بر دوش تو امانت آن آفتاب بود
سنگينی سترگ ترين انقلاب بود
ای از تبار و صولت مردان بی نشان
با تو نشان تاول و رنج و عتاب بود
در ازدحام آتش و شمشير و نيزه ها
آنجا که درد و دلهره و اضطراب بود
ای نام تو طليعه آرامشی عجيب
خشم تو يک صلابت بی التهاب بود
آن هيبت خميده آتش گرفته ات
تصوير داغ ديده بانوی آب بود
آن نی که با تلاوت خورشيد جان گرفت
در چنگ شام تار برايت رباب بود
راه تو تا هميشه تاريخ زنده است
راهی که برگزيده ترين انتخاب بود