ساختن آن حرام است و اگر در بيت الخلا بيفتد بايد از آنجاپرهيز كرد يا از آنجا در آورد و احكام و آثار ديگر كه در فقه مطرح است (1) .
رسول خدا«ص»مقدارى تربت كربلا به«ام سلمه»داد و فرمود:هر گاه ديدى اينخاك،تبديل به خون شد،بدان كه حسين«ع»كشته شده است. (2) گر چه خوردن خاك،حرام است،اما خوردن اندكى از خاك قبر سيد الشهدا به نيتشفاگرفتن(استشفاء)جايز،بلكه مؤكد است و آداب و حدودى دارد. (3) امام رضا«ع»فرمود:
«كل طين حرام كالميتة و الدم و ما اهل لغير الله به،ما خلاطين قبر الحسين«ع»فانه شفاء منكل داء» (4) هر خاكى حرام است،مثل مردار،خون و ذبح شده بىنام خدا،مگر خاك قبرحسين«ع»كه درمان هر درد است.امام صادق«ع»فرمود:«فى طين قبر الحسين شفاء منكل داء و هو الدواء الاكبر». (5) در خاك قبر حسين«ع»شفاى هر درد است و آن دواىبزرگتر است.روايت است كه از فضيلتهاى ويژه حسين بن على«ع»اين است:«الشفاء فىتربته و الاجابة تحت قبته و الائمة من ذريته». (6) امام صادق«ع»دستمال زردى داشت كه در آن تربتحضرت سيد الشهدا بود.وقتنماز كه مىشد همان تربت را در موضع سجودش مىريخت و بر آن سجده مىكرد. (7) و نيزآن حضرت فرمود:«السجود على تربة الحسين يخرق الحجب السبع». (8) سجده بر تربتحسينى،حجابهاى هفتگانه را كنار مىزند.همچنين روايتشده است كه امام صادق«ع»
جز بر تربتسيد الشهدا سجده نمىكرد،به عنوان فروتنى و تواضع در برابر خداوند: «كانالصادق لا يسجد الا على تربة الحسين تذللا لله و استكانة اليه». (9) نسبت به برداشتن كامنوزادان با تربت كربلا نيز احاديث فراوانى است،از جمله از امام صادق«ع»روايت استكه: «حنكوا اولادكم بتربة الحسين فانها امان». (10) كام فرزندان خود را با تربتحسين«ع»
برداريد،كه اين تربت،امان است.در سنتهاى چاووشخوانى،اشاره به سيب بهشتى (11) وبوى سيب از تربت امام حسين«ع»مىكردند و مىخواندند:(بوى سيب).
ز تربتشهدا بوى سيب مىآيد ز طوس،بوى رضاى غريب مىآيد
آنچه به تربتسيد الشهدا قداست و كرامت بخشيده،همان خون حسين«ع»و شهادتثار الله است كه الهامبخش حريت و رادمردى و فداكارى در راه خداست.به تعبير امامخمينى«قدس سره»:«همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت،مزار عاشقان و عارفان ودلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود.» (12) به همين جهات،هم«شفاخواهى»ازتربتسيد الشهدا«ع»وهم«شفايابى»در آستانه و حرم حسينى جزء فرهنگ شيعه و مستندبه روايات است.
شهادت،خاك را بوييدنى كرد شهادت،سنگ را بوسيدنى كرد
علامه امينى«ره»مىنويسد:«آيا بهتر آن نيست كه سجدهگاه،از خاكى قرار داده شود كهدر آن، چشمههاى خونى جوشيده است كه رنگ خدايى داشته است؟تربتى آميخته باخون كسى كه خداوند،او را پاك قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمدى«ص»قرارداده است؟خاكى كه با خون سرور جوانان بهشت و وديعه محبوب پيامبر و خدا عجينگشته است؟...» (13) چه رازى در«تربت كربلا»نهفته است؟تربت كربلا،خاكى آميخته با«خون خدا»ستو شگفت نيست كه خون،به خاك،اعتبار بخشد و شهادت،در زمين و در و ديوار،آبرو وقداست بيافريند و خاك كربلا،مهر نماز عارفان گردد و در سجاده،عطر شهادت از تربتحسين«ع»به مشام عاشقان برسد و شفابخش دردها شود.درس گرفتن از تربت و فرات،تنها در مكتب زيارت ميسر است و سخن خاك را با دل،تنها گوش حسينيان كربلايىمىشنود.«...در آنجا تربتى است،گويا معدن مغناطيس،كه افراد عاشق را كه قابلجذباند،مانند ذرات كوچك آهن،به سوى خود جذب مىكند.آنجا مضجع مقدسسرباز فداكارى است كه رؤساى جمهور و پادشاهان،قبل از آنكه رسم سرباز گمنام ونهادن دستهگل معمول گردد،عصاره گل،بهترين عطر را آوردند و بوسيدند و بوييدند وپاشيدند و آرزوى اين كردند كه كاش در برابرش جنگيده و اسلام را يارى مىكردند وكشته مىشدند. (14) شهيد مطهرى مىنويسد:«...تو كه خدا را عبادت مىكنى، سر بر روى هر خاكىبگذارى نمازت درست است،ولى اگر سر بر روى آن خاكى بگذارى كه تماس كوچكى،قرابت كوچكى،همسايگى كوچكى با شهيد دارد و بوى شهيد مىدهد،اجر و ثواب توصد برابر مىشود.» (15) در كربلا،خاندان معينى بودند كه متصدى تهيه مهر و تسبيح از تربتسيد الشهدا بودند و همه ساله مبلغ هنگفتى به والى بغداد مىپرداختند تا همچنان از اينامتياز برخوردار باشند. (16)
تركيب بند محتشم كاشانى - محتشم كاشانى
تسبيح تربت
تربتسيد الشهدا«ع»،به خاطر قداست و فضيلت و الهامبخشى،هم مورد سجود قرارمىگيرد، هم از آن تسبيح براى ذكر گفتن تهيه مىشود،هم كام نوزاد را بر مىدارند،همهمراه ميت به صورت حنوط،به كار مىرود.خاكى كه مدفن يك شهيد است،انتقالدهنده فرهنگ شهادت و الهامبخش شجاعت و ايمان است و تسبيحى كه با چنين تربتىگفته شود،اجر مضاعف دارد.از امام صادق«ع»احاديثى در فضيلت تسبيح تربتسيد الشهدا روايتشده است. (17) حضرت زهرا«ع»از تربتحمزه سيد الشهدا،تسبيحى ساخته و به نخ كرده بود و با آن،ذكر تسبيحات مىگفت،مردم هم چنان كردند.چون حسين«ع»شهيد شد،به خاطر مزيتو فضيلت تربت او، اين كار در باره تربت قبر آن امام شهيد انجام گرفت. (18) پيش از تسبيحگلى،حضرت زهرا تسبيحى داشت از نخ پشمين كه به آن گرههاى متعدد زده بود و آن را مىگرداند و تسبيح و تكبير مىگفت،تا آنكه حضرت حمزه در جنگ احد به شهادترسيد.آنگاه از تربت او تسبيحى ساخت.رسم مردم بر اين جارى شد تا آنكه پس ازشهادت امام حسين،از تربت قبر او تسبيح فراهم مىكردند:
«فلما قتل الحسين صلوات الله عليه عدل بالامر اليه فاستعملوا تربته لما فيه من الفضل والمزيه.» (19) دو حديث در فضيلت تسبيح تربت:امام صادق«ع»فرمود:«من كانت معه سبحة منطين قبر الحسين عليه السلام كتب مسبحا و ان لم يسبح بها» (20) هر كه تسبيحى از تربت قبرحسين«ع»داشته باشد،تسبيحگوى نوشته مىشود،هر چند با آن تسبيح نگويد. امامكاظم«ع»فرمود:«لا يستغنى شيعتنا عن اربع:...و سبحة من طين قبر الحسين فيها ثلاث وثلاثون حبة...» (21) شيعه ما از چهار چيز بىنياز نيست:...يكى هم تسبيحى با 33 دانه از خاكقبر امام حسين عليه السلام. (22) تسبيح تربت،قصيدهاى صد بيتى است و واژههايش همه عاشورايى،كه دانههايشهمراه ذاكر،ذكر مىگويد و عطر شهادت را مىپراكند.كربلائيان با مضمون اين قصيدهمقدس همنوايى مىكنند و با تركيبات آن كه الله اكبر،الحمد لله و سبحان الله است،آشنا ومانوسند.دانههاى تسبيح تربت،گوهرهايى است كه از خاك كوى عشق گرفته مىشده واز آن نورى تا ملكوت خدا متصاعد مىشود.دلهاى دريايى،گوهر تربت را در ساحلعشق،با«اشك»شستشو مىدهند،و از زمزم ديدگان بر آن مىبارند.اين است رمز جلوه وجلاى هميشگى«تربتحسين»!و همين است راز برترى تسبيح تربت،بر دانههاىياقوت و عقيق و فيروزه و زبرجد و الماس!تسبيح تربت،تركيبى كربلايى دارد و آهنگىزهرايى و مفاهيمش هديه خداوند به«فاطمه»است.منظومهاى رمزى از قداست وفداكارى و عشق و خلوص است.چه اكسير شگفتى در خاك مزار حسين«ع»نهفته است،فضيلتبخش خاك بر گوهر!
تعزيه
تعزيه و تعزيت،هم به معناى تسليت گفتن به يك داغدار از مصيبت است،هم بهمعناى اجراى نوعى نمايش مذهبى به ياد حادثه عاشورا كه«شبيهخوانى»هم گفتهمىشود.اما توضيح هر يك:
تسليتگويى
اصل تسليتگويى به خاطر مصيبتى كه بر كسى وارد شده،در اسلام مستحب است.
رسول خدا«ص»فرمود:«من عزى مصابا فله مثل اجره» (23) هر كس مصيبت ديدهاى راتسليت گويد،پاداشى همانند او دارد.و نيز طبق حديثى از امام صادق«ع»،خداوند بهحضرت فاطمه«ع»در سوگ شهادت حسين«ع»تعزيت گفت. (24) از مستحبات روز عاشورااست كه افراد وقتى به هم مىرسند،نسبت به اين مصيبت بزرگ به يكديگر تعزيت وتسليت گويند.اين نشانه داغدارى در اين فاجعه عظيم و همبستگى با جبهه شهداىكربلاست.عبارتى كه مستحب است در اين تسليتگويى گفته شود چنين است:«اعظمالله اجورنا بمصابنا بالحسين عليه السلام و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامامالمهدى من آل محمد عليهم السلام». (25) در اين متن تعزيت،ضمن داغدارى در سوگسيد الشهداء،مساله خونخواهى آن امام شهيد در ركاب حضرت مهدى«ع»از خداوندخواسته شده است.
سنت تسليتگويى در ميان شيعه،نسبت به مناسبتهاى ديگرى كه وفات معصومين«ع»
پيش مىآيد رايج است و هنگام ديدار،جمله«اعظم الله اجوركم»را مىگويند.
شبيهخوانى تعزيهخوانى و شبيهخوانى،نمايشى است كه در يك محوطه،با حضور مردم توسطچند نفر انجام مىگيرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاى مخصوص و ابزار جنگى وهمراه با دهل و شيپور،نيزه،شمشير،سپر،سنج،كرنا،سرنا،خنجر،زره،مشك آب واسب، ايفاى نقش مىكنند.صحنه و نمايش،بر مبناى حوادث كربلا و مقتلها تنظيممىشود. (26) تعزيه،اگر بصورت صحيح و با حفظ موازين و شئون معصومين انجام شود،تاثير مهم مىگذارد و وسيله انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آينده است.
«در فرهنگ شيعه،به معناى نوحه بر امامان شهيد،نزديك قبورشان يا در خانهسوگواران است كه براى امام حسين«ع»نوحه مىخوانند.در فرهنگ مردم،نمونههايى ازتابوتهاى سمبليك براى كشتههاى كربلاست.در شهرهاى مختلف شيعهنشين،روزعاشورا مراسم خاصى بر پا مىكنند و هودجها و اسبهايى را راه مىاندازند.برپايى اينگونهمراسم كه در اماكن عمومى و مساجد و...به صورت تحريككننده حزن مردم است،«تعزيه»نام دارد و با لباسها و... برخى حوادث كربلا را به صورت نمايش ارائه مىكنند.دراين مراسم،روضهخوانى و نوحهخوانى هم انجام مىگيرد و كودكانى هم بعنوان«پيشخوان»برنامه اجرا مىكنند و متنهاى اجرايى اغلب به صورت شعر است.شكل تكامليافته تعزيه،جديد است.» (27) در باره اين نمايش مذهبى نوشتهاند:«شبيهخوانى يا به اصطلاح عامه«تعزيهخوانى»،عبارت از مجسم كردن و نمايش دادن شهادت جانسوز حضرت حسين«ع»سيد الشهدا وياران آن بزرگوار يا يكى از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود...شبيهخوانى ناطق،ظاهرادر دوره ناصر الدين شاه در ايران معمول شد،يا اگر قبلا چيز از آن قبيل بود،در دورهسلطنت ناصر الدين شاه رونقى بسزا يافت و شبيهخوانهاى زبردستى پيدا شدند.ظاهر آنكه مشاهدات شاه در سفرهاى خود از تآترهاى اروپا در پيشرفت كار تعزيه و شبيهخوانىبىتاثير نبوده است». (28) «شبيهخوانى و تعزيهخوانى»سنت هنرى و نمايشى اهل تشيع استكه سيماى وجيه و معصوم قديسين را از روزگار كهن تا به امروز در برابر ديدگان اهل معنىعيان داشته است.» (29) در باره كيفيت اجراى آن و سنتها و آداب مربوط به تعزيه،تحقيقات ارزشمندى انجامگرفته و آثارى تاليف شده است. در يكى از منابع آمده است:«تعزيه به احتمال قوىبصورت هيئت فعلى خويش در پايان عصر صفوى پديد آمد و از همه سنتهاى كهن نقالىو روضهخوانى و فضائل و مناقبخوانى و موسيقى مدد گرفت و تشكيلاتى محكم براىخود ترتيب داد و كارگردانان ورزيده اداره آن را در دست گرفتند...تعداد تعزيههاى اصلىكه كمى از صد مىگذرد،كيفيت تعزيهنامهها كه غالبا منظوم و در هر حال آهنگين يعنىمركب از بحر طويل و شعر است،دستگاههايى كه هر يك از خوانندگان بايد شعر خود رادر آن بخوانند،آهنگ مخالفخوانان كه داراى هيمنه و شكوه حماسى است...» (30) بهاقتضاى نقشى كه افراد مختلف در اجراى تعزيه و شبيهخوانى داشتند و حال و هواىشعرها و نحوه خواندن،اصطلاحات خاصى هم رايج بود،مثل:رجزخوانى، شبيهخوانى،نوحهخوانى،بحر طويلخوانى،مقتلخوانى،شهادتخوانى،هجرانخوانى(از زباناسرا)،اشقياخوانى و شمرخوانى(از زبان سران سپاه عمر سعد).آنچه نقل شد،گوشهاىاز كيفيت اجراى آن را نشان مىدهد.به نقل ديگرى توجه كنيد:«شبيهخوانى و تعزيه درعصر صفويه هنوز در ايران مرسوم نشده بود...برپايى نمايش مذهبى يا تعزيه ظاهرا اززمان پادشاهى كريمخان زند در ايران معمول شده است...اين نوع عزادارى كه بيشترجنبه عاميانه داشته و رواج آن در شهرهاى كوچك و قراء و قصبات ايران بيشتر ازشهرهاى بزرگ بوده است. ..صورت ساده آن(شبيهسازى)كه عنوانى نداشته در عهدصفويه معمول بوده و بعد از سلسله صفويه بصورت نمايش مذهبى روى صحنه آمدهاست...از خصوصيات تعزيه اين بود كه هر يك نقش خود را با خواندن اشعار مذهبى دريكى از دستگاهها و آوازها...اجرا مىكردند و... مخالفين در جواب و سؤال با موافقين نيزرعايت بحر و قافيه را در اشعار مىكردند.همچنين شمايل آنها با اصل نيز تناسب داشت.
(31) مساله شبيهخوانى از ديدگاه فقهى و اعتقادى نيز مورد بحث و بررسى عالمان شيعهقرار گرفته است.برخى آن را تحريم و بعضى تجويز كردهاند. (32) تاثيرگذارى عاطفى و نيزروحيه ضد ظلم كه در پى ديدن نمايشهاى تعزيه در افراد ايجاد مىشود،از نقاط قوت ومثبت اين نمايش مذهبى است.به همين جهت در ايران پس از انقلاب اسلامى،رواج وتوسعه بيشترى يافته و همراه اين توسعه،تحولاتى هم در سبك اجرا،هم در محتواىاشعار و جهتگيرى سياسى اجتماعى پديد آمده است.در واقع،انقلاب اسلامى به تعزيهروح جديدى بخشيد و اين هنر جان گرفت.صاحبنظران اين فن،خود به تاثير آن درروحيه سربازان و افسران در طول سالهاى دفاع مقدس اعتراف كردهاند. (33) اجراى تعزيه مخصوص ايران نيست،در كشورهاى اسلامى و شيعى ديگرى نيز اينسنت مورد توجه است و با سبكهاى گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار وادوات ديگرى اجرا مىشود،از جمله در هند و پاكستان،كه رواج بيشترى دارد. (34)
تكيه
محلى كه براى عزادارى سيد الشهدا عليه السلام،بويژه در ايام عاشورا ساخته و برپامىشود. اين گونه اماكن،علاوه بر آنكه حرمت و قداستخاص خود را دارد،احكاممخصوص مساجد را ندارد،بنابر اين محدوديتحضور در آن مثل مسجد نيست.«تكيه،يا تكيهگاه،بعد از مسجد در حقيقت پايگاه معنوى مسلمانان خصوصا شيعيان به حسابمىآيد.جايى كه مردم با تعزيهخوانى و سوگوارى سالار شهيدان و ياران با وفايش به اومتوسل و متكى مىشوند...تكيه با تعزيه و عزادارى عجين گشته و اين دو را هرگز نتوان ازيكديگر جدا كرد.به نظر مىرسد تعزيه پس از حادثه كربلا براى نشان دادن وقايع خونبارعاشورا به سبك سوزناك ابداع شده باشد و با تقليد از نمايشهاى قديمى كه تا عهدپيشداديان مىرسد،ارتباط پيدا مىكند.» (35) در نقل فوق،روى تكيهگاه بودن تكيه براى عزاداران حسينى تكيه شده است.ايندقت را ديگران نيز داشتهاند و در پيشينه تاريخى آن به اين جنبه عنايت كردهاند.از جملهبه اين نقل توجه كنيد:«جايى كه مامن و پناهگاه و تكيهگاه فقيران و مسافران بوده ورايگان در آنجا اقامت موقت داشتهاند.محافظان و نگهبانان آن(تكيهداران)از جوانمردانبودند و آداب و رسومى خاص داشتند كه در«فتوتنامه»ها آمده است.جز اين مفهوم،تكايا محلى براى اجراى تعزيه براى سالار شهيدان بوده كه در وسط تكيه،روى سكويىبرآمده از زمين،تعزيهخوانان موجب تحريك احساسات جماعت عزادار مىشدند.
رفته رفته تكيه به محلى براى عزادارى تبديل شد.از زمان ناصر الدين شاه به بعد،تكيههاى بطور رسمى محل اجراى نمايشهاى مذهبى شد...در بيشتر تكيهها-به اقتضاىفصل-چادرهايى بزرگ بر مىافراشتند كه در واقع سقف اين گونه تكيهها به شمارمىرفت.پارچههايى سياه كه اشعارى در سوگ خاندان امام حسين«ع»بر آن نقش بستهاست و علامت و شكل مخصوص تكيه نيز در جايى از آن قرار مىگرفت.هر تكيه،علامتى ويژه و علمى ممتاز از بقيه تكيهها براى خود داشت.بيشتر تكيهها بر گذرگاهها وراههاى رفت و آمد مردم ساخته مىشدند و دو مدخل داشتند كه قافلهها و شبيهگردانان ودستههاى عزادارى از آن عبور مىكردند...در هر تكيه به يادبود تشنگى شهيدان كربلا سقاخانهاى بنا مىشد.بعدها در كنار تكيهها،محلهايى به نام حسينيه و زينبيه بنا شد و يا تكايابه نام«حسينيه»تغيير نام يافتند.» (36) گاهى به همت اهل يك شهر،در شهرهاى زيارتى ازقبيل«مشهد»،«كربلا»،«نجف»،و...حسينيههايى ساخته مىشود كه اغلب مورد استفادهزوار آن شهر قرار مىگيرد.
به نظر برخى،پديد آمدن«تكيه»،در مقابل مراكز دينى وابسته به خلافتهاى غير شيعىبوده تا پايگاهى براى هواداران نهضتحسينى و دور از سلطه حكام باشد:«تكيه وحسينيه،مركز تشكيلات ضد حكومتى ايجاد مىكرد...شيعه،تكيه و حسينيه مىسازد تابه جنگجويانش پناهگاهى ببخشد...به خمس و حسينيه رو مىكند،تا به مبارزه همهجانبهاش از على«ع»تاكنون امكان و قدرت بخشد.چنين است كه ساختن«حسينيه»،ضربهاى است بر پيكر حكومت...» (37)
تكيه دولت
محلى بود در مركز تهران در عصر ناصر الدين شاه،كه به صورت محل اجراى تعزيهبزرگ و مهم در روز عاشورا درآمده بود.ديلميان،اجراى نمايش داشتند.سپس در عصرناصر الدين شاه بيشتر معمول شد و پس از سفر وى به فرنگ و ديدن تآترهاى اروپا،پس ازبازگشت در سال 1290 قمرى تكيه دولت را بنا نهاد.از آن پس تكيههاى ديگرى هم بناشد.«تكيه دولت...محوطه وسيع دو طبقهاى بود كه طبقه بالاى آن،غرفه غرفه ساختهشده و هر يك از غرفهها به شاه و بانوان حرم و درباريان اختصاص داشت.در صحنتكيه،جايگاه بزرگى براى تعزيهخوانها بود و در وسط آن،تختى از گچ و آجر ساخته بودندكه تعزيهخوانها بر بالاى آن قرار گرفته نقش خود را ايفا مىكردند». (38) «ناصر الدين شاه بهتشكيل مجالس تعزيه بسيار تمايل نشان مىداد.به همين نظر دستور ساختن تكيه دولتى رادر مجاورت اندرون شاهى داد.تكيه با وسعت نسبتا زياد چند طبقه،بصورت آمفىتآتر باتخت بزرگى در وسط و روپوش آهنى ساخته شد كه در مواقع تعزيه،روى روپوش آهنىرا چادر مىكشيدند.اين تكيه،پشت بانك ملى كنونى بازار،رو به روى سبزه ميدان...واقعبود.در سال 1327 شمسى خراب شد. (39)
تلاوت قرآن
سر بريده امام حسين«ع»بر سر نيزه،در كوفه و در ايامى كه اهل بيت«ع»را به عنواناسير،وارد اين شهر كرده بودند،آيه اصحاب كهف را تلاوت مىكرد:«ام حسبتم اناصحاب الكهف و الرقيم سر بىتن كه شنيده است به لب سوره كهفكانوا من آياتنا عجبا» (40) يا كه ديده است به مشكات تنور آيه نور
تل زينبيه
تل،به معناى تپه،توده خاك و ريگ است،پشته برآمده از زمين،سرزمين كربلا،ناهموار و داراى تل و تپه بود.در حادثه كربلا،تل و تپهاى مشرف بر شهادتگاه شهداىكربلا بود و حضرت زينب«ع»بالاى آن مىآمد تا وضع برادرش امام حسين«ع»را درميدان نبرد،بررسى كند و جوياى حال او شود.در حال حاضر،بنايى به همين نام در سمتغرب صحن سيد الشهدا طرف درب«زينبيه»وجود دارد.تجديد بناى تل زينبيه در ايناواخر،در سال 1398 قمرى بوده است. (41)
تنعيم
نام محلى است در دو فرسخى مكه و يكى از ميقاتهايى است كه حجاج از آنجا براىعمره محرم مىشوند.در آنجا مسجدها و آبهايى بوده است.چون سمت راست آن كوهىبه نام«ناعم»بوده،آن محل به«تنعيم»معروف شده است.سيد الشهدا«ع»در مسير خويشبه كوفه، وقتى به تنعيم رسيد،با كاروانى كه از يمن مىآمد برخورد كرد كه وسايلى براىيزيد مىبردند. امام،اموال آن كاروان را گرفت. (42) چه بسا هدف از اين مصادره،ضربهاقتصادى به دشمن بوده است.سيد الشهدا افراد كاروان را پس از پرداخت كرايه تا آنمحل،آزاد گذاشت كه همراه او به كربلا آيند،يا هر جا كه مىخواهند بروند.عدهاى به اوپيوستند. (43)
تنور خولى خولى
توابين
توبهكنندگان،لقب گروهى از شيعيان كوفه كه به خونخواهى شهداى كربلا قيام كردند.
پس از حادثه كربلا،شيعيان كوفه بخاطر يارى نكردن امام حسين«ع»پشيمان شدند و توبهكردند و زدودن ننگ كوتاهى در نصرت امام را در قيام و انتقام از قاتلان سيد الشهدا ديدند.
سليمان بن صرد خزاعى را كه از چهرههاى بارز شيعه بود به رياست برگزيده،در خانه اوگرد آمدند و همپيمان شدند تا دست به قيام عليه امويان بزنند.آغاز تصميمشان در سال61 هجرى بود،ليكن زمان نهضت را در سال 65 هجرى قرار دادند.در اين مدت،باجذب افراد به گروه خويش و تهيه سلاح و فراهم كردن امكانات نهضت،پس از مدتىسازماندهى مخفيانه، سرانجام با جمعيتى 4000 نفرى قيام كردند و با شعار«يا لثاراتالحسين»،عازم نخيله شدند تا از آنجا به سوى شام حركت كنند.شروع قيام آنان را درعصر مروان بن حكم،روز چهارشنبه بيست و دوم ربيع الثانى گفتهاند. (44) بر سر تربتسيد الشهدا رفتند و پس از زيارت قبر حسين«ع»و گريهها و نالهها با خداچنين راز و نياز كردند:«پروردگارا!ما پسر دختر پيامبرمان را خوار و بىياور ساختيم،گذشته ما را ببخشاى و توبه ما را بپذير،كه تو توبهپذير مهربانى،بر حسين و ياران شهيد وصديق او رحمت فرست.ما تو را شاهد مىگيريم كه بر همان راه و هدفى هستيم كه آنانجان باختند،پس اگر ما را نبخشايى و رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود». (45) به خاطرهمين اظهار توبه و پشيمانى،به«توابين»مشهور شدند.چون عامل اصلى فاجعه كربلا راحكومتيزيد مىدانستند،از آنجا رو به شام نهادند و به عين الورده آمدند و در آنجا با سپاهشام برخوردى شديد داشتند.پس از چندين روز نبرد سخت،سرانجام سران نهضت،ازجمله سليمان بن صرد كه آن هنگام 93 سال از عمرش مىگذشت به شهادت رسيدند وانقلابيون چون توان مقابله با سپاه انبوه شام را كه با فرماندهى«حصين بن نمير»آمده بودندنداشتند،شبانه به كوفه رفتند،البته جمعى هم در درگيرى شهيد شدند. (46) رهبران نهضت،بجز سليمان،عبارت بودند از:مسيب بن نجبه،عبد الله بن سعد ازدى،عبد الله بن وال،رفاعة بن شداد.
توبه حر حر بن يزيد رياحى
توسل
وسيلهجويى،حاجتخواستن از خداوند،با وسيله و شفيع قرار دادن پاكان و ائمهمعصومين«ع»از جمله سيد الشهدا و فرزندانش و شهداى كربلا،در قرآن است كه:«وابتغوا اليه الوسيله»(مائده 35).«يدعون يبتغون الى ربهم الوسيله»(اسراء 57).توسل،دستيافتن به قلب هستى،از طريق رگهايى است كه اين ارتباط حياتى را تسهيل مىكند.
معصومين و اولياء الله بخاطر مقام قرب و منزلتشان نزد خداى متعال،حق شفاعت دارند وكسانى كه با وسيله قرار دادن آنان نزد خداى بزرگ،حاجتخود را از خداوند مىطلبند،اميد بيشترى براى استجابت دعا دارند.اين توسل،بصورت زيارت،دعا،عزادارى،گريستن،ولايت با اولياء خدا و برائت از دشمنان حق فراهم مىگردد.
نسبت به حسين بن على«ع»هم زيارت،بعنوان وسيلهجويى به سوى خداست.دردعاى بعد از زيارت عاشورا مىخوانيم:«يا امير المؤمنين و يا ابا عبد الله،اتيتكما زائرامتوسلا الى الله ربى و ربكما».دعاى توسل نيز،واسطه قرار دادن چهارده معصوم عليهمالسلام در پيشگاه خداوند متعال است.امام حسين«ع»و شهداى كربلا و ائمه معصومينهمه باب الحوايجند،ليكن هر كدام به نحوى و با عشقى خاص.عزادارى ما نيز نوعىتوسل جستن به اين خاندان است،تا هم ابراز محبتشود و هم جلب لطف و كرم،هيئتهاى متوسلين به شهداى كربلا و سيد الشهدا نيز از همين راه براى تقرب به خدا وبر آمدن حاجتها بهره مىجويند و خود را به آن معدن حيات و روشنى وصل مىكنند. (47)
توغ(توق)
از جمله وسايل تزيينى دستههاى عزادارى است و قدمت آن به عهد صفويه مىرسد.
پايهاى است كه بر روى آن يك صندوق و بر روى صندوق،زبانه بلندى قرار دارد و شالىنيز بر سر زبانه مىبندند و مانند علمات،يك نفر آن را حمل مىكند. (48) اين كلمه در اصل بهمعناى دم اسب است(در تركى)كه بر سر علم مىبستهاند.به نوشته دهخدا:«علم مانندىكه بر سر آن به جاى پرچم،منگولهاى از پشم يا ابريشم آويزند،بيرق تركان عثمانى،و آندم اسبى بود بر سر نيزه و بر آن گروههاى از زر.» (49) «در اصل،يكى از آلات جنگى بوده است.به نوشته حسين واعظ كاشفى در فتوتنامه«توق،همين نيزه است،اما به شرط آنكه پرچم داشته باشد...توق،اصل و نشانه را گويندو در هر لشكرگاهى كه توق زدند،هر كس مىداند كه جاى او كجاست،آنجا رود.. .»درعصر صفويه،توغ از تجهيزات دسته بود،اما زبانه نداشت،اكنون توغها داراى زبانههستند... هر تكيه تعدادى توغ دارد كه در روزهاى خاص از ايام محرم،آنها را جامه(لباس)مىكنند... مردم عزادار،با نظمى خاص در دستههاى سينهزنى و زنجيرزنى واردتكيه شده و به دنبال آن توغها با شور و هيجانى خاص،به همراه شيون و ناله مردان و زنانبه حالت نيمه افراشته نگه داشته مىشوند...» (50) اينگونه احساسات و شعائر مذهبى ستودنىاست،ولى كاش نيمى از آنچه به تجهيزات و علمات و توق و ابزار،بها داده مىشود،براىمحتواى عاشورا و تعاليم نهضت امام حسين«ع»و هدف عزادارى بها داده شود.
تير سه شعبه
تيرى زهرآگين كه بر قلب امام حسين«ع»نشست.در اين باره به اين نقل توجه كنيد:
«پس از جنگهاى بسيار كه روز عاشورا امام حسين«ع»داشت،لختى براى استراحتايستاد. ناتوان شده بود.سنگى از سوى دشمن آمد و بر پيشانى او خورد كه خون از آنجستن كرد.امام خواست كه با جامه،خون از چهره پاك كند كه تيرى سه شعبه و مسمومبر سينه حضرت نشست«اتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب».حضرت تير را از پسسر بيرون آورد و خون از جاى آن فوران زد.خونها را به آسمان پاشيد و بر چهره ماليد تارسول خدا را با چهرهاى خونآلود ديدار كند.» (51) در واقع،تيرى كه روز عاشورا بر سينه امام نشست،روز«سقيفه»بر كمان نهاده و رهاشد و بسى قلبها را خون كرد و در كربلا نيز خون سيد الشهدا«ع»را بر خاك ريخت.اگر آنبناى انحراف نخستين نبود،نيم قرن پس از وفات پيامبر،قلب فرزند پيامبر از سوى امت اوهدف قرار نمىگرفت.
ثار
خونخواهى،خون،قيام براى خونخواهى،«طلب ثار».امام باقر«ع»ضمن بيان اينكهحسين بن على و ما اهل بيت،همان مظلومى هستيم كه در آيه قرآن آمده است:«و من قتلمظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا»(اسراء 33)،فرمود:«القائم منا اذا قام طلب بثارالحسين...». (52) نامگذارى امام عصر«عج»به«منتقم»نيز به خاطر همين قيام براىخونخواهى است. (53) در زيارت عاشورا هم اين آرزو در دعا آمده است:«و ان يرزقنىطلب ثارى(ثاركم)مع امام هدى ظاهر...و ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور...»و دردعاى ندبه،از اوصاف حضرت مهدى«ع»،خونخواهى سيد الشهدا بيان شده است:«اينالطالب بدم المقتول بكربلا». (54) فرهنگ خونخواهى در ميان همه اقوام از جمله عربها بوده است.نسبت به شهيد كربلاهم كه خون عزيزش بر زمين ريخت، در سالهاى بعد كسانى به خونخواهى برخاستند،ازجمله نهضت توابين به رهبرى سليمان بن صرد خزاعى و نيز قيام مختار در كوفه،به انگيزه«طلب ثار»بوده و شعارشان نيز در اين نهضت«يا لثارات الحسين»بوده است.شعار يارانحضرت مهدى نيز چنين خواهد بود(شعارهم: يا لثارات الحسين). (55) بالاتر از همه آنكه خودخداوند،خونخواه حسين«ع»است.آنگونه كه مىگوييم:«اشهد ان الله تعالى الطالببثارك». (56) همه قيامكنندگان بر ضد جباران كه الهام از عاشورا مىگيرند،خونخواهان«ثار الله»اند.
ثار الله
از القاب سيد الشهدا«ع»كه در زيارتنامه خطاب به آن حضرت گفته مىشود.يعنىخون خدا. در زيارت عاشوراست:«السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره»اين تعبير،درزيارتهاى ديگر نيز،از جمله زيارت مخصوص امام حسين«ع»در اول رجب و نيمه رجبو شعبان و زيارت امام حسين«ع»در روز عرفه آمده است. (57) در زياراتى هم كه امامصادق«ع»به عطيه آموخت،آمده است:«و انك ثار الله فى الارض من الدم الذى لا يدركثاره من الارض الا باوليائك». (58) شدت همبستگى و پيوند سيد الشهدا با خدا به نحوى استكه شهادتش همچون ريخته شدن خونى از قبيله خدا مىماند كه جز با انتقامگيرى وخونخواهى اولياء خدا،تقاص نخواهد شد.القاب ديگرى نيز مانند قتيل الله،و وتر الله درزيارتنامه است كه گوياى همين نكته است.«... بزرگترين لقب آن نجاتدهنده آخرينانسان از اين رابطه ثار...«منتقم»است.انتقام چه چيز را مىگيرد؟همه مىگويند انتقامقاتلين سيد الشهدا،نه!انتقام ثارى كه به گردن بنىهابيل است.. .اگر غيرت و آگاهى وجودداشته باشد،تمام فضاى تاريخ ما پر از ضجه و دعوت خونخواهى ثارهاست.اما اينثارها،ثارهاى قبيلهاى نيست،ثار الله است.اينها«ثار الله»هستند كه بايد از قاتلين بنىطاغوت گرفته شوند.حسين،وارث يكى از ورثه است كه خودش بصورت يك ثار در آمدو فرزندش و باباش،اينها همه ثارهاى خدا هستند و پدر ثارهاى خدا و پسر ثارهاىخداست...هدف،انتقام كشيدن از«بنى قابيل»است كه آنهمه دستش به خون ثارهاى عزيزما آغشته است...يا ثار الله و ابن ثاره». (59) عنوان مقدس«ثار الله»،در ادبيات شعرى و مرثيه، همچنان در زمينه كارهاى خطاطى،نقاشى،طراحى و پوستر هم جاى خاصى داشته و منبع الهامبخش براى هنرمندان مكتبىبوده است.حتى هنرمندان قالىباف هم از آن بهره و فيض بردهاند.قالى«ثار الله»،اثربرجسته استاد سيد جعفر رشتيان،نمونهاى از آن است.اين قالى كه به مساحت 18متر مربع،در مدت 8 سال بافته شد،تداعى كننده عاشوراى حسينى است.در حاشيه فرش،نماى هفتشهر مذهبى مسلمانان است و در متن آن،خيام سوخته در ميان شعلهها و درميان فرش،عبارت«ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة»نقش بسته و فرياد سرخمظلوميت،در گره گره اين اثر ارزنده به گوش جان مىرسد. (60) اين نقاش و مينياتوريست درسال 1367 ش از دنيا رفت.
ثعلبيه
نام يكى از منزلگاههاى نزديك كوفه كه امام حسين«ع»در مسير خود از آنجا گذشت.
ثعلبيه،به نام ثعلبه،مردى از بنى اسد است كه در آنجا فرود آمده و ساكن شده و چشمهاىحفر كرده بود. (61) در اين محل كه قناتى داشته،امام حسين«ع»بار افكند و يك شب آنجاماند.در همين منزل بود كه آن حضرت با«طرماح»برخورد كرد و او را به همراهى خويشفرا خواند.او رفت كه اجناس و وسايل را به خانوادهاش برساند و برگردد،ولى وقتىبرگشت كه امام حسين«ع»به شهادت رسيده بود.و در همين منزلگاه بود كه مردىنصرانى همراه مادرش به خدمت امام رسيدند و به دست او مسلمان شدند. (62) و در همينمنزل بود كه حضرت،خبر شهادت مسلم بن عقيل را دريافت كرد.
ثورة الحسين
نام كتابى ارزشمند و تحليلى در باره نهضت ابا عبد الله الحسين«ع»،از محمد مهدىشمس الدين(چاپ ششم،1401 ق،بيروت)،به فارسى نيز ترجمه شده است،با نام«ارزيابى انقلاب امام حسين».از اين مؤلف،كتاب ديگرى به نام«ثورة الحسينفى الوجدان الشعبى»منتشر شده است.
پىنوشتها
1-براى توضيح بيشتر ر.ك:«دائره المعارف تشيع»،ج 4،ص 25.
2-سفينة البحار،ج 1،ص 122 و 463.
3-همان،ج 2،ص 103.
4-همان.
5-من لا يحضره الفقيه،ج 2،ص 599(چاپ جامعه مدرسين)،المزار،شيخ مفيد،ص 143.
6-مناقب،ج 4،ص 82.
7-منتخب التواريخ،ص 298.
8-بحار الانوار،ج 82،ص 153 و 334.
9-همان،ص 158 حديث 25.
10-وسائل الشيعه،ج 10،ص 410،روايات تربت را از جمله در وسائل الشيعه،ج 10،ص 408 تا 420 و ج 3،ص 607،المزار،شيخ مفيد،ص 143 و نيز بحار الانوار،ج 98،ص 118 ملاحظه فرماييد.
11-سفينة البحار،ج 1،ص 124.
12-صحيفه نور،ج 20،ص 239.
13-سيرتنا و سنتنا،علامه امينى،ص 166.در بحث تربت امام و الهامهاى قرآن از جمله ر.ك: مجله پيام انقلاب،شمارههاى 147 و 148(سال 1364).
14-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،شهيد پاكنژاد،ج 2،ص 43.
15-شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدى)،ص 127.در زمينه تربتحسينى،از جمله ر.ك: «الارض و التربة الحسينيه»،شيخ محمد حسين كاشف الغطاء.
16-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 289.
17-بحار الانوار،ج 98،ص 133.
18-همان،المزار،شيخ مفيد(چاپ كنگره شيخ مفيد،1413 ق)ص 150.
19-همان،ج 82،ص 333.
20-همان،ص 340.
21-همان.در«المزار»شيخ مفيد،ص 152،عدد سى و چهار دانه آمده است.
22-براى آگاهى از تاريخچه تسبيح و تسبيح تربت و آداب آن ر.ك:«دايرة المعارف تشيع»،ج 4، ص 205.
23-سفينة البحار،ج 2،ص 188.در اين زمينه ر.ك:«باب التعزية و المآتم»در بحار الانوار،ج 79، ص 71 تا 113.
24-همان.
25-مفاتيح الجنان،اعمال روز عاشورا.
26-در باره تاريخچه آن در كشورمان ايران ر.ك:«تعزيه،هنر بومى پيشرو ايران»گردآورنده:پنز چلكووسكى.ترجمه: داود حاتمى.نيز«دايرة المعارف تشيع»،ج 4.
27-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 5،ص 313(با تلخيص).
28-از صبا تا نيما،يحيى آرينپور،ج 1،ص 322.
29-درآمدى بر نمايش و نيايش در ايران،جابر عناصرى،ص 86.
30-فصلنامه هنر،شماره 2،ص 162،مقاله«پژوهشى در تعزيه و تعزيهخوانى».
31-موسيقى مذهبى ايران،ص 33 تا 35(تلخيص شده)نيز ر.ك:فصلنامه هنر،شماره 2(زمستان 61)ص 156 مقاله«پژوهشى در تعزيه و تعزيهخوانى».
32-از جمله در باره نظريه علما در باره جواز تعزيه و شبيهخوانى و سينهزنى و دسته راه انداختن...ر.ك:«فصلنامه هنر» شماره 4(پائيز 1362)مقاله«فتاواى علماى سلف در باره عزادارى و شبيهخوانى»ص 290.همچنين كتاب«اسرارالشهاده»فاضل دربندى،بحث مبسوطى در اين بارهها دارد،ص 61 تا 66.
33-از جمله ر.ك:«كيهان فرهنگى»،مهر 63،ص 27،مقاله«نشستى در ارزيابى تعزيه».
34-همان،ص 31.
35-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 69.
36-مجله«كيهان فرهنگى»،سال 10 شماره 3،ص 29 و 30.
37-ياد و يادآوران،دكتر على شريعتى(چاپ حسينيه ارشاد)ص 39 و 40.
38-از صبا تا نيما،آرينپور،ج 1،ص 323(پاورقى).
39-موسيقى مذهبى ايران،ص 35 و 44.
40-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 61.
41-تراث كربلا،سلمان هادى طعمه،ص 129.
42-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 26،تاريخ طبرى،ج 4،ص 289.
43-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 547.
44-انصار الحسين،شمس الدين،ص 205.
45-ثورة الحسين،شمس الدين،ص 264.
46-حياة الامام الحسين،باقر شريف القرشى،ج 3،ص 450 و كامل ابن اثير،حوادث سال 65.
47-در بحار الانوار،ج 91،ص 1 تا 47 باب توسل و استشفاع به محمد و آل محمد.
48-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 216.
49-لغتنامه،دهخدا.
50-كيهان فرهنگى(مجله)،سال 10 شماره 3،ص 31.
51-بحار الانوار،ج 45،ص 52 و 53،مقتل الحسين،مقرم،ص 351.
52-بحار الانوار:ج 44،ص 218.
53-عوالم(امام حسين)،ص 474.
54-مفاتيح الجنان.
55-بحار الانوار،ج 52،ص 308.
56-مفاتيح الجنان،محدث قمى،ص 557(صلوات بر حسن و حسين)
57-مفاتيح الجنان.
58-بحار الانوار:ج 98،ص 148،168،و 180.
59-ثار،على شريعتى،ص 18.
60-كيهان فرهنگى،تيرماه 1367،ص 55.
61-مقتل الحسين،مقرم،ص 211.
62-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 78.