زائدة بن مهاجر
از شهداى كربلاست.نامش در زيارت رجبيه آمده است.احتمال داده شده كه او همان«يزيد بن زياد بن مهاجر»باشد (1) .
زاده ليلى
زاهر،مولى عمرو بن حمق
از شهداى عاشوراست.وى را از شخصيتهاى كوفه و مردى سالخورده از قبيله كندهدانستهاند. غلام عمرو بن حمق خزاعى(از ياران ويژه امير المؤمنين)بود و در حركتهاىانقلابى عمرو بن حمق(كه به دست معاويه شهيد شد)همدوش و همراه او و تحت تعقيبمعاويه بود.در سال 60 هجرى به مكه آمد و به حسين«ع»پيوست و در حمله نخست روزعاشورا به شهادت رسيد. (2) نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است.
زباله نام يكى از منزلگاههاى مسير مكه به كوفه كه امام حسين«ع»در آنجا فرود آمد.
زباله
به معناى محلى است كه آب را در خود نگه مىدارد،محل پر آب.روستايى آباد ومسكونى بوده كه طوايفى از بنى اسد در آنجا مىزيستند.در همين منزلگاه بود كه امام،خبرشهادت«عبد الله بن يقطر»را شنيد.او فرستاده سيد الشهدا«ع»به سوى كوفيان و حضرتمسلم بود كه همزمان با شهادت مسلم و هانى،شهيد شد.در آن محل قلعه و مسجدىمربوط به بنى اسد بود.محل به نام زباله بنت مسعر شهرت يافته است. (3) در همانجا نيز،خبرشهادت قيس بن مسهر(پيك اعزامى خود به كوفه)را شنيد.آنگاه اوضاع كوفه را براىهمراهان تشريح كرد و از بى وفايى و سست عهدى كوفيان گفت،سپس بيعتخويش رااز همراهان برداشت و فرمود:هر كس مىخواهد،برگردد،پيروانمان ما را خوار ساختند.
به گفته برخى مورخان جمعى از آن لحظه به بعد از چپ و راست متفرق شدند.صبح فردابه يارانش فرمود تا آب همراه بردارند و راه را به سوى كوفه ادامه دهند.
زبان حال
جملاتى كه هنگام مرثيه خوانى،از زبان امام حسين«ع»و شهداى كربلا يابازماندگانشان گفته مىشود،بى آنكه در يك متن تاريخى يا روايى آمده باشد،در مقابل«زبان قال».اين جملات، صرفا نوعى بيان عاطفى است كه از حال و وضع كسى آنگونهبرداشت مىشود،زيرا گاهى حالتها گوياتر از الفاظ است.البته گاهى به بهانه«زبان حال»،حرفهاى نامناسب و سبك به اولياء خدا و امام حسين«ع»نسبت مىدهند كه وهن مقام امامو نشان دهنده ذلت و خوارى و زبونى است،مثل اين كه از قول امام حسين«ع»مىگويند:
«شدم راضى كه زينب خوار گردد...»يا اينكه امام،التماس كند جرعهاى آب به او بدهند.
اين نحوه زبان حالها اغلب در اشعار مرثيه و نوحه ديده مىشود كه بايد توجه نمود مطالبانحرافى و دروغ به آن پيشوايان حق و صدق،نسبت داده نشود.
زرود
نام يكى از منزلگهاى مسير كوفه كه سيد الشهدا«ع»در آنجا فرود آمد.زرود،منطقهاىريگزار ميان ثعلبيه و خزيميه از راه كوفه به مكه بود.به خاطر شنزار بودن،آبهاى باران رادر خود فرو مىبرد و به همين جهت،نام زرود بر آن گفته شده است( بلعنده).اين محلبراى نزول كاروانهاى حج كه از بغداد مىآمدهاند.محل مشهور و مناسبى بوده و به بنى اسدو بنى نهشل اختصاص داشته است.
در همين منزل بود كه امام حسين«ع»به زهير بن قين بجلى برخورد و او را به همراهىو يارى خويش فراخواند.او هم پذيرفت و به كاروان و ياران امام پيوست و به كربلا آمد وشهيد شد. (4) و در همين جا،خبر شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه را در كوفه از دو نفراز طايفه بنى اسد شنيد كه عازم حج بودند و از كوفه مىآمدند.حضرت بر آن دو شهيدرحمت فرستاد و گريست،بنى هاشم هم گريستند.و در همين جا شب را ماندند.صبح،آب زيادى برداشته،از آنجا به سوى ثعلبيه حركت كردند.
زره
پوششهايى كه از ميخچه يا دانههاى كوچك زنجير گرهدار ساخته شده و در رزم بر تنمىكنند. (5) در تعزيه و شبيه خوانى هم مورد استفاده قرار مىگيرد،همراه با شمشير،سپر وكلاه خود،كه نمايشگر صحنههاى عاشورا باشد.
زنان در نهضت عاشورا
پيرامون زنان در حادثه كربلا در دو محور سخن مىتوان گفت:يكى آنكه آنان چند نفرو چه كسانى بودند،ديگر آنكه چه نقشى داشتند.زنانى كه در كربلا حضور داشتند،برخىاز اولاد على«ع»بودند،و برخى جز آنان،چه از بنى هاشم يا ديگران.زينب،ام كلثوم،فاطمه،صفيه،رقيه و ام هانى،از اولاد«ع»بودند،فاطمه و سكينه،دختران سيد الشهدا«ع»
بودند،رباب،عاتكه،مادر محسن بن حسن،دختر مسلم بن عقيل،فضه نوبيه،كنيز خاصامام حسين«ع»و مادر وهب بن عبد الله نيز از زنان حاضر در كربلا بودند. (6) 5 نفر زن كه از خيام حسينى به طرف دشمن بيرون آمدند،عبارت بودند از:كنيز مسلمبن عوسجه،ام وهب زن عبد الله كلبى،مادر عبد الله كلبى،مادر عمر بن جناده،زينبكبرى«ع».زنى كه در عاشورا شهيد شد،مادر وهب بود،بانوى نميريه قاسطيه،زن عبد اللهبن عمير كلبى كه بر بالين شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت كرد و همانجا با عمود غلامشمر كه بر سرش فرود آورد،كشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبيت و احساس،به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند:
يكى مادر عبد الله بن عمر كه پس از شهادت فرزند،با عمود خيمه به طرف دشمن روىكرد و امام او را برگرداند.ديگرى مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش،سر او راگرفت و مردى را به وسيله آن كشت،سپس شمشيرى گرفت و با رجزخوانى به ميدانرفت،كه امام حسين«ع»او را به خيمهها برگرداند. (7) دلهم،دختر عمر(همسر زهير بن قين)
نيز در راه كربلا به اتفاق شوهرش به كاروان حسينى پيوست.زهير بيشتر تحت تاثيرسخنان همسرش حسينى شد و به امام پيوست.رباب،دختر امرء القيس كلبى،همسر امامحسين«ع»نيز در كربلا حضور داشت،مادر سكينه و عبد الله.زنى از قبيله بكر بن وائل نيزحضور داشت،كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود،ولى هنگام حمله سپاهيان كوفهبه خيمههاى اهل بيت،شمشيرى برداشت و رو به خيمهها آمد و آل بكر بن وائل را به يارىطلبيد.
زينب كبرى و ام كلثوم،دختران امير المؤمنين«ع»،همچنين فاطمه دختر امام حسين«ع»
نيز جزو اسيران بودند و در كوفه و...سخنرانيهاى افشاگر داشتند.(توضيح بيشتر پيراموناين زنان را تحت عنوان نام هر يك در اين مجموعه مطالعه كنيد).مجموعه اين بانوان،همراه كودكان خردسال،كاروان اسراى اهل بيت را تشكيل مىدادند كه پس از شهادت امامو حمله سپاه كوفه به خيمهها،ابتدا در صحرا متفرق شدند،سپس بصورت گروهى و اسيربه كوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما در باره حضور اين زنان در حادثه عاشورا بيشتر به محور«پيام رسانى»بايد اشارهكرد(آنگونه كه در بحث«اسارت»گذشت).البته جهات ديگرى نيز وجود داشت كهفهرست وار به آنها اشاره مىشود كه هر كدام مىتواند به عنوان«درس»مورد توجه باشد:
-مشاركت زنان در جهاد.شركت در جبهه پيكار و همدلى و همراهى با نهضت مردانهامام حسين و مشاركت در ابعاد مختلف آن از جلوههاى اين حضور است.چه همكارىطوعه در كوفه با نهضت مسلم،چه همراهى همسران برخى از شهداى كربلا،چه حتىاعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه كوفه به جنايتهاى شوهرانشان مثل زن خولى.
آموزش صبر.روحيه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در كربلا درس ديگر نهضتبود.اوج اين صبورى و پايدارى در رفتار و روحيات زينب كبرى«ع»جلوهگر بود.
-پيام رسانى.افشاگريهاى زنان و دختران كاروان كربلا چه در سفر اسارت و چه پساز بازگشت به مدينه.پاسدارى از خون شهدا بود.سخنان بانوان،هم به صورت خطبهجلوه داشت، هم گفتگوهاى پراكنده به تناسب زمان و مكان.
-روحيه بخشى.در بسيارى از جنگها حضور تشويق آميز زنان در جبهه،به رزمندگانروحيه مىبخشيد.در كربلا نيز مادران و همسران بعضى از شهدا اين نقش را داشتند.
-پرستارى.رسيدگى به بيماران و مداواى مجروحان از نقشهاى ديگر زنان در جبههها،از جمله در عاشوراست.نقش پرستارى و مراقبتحضرت زينب از امام سجاد«ع»يكى ازاين نمونههاست (8) .
-مديريت.بروز صحنههاى دشوار و بحرانى،استعدادهاى افراد را شكوفا مىسازد.
نقش حضرت زينب در نهضت عاشورا و سرپرستى كاروان اسرا،درس«مديريت درشرايط بحران»را مىآموزد.وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت،هدايتكرد و با هر اقدام خنثى كننده نتايج عاشورا از سوى دشمن،مقابله نمود و نقشههاىدشمن را خنثى ساخت.
-حفظ ارزشها.درس ديگر زنان قهرمان در كربلا،حفظ ارزشهاى دينى و اعتراض بههتك حرمتخاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده است.زناناهل بيت،با آنكه اسير بودند و لباسها و خيمههايشان غارت شده بود و با وضع نامطلوبدر معرض ديد تماشاچيان بودند،اما اعتراض كنان،بر حفظ عفاف تاكيد مى ورزيدند.امكلثوم در كوفه فرياد كشيد كه آيا شرم نمىكنيد براى تماشاى اهل بيت پيامبر جمع شدهايد؟
وقتى هم در كوفه در خانهاى بازداشت بودند،زينب اجازه نداد جز كنيزان وارد آن خانهشوند. در سخنرانى خود در كاخ يزيد نيز بر اينگونه گرداندن بانوان شهر به شهر،اعتراضكرد:«امن العدل يابن الطلقاء تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سباياقد تكتستورهن و ابديت وجوههن يحدو بهن الاعداء من بلد الى بلد و يستشرفهن اهلالمناهل و المعاقل و يتصفح وجوههن القريب و البعيد و الغائب و الشهيد...» (9) و نمونههاىديگرى از سخنان و كارها كه همه درسآموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
-تغيير ماهيت اسارت.اسارت را به آزادى بخشى تبديل كردند و در قالب اسارت،بهاسيران واقعى درس حريت و آزادگى دادند.
-عمق بخشيدن به بعد عاطفى و تراژديك كربلا.گريهها،شيونها،عزادارى بر شهدا وتحريك عواطف مردم،به ماجراى كربلا عمق بخشيد و بر احساسات نيز تاثير گذاشت واز اين رهگذر، ماندگارتر شد.
زنجير زنى
از سنتهاى عزادارى در ايران است،در پاكستان و هندوستان نيز اين شيوه از ديربازرواج داشته است.مجموعهاى از حلقههاى ريز متصل به هم كه به دستهاى چوبى يا فلزىوصل مىشود«زنجير»نام دارد و آن را در ايام عاشورا،بصورت دسته جمعى و درهياتهاى عزادارى، همراه با نوحه خوانى،بر پشت مىزنند و گاهى جاى آن كبود يامجروح مىشود.غالبا اين مراسم با سنج همراه است.
اين شيوه عزادارى كه اغلب همراه با خون آمدن از پشت زنجير زنان است،بويژه دربرخى مناطق و ملتها كه تيغهايى هم به زنجيرها مىبستند،در گذشته چون در ديد برخىغير مسلمانان تاثير سوء داشت،برخى علما به حرمت زنجير زدن و قمه زدن و خون ازسر و شتخويش جارى كردن فتوا دادند.در مقابل آنان نيز علماى ديگرى در پاسخ بهاستفتاهاى مردم،حكم به جواز دادند.اين مساله،بارها در گذشته منشا كشمكشهاىمذهبى گشته است.از جمله آية الله سيد ابو الحسن اصفهانى فتوا به حرمت داد و سيدمحسن امين از او انتقاد كرد و اين مساله به مطبوعات و مجلات آن روزگار كشيده شد (10) واز آن پس بازار استفتاء و افتاء داغ شد و مجموعههايى نيز كه حاوى اين نظرات فقهى بود،منتشر گرديد.نظير آن نسبت به قمه زنى هم در تاريخ معاصر وجود دارد.
زندگى
مفهوم زندگى در فرهنگ عاشورا،بالاتر و والاتر از بودن و نفس كشيدن است.امامعاشورا، زندگى را تنها در صورت«حيات طيبه»بودن قبول دارد،آن هم وقتى است كههمراه با شرافت و آزادگى باشد.در غير اين صورت بىارزش است.مرگ با عزت در اينفرهنگ،«زندگى»است و زندگى ذليلانه،«مرگ»است.اين ديدگاه،ميراث على«ع»بود كهمىفرمود:«الموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين». (11) سيد الشهدا«ع»نيزدر دوران سلطه ستم،مرگ شرافتمندانه را سعادت مىديد و زندگى زير دستستمگران رامايه خوارى و ننگ:«لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما». (12) در سخنىديگر،آن حضرت مرگ را پلى براى عبور از تنگناى دنيا به وسعت و نعمت آخرتمىشمرد(فما الموت الا قنطرة...).و آن هنگام كه تصميم حركت از مكه به سوى عراقگرفت،افراد زيادى او را از عواقب اين كار و بيوفايى كوفيان بر حذر داشتند.حضرت ايناشعار را مىخواند:
سامضى فما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما و واسى الرجال الصالحين بنفسه و فارق مثبورا و خالف محرما (13)
كه نشان مىداد آن حضرت،مرگ در راه حق و جهاد و جانبازى در راه صالحان ودورى از حرام را ننگ نمىشمارد و از چنين مرگى-كه عين حيات است-استقبال مىكند.
تربيتيافتگان اين فرهنگ،زندگى را در مرگ و بقا را در فنا مىدانستند.چه قاسم«ع»كهمرگ را شيرينتر از عسل مىدانست،چه على اكبر«ع»كه چون كلمه استرجاع را از زبانپدر شنيد و پرسيد مگر ما بر حق نيستيم؟پدر فرمود:چرا.گفت:پس چه باك از مرگ؟
«فاذا لا نبالى بالموت».شب عاشورا نيز كه حضرت فرمود:برويد،بيعت از شما برداشتم،سخن همه اين بود كه برويم تا پس از تو زنده بمانيم؟خدا چنان روز را نياورد.فرزندانمسلم بن عقيل مىگفتند:در ركابت مىجنگيم تا به شهادت برسيم،زشت باد زندگى پساز تو. (14) زهر بن قين،روز عاشورا در ميدان با«شمر»،حرفهاى تندى رد و بدل مىكند،آنگاهخطاب به شمر مىگويد:«ا فبالموت تخوفنى؟و الله للموت معه(الحسين)احب الى منالخلد معكم». (15) آيا مرا از مرگ مىترسانى؟به خدا قسم مرگ با حسين«ع»برايم محبوبتر اززندگى هميشگى با شماست.و اگر زندگى جز اين باشد،بظاهر زندگى است و گرنهواقعيت آن مرگ است.زندگى آن است كه از ويژگيهاى حيات برخوردار باشد و تلاشانسان در مسير يك فكر و ايمان پيش رود.به قول معروف:
قف دون رايك فى الحياة مجاهدا ان الحياة عقيدة و جهاد
«زندگى پيكار باشد در ره انديشهها».شهيدان نيز چنين حياتى دارند و به تعبير قرآن«احياء عند ربهم»اند،اگر چه تن مادىشان زير خاك مىرود ولى نام و مرام و مكتب وهدفشان باقى است و اين همان«زندگى»است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن جلوه كه فانى نشود نور خداست نه بقا كرد ستمگر،نه به جا ماند ستم ظالم از دستشد و پايه مظلوم بجاست زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پى اوست بلكه زنده استشهيدى كه حياتش ز قفاست تو در اول،سر و جان باختى اندر ره عشق تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاست (16)
زهير بن بشر خثعمى
از شهداى حمله نخست در روز عاشورا بود. (17) نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمدهاست.
زهير بن سائب
از شهداى كربلاست.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است.به نام زهير بن سيار همنقل شده است. (18)
زهير بن سليم ازدى
از شهداى كربلاست كه به نقل«مناقب»ابن شهر آشوب،روز عاشورا در حمله اول بهشهادت رسيد.وى و خاندانش از ياران على«ع»بودند و در ميدانهاى حماسه،رشادتهانشان دادند.گويند: او شب عاشورا به كربلا آمد و چون تصميم قطعى سپاه كوفه را برجنگ با سيد الشهدا ديد،از عمر سعد جدا شد و به كاروان حسينى پيوست و در ركاب امامشهيد شد. (19)
زهير بن سليمان
از شهداى كربلا شمرده شده است.زهير بن سلمان هم گفتهاند.نام او در زيارت رجبيهنيز آمده است (20) .
زهير بن قين بجلى
از شخصيتهاى برجسته كوفه بود كه روز عاشورا،افتخار يافت در ركاب حسين بنعلى«ع»به شهادت برسد.وى در ميدانهاى جنگ،دلاوريهاى بسيارى نشان داده بود.ابتدانيز هوادار جناح عثمان بود،اما توفيق يافت كه نيك فرجام و از شهداى عالى مقام كربلاشود.وى در سال 60 هجرى(كه سيد الشهدا هم از مكه به قصد كوفه حركت كرده بود)ازسفر حج برمىگشت و دوست نداشت كه با امام برخورد كند و هم منزل شود.اما در يكىاز منزلگاهها ناچار با فرود آمدن كاروان حسينى همزمان شد.امام كسى را نزد او فرستاد.
فرستاده حسين«ع»به خيمه او رفت و پيام امام را رساند.ابتدا بى ميلى نشان مىداد. اماهمسرش او را تشويق كرد تا برود و ببيند خواسته امام چيست.زهير نزد امام رفت. كلماتامام آتشى در دل او افروخت كه از«عثمانى»بودن به«حسينى»بودن تبديل شد. همسرشنيز همراه او آمد و به كاروان حسين«ع»پيوستند. (21) سپاه حر وقتى راه را بر امام حسين«ع»
بستند،زهير با اجازه سيد الشهدا با آنان سخن گفت و به امام پيشنهاد كرد كه با آنان بجنگند، ولى امام نپذيرفت. (22) شب عاشورا نيز،از جمله كسانى بود كه با نطقى پرشور،مراتباخلاص و حمايت و جانبازى خويش را نسبت به امام كرد و گفت:اگر هزار بار هم كشتهشوم و زنده گردم هرگز دست از يارى پسر پيغمبر برنخواهم داشت. (23) روز عاشورا،سيد الشهدا فرماندهى جناح راستياران خويش را در ميدان به زهيرسپرد.زهير،پس از امام حسين«ع»اولين كسى بود كه سواره و غرق در سلاح مقابلدشمن رفت و به نصيحت آنان پرداخت.شمر به طرف او تيرى افكند.گفتگوهايى بين اوو شمر انجام گرفت. (24) ظهر عاشورا هم او و سعيد بن عبد الله جلوى امام ايستادند و سپرتيرها شدند تا امام نماز بخواند.پس از اتمام نماز،به ميدان رفت و شجاعانه نبرد كرد وچنين رجز مىخواند:
انا زهير و انا ابن القين اذودكم بالسيف عن حسين ان حسينا احد السبطين من عترة البر التقى الزين ذاك رسول الله غير المين اضربكم و لا ارى من شين يا ليت نفسى قسمت قسمين (25)
مطابق گفتهاش،با شمشير از حسين«ع»دفاع كرد و جنگيد و كشته شد.امام به بالين اوآمد و او را دعا و كشندگانش را نفرين كرد.
زيارت
ديدار،بر سر تربتيك شهيد يا امام و امامزاده حضور يافتن،ديدار از حرمهاى مطهرو بقاع متبرك.زيارت پيامبر و ائمه«ع»هم در حال حياتشان ارزشمند و تاثير گذار است،هم پس از رحلتيا شهادتشان سازنده و الهام بخش است و تاكيد زيارت،نسبت بهحضرت رسول«ص»، حضرت زهرا«س»،امامان معصوم،شهداى آل محمد،علما وصلحاست.امام صادق«ع»فرمود: «من زارنا فى مماتنا فكانما زارنا فى حياتنا» (26) هر كس مارا پس از مرگمان زيارت كند،گويا در حال حيات،زيارتمان كرده است.
زيارت ائمه،نشانه احترام به مقامشان،پيروى از راهشان،تبعيت از مواضعشان،استمرار خطشان،تجديد عهد با امامتشان،وفادارى به ولايتشان و زنده نگاهداشتن نام وياد و خاطره و فرهنگ و تعاليم آنان است.حضرت رضا«ع»فرمود:«ان لكل امام عهدا فىعنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم...» (27) براى هرامامى در گردن و بر عهده هواداران و پيروانش عهد و پيمانى است و از جمله نشانههاىوفاى كامل به اين پيمان،زيارت قبور امامان است.
اينگونه زيارتها،علاوه بر آنكه براى خود زائر،اثر تربيتى و تزكيه روح دارد و دليلحقشناسى او نسبت به اولياء خدا و پيشوايان دين است،در زمينه احياء امر امامان و ترويجمكتب انسانى و تربيتى آن اسوهها در جوامع بشرى و توجه دادن به خط صحيح رهبرى وولايت در جامعه مؤثر است،بويژه وقتى حكام مستبد و منحرف،با برنامه در جهت محو آثار و ياد ائمه مىكوشيدند،«زيارت»به عنوان يك عمل مثبت و انقلابى محسوب مىشدو نوعى مبارزه با دستگاههاى ستمگر.
در احاديث متعدد،تاكيد شده كه زيارت ائمه در غربتشان و همراه با خوف و خطر،پاداش بيشترى دارد،و اگر راه زائر دور باشد،و زيارت،پياده و همراه با مشقتها باشد،اجرو قرب بيشترى خواهد داشت. (28) فضايل زيارت،در باره ديدار و زيارت خانه خدا،مرقدمطهر نبوى، قبور مؤمنان و صالحان بسيار فراوان است و حضور پيروان حق،پيرامونمرقد پاكشان،كانونى از ايمان و جذبه و پيوستگى و همبستگى به وجود مىآورد و بهزائران هم،«دعوت به خير»، «دفاع از حق»و«شهادت در راه خدا»را الهام مىدهد وزيارت،«وسيله»قرب به پروردگار است. (29) زيارت،قلمرو«دل»و وادى محبت و شوق است،نمودى از احساس متعالى و زبانعلاقه و ترجمان پيوند قلبى است.فيض«حضور»در كنار اولياء خدا،زائر را از كيمياى«نظر»برخوردار مىسازد.زيارت،الهام گرفتن از اسوهها و تعظيم شعائر و تقدير ازفداكاريها و تجليل از پاكيهاست و زائر در برابر آيينه تمام قد فضيلتها مىايستد،تا عيارخود را در آن بسنجد و خود را در برابر«ميزان»قرار مىدهد تا كم و كاستى خود را جبرانكند.زائر،مهمان مائده معنوى اولياء الله است و زيارت،تجديد پيمان و ميثاق«ولايت»بارهبرى است.زيارت،سفر با كاروان اشك و بر محمل شوق و سوار شدن بر موج عرفان وبراق عشق است.
پىنوشتها
1-انصار الحسين،ص 100.
2-همان،ص 72،عنصر شجاعت،ج 1،ص 148.
3-مقتل الحسين،مقرم،ص 213،الحسين في طريقه الى الشهادة،ص 87.
4-مقتل الحسين،مقرم،ص 208،الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 66 تا 72.
5-تعزيه در ايران،صادق همايونى،ص 288.
6-زندگانى سيد الشهدا،عمادزاده،ج 2،ص 124،به نقل از لهوف،كبريت احمر و انساب الاشراف.
7-همان،ص 236.
8-در اين زمينه ر.ك:مقاله«درسهاى امدادگرى در نهضت عاشورا»از مؤلف(مجله پيام هلال، شماره 26،شهريور1369).
9-عوالم(امام حسين)،ص 403،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 378.
10-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 378(پاورقى).
11-نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.
12-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.
13-مقتل الحسين،مقرم،ص 199.
14-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 559.
15-همان،ص 563.
16-فؤاد كرمانى(حسين پيشواى انسانها،ص 258).
17-اعيان الشيعه،ج 7،ص 70.
18-انصار الحسين،ص 100.
19-عنصر شجاعت،كمرهاى،ج 3،ص 25،اعيان الشيعه،ج 7،ص 70.
20-انصار الحسين،ص 100.
21-بحار الانوار،ج 44،ص 371.
22-اعيان الشيعه،ج 7،ص 71.
23-عنصر شجاعت،ج 1،ص 271.
24-انصار الحسين،ص 37 و عنصر شجاعت،ج 1،ص 250.
25-اعيان الشيعه،ج 7،ص 72.
26-بحار الانوار،ج 97،ص 124.
27-همان،ص 116،وسائل الشيعه،ج 10،346.
28-براى مطالعه بيشتر پيرامون احاديث زيارت،از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 97،98 و 99،من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،كامل الزيارات،عيون اخبار الرضا،المزار شيخ مفيد،الغدير،ج 5، وسائل الشيعه،ج 10،ميزانالحكمه،ج 4،مصباح الزائر،مصباح المتهجد و كتب ديگر.
29-در باره سازندگيهاى زيارت،ر.ك:«زيارت»به قلم نويسنده،ناشر:سازمان حج و زيارت.نيز: سلسله مقالات«زيارت»در مجله«پيام انقلاب»،سال 1363 از شماره 115 به بعد،كه بيش از پنجاه شماره طول كشيد،و كتاب«شوقديدار»از:دكتر محمد مهدى ركنى،انتشارات آستان قدس رضوى.