در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25588

مگر محشر آمده

  باز اين چه شورش است مگر محشر آمده خورشيد سر برهنه به صحرا در آمده  آتش به كام و زلف پريشان و سرخ روي اين آفتاب از افقي ديگر آمده چون روز روشن است كه قصدش مصا

 
باز این چه شورش است مگر محشر آمده

خورشید سر برهنه به صحرا در آمده

 آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی

این آفتاب از افقی دیگر آمده

چون روز روشن است که قصدش مصاف نیست

این شاه کم سپاه که بی لشکر آمده

یاران نظر کنید به پهلو گرفتنش

این کشتی نجات که بی لنگر آمده

 "شاعر شکست خورده ی توفان واژه هاست "

یا این غزل بهانه ی چشم تر آمده ؟

 بانگ فیاسیوف خذینی است بر لبش

خنجر فروگذاشته با حنجر آمده

 آورده با خودش همه از کوچک و بزرگ

اصغر بغل گرفته و با اکبر آمده

 ای تشنگان سوخته لب تشنگی بس است

سر برکنید ساقی آب آور آمده

این ساقی علم به کف بی بدیل کیست ؟

عطشان در آب رفته و عطشان تر آمده

 این ساقی رشید که در بزم می کشان

بی دست و بی پیاله و بی ساغر آمده

 آتش به خیمه های دل عاشقان زده

این آتشی که رفته و خاکستر آمده

 آبی نمانده روزه بگیرید نخل ها

نخل امید رفته ولی بی سر آمده

جای شریف بوسه ی پیغمبر خداست

این نیزه ای که از همه بالاتر آمده

 آن سر که تا همیشه سر از آفتاب بود

امشب به خون نشسته به تشت زر آمده

 ای دست پر سخاوت روشن گشوده شو

در یوزه ای به نیت انگشتر آمده

 بوی بهشت دارد و همواره زنده است

این باغ گل به چشمت اگر پرپر آمده

 بگذار تا دمی به جمالت نظر کنم

هفتاد و دومین گل از خون بر آمده

 لب واکن از هم ای تن بی سر حسین من !

حرفی به لب بیار ببین خواهر آمده ...

 * : مصرع از سید حمید برقعی است .




   

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد