على اكبر«ع»
فرزند بزرگ سيد الشهدا و شبيه پيامبر كه روز عاشورا فداى دين شد.مادر على اكبر،ليلا دختر ابى مره بود.در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال همگفتهاند.او اولين شهيد عاشورا از بنى هاشم بود. (1) على اكبر شباهت بسيارى به پيامبرداشت،هم در خلقت،هم در اخلاق و هم در گفتار.به همين جهت روز عاشورا وقتى اذنميدان طلبيد و عازم جبهه پيكار شد،امام حسين«ع»چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللهماشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا وكنا اذا اشتقنا الى رؤية نبيك نظرنا اليه...» (2) شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصيرت دينى و سياسى او،در سفر كربلابويژه در روز عاشورا تجلى كرد.سخنان،فداكاريها و رجزهايش دليل آن است.وقتى امامحسين از منزلگاه«قصر بنى مقاتل»گذشت،روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس ازبيدارى«انا لله و انا اليه راجعون»گفت و سه بار اين جمله و حمد الهى را تكرار كرد.علىاكبر وقتى سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد،حضرت فرمود:در خواب ديدم سوارىمىگويد اين كاروان به سوى مرگ مىرود.پرسيد:مگر ما بر حق نيستيم؟فرمود:چرا.
روزعاشورا (3) نيز پس از شهادت ياران امام،اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداىدين كند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود،ولى از ايثارو روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود.وقتى به ميدان مىرفت،امام حسين«ع»درسخنانى سوزناك به آستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشانكشيدند،نفرين كرد.
على اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاى شجاعانهاى با انبوه سپاه دشمن نمود.
هنگام جنگ،اين رجز را مىخواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عميق اوست:
انا على بن الحسين بن على نحن و رب البيت اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى ضرب غلام هاشمى عربى (4)
پيكار سخت،او را تشنهتر ساخت.به خيمه آمد.بى آنكه آبى بتواند بنوشد،با همانتشنگى و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذعبدى بود. پيكر على اكبر با شمشيرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالين او رسيدكه جان باخته بود.صورت بر چهره خونين على اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد:
«قتل الله قوما قتلوك...»و تكرار مىكرد كه:«على الدنيا بعدك العفا».و جوانان هاشمىرا طلبيد تا پيكر او را به خيمه گاه حمل كنند. (5) على اكبر،نزديكترين شهيدى است كه باحسين«ع»دفن شده است.مدفن او پايين پاى ابا عبد الله الحسين«ع»قرار دارد و به اينخاطر ضريح امام،شش گوشه دارد. (6)
الگوى شجاعت و ادب،اكبر در دانه فاطمى نسب،اكبر فرزند يقين ز نسل ايمان بود پرورده دامن كريمان بود آن يوسف حسن،ماه كنعانى در خلق و خصال،احمد ثانى آن شاهد بزم،سرو قامت بود دريا دل و كوه استقامت بود آن دم كه لباس رزم مىپوشيد از كوثر عشق،جرعه مىنوشيد از فرط عطش فتاده بود از تاب گرديد ز دست جد خود سيراب در راه خدا ذبيح دين گرديد بر حلقه عاشقان نگين گرديد داغش كمر حسين را بشكست با خون سرش حناى خونين بست ديباچه داستان حق،اكبر قربانى آستان حق،اكبر (7)
على الاسلام السلام
سخنى بود كه سيد الشهدا«ع»پس از امتناع از بيعت با يزيد و بيرون آمدن از پيش والىمدينه فرمود.مروان،فرداى آن شب،امام حسين«ع»را ديد و به وى پيشنهاد كرد كه با يزيدبيعت كند و آن را به نفع دين و دنياى امام دانست.حضرت در پاسخ او چنين گفت:«انا للهو انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدىرسول الله«ص»يقول:الخلافة محرمة على آل ابى سفيان». (8) يعنى بر اسلام،سلام باد،بايدفاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظى كرد،آنگاه كه والى مسلمانان كسى همچونيزيد باشد.از پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است.امام،باادامه سلطه امويان بر مقدرات مسلمين و بازى با دين خدا،تباه شدن دستاوردهاى وحىرا عيان مىديد.با توجه به اينكه رسم عرب بر اين است كه هنگام خدا حافظى و وداع همسلام مىدهد،رابطه سخن فوق روشن مىگردد.
على اوسط زين العابدين«ع»
على بن الحسين زين العابدين«ع»
عمار بن ابى سلامه دالانى
از شهداى كربلا.اهل كوفه بود،محضر رسول خدا«ع»را نيز درك كرده و از اصحابعلى«ع»بود كه در ركابش در سه جنگ جمل،صفين و نهروان شركت داشت.در كربلا درحمله اول به شهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (9)
عمار بن حسان طائى
از شهداى كربلاست كه نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است.وى از شيعيانخالص و از شجاعان معروف بود.از مكه همراه امام به كربلا آمد و در پيش روى آنحضرت به شهادت رسيد. (10)
عمارة بن صلخب ازدى
از جوانان شجاع كوفه بود كه در نهضت مسلم بن عقيل،به هوادارى او برخاست و با اوبيعت كرد و از ديگران براى مسلم بيعت مىگرفت.دستگير و زندانى شد.ابن زياد،پس ازآنكه هانى و مسلم را شهيد كرد او را هم احضار نمود و دستور داد تا وى را ميان قبيله«ازد» برده،گردن زدند. (11)
عمارة بن عبد الله سلولى
از كسانى بود كه همراه قيس بن مسهر صيداوى،پيغام و نامه ابا عبد الله الحسين«ع»را بهكوفه برد.
عمارى
صندوق مانندى كه براى نشستن سوار،آن را بر پشتشتر و فيل مىگذارند.به آنمحمل و هودج هم مىگويند،تخت روان،تابوت.عمارى دار،همان ساربان است. (12) اهل بيت عصمت را پس از عاشورا در دوران اسارت،بر شترهاى بى عمارى و كجاوه سواركرده،شهر به شهر و منزل به منزل بردند.امام سجاد«ع»را بر شتر بى جهاز سوار كردند.
جمعى كه پاس محملشان داشت جبرئيل گشتند بى عمارى و محمل،شتر سوار (13)
عمران بن كعب بن حارث اشجعى
از شهداى كربلاست كه در حمله اول به درجه شهادت رسيد.شيخ طوسى او را درزمره ياران حسين«ع»شمرده است. (14)
عمر بن جندب حضرمى
از شهداى كربلاست،از حضرموت يمن.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمدهاست. (15)
عمر بن خالد صيداوى
از شهداى كربلاست،از طايفه بنى اسد.وى پس از كشته شدن تعدادى از ياران،ازسيد الشهدا«ع»اذن گرفته،به ميدان رفت و به شهادت رسيد. (16)
عمر بن سعد
معروف به«ابن سعد»،فرمانده سپاه ابن زياد در كربلا بود كه با امام حسين«ع»جنگيدو دستور داد پس از شهادت آن حضرت،اسب بر بدن او تاختند و اهل بيت او را اسير كردهبه كوفه بردند. عمر سعد،پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود.در زمان پيامبر(و به قولى در دوران عمر)به دنيا آمد.همراه پدرش در فتح عراق شركت داشت.وى ازجمله كسانى بود كه عليه«حجر بن عدى»و يارانش،شهادت به فتنهگرى داد و سبب شدكه حجر در«مرج عذراء»به شهادت برسد.وى قبل از حادثه عاشورا،آماده حركت بهسوى«رى»بود كه حكمرانى آنجا را به او داده بودند،ولى به دستور ابن زياد(والى كوفه)
همراه با سپاهى مامور جلوگيرى از ورود امام حسين«ع»به كوفه و وادار كردن او به بيعتبا يزيد و يا جنگ و كشتن او در صورت امتناع شد و به مقابله با حسين بن على«ع»به كربلارفت.
عمر سعد،در ايام قيام مختار در كوفه گريخت.اما وقتى مردم كوفه دوباره بر ضدمختار خروج كردند،بازگشت و رهبرى را به عهده گرفت،ولى باز هم به سوى بصرهگريخت و سپس دستگير و نزد مختار آورده شد.در مجلس مختار،به دستور وى او راكشتند و سرش را به مدينه نزد محمد حنفيه فرستادند و اين در سال 66 هجرى بود. (17) دركربلا،هر چه امام حسين با او گفتگو كرد تا از جنگيدن دست بر دارد و دستخويش را بهخون آن حضرت نيالايد،نپذيرفت. صبح عاشورا هم اولين كسى بود كه به طرف اردوگاهامام حسين«ع»تير افكند و فرمان حمله عمومى صادر كرد.نامش جز و لعنتشدگان درزيارت عاشورا آمده است.او بود كه پس از ورودش به كربلا در روز چهارم محرم،بر امامحسين«ع»سخت گرفت و دستور داد سوارانش آب را به روى ياران حسين«ع»ببندند.
عمر بن عبد الله ابو ثمامه صائدى
عمر سعد عمر بن سعد
عمرو بن جناده انصارى
از شهداى نوجوان كربلا،كه پدرش نيز در ركاب سيد الشهدا«ع»شهيد شد.اين جوانچون خواست به ميدان رود،امام فرمود:پدر اين جوان كشته شد،شايد مادرش راضىنباشد كه به ميدان رود.گفت:مادرم دستور داده كه به ميدان بروم و لباس جنگ بر منپوشانده است. (18) او كه 9 ساله يا 11 ساله بود،به ميدان رفت و رجز خواند و جنگيد تا كشتهشد.سر او را به طرف سپاه امام حسين«ع»افكندند.مادرش(بحريه بنت مسعود خزرجى)
آن سر را برداشت و گفت:چه نيكو جهاد كردى،پسرم!اى شادى قلبم،اى نور چشمم!
سپس سر را پرتاب كرد و با آن كسى را كشت،سپس چوبه خيمه را برداشت و حمله كردكه به وسيله آن بجنگد.امام حسين«ع»مانع شد و او را به خيمه زنان برگرداند.نام عمرو بنجناده در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (19) در برخى منابع،عمر بن جناده ذكر شدهاست.
عمرو بن حجاج زبيدى
از سران سپاه عمر سعد و فرمانده جناح راست در كربلا.وقتى عمر سعد مىخواستشب عاشورا به امام حسين«ع»مهلت ندهد،اعتراض كرد و گفت:اگر از ديلم بودند و اينتقاضا را مىكردند،سزاوار بود كه مهلت دهى.وى در روز عاشورا هم در درگيرى،مسلم بن عوسجه را غافلگيرانه به شهادت رساند.
عمرو بن خالد بن حكيم ازدى
از شهداى كربلاست.از طايفه بنى اسد و از مخلصان ولاى اهل بيت بود و در كوفهموقعيتى داشت.از قيام كنندگان همراه مسلم بود و پس از شهادت مسلم،پنهان شد.پس ازشهادت قيس بن مسهر از كوفه به استقبال كاروان حسينى بيرون رفت و در منزلگاه حاجزهمراه غلامش سعد به امام پيوست.سپاه حر مىخواست از پيوستن آن دو به ياران امامجلوگيرى كند،اما با حمايت امام،به سيد الشهدا«ع»پيوستند و در عاشورا در حمله اول بهشهادت رسيدند.نام او در زيارت ناحيه هم آمده است. (20)
عمرو بن سعيد بن عاص
در ايامى كه سيد الشهدا«ع»در مكه بود،يزيد،«عمرو بن سعيد»را كه والى مدينه بود،همراه با سپاهى به مكه فرستاد و او را امير الحاج قرار داد و سرپرستى امر حج را در موسمبه او سپرد و توصيه كرد كه هر جا به حسين«ع»دستيافت،او را ترور كند.امام حسينچون از ماجرا آگاه شد،براى اين كه حرمتخانه خدا با ريختن خونش زير پا گذاشتهنشود و نقشه ترور ناكام بماند،به عمره اكتفا كرد و از مكه بيرون آمد. (21) وى از بدخواهانكينتوز نسبت به اهل بيت بود.پس از بازگشت اهل بيت به مدينه،وقتى گريهها و نالههاىبازماندگان شهداى كربلا را در سوگ حسين«ع»و كشتگان خود شنيد،خنديد و از روىشماتت و زخم زبان گفت:اين شيون، مثل شيوه روز مرگ عثمان است! (22)
عمرو بن ضبيعه تميمى
از سواركاران دلير كوفه،كه از كوفه همراه سپاه عمر سعد بيرون آمد،ولى در كربلا بهياران حسن«ع»پيوست و در ركاب آن حضرت شهيد شد.نامش در زيارت ناحيه مقدسههم آمده است. (23) علت پيوستن او به امام آن بود كه ديد سپاه كوفه نه شرايط امام را مىپذيردو نه مىگذارد كه وى از جايى كه آمده،به همان جا باز گردد. (24)
عمرو بن عبد الله جندعى ابو ثمامه صائدى
عمرو بن قرظه انصارى
از شهداى كربلاست.پدر او(قرظه)از اصحاب على«ع»و از خزرجيانى بود كه به كوفه آمد و آنجا ماندگار شد و در ركاب على«ع»با دشمنانش جنگيد.عمرو،از كوفه آمد ودر كربلا،روز ششم محرم به سيد الشهدا«ع»پيوست.امام در گفتگوهايش با عمر سعد،اورا براى مكالمه مىفرستاد و او جواب مىآورد،تا آنكه شمر از كوفه آمد و اين مذاكره قطعشد. (25) روز عاشورا جلوى امام حسين«ع»ايستاده بود و تيرهاى دشمن را با سينه و پيشانىخود به جان مىخريد و اينگونه از جان امام محافظت مىكرد.زخمهاى زيادى بر پيكرشنشست.به امام خطاب كرد كه:اى پسر پيامبر!آيا وفا كردم؟حضرت فرمود:آرى!تو پيشاز من به بهشت مىروى.از من به پيامبر سلام برسان و بگو كه من در پى تو مىآيم و...
افتاد و شهيد شد. (26) نامش در زيارت ناحيه آمده است.برخى هم شهادتش را در عرصهميدان و پس از رجز و رزم گفتهاند.رجز او چنين بود:
قد علمت كتيبة الانصار انى ساحمى حوزة الذمار ضرب غلام غير نكس شارى دون حسين مهجتى و دارى (27)
عمرو بن قيس
وى همراه پسر عمويش در منزلگاه قصر مقاتل با امام حسين«ع»ديدار كرد.امام او رابه نصرت خويش فراخواند،ليكن هم او و هم پسر عمويش بهانه آوردند كه:پير مرديم وبدهكار و عيالمند،كالاهاى مردم نيز در دست ماست.نمىدانيم چه خواهد شد؟
مىترسيم امانت مردم تباه شود!بدينگونه به امام،پاسخ سرد و رد دادند.حضرت نيز ازآنان خواست كه بروند،تا نداى يارى خواهى حضرت را در كربلا نشنوند،چون هر كهمظلوميت و تنهايى امام را ببيند و صدايش را بشنود اما پاسخ ندهد و يارى نكند،سزاواراست كه خداوند او را در دوزخ افكند. (28)
عمرو بن مطاع جعفى
نامش در شمار شهداى كربلا آمده است. (29)
عمق
نام محلى است كه غطفانيان در آن منطقه مىزيستهاند،سر راه مكه به سرزمين عراق كهچاهها و آبهايى داشته است.امام حسين«ع»نيز در راه كوفه،از اين منزل عبور كرده است.
عمود
به معناى ستون وسط خيمه.نيز به معنايى گرز و چوبدستى،كه همچون تيغ و نيزه و تيرو كمان،از ابزار جنگى قديم بوده است.در كيفيتشهادت حضرت ابا الفضل«ع»آمدهاست كه پس از آنكه حكيم بن طفيل در نخلستان كمين كرد و با شمشير دست چپ او راهم از كار انداخت، آنگاه كسى با گرزى آهنين بر عباس زد و او را كشت«فضربه ملعونبعمود من حديد فقتله». (30) در مرثيهها نيز گفته مىشود كه پس از شهادت عباس«ع»،امامحسين«ع»عمود خيمه او را خواباند،بعلامت اينكه صاحب اين خيمه به شهادت رسيدهاست.در ميدان عاشورا،نمونههايى نقل شده كه كسانى به جاى نيزه و شمشير،دست بردهو چوبها يا ستون خيمهها را برداشته و با آن به دشمن حمله كردهاند،از جمله مادر شهيد عمرو بن جناده.
عمورا
نام ديگرى براى سرزمين كربلاست.امام حسين«ع»در سخنرانى خويش با يارانش درشب عاشورا،اشاره فرمود كه جدم پيامبر خدا مرا خبر داده كه مرا به سرزمين عراق فرامىخوانند و در سرزمين كربلا فرود مىآيم و آنجا شهيد خواهم شد:«اخبرنى جدىرسول الله«ص»بانى ساساق الى العراق،فانزل ارضا يقال لها عمورا و كربلا و فيها استشهد». (31)
عمير بن عبد الله مذحجى
از شهداى كربلاست.پس از سعد بن حنظله،به ميدان رفت و پس از رجز خوانىجنگيد تا شهيد شد.رجزش چنين بود:
قد علمتسعد وحى مذحج انى لدى الهيجاء ليث محرج... (32)
عون بن جعفر
از شهداى كربلاست.پسر جعفر بن ابى طالب(جعفر طيار).مادرش«اسماء بنتعميس»بود كه در حبشه به دنيا آمد.جعفر طيار او را در جنگ خيبر به حضور رسولخدا«ص»آورد.پس از شهادت جعفر طيار در جنگ موته،پيامبر خدا فرزندان او را طلبيد.
عبد الله،عون و محمد را حاضر كردند.به دستور آن حضرت،سر هر سه را تراشيدند.
پيامبر درباره عون فرمود:در خلقت و اخلاق،شبيه من است.در دوران على«ع»به آنحضرت پيوست.حضرت دخترش ام كلثوم را به همسرى او در آورد.عون در زمان اماممجتبى و سپس امام حسين«ع»از ياران آن دو امام بود.همراه همسرش در كربلا حضورداشت.روز عاشورا از سيد الشهدا«ع»اجازه گرفت و به ميدان رفت.نبردى دلاورانه كرد وبه شهادت رسيد.هنگام شهادت 56 ساله بود. (33)
عون بن عبد الله بن جعفر
پسر حضرت زينب«ع»كه همراه برادر ديگرش محمد،روز عاشورا در نبرد تن به تنبا سپاه كوفه به شهادت رسيد.عون و برادرش،پس از حركت امام حسين«ع»از مدينه،درپى كاروان راه افتادند و در منزلگاه«ذات عرق»خدمت امام رسيدند.نامش در زيارتناحيه مقدسه هم آمده است. (34) رجزى كه هنگام نبرد مىخواند چنين بود:
ان تنكرونى فانا ابن جعفر شهيد صدق فى الجنان ازهر يطير فيها بجناح اخضر كفى بهذا شرفا فى المحشر (35)
عون بن على بن ابى طالب«ع»
از شهداى كربلاست.اولين كسى بود كه پس از شهادت جمع بسيارى از ياران امام،ازجمع برادرانش داوطلب رفتن به ميدان شد.وقتى براى اذن گرفتن آمد،برادرش امامحسين«ع»فرمود:برادرم!آيا آماده مرگ شدهاى؟گفت:چگونه آماده نشوم،در حالى كه تورا تنها و بى ياور مىبينم!امام دعايش كرد كه برو،خداوند پاداش نيكت دهد.به ميدانرفت، جنگيد و مجروح شد.از هر طرف بر سر او ريختند و او را شهيد كردند. (36)
عين التمر
در منطقه كربلا،بزرگترين آبادى به حساب مىآمد كه به صحراى سماوه(وادى ميانكوفه و شام)مشرف بود.نزديك شهر انبار در غرب كوفه قرار داشت و خرما از جاهاىديگر جذب كرده به مناطق ديگر مىفرستاد.در زمان خلافت ابو بكر به دست مسلمانانفتح شد.در سال 12 هجرى آباد بود و قلعهاى داشت كه سلاح خانه عجم بود. (37) سيد الشهدا در مسير كربلا از آنجا گذشت.
عين الوردة
محل درگيرى و جنگ شديد توابين به رهبرى سليمان بن صرد با سپاه ابن زياد.توابينبه خونخواهى حسين بن على«ع»و به جبران كوتاهى خود در نصرت امام،قيام كردهبودند. سليمان بن صرد و جمع بسيارى از يارانش در اين جنگ و در اين محل به شهادترسيدند. (38) عين الورده در شمال شرقى دمشق و منطقه غرب كوفه قرار دارد،در سرزمين شام.
پىنوشتها
1-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 245 و مقاتل الطالبيين.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 43.
3-اعيان الشيعه،ج 8،ص 206.
4-همان،ص 207.
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 248.
6-از جمله براى شرح حال او ر.ك:«على الاكبر»از عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى، نجف،146 صفحه.
7-از نويسنده.
8-لهوف،ص 11،سوگنامه آل محمد،ص 116(به نقل از مثير الاحزان)،عوالم(امام حسين)،ص 175.
9-عنصر شجاعت،ج 2،ص 126.
10-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 317.
11-همان،ص 323،انصار الحسين،ص 106(به نقل از تاريخ طبرى).
12-لغت نامه،دهخدا.
13-محتشم كاشانى.
14-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 351.
15-انصار الحسين،ص 87.
16-بحار الانوار،ج 45،ص 23.
17-دايرة المعارف بزرگ اسلامى(با تلخيص)ج 3 ص 682.الفتوح،ابن اعثم كوفى،ج 6،ص 272.
18-انصار الحسين،ص 86.
19-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 327.
20-عنصر شجاعت،ج 1،ص 339.
21-مقتل الحسين،مقرم ص 193،بحار الانوار،ج 45،ص 99.
22-ثورة الحسين،مهدى شمس الدين،ص 231.
23-عنصر شجاعت،ج 3،ص 19.
24-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 332.
25-عنصر شجاعت،ج 2،ص 160.
26-مقتل الحسين،مقرم،ص 306.
27-عبرات المصطفين،ج 2،ص 30.
28-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369،بحار الانوار،ج 45،ص 84.
29-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 102.
30-بحار الانوار،ج 45،ص 41.
31-ارشاد،مفيد،ص 231.
32-بحار الانوار،ج 45،ص 18.
33-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 355.
34-انصار الحسين،ص 114.
35-عوالم(امام حسين)،ص 277.
36-تنقيح المقال،ج 2،ص 355.
37-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 26.
38-مروج الذهب،ج 3،ص 94.
فرزند بزرگ سيد الشهدا و شبيه پيامبر كه روز عاشورا فداى دين شد.مادر على اكبر،ليلا دختر ابى مره بود.در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال همگفتهاند.او اولين شهيد عاشورا از بنى هاشم بود. (1) على اكبر شباهت بسيارى به پيامبرداشت،هم در خلقت،هم در اخلاق و هم در گفتار.به همين جهت روز عاشورا وقتى اذنميدان طلبيد و عازم جبهه پيكار شد،امام حسين«ع»چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللهماشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا وكنا اذا اشتقنا الى رؤية نبيك نظرنا اليه...» (2) شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصيرت دينى و سياسى او،در سفر كربلابويژه در روز عاشورا تجلى كرد.سخنان،فداكاريها و رجزهايش دليل آن است.وقتى امامحسين از منزلگاه«قصر بنى مقاتل»گذشت،روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس ازبيدارى«انا لله و انا اليه راجعون»گفت و سه بار اين جمله و حمد الهى را تكرار كرد.علىاكبر وقتى سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد،حضرت فرمود:در خواب ديدم سوارىمىگويد اين كاروان به سوى مرگ مىرود.پرسيد:مگر ما بر حق نيستيم؟فرمود:چرا.
روزعاشورا (3) نيز پس از شهادت ياران امام،اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداىدين كند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود،ولى از ايثارو روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود.وقتى به ميدان مىرفت،امام حسين«ع»درسخنانى سوزناك به آستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشانكشيدند،نفرين كرد.
على اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاى شجاعانهاى با انبوه سپاه دشمن نمود.
هنگام جنگ،اين رجز را مىخواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عميق اوست:
انا على بن الحسين بن على نحن و رب البيت اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى ضرب غلام هاشمى عربى (4)
پيكار سخت،او را تشنهتر ساخت.به خيمه آمد.بى آنكه آبى بتواند بنوشد،با همانتشنگى و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذعبدى بود. پيكر على اكبر با شمشيرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالين او رسيدكه جان باخته بود.صورت بر چهره خونين على اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد:
«قتل الله قوما قتلوك...»و تكرار مىكرد كه:«على الدنيا بعدك العفا».و جوانان هاشمىرا طلبيد تا پيكر او را به خيمه گاه حمل كنند. (5) على اكبر،نزديكترين شهيدى است كه باحسين«ع»دفن شده است.مدفن او پايين پاى ابا عبد الله الحسين«ع»قرار دارد و به اينخاطر ضريح امام،شش گوشه دارد. (6)
الگوى شجاعت و ادب،اكبر در دانه فاطمى نسب،اكبر فرزند يقين ز نسل ايمان بود پرورده دامن كريمان بود آن يوسف حسن،ماه كنعانى در خلق و خصال،احمد ثانى آن شاهد بزم،سرو قامت بود دريا دل و كوه استقامت بود آن دم كه لباس رزم مىپوشيد از كوثر عشق،جرعه مىنوشيد از فرط عطش فتاده بود از تاب گرديد ز دست جد خود سيراب در راه خدا ذبيح دين گرديد بر حلقه عاشقان نگين گرديد داغش كمر حسين را بشكست با خون سرش حناى خونين بست ديباچه داستان حق،اكبر قربانى آستان حق،اكبر (7)
على الاسلام السلام
سخنى بود كه سيد الشهدا«ع»پس از امتناع از بيعت با يزيد و بيرون آمدن از پيش والىمدينه فرمود.مروان،فرداى آن شب،امام حسين«ع»را ديد و به وى پيشنهاد كرد كه با يزيدبيعت كند و آن را به نفع دين و دنياى امام دانست.حضرت در پاسخ او چنين گفت:«انا للهو انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدىرسول الله«ص»يقول:الخلافة محرمة على آل ابى سفيان». (8) يعنى بر اسلام،سلام باد،بايدفاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظى كرد،آنگاه كه والى مسلمانان كسى همچونيزيد باشد.از پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است.امام،باادامه سلطه امويان بر مقدرات مسلمين و بازى با دين خدا،تباه شدن دستاوردهاى وحىرا عيان مىديد.با توجه به اينكه رسم عرب بر اين است كه هنگام خدا حافظى و وداع همسلام مىدهد،رابطه سخن فوق روشن مىگردد.
على اوسط زين العابدين«ع»
على بن الحسين زين العابدين«ع»
عمار بن ابى سلامه دالانى
از شهداى كربلا.اهل كوفه بود،محضر رسول خدا«ع»را نيز درك كرده و از اصحابعلى«ع»بود كه در ركابش در سه جنگ جمل،صفين و نهروان شركت داشت.در كربلا درحمله اول به شهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (9)
عمار بن حسان طائى
از شهداى كربلاست كه نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است.وى از شيعيانخالص و از شجاعان معروف بود.از مكه همراه امام به كربلا آمد و در پيش روى آنحضرت به شهادت رسيد. (10)
عمارة بن صلخب ازدى
از جوانان شجاع كوفه بود كه در نهضت مسلم بن عقيل،به هوادارى او برخاست و با اوبيعت كرد و از ديگران براى مسلم بيعت مىگرفت.دستگير و زندانى شد.ابن زياد،پس ازآنكه هانى و مسلم را شهيد كرد او را هم احضار نمود و دستور داد تا وى را ميان قبيله«ازد» برده،گردن زدند. (11)
عمارة بن عبد الله سلولى
از كسانى بود كه همراه قيس بن مسهر صيداوى،پيغام و نامه ابا عبد الله الحسين«ع»را بهكوفه برد.
عمارى
صندوق مانندى كه براى نشستن سوار،آن را بر پشتشتر و فيل مىگذارند.به آنمحمل و هودج هم مىگويند،تخت روان،تابوت.عمارى دار،همان ساربان است. (12) اهل بيت عصمت را پس از عاشورا در دوران اسارت،بر شترهاى بى عمارى و كجاوه سواركرده،شهر به شهر و منزل به منزل بردند.امام سجاد«ع»را بر شتر بى جهاز سوار كردند.
جمعى كه پاس محملشان داشت جبرئيل گشتند بى عمارى و محمل،شتر سوار (13)
عمران بن كعب بن حارث اشجعى
از شهداى كربلاست كه در حمله اول به درجه شهادت رسيد.شيخ طوسى او را درزمره ياران حسين«ع»شمرده است. (14)
عمر بن جندب حضرمى
از شهداى كربلاست،از حضرموت يمن.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمدهاست. (15)
عمر بن خالد صيداوى
از شهداى كربلاست،از طايفه بنى اسد.وى پس از كشته شدن تعدادى از ياران،ازسيد الشهدا«ع»اذن گرفته،به ميدان رفت و به شهادت رسيد. (16)
عمر بن سعد
معروف به«ابن سعد»،فرمانده سپاه ابن زياد در كربلا بود كه با امام حسين«ع»جنگيدو دستور داد پس از شهادت آن حضرت،اسب بر بدن او تاختند و اهل بيت او را اسير كردهبه كوفه بردند. عمر سعد،پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود.در زمان پيامبر(و به قولى در دوران عمر)به دنيا آمد.همراه پدرش در فتح عراق شركت داشت.وى ازجمله كسانى بود كه عليه«حجر بن عدى»و يارانش،شهادت به فتنهگرى داد و سبب شدكه حجر در«مرج عذراء»به شهادت برسد.وى قبل از حادثه عاشورا،آماده حركت بهسوى«رى»بود كه حكمرانى آنجا را به او داده بودند،ولى به دستور ابن زياد(والى كوفه)
همراه با سپاهى مامور جلوگيرى از ورود امام حسين«ع»به كوفه و وادار كردن او به بيعتبا يزيد و يا جنگ و كشتن او در صورت امتناع شد و به مقابله با حسين بن على«ع»به كربلارفت.
عمر سعد،در ايام قيام مختار در كوفه گريخت.اما وقتى مردم كوفه دوباره بر ضدمختار خروج كردند،بازگشت و رهبرى را به عهده گرفت،ولى باز هم به سوى بصرهگريخت و سپس دستگير و نزد مختار آورده شد.در مجلس مختار،به دستور وى او راكشتند و سرش را به مدينه نزد محمد حنفيه فرستادند و اين در سال 66 هجرى بود. (17) دركربلا،هر چه امام حسين با او گفتگو كرد تا از جنگيدن دست بر دارد و دستخويش را بهخون آن حضرت نيالايد،نپذيرفت. صبح عاشورا هم اولين كسى بود كه به طرف اردوگاهامام حسين«ع»تير افكند و فرمان حمله عمومى صادر كرد.نامش جز و لعنتشدگان درزيارت عاشورا آمده است.او بود كه پس از ورودش به كربلا در روز چهارم محرم،بر امامحسين«ع»سخت گرفت و دستور داد سوارانش آب را به روى ياران حسين«ع»ببندند.
عمر بن عبد الله ابو ثمامه صائدى
عمر سعد عمر بن سعد
عمرو بن جناده انصارى
از شهداى نوجوان كربلا،كه پدرش نيز در ركاب سيد الشهدا«ع»شهيد شد.اين جوانچون خواست به ميدان رود،امام فرمود:پدر اين جوان كشته شد،شايد مادرش راضىنباشد كه به ميدان رود.گفت:مادرم دستور داده كه به ميدان بروم و لباس جنگ بر منپوشانده است. (18) او كه 9 ساله يا 11 ساله بود،به ميدان رفت و رجز خواند و جنگيد تا كشتهشد.سر او را به طرف سپاه امام حسين«ع»افكندند.مادرش(بحريه بنت مسعود خزرجى)
آن سر را برداشت و گفت:چه نيكو جهاد كردى،پسرم!اى شادى قلبم،اى نور چشمم!
سپس سر را پرتاب كرد و با آن كسى را كشت،سپس چوبه خيمه را برداشت و حمله كردكه به وسيله آن بجنگد.امام حسين«ع»مانع شد و او را به خيمه زنان برگرداند.نام عمرو بنجناده در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (19) در برخى منابع،عمر بن جناده ذكر شدهاست.
عمرو بن حجاج زبيدى
از سران سپاه عمر سعد و فرمانده جناح راست در كربلا.وقتى عمر سعد مىخواستشب عاشورا به امام حسين«ع»مهلت ندهد،اعتراض كرد و گفت:اگر از ديلم بودند و اينتقاضا را مىكردند،سزاوار بود كه مهلت دهى.وى در روز عاشورا هم در درگيرى،مسلم بن عوسجه را غافلگيرانه به شهادت رساند.
عمرو بن خالد بن حكيم ازدى
از شهداى كربلاست.از طايفه بنى اسد و از مخلصان ولاى اهل بيت بود و در كوفهموقعيتى داشت.از قيام كنندگان همراه مسلم بود و پس از شهادت مسلم،پنهان شد.پس ازشهادت قيس بن مسهر از كوفه به استقبال كاروان حسينى بيرون رفت و در منزلگاه حاجزهمراه غلامش سعد به امام پيوست.سپاه حر مىخواست از پيوستن آن دو به ياران امامجلوگيرى كند،اما با حمايت امام،به سيد الشهدا«ع»پيوستند و در عاشورا در حمله اول بهشهادت رسيدند.نام او در زيارت ناحيه هم آمده است. (20)
عمرو بن سعيد بن عاص
در ايامى كه سيد الشهدا«ع»در مكه بود،يزيد،«عمرو بن سعيد»را كه والى مدينه بود،همراه با سپاهى به مكه فرستاد و او را امير الحاج قرار داد و سرپرستى امر حج را در موسمبه او سپرد و توصيه كرد كه هر جا به حسين«ع»دستيافت،او را ترور كند.امام حسينچون از ماجرا آگاه شد،براى اين كه حرمتخانه خدا با ريختن خونش زير پا گذاشتهنشود و نقشه ترور ناكام بماند،به عمره اكتفا كرد و از مكه بيرون آمد. (21) وى از بدخواهانكينتوز نسبت به اهل بيت بود.پس از بازگشت اهل بيت به مدينه،وقتى گريهها و نالههاىبازماندگان شهداى كربلا را در سوگ حسين«ع»و كشتگان خود شنيد،خنديد و از روىشماتت و زخم زبان گفت:اين شيون، مثل شيوه روز مرگ عثمان است! (22)
عمرو بن ضبيعه تميمى
از سواركاران دلير كوفه،كه از كوفه همراه سپاه عمر سعد بيرون آمد،ولى در كربلا بهياران حسن«ع»پيوست و در ركاب آن حضرت شهيد شد.نامش در زيارت ناحيه مقدسههم آمده است. (23) علت پيوستن او به امام آن بود كه ديد سپاه كوفه نه شرايط امام را مىپذيردو نه مىگذارد كه وى از جايى كه آمده،به همان جا باز گردد. (24)
عمرو بن عبد الله جندعى ابو ثمامه صائدى
عمرو بن قرظه انصارى
از شهداى كربلاست.پدر او(قرظه)از اصحاب على«ع»و از خزرجيانى بود كه به كوفه آمد و آنجا ماندگار شد و در ركاب على«ع»با دشمنانش جنگيد.عمرو،از كوفه آمد ودر كربلا،روز ششم محرم به سيد الشهدا«ع»پيوست.امام در گفتگوهايش با عمر سعد،اورا براى مكالمه مىفرستاد و او جواب مىآورد،تا آنكه شمر از كوفه آمد و اين مذاكره قطعشد. (25) روز عاشورا جلوى امام حسين«ع»ايستاده بود و تيرهاى دشمن را با سينه و پيشانىخود به جان مىخريد و اينگونه از جان امام محافظت مىكرد.زخمهاى زيادى بر پيكرشنشست.به امام خطاب كرد كه:اى پسر پيامبر!آيا وفا كردم؟حضرت فرمود:آرى!تو پيشاز من به بهشت مىروى.از من به پيامبر سلام برسان و بگو كه من در پى تو مىآيم و...
افتاد و شهيد شد. (26) نامش در زيارت ناحيه آمده است.برخى هم شهادتش را در عرصهميدان و پس از رجز و رزم گفتهاند.رجز او چنين بود:
قد علمت كتيبة الانصار انى ساحمى حوزة الذمار ضرب غلام غير نكس شارى دون حسين مهجتى و دارى (27)
عمرو بن قيس
وى همراه پسر عمويش در منزلگاه قصر مقاتل با امام حسين«ع»ديدار كرد.امام او رابه نصرت خويش فراخواند،ليكن هم او و هم پسر عمويش بهانه آوردند كه:پير مرديم وبدهكار و عيالمند،كالاهاى مردم نيز در دست ماست.نمىدانيم چه خواهد شد؟
مىترسيم امانت مردم تباه شود!بدينگونه به امام،پاسخ سرد و رد دادند.حضرت نيز ازآنان خواست كه بروند،تا نداى يارى خواهى حضرت را در كربلا نشنوند،چون هر كهمظلوميت و تنهايى امام را ببيند و صدايش را بشنود اما پاسخ ندهد و يارى نكند،سزاواراست كه خداوند او را در دوزخ افكند. (28)
عمرو بن مطاع جعفى
نامش در شمار شهداى كربلا آمده است. (29)
عمق
نام محلى است كه غطفانيان در آن منطقه مىزيستهاند،سر راه مكه به سرزمين عراق كهچاهها و آبهايى داشته است.امام حسين«ع»نيز در راه كوفه،از اين منزل عبور كرده است.
عمود
به معناى ستون وسط خيمه.نيز به معنايى گرز و چوبدستى،كه همچون تيغ و نيزه و تيرو كمان،از ابزار جنگى قديم بوده است.در كيفيتشهادت حضرت ابا الفضل«ع»آمدهاست كه پس از آنكه حكيم بن طفيل در نخلستان كمين كرد و با شمشير دست چپ او راهم از كار انداخت، آنگاه كسى با گرزى آهنين بر عباس زد و او را كشت«فضربه ملعونبعمود من حديد فقتله». (30) در مرثيهها نيز گفته مىشود كه پس از شهادت عباس«ع»،امامحسين«ع»عمود خيمه او را خواباند،بعلامت اينكه صاحب اين خيمه به شهادت رسيدهاست.در ميدان عاشورا،نمونههايى نقل شده كه كسانى به جاى نيزه و شمشير،دست بردهو چوبها يا ستون خيمهها را برداشته و با آن به دشمن حمله كردهاند،از جمله مادر شهيد عمرو بن جناده.
عمورا
نام ديگرى براى سرزمين كربلاست.امام حسين«ع»در سخنرانى خويش با يارانش درشب عاشورا،اشاره فرمود كه جدم پيامبر خدا مرا خبر داده كه مرا به سرزمين عراق فرامىخوانند و در سرزمين كربلا فرود مىآيم و آنجا شهيد خواهم شد:«اخبرنى جدىرسول الله«ص»بانى ساساق الى العراق،فانزل ارضا يقال لها عمورا و كربلا و فيها استشهد». (31)
عمير بن عبد الله مذحجى
از شهداى كربلاست.پس از سعد بن حنظله،به ميدان رفت و پس از رجز خوانىجنگيد تا شهيد شد.رجزش چنين بود:
قد علمتسعد وحى مذحج انى لدى الهيجاء ليث محرج... (32)
عون بن جعفر
از شهداى كربلاست.پسر جعفر بن ابى طالب(جعفر طيار).مادرش«اسماء بنتعميس»بود كه در حبشه به دنيا آمد.جعفر طيار او را در جنگ خيبر به حضور رسولخدا«ص»آورد.پس از شهادت جعفر طيار در جنگ موته،پيامبر خدا فرزندان او را طلبيد.
عبد الله،عون و محمد را حاضر كردند.به دستور آن حضرت،سر هر سه را تراشيدند.
پيامبر درباره عون فرمود:در خلقت و اخلاق،شبيه من است.در دوران على«ع»به آنحضرت پيوست.حضرت دخترش ام كلثوم را به همسرى او در آورد.عون در زمان اماممجتبى و سپس امام حسين«ع»از ياران آن دو امام بود.همراه همسرش در كربلا حضورداشت.روز عاشورا از سيد الشهدا«ع»اجازه گرفت و به ميدان رفت.نبردى دلاورانه كرد وبه شهادت رسيد.هنگام شهادت 56 ساله بود. (33)
عون بن عبد الله بن جعفر
پسر حضرت زينب«ع»كه همراه برادر ديگرش محمد،روز عاشورا در نبرد تن به تنبا سپاه كوفه به شهادت رسيد.عون و برادرش،پس از حركت امام حسين«ع»از مدينه،درپى كاروان راه افتادند و در منزلگاه«ذات عرق»خدمت امام رسيدند.نامش در زيارتناحيه مقدسه هم آمده است. (34) رجزى كه هنگام نبرد مىخواند چنين بود:
ان تنكرونى فانا ابن جعفر شهيد صدق فى الجنان ازهر يطير فيها بجناح اخضر كفى بهذا شرفا فى المحشر (35)
عون بن على بن ابى طالب«ع»
از شهداى كربلاست.اولين كسى بود كه پس از شهادت جمع بسيارى از ياران امام،ازجمع برادرانش داوطلب رفتن به ميدان شد.وقتى براى اذن گرفتن آمد،برادرش امامحسين«ع»فرمود:برادرم!آيا آماده مرگ شدهاى؟گفت:چگونه آماده نشوم،در حالى كه تورا تنها و بى ياور مىبينم!امام دعايش كرد كه برو،خداوند پاداش نيكت دهد.به ميدانرفت، جنگيد و مجروح شد.از هر طرف بر سر او ريختند و او را شهيد كردند. (36)
عين التمر
در منطقه كربلا،بزرگترين آبادى به حساب مىآمد كه به صحراى سماوه(وادى ميانكوفه و شام)مشرف بود.نزديك شهر انبار در غرب كوفه قرار داشت و خرما از جاهاىديگر جذب كرده به مناطق ديگر مىفرستاد.در زمان خلافت ابو بكر به دست مسلمانانفتح شد.در سال 12 هجرى آباد بود و قلعهاى داشت كه سلاح خانه عجم بود. (37) سيد الشهدا در مسير كربلا از آنجا گذشت.
عين الوردة
محل درگيرى و جنگ شديد توابين به رهبرى سليمان بن صرد با سپاه ابن زياد.توابينبه خونخواهى حسين بن على«ع»و به جبران كوتاهى خود در نصرت امام،قيام كردهبودند. سليمان بن صرد و جمع بسيارى از يارانش در اين جنگ و در اين محل به شهادترسيدند. (38) عين الورده در شمال شرقى دمشق و منطقه غرب كوفه قرار دارد،در سرزمين شام.
پىنوشتها
1-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 245 و مقاتل الطالبيين.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 43.
3-اعيان الشيعه،ج 8،ص 206.
4-همان،ص 207.
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 248.
6-از جمله براى شرح حال او ر.ك:«على الاكبر»از عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى، نجف،146 صفحه.
7-از نويسنده.
8-لهوف،ص 11،سوگنامه آل محمد،ص 116(به نقل از مثير الاحزان)،عوالم(امام حسين)،ص 175.
9-عنصر شجاعت،ج 2،ص 126.
10-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 317.
11-همان،ص 323،انصار الحسين،ص 106(به نقل از تاريخ طبرى).
12-لغت نامه،دهخدا.
13-محتشم كاشانى.
14-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 351.
15-انصار الحسين،ص 87.
16-بحار الانوار،ج 45،ص 23.
17-دايرة المعارف بزرگ اسلامى(با تلخيص)ج 3 ص 682.الفتوح،ابن اعثم كوفى،ج 6،ص 272.
18-انصار الحسين،ص 86.
19-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 327.
20-عنصر شجاعت،ج 1،ص 339.
21-مقتل الحسين،مقرم ص 193،بحار الانوار،ج 45،ص 99.
22-ثورة الحسين،مهدى شمس الدين،ص 231.
23-عنصر شجاعت،ج 3،ص 19.
24-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 332.
25-عنصر شجاعت،ج 2،ص 160.
26-مقتل الحسين،مقرم،ص 306.
27-عبرات المصطفين،ج 2،ص 30.
28-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369،بحار الانوار،ج 45،ص 84.
29-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 102.
30-بحار الانوار،ج 45،ص 41.
31-ارشاد،مفيد،ص 231.
32-بحار الانوار،ج 45،ص 18.
33-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 355.
34-انصار الحسين،ص 114.
35-عوالم(امام حسين)،ص 277.
36-تنقيح المقال،ج 2،ص 355.
37-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 26.
38-مروج الذهب،ج 3،ص 94.