راس الحسين«ع» مشهد راس الحسين
رباب
رباب،دختر امرء القيس بن عدى،همسر سيد الشهدا«ع»و مادر سكينه و علىاصغر(عبد الله). او در سفر كربلا حضور داشت و همراه اسيران به شام رفت،سپس بهمدينه بازگشت و مدت يك سال براى سيد الشهدا«ع»عزادارى كرد و مرثيههايى هم درسوگ آن حضرت سرود. خواستگارانى از اشراف و بزرگان قريش را رد كرد و حاضر نشدبا كسى ازدواج كند.در سوگ ابا عبد الله«ع»پيوسته گريان بود و زير سايه نمى رفت،از فرطگريه و اندوه بر شهادت حسين«ع»يك سال بعد(در سال 62 هجرى)جان باخت. (1) ازجمله سرودههاى او در شهادت امام حسين«ع»ابياتى است كه اينگونه شروع مىشود:
ان الذى كان نورا يستضاء به فى كربلاء قتيل غير مدفون سبط النبى جزاك الله صالحة عنا و جنبتخسران الموازين... (2)
حسين بن على«ع»نيز به اين همسر با فضيلت و ادب و دخترش سكينه و خانهاى كهاين دو را در بر گرفته باشد،محبت داشت و مى فرمود:
لعمرك اننى لاحب دارا تحل بها سكينة و الرباب احبهما و ابذل جل مالى و ليس لعاتب عندى عتاب (3)
رثاء
رجز
شعرهاى حماسى كه جنگاوران در ميدانهاى نبرد مىخوانند.«رجز،نام يكى از بحورشعرى عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن است.در گذشته و دوران جاهليت،ازاين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه،دشنام يا تفاخر داشته استفاده مىشدهاست.به كارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگمىخواندند،سبب شده كه به آن اشعار،رجز گويند.معمولا رجز،ابياتى كوتاه داشته وبصورت ارتجالى در ميدان سروده مىشده است.از اين رو گاهى هم خطاهاى دستورى وادبى دارد.» (4) بيشتر افراد،هنگام رجز خواندن در ميدان مبارزه،اشعار شعراى عرب را كه باحال و وضع آنان مطابق بود مىخواندند و اگر خود جنگجو طبع شعر داشت،فى البديههدر وصف و معرفى خويش شعر مىسرود و نام خود و پدر و قبيله و سوابق دليرىهاىخود و قبيلهاش را در آن بيان مىكرد.رجز،هم براى تقويت نيرو و روحيه خود بود،همبراى ترساندن رقيب.«رجز،سرود نظامى رايج در آن دورهها بود كه جنگاوران در اثناءجنگ،آن را مىخواندند و به شجاعت و قهرمانيهاى خويش مىباليدند و دشمنانشان را بهكشتن و تار و مار كردن تهديد مىكردند.رجز در آن ميدانهاى نبرد،مانند يك سلاح پيكارمؤثر بود و رزم آوران همانگونه كه بر شمشيرها و تيرها و نيزهها اعتماد مىكردند،بررجزهاى خود نيز تكيه مىكردند.» (5) در كربلا نيز،حسين بن على«ع»و فرزندان و برادران و يارانش در ميدانهاى نبرد،رجزمىخواندند.رجزهايى كه اصحاب امام روز عاشورا مىخواندند،نمايانگر عقيده و هدفىكه در راه آن از شهادت استقبال مىكردند و انگيزه جهادشان بود،كه در چه راهى و براىچه هدفى است و نشان دهنده يقين،ثبات قدم، آگاهى و بصيرتشان بود.مثلا حضرتابا الفضل،گفته است:
و الله ان قطعتموا يمينى انى احامى ابدا عن دينى
كه گوياى حمايت از آيين است.قاسم بن حسن«ع»رجز مىخواند كه:«ان تنكرونىفانا ابن الحسن...»عمرو بن جناده رجز مىخواند:
اميرى حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النذير...
على اكبر«ع»مىخواند:
انا على بن الحسين بن على نحن و بيت الله اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى ضرب غلام هاشمى عربى
يا خود ابا عبد الله الحسين«ع»رجزهاى متعددى دارد،از جمله:
القتل اولى من ركوب العار و العار اولى من دخول النار
يا اين رجز كه:
انا الحسين بن على اليت ان لا انثنى احمى عيالات ابى امضى على دين النبى
كه همه و همه،سرشار از روحيه بالا و انگيزههاى والا و دليرى و ثبات و پايدارىشجاعانه است. (6)
رقيه
دختر سه چهار ساله ابا عبد الله الحسين«ع»كه در سفر كربلا همراه اسراى اهل بيتبوده و در شام،شبى پدر را به خواب ديد و پس از بيدار شدن بسيار گريست و بىتابى كردو پدر را خواست.خبر به يزيد رسيد.به دستور او سر مطهر امام حسين«ع»را نزد او بردندو او از اين منظره بيشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام(كه محلاقامت موقت اهل بيت بود)جان داد. (7) البته در باره اين دختر و شهادتش،ميان مورخين نظرواحدى وجود ندارد.
خردسالى اين دختر و عواطفى كه نام و يادش و كيفيت جان باختنش و مدفن اوبر مىانگيزد شگفت است و شيعيان به او علاقه خاصى دارند.محل دفن او كنار يكبازارچه قديمى و با فاصله از مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندين بار تعمير شدهاست.آخرين تعمير و توسعه در سال 1364 شمسى از سوى ايران آغاز شد و پس از چندسال به پايان رسيد. (8) اينك حرمى بزرگ و باشكوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجوددارد كه زيارتگاه دوستداران اهل بيت است.
از بهر ياد بود از اين نهضت بزرگ در شهر شام،دختركى را گذاشتيم تا دودمان دشمن ظالم فنا شود آنجا رقيه را به حراست گماشتيم
رمز جاودانگى عاشورا
هيچ حادثهاى به جاودانگى و ماندگارى«كربلا»نمىرسد و در اين حد،در ذهنها وزندگيها زنده نيست و اينگونه فراگير زمانها و مكانها و انسانها نگشته است و موج آن مثلعاشورا هميشه متلاطم نمانده است.رمز آن در چند مساله نهفته است،از جمله:
1-خدايى بودن آن:حركتحسين«ع»،جهاد و شهادتش،انگيزه و محركش همه و همهبراى خدا بود و هر چه كه«لله»باشد،رنگ جاودانه مىگيرد.نور خدا خاموشى ندارد وجهاد براى حق، همواره امتداد مىيابد.
پايان زندگانى هر كس به مرگ اوست جز مرد حق كه مرگ وى،آغاز دفتر است
قيام براى خدا فراموش نمىشود و نورش خاموش نمىگردد،چونكه رنگش خدايى ونورش الهى است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن نور كه فانى نشود،نور خداست
2-افشاگريهاى اسراى اهل بيت:هر انقلابى،يك بازو مىخواهد و يك زبان،خون و پيام،عمل و تبليغات.خطابههاى زينب و سجاد«عليهما السلام»و سخنان بازماندگان كربلا دردوران اسارت، نقش مهمى در افشاگرى چهره دشمن و خنثى كردن تبليغات دروغينامويان و آگاهى مردم از ماهيت قيام و شخصيتسيد الشهدا و شهيدان عاشورا داشت وسبب شد امويان نتوانند پرده بر جنايات خويش بكشند و آن حادثه را از يادها ببرند.
3-احياگريهاى«ذكر»:در تعليمات ائمه،تاكيد فراوان شده كه براى امام حسين«ع»وشهداى كربلا گريه كنند،نوحه بخوانند،شعر بسرايند،عزادارى كنند.زيارت روند،برتربت امام حسين سجده كنند.اينها همه سبب شده كه مكتب عاشورا و حادثه كربلا ومظلوميت امام حسين«ع»و شهداى كربلا،بصورت زنده و جاويد و فراگير باقى بماند.
نقش«ياد»،«بكاء»،«زيارت»،«شعر»و«مرثيه»در جاودانه ساختن عاشورا مهم است. (9) -كيفيتحادثه:نفس حوادث عاشورا و اوج فداكاريها و اخلاص ياران امام و اوجخشونت و بىرحمى سپاه كوفه نسبت به سيد الشهدا و غربت و مظلوميت و عطش در اوجخود،همه و همه اين حادثه بىنظير را ماندگار ساخته است.
رميث بن عمرو
(10)
روز شمار قيام كربلا
در اين قسمت،حوادثى را كه در ارتباط با نهضت عاشورا در شام،مدينه،كوفه،مكه،كربلا و...به ترتيب زمانى اتفاق افتاده است،مىآوريم:
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاويه در شام و نشستن يزيد به جاى پدر.
28 رجب 60:رسيدن نامه يزيد به والى مدينه مبنى بر بيعت گرفتن از حسين«ع»وديگران.
29 رجب 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براىبيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه بااهل بيت و جمعى از بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براى بيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه با اهل بيتو جمعى از بنى هاشم.
ورود امام حسين«ع»به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسيدن نامهاى از كوفيان به دست امام،توسط دو نفر از شيعيان كوفه.
15 رمضان 60:رسيدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بنعقيل به كوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقيل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بيعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقيل از كوفه به امام حسين و فراخوانى بهآمدن به كوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقيل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگىآنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبديل كردن امام حسين«ع»
حج را به عمره در مكه،ايراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و ياران به طرف كوفه.دستگيرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگيرى مسلم با كوفيان،سپس دستگيرى او و شهادتش بر بامدار الاماره كوفه،ديدار امام حسين با فرزدق در بيرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسين«ع»با حر و سپاه او در منزل«شراف».
ذى حجه 60:دريافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر در منزل«عذيب الهجانات».
2 محرم 61:ورود امام حسين«ع»به سرزمين كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى با امام براى وادار كردن آن حضرت به بيعت و تسليم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمين كربلا.
7 محرم 61:رسيدن دستور از كوفه بر ممانعتسپاه امام از آب،ماموريت پانصدسوار دشمن بر شريعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زياد به عمر سعد،مبنى بر جنگيدن با حسين«ع»و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس«ع»و حملهمقدماتى سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلتخواهى امام براى نماز و نيايش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگيرى ياران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارتخيمهها،فرستادن سر مطهر امام به كوفه،توسط خولى.
11 محرم 61:حركتسپاه عمر سعد و نيز اسراى اهل بيت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشتههاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بيت را برشترها سوار كرده به كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بيت«ع»از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بيت«ع»از سفر شام به مدينه.
روضه
روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصيبتسيد الشهدا و مرثيه خوانى براى ائمه ومعصومين«ع»است كه مورد تشويق امامان و يكى از عوامل زنده ماندن نهضتحسينى وپيوند روحى و عاطفى شيعه با اولياء دين است.اشك ريختن و گريستن در مصائباهل بيت«ع»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگيهاى تربيتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهرهمندى از شفاعت ابا عبد الله الحسين است.
معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثيه خوانى به«روضه»آناست كه مرثيه خوانان در گذشته،حوادث كربلا را از روى كتابى به نام«روضة الشهداء»
مى خواندند كه تاليف ملا حسين كاشفى است.«ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)
يكى از دانشمندان و خطباى با قريحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنتسلطان حسين بايقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى اين پادشاهرفت و چون حافظهاى توانا و قريحهاى سرشار و آوازى گيرنده و مطبوع داشت و خطيبىدانشمند بود، بزودى شهرت يافت و مجالس وعظ و ذكر او بسيارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعيان و اكابر دولت و وزير فاضل و هنرمند هنر پرور او«امير على شيرنوايى»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصيح و بليغ و شاعر پركار بود وبيش از چهل كتاب و رساله تاليف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتابروضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب اين كتاب را در مجالسعزادارى از روى كتاب بر سر منبر مىخواندند، خوانندگان اين كتاب به«روضه خوان»
معروف شدند و بتدريجخواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالبكتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مىخواندند.در زمان صفويه اقامه عزادارىبسيار رواج گرفت.» (11) كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سليمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام«حديقة السعداء». (12) در اينجا نمونهاىاز متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنايى مىآوريم،كه نثرى زيبا و ادبىاست:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختنابراهيم خليل و قربانى كردن يعقوب در بيت الاحزان و بليتيوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كليم و بيمارى و بى تيمارى ايوب و اره شكافنده بر فرقزكرياى مظلوم و تيغ زهر آبداده بر حلق يحيى معصوم و الم لب و دندان سرور انبياء،وجگر پاره پاره حمزه سيد الشهدا و محنت اهل بيت رسالت و مصيبتخانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى«ع»و لب زهر چشيده نورديده زهرا و رخ به خون آغشته شهيد كربلا و ديگر احوال بلاكشان اين امت و محنترسيدگان عالى همت همه با جان غم اندوخته در كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:
ز اندوه اين ماتم جان گسل روان گردد از ديدهها خون دل» (13)
نثر شيوا و اديبانه«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخىمطالب ضعيف و بى ماخذ است.بعلاوه اين كتاب،در تحليل حادثه عاشورا ديدگاهىصوفيانه دارد و حوادث را بيشتر به منشا غيبى و مسائل آزمايش و ابتلاء اولياء نسبتمىدهد،تا بعد حماسى و اجتماعى و قابل اسوه گيرى در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا كه مرثيه خوانى و ذكر مصيبت،سنت پسنديده دينى در احياء خاطره و نام وفضايل اهل بيت پيامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهميت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شايسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومين ارائه كنند.در اين زمينه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده،استوارى و زيبايى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كهبا مقام والاى اولياء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند. (14) در فضيلت گريست و گرياندنافراد براى امام حسين«ع»به اين حديث توجه كنيد:امام صادق«ع»فرمود:«من انشد فىالحسين عليه السلام بيتشعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة» (15) هر كس در بارهحسين«ع»شعرى بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند،براى او و آنان بهشت است.
روضة الحسين«ع»
به حرم سيد الشهدا«ع»در كربلا روضة الحسين«ع»گويند.چرا كه حرم هر يك از ائمهو حرم نبوى،روضه و باغى از باغهاى بهشتى است.نسبت به مدفن آن حضرت،امامصادق«ع»فرموده است:«موضع قبر الحسين منذ يوم دفن فيه روضة من رياض الجنة». (16)
روضة الشهداء
نام كتاب ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)كه مقتل است و پيرامون وقايعكربلا نوشته شده است.عباراتى زيبا دارد و در گذشته واعظان و مرثيه خوانان در منابر ومجالس از روى آن مصيبت مىخواندند و به همين جهت،مرثيه خوانان را«روضه خوان»مى گويند.
روضه خوانى مداحى،روضه
رهيمه
محلى نرسيده به كوفه،داراى چشمه آب،كه امام حسين در آنجا فرود آمد و در آنجا بامردى از كوفيان برخورد كرد و پيرامون اوضاع كوفه سخنانى رد و بدل شد. (17)
رى
منطقه وسيع دامنه البرز(در جنوب شرقى تهران)رى نام داشته كه تا دشت امتدادمىيافته و حاصلخيز بوده است.در قديم راه ارتباطى شرق و غرب ايران محسوبمىشده است. (18) در دوره امويان،حاكمان اين منطقه و اغلب ساكنان آن،به آن دودمانگرايش داشتند و در آن عصر نسبت به اهل بيت«ع»دشمنى داشتند.شايد برخى رواياتدر نكوهش رى نيز بدان جهت از زبان ائمه نقل شده است.به عمر سعد در قبال جنگيدنبا امام حسين«ع»در كربلا،وعده حكومت رى داده بودند.وسوسه حكومت بر اين خطهوسيع و پر نعمت و بهرهورى از عايداتش، او را واداشت تا تن به كشتن حسين«ع»دهد. (19) قبر حضرت عبد العظيم حسنى در اين شهر است.
پىنوشتها
1-ادب الطف،شبر،ج 1،ص 63،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 579.
2-اعيان الشيعه،ج 6،ص 499.
3-همان.
4-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 50 به بعد(نقل به تلخيص).
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 155.
6-رجزهاى امام و فرزندان و اصحاب،در كتابهاى تاريخ و مقتل بطور مبسوط آمده است.از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 45،ص 13 به بعد،مناقب،ج 4،ص 100 به بعد.در همين مجموعه نيز، رجزهاى برخى از شهداى كربلا،ذيلمعرفى خودشان آورده شده است.در باره رجز،بحثى در«الاغانى»ابو الفرج اصفهانى است،ج 18،ص 164).
7-كامل بهايى،ص 179،منتهى الآمال،437.
8-شام سرزمين خاطرهها،ص 111.
9-در اين زمينه ر.ك:مقاله«سنت احياگرى»،جواد محدثى(چشمه خورشيد،ج 1، مجموعه مقالات كنگره امامخمينى(ره)و فرهنگ عاشورا).
10-اعيان الشيعه،ج 7،ص 33(به نقل از رجال شيخ).
11-موسيقى مذهبى ايران،ص 8.
12-فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.اين ماخذ،مقاله مبسوطى در باره تاريخچه تعزيه خوانىدارد،ص 156 تا 173.
13-در آمدى بر نمايش و نيايش در ايران،جابر عناصرى،ص 79.
14-در زمينه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان»،مرحوم ميرزا حسين نورى.
15-كامل الزيارات،ص 105.
16-من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،ص 600،المزار،شيخ مفيد،ص 141.
17-مقتل الحسين،مقرم،ص 218(به نقل از معجم البلدان).
18-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 285.
19-در زمينه رى،از جمله ر.ك:«سيماى رى»سيد حميد خندان،«تاريخ گسترش تشيع در رى»رسول جعفريان.
رباب
رباب،دختر امرء القيس بن عدى،همسر سيد الشهدا«ع»و مادر سكينه و علىاصغر(عبد الله). او در سفر كربلا حضور داشت و همراه اسيران به شام رفت،سپس بهمدينه بازگشت و مدت يك سال براى سيد الشهدا«ع»عزادارى كرد و مرثيههايى هم درسوگ آن حضرت سرود. خواستگارانى از اشراف و بزرگان قريش را رد كرد و حاضر نشدبا كسى ازدواج كند.در سوگ ابا عبد الله«ع»پيوسته گريان بود و زير سايه نمى رفت،از فرطگريه و اندوه بر شهادت حسين«ع»يك سال بعد(در سال 62 هجرى)جان باخت. (1) ازجمله سرودههاى او در شهادت امام حسين«ع»ابياتى است كه اينگونه شروع مىشود:
ان الذى كان نورا يستضاء به فى كربلاء قتيل غير مدفون سبط النبى جزاك الله صالحة عنا و جنبتخسران الموازين... (2)
حسين بن على«ع»نيز به اين همسر با فضيلت و ادب و دخترش سكينه و خانهاى كهاين دو را در بر گرفته باشد،محبت داشت و مى فرمود:
لعمرك اننى لاحب دارا تحل بها سكينة و الرباب احبهما و ابذل جل مالى و ليس لعاتب عندى عتاب (3)
رثاء
رجز
شعرهاى حماسى كه جنگاوران در ميدانهاى نبرد مىخوانند.«رجز،نام يكى از بحورشعرى عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن است.در گذشته و دوران جاهليت،ازاين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه،دشنام يا تفاخر داشته استفاده مىشدهاست.به كارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگمىخواندند،سبب شده كه به آن اشعار،رجز گويند.معمولا رجز،ابياتى كوتاه داشته وبصورت ارتجالى در ميدان سروده مىشده است.از اين رو گاهى هم خطاهاى دستورى وادبى دارد.» (4) بيشتر افراد،هنگام رجز خواندن در ميدان مبارزه،اشعار شعراى عرب را كه باحال و وضع آنان مطابق بود مىخواندند و اگر خود جنگجو طبع شعر داشت،فى البديههدر وصف و معرفى خويش شعر مىسرود و نام خود و پدر و قبيله و سوابق دليرىهاىخود و قبيلهاش را در آن بيان مىكرد.رجز،هم براى تقويت نيرو و روحيه خود بود،همبراى ترساندن رقيب.«رجز،سرود نظامى رايج در آن دورهها بود كه جنگاوران در اثناءجنگ،آن را مىخواندند و به شجاعت و قهرمانيهاى خويش مىباليدند و دشمنانشان را بهكشتن و تار و مار كردن تهديد مىكردند.رجز در آن ميدانهاى نبرد،مانند يك سلاح پيكارمؤثر بود و رزم آوران همانگونه كه بر شمشيرها و تيرها و نيزهها اعتماد مىكردند،بررجزهاى خود نيز تكيه مىكردند.» (5) در كربلا نيز،حسين بن على«ع»و فرزندان و برادران و يارانش در ميدانهاى نبرد،رجزمىخواندند.رجزهايى كه اصحاب امام روز عاشورا مىخواندند،نمايانگر عقيده و هدفىكه در راه آن از شهادت استقبال مىكردند و انگيزه جهادشان بود،كه در چه راهى و براىچه هدفى است و نشان دهنده يقين،ثبات قدم، آگاهى و بصيرتشان بود.مثلا حضرتابا الفضل،گفته است:
و الله ان قطعتموا يمينى انى احامى ابدا عن دينى
كه گوياى حمايت از آيين است.قاسم بن حسن«ع»رجز مىخواند كه:«ان تنكرونىفانا ابن الحسن...»عمرو بن جناده رجز مىخواند:
اميرى حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النذير...
على اكبر«ع»مىخواند:
انا على بن الحسين بن على نحن و بيت الله اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى ضرب غلام هاشمى عربى
يا خود ابا عبد الله الحسين«ع»رجزهاى متعددى دارد،از جمله:
القتل اولى من ركوب العار و العار اولى من دخول النار
يا اين رجز كه:
انا الحسين بن على اليت ان لا انثنى احمى عيالات ابى امضى على دين النبى
كه همه و همه،سرشار از روحيه بالا و انگيزههاى والا و دليرى و ثبات و پايدارىشجاعانه است. (6)
رقيه
دختر سه چهار ساله ابا عبد الله الحسين«ع»كه در سفر كربلا همراه اسراى اهل بيتبوده و در شام،شبى پدر را به خواب ديد و پس از بيدار شدن بسيار گريست و بىتابى كردو پدر را خواست.خبر به يزيد رسيد.به دستور او سر مطهر امام حسين«ع»را نزد او بردندو او از اين منظره بيشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام(كه محلاقامت موقت اهل بيت بود)جان داد. (7) البته در باره اين دختر و شهادتش،ميان مورخين نظرواحدى وجود ندارد.
خردسالى اين دختر و عواطفى كه نام و يادش و كيفيت جان باختنش و مدفن اوبر مىانگيزد شگفت است و شيعيان به او علاقه خاصى دارند.محل دفن او كنار يكبازارچه قديمى و با فاصله از مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندين بار تعمير شدهاست.آخرين تعمير و توسعه در سال 1364 شمسى از سوى ايران آغاز شد و پس از چندسال به پايان رسيد. (8) اينك حرمى بزرگ و باشكوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجوددارد كه زيارتگاه دوستداران اهل بيت است.
از بهر ياد بود از اين نهضت بزرگ در شهر شام،دختركى را گذاشتيم تا دودمان دشمن ظالم فنا شود آنجا رقيه را به حراست گماشتيم
رمز جاودانگى عاشورا
هيچ حادثهاى به جاودانگى و ماندگارى«كربلا»نمىرسد و در اين حد،در ذهنها وزندگيها زنده نيست و اينگونه فراگير زمانها و مكانها و انسانها نگشته است و موج آن مثلعاشورا هميشه متلاطم نمانده است.رمز آن در چند مساله نهفته است،از جمله:
1-خدايى بودن آن:حركتحسين«ع»،جهاد و شهادتش،انگيزه و محركش همه و همهبراى خدا بود و هر چه كه«لله»باشد،رنگ جاودانه مىگيرد.نور خدا خاموشى ندارد وجهاد براى حق، همواره امتداد مىيابد.
پايان زندگانى هر كس به مرگ اوست جز مرد حق كه مرگ وى،آغاز دفتر است
قيام براى خدا فراموش نمىشود و نورش خاموش نمىگردد،چونكه رنگش خدايى ونورش الهى است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن نور كه فانى نشود،نور خداست
2-افشاگريهاى اسراى اهل بيت:هر انقلابى،يك بازو مىخواهد و يك زبان،خون و پيام،عمل و تبليغات.خطابههاى زينب و سجاد«عليهما السلام»و سخنان بازماندگان كربلا دردوران اسارت، نقش مهمى در افشاگرى چهره دشمن و خنثى كردن تبليغات دروغينامويان و آگاهى مردم از ماهيت قيام و شخصيتسيد الشهدا و شهيدان عاشورا داشت وسبب شد امويان نتوانند پرده بر جنايات خويش بكشند و آن حادثه را از يادها ببرند.
3-احياگريهاى«ذكر»:در تعليمات ائمه،تاكيد فراوان شده كه براى امام حسين«ع»وشهداى كربلا گريه كنند،نوحه بخوانند،شعر بسرايند،عزادارى كنند.زيارت روند،برتربت امام حسين سجده كنند.اينها همه سبب شده كه مكتب عاشورا و حادثه كربلا ومظلوميت امام حسين«ع»و شهداى كربلا،بصورت زنده و جاويد و فراگير باقى بماند.
نقش«ياد»،«بكاء»،«زيارت»،«شعر»و«مرثيه»در جاودانه ساختن عاشورا مهم است. (9) -كيفيتحادثه:نفس حوادث عاشورا و اوج فداكاريها و اخلاص ياران امام و اوجخشونت و بىرحمى سپاه كوفه نسبت به سيد الشهدا و غربت و مظلوميت و عطش در اوجخود،همه و همه اين حادثه بىنظير را ماندگار ساخته است.
رميث بن عمرو
(10)
روز شمار قيام كربلا
در اين قسمت،حوادثى را كه در ارتباط با نهضت عاشورا در شام،مدينه،كوفه،مكه،كربلا و...به ترتيب زمانى اتفاق افتاده است،مىآوريم:
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاويه در شام و نشستن يزيد به جاى پدر.
28 رجب 60:رسيدن نامه يزيد به والى مدينه مبنى بر بيعت گرفتن از حسين«ع»وديگران.
29 رجب 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براىبيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه بااهل بيت و جمعى از بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براى بيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه با اهل بيتو جمعى از بنى هاشم.
ورود امام حسين«ع»به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسيدن نامهاى از كوفيان به دست امام،توسط دو نفر از شيعيان كوفه.
15 رمضان 60:رسيدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بنعقيل به كوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقيل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بيعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقيل از كوفه به امام حسين و فراخوانى بهآمدن به كوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقيل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگىآنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبديل كردن امام حسين«ع»
حج را به عمره در مكه،ايراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و ياران به طرف كوفه.دستگيرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگيرى مسلم با كوفيان،سپس دستگيرى او و شهادتش بر بامدار الاماره كوفه،ديدار امام حسين با فرزدق در بيرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسين«ع»با حر و سپاه او در منزل«شراف».
ذى حجه 60:دريافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر در منزل«عذيب الهجانات».
2 محرم 61:ورود امام حسين«ع»به سرزمين كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى با امام براى وادار كردن آن حضرت به بيعت و تسليم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمين كربلا.
7 محرم 61:رسيدن دستور از كوفه بر ممانعتسپاه امام از آب،ماموريت پانصدسوار دشمن بر شريعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زياد به عمر سعد،مبنى بر جنگيدن با حسين«ع»و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس«ع»و حملهمقدماتى سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلتخواهى امام براى نماز و نيايش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگيرى ياران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارتخيمهها،فرستادن سر مطهر امام به كوفه،توسط خولى.
11 محرم 61:حركتسپاه عمر سعد و نيز اسراى اهل بيت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشتههاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بيت را برشترها سوار كرده به كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بيت«ع»از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بيت«ع»از سفر شام به مدينه.
روضه
روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصيبتسيد الشهدا و مرثيه خوانى براى ائمه ومعصومين«ع»است كه مورد تشويق امامان و يكى از عوامل زنده ماندن نهضتحسينى وپيوند روحى و عاطفى شيعه با اولياء دين است.اشك ريختن و گريستن در مصائباهل بيت«ع»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگيهاى تربيتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهرهمندى از شفاعت ابا عبد الله الحسين است.
معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثيه خوانى به«روضه»آناست كه مرثيه خوانان در گذشته،حوادث كربلا را از روى كتابى به نام«روضة الشهداء»
مى خواندند كه تاليف ملا حسين كاشفى است.«ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)
يكى از دانشمندان و خطباى با قريحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنتسلطان حسين بايقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى اين پادشاهرفت و چون حافظهاى توانا و قريحهاى سرشار و آوازى گيرنده و مطبوع داشت و خطيبىدانشمند بود، بزودى شهرت يافت و مجالس وعظ و ذكر او بسيارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعيان و اكابر دولت و وزير فاضل و هنرمند هنر پرور او«امير على شيرنوايى»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصيح و بليغ و شاعر پركار بود وبيش از چهل كتاب و رساله تاليف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتابروضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب اين كتاب را در مجالسعزادارى از روى كتاب بر سر منبر مىخواندند، خوانندگان اين كتاب به«روضه خوان»
معروف شدند و بتدريجخواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالبكتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مىخواندند.در زمان صفويه اقامه عزادارىبسيار رواج گرفت.» (11) كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سليمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام«حديقة السعداء». (12) در اينجا نمونهاىاز متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنايى مىآوريم،كه نثرى زيبا و ادبىاست:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختنابراهيم خليل و قربانى كردن يعقوب در بيت الاحزان و بليتيوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كليم و بيمارى و بى تيمارى ايوب و اره شكافنده بر فرقزكرياى مظلوم و تيغ زهر آبداده بر حلق يحيى معصوم و الم لب و دندان سرور انبياء،وجگر پاره پاره حمزه سيد الشهدا و محنت اهل بيت رسالت و مصيبتخانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى«ع»و لب زهر چشيده نورديده زهرا و رخ به خون آغشته شهيد كربلا و ديگر احوال بلاكشان اين امت و محنترسيدگان عالى همت همه با جان غم اندوخته در كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:
ز اندوه اين ماتم جان گسل روان گردد از ديدهها خون دل» (13)
نثر شيوا و اديبانه«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخىمطالب ضعيف و بى ماخذ است.بعلاوه اين كتاب،در تحليل حادثه عاشورا ديدگاهىصوفيانه دارد و حوادث را بيشتر به منشا غيبى و مسائل آزمايش و ابتلاء اولياء نسبتمىدهد،تا بعد حماسى و اجتماعى و قابل اسوه گيرى در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا كه مرثيه خوانى و ذكر مصيبت،سنت پسنديده دينى در احياء خاطره و نام وفضايل اهل بيت پيامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهميت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شايسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومين ارائه كنند.در اين زمينه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده،استوارى و زيبايى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كهبا مقام والاى اولياء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند. (14) در فضيلت گريست و گرياندنافراد براى امام حسين«ع»به اين حديث توجه كنيد:امام صادق«ع»فرمود:«من انشد فىالحسين عليه السلام بيتشعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة» (15) هر كس در بارهحسين«ع»شعرى بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند،براى او و آنان بهشت است.
روضة الحسين«ع»
به حرم سيد الشهدا«ع»در كربلا روضة الحسين«ع»گويند.چرا كه حرم هر يك از ائمهو حرم نبوى،روضه و باغى از باغهاى بهشتى است.نسبت به مدفن آن حضرت،امامصادق«ع»فرموده است:«موضع قبر الحسين منذ يوم دفن فيه روضة من رياض الجنة». (16)
روضة الشهداء
نام كتاب ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)كه مقتل است و پيرامون وقايعكربلا نوشته شده است.عباراتى زيبا دارد و در گذشته واعظان و مرثيه خوانان در منابر ومجالس از روى آن مصيبت مىخواندند و به همين جهت،مرثيه خوانان را«روضه خوان»مى گويند.
روضه خوانى مداحى،روضه
رهيمه
محلى نرسيده به كوفه،داراى چشمه آب،كه امام حسين در آنجا فرود آمد و در آنجا بامردى از كوفيان برخورد كرد و پيرامون اوضاع كوفه سخنانى رد و بدل شد. (17)
رى
منطقه وسيع دامنه البرز(در جنوب شرقى تهران)رى نام داشته كه تا دشت امتدادمىيافته و حاصلخيز بوده است.در قديم راه ارتباطى شرق و غرب ايران محسوبمىشده است. (18) در دوره امويان،حاكمان اين منطقه و اغلب ساكنان آن،به آن دودمانگرايش داشتند و در آن عصر نسبت به اهل بيت«ع»دشمنى داشتند.شايد برخى رواياتدر نكوهش رى نيز بدان جهت از زبان ائمه نقل شده است.به عمر سعد در قبال جنگيدنبا امام حسين«ع»در كربلا،وعده حكومت رى داده بودند.وسوسه حكومت بر اين خطهوسيع و پر نعمت و بهرهورى از عايداتش، او را واداشت تا تن به كشتن حسين«ع»دهد. (19) قبر حضرت عبد العظيم حسنى در اين شهر است.
پىنوشتها
1-ادب الطف،شبر،ج 1،ص 63،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 579.
2-اعيان الشيعه،ج 6،ص 499.
3-همان.
4-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 50 به بعد(نقل به تلخيص).
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 155.
6-رجزهاى امام و فرزندان و اصحاب،در كتابهاى تاريخ و مقتل بطور مبسوط آمده است.از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 45،ص 13 به بعد،مناقب،ج 4،ص 100 به بعد.در همين مجموعه نيز، رجزهاى برخى از شهداى كربلا،ذيلمعرفى خودشان آورده شده است.در باره رجز،بحثى در«الاغانى»ابو الفرج اصفهانى است،ج 18،ص 164).
7-كامل بهايى،ص 179،منتهى الآمال،437.
8-شام سرزمين خاطرهها،ص 111.
9-در اين زمينه ر.ك:مقاله«سنت احياگرى»،جواد محدثى(چشمه خورشيد،ج 1، مجموعه مقالات كنگره امامخمينى(ره)و فرهنگ عاشورا).
10-اعيان الشيعه،ج 7،ص 33(به نقل از رجال شيخ).
11-موسيقى مذهبى ايران،ص 8.
12-فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.اين ماخذ،مقاله مبسوطى در باره تاريخچه تعزيه خوانىدارد،ص 156 تا 173.
13-در آمدى بر نمايش و نيايش در ايران،جابر عناصرى،ص 79.
14-در زمينه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان»،مرحوم ميرزا حسين نورى.
15-كامل الزيارات،ص 105.
16-من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،ص 600،المزار،شيخ مفيد،ص 141.
17-مقتل الحسين،مقرم،ص 218(به نقل از معجم البلدان).
18-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 285.
19-در زمينه رى،از جمله ر.ك:«سيماى رى»سيد حميد خندان،«تاريخ گسترش تشيع در رى»رسول جعفريان.