در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
پنجشنبه

۱۱ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
26523

آیا کسانی که با به‌کارگیری چند تاق و قوس ادعای معماری اسلامی دارند، واقعا...

"هويت معماري، در درون باور‌هاي معماران ماست، براي خروج از بحران هويت، به محيط جديد، تعريف مناسب و تمرين فراوان نياز داريم. معماري، هويت خود را از علت فاعلي، يعن

"هویت معماری، در درون باور‌های معماران ماست، برای خروج از بحران هویت، به محیط جدید، تعریف مناسب و تمرین فراوان نیاز داریم. معماری، هویت خود را از علت فاعلی، یعنی اندیشه‌ها و ایده‌های معماران و شهر‌سازان کسب می‌کند."
در مقاله‌ای به‌قلم حسین سروش - کارشناس ارشد معماری - با عنوان "اول معمار بعد معماری" به مناسبت روز جهانی معماری و اسکان بشر منتشر شده آمده است: نزدیک به سه دهه از پیروزی شکوه‌مند انقلاب اسلامی می‌گذرد؛ در این مدت، در بعضی زمینه‌ها رشد و توسعه قابل قبول رخ داده است. یکی از زمینه‌هایی که به‌لحاظ مبانی توسعه، هم‌چنان سبک و سیاق حاکم بر معماری، ماهیت غربی دارد و مانند اپیدمی، همه‌جا را فرا گرفته‌ است و واژه‌ی معماری اسلامی، در غربت دردناکی گرفتار آمده است. آیا به‌راستی می‌توانیم معماری اسلامی داشته باشیم و یا معماری دوران اسلامی، واژه بهتری است؟ آیا سلیقه‌های شخصی معمار مسلمان تاکنون ادامه داشته و ما به‌اشتباه آن را معماری اسلامی می‌دانیم و یا اسلام به‌عنوان یک مکتب راه‌گشا که در همه‌ی زمینه‌ها راه‌برد‌های اساسی را تبیین می‌کند، می‌تواند چراغ راه معماران، طراحان و شهرسازان مسلمان باشد. در این میان، می‌توان مهندسان معمار را به دوگروه عمده تقسیم کرد، دسته اول معتقدند که معماری و شهر‌سازی، مقوله‌ای علمی و تکنولوژیک است و ربطی به‌ فرهنگ ندارد و مانند اتومبیلی است که می‌شود آن را هم در اروپا و هم در آسیا تولید و از آن استفاده کرد و بنابراین، معماری برزیل را می‌شود در هند هم مورد استفاده قرار داد. اینان معتقدند که فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم،‌ نمی‌تواند در این مقوله وارد شود. نتیجه‌ی این تفکر، معماری مدرن در دهه 1960 تا 1970 م. بود که بیانیه‌ی آتن، ‌به‌عنوان راه‌برد اساسی آن صادر شد و معمارانی چون لوکوربوزیه، سردمدار آن شدند، در این روش بی‌توجهی عمدی به گذشته‌ی تاریخی و ارزش‌های فرهنگی، موج می‌زند، از این‌ رو، تعلق خاطری در بیننده و مصرف‌کننده خود ایجاد نمی‌کند. بعد از آن جنبش پسامدرن، با تاکید نسبی بر گلچین کردن المان‌های تاریخی و خاطره‌انگیز و رعایت نسبی فرهنگ بومی، وارد عرصه‌ی معماری شد. ولی به‌دلیل التقاط سبک‌ها، از هارمونی منسجمی برخوردار نشده، از این رو سبک‌های بعدی، مانند دکنستراکشن، های‌تک و ... به‌وجود آمدند. گروه دوم معماران را می‌توان معماران فرهنگی و ارزشی نامید که ریشه در تاریخ، فرهنگ و ارزش‌های خود دارند و از آن‌جا که معتقدند جهان‌بینی تاثیری مستقیم در فرهنگ،‌ اندیشه، رفتار، و سکنات آدمی دارد، ارزش‌های فرهنگی را ترجمه‌ی کالبدی کردند اصولی مانند حریم و حجاب یا سلسله مراتب دسترسی، بیرونی و اندرونی و یا به‌عبارتی، خلوت و جلوت و همچنین رعایت عدالت در توزیع فضا‌ها، وحدت و کثرت، رعایت کل و جزء و ... از اصول ترجمه‌ی کالبدی معماری است. تاریخ معماری ایران از وجود چنین معمارانی سرشار است. معماران مسلمان ایرانی، طراحی ساخته‌های بشر را در طول آفرینش‌های الهی می‌دانند و از نظم و عدالت جهان هستی الگو می‌گیرند. از مقایسه‌ی تفکر حاکم بر این دو شیوه معماری،‌ این نتیجه مهم و اساسی به‌دست می‌آید که این معمار است که معماری را خلق می‌کند، از این جهت تاثیر متقابل تکاملی بین معمار و معماری هموراه حاکم بوده است در این گفتار‌ کوتاه، ضمن ارج نهادن به جایگاه والای شیخ‌ بهایی، ویژگی‌های معمار متعهد مسلمان را تبیین می‌کنیم. آیا کسانی که با به‌کارگیری چند قوس و تاق و جرز‌های قطور در ساختمان، ادعای معماری اسلامی دارند، واقعا معمار مسلمانند؟ در این بحث، شاخصه‌های معماری اسلامی مطرح نمی‌شود، بلکه به‌طور خلاصه به روانشناسی تطبیقی معمار مسلمان و غربی پرداخته می‌شود. گرچه دستاورد‌های مثبت تکنولوژیکی غرب و شرق مورد قبول دین اسلام است، اما ما باید هویت، شخصیت و تعلق خود را حفظ کنیم، اسلام با ورود به ایران و در برخورد با معماری آتشکده‌ها، اصول معماری حاکم بر آن را مغایر با اصول اسلامی ندید و بزرگ‌منشانه آن را پذیرفت. حیاط‌های چهار‌ ایوانه و تداوم آن، یادگار آن دوران است، ولی باز تصمیم نهایی با معمار است. معماری خود به خود متولد نمی‌شود و چیدمان فضا‌ها و نحوه‌ی توزیع آنها، به تصمیم معمار بستگی دارد. این موجود عجیب تاثیر‌گذار که صد‌ها برابر قد و وزن خود می‌توان طراحی کند و سپس بسازد، کیست؟ موجودی با لایه‌های زیرین ناشناخته به نام انسان و به نام معمار! حیوانات نمی‌توانند این چنین تغییر و تحول و توسعه داشته باشند، ولی انسان از دوران غارنشینی به دوران برج‌های غول‌پیکر و آسمان‌خراش‌های چند صد متری رسیده و هنوز هم در فکر ارتقا است. پس او می‌تواند و این توان خود را باور کرده است. ولی در چه راهی، با چه هدفی و به چه قیمتی؟ به‌نظر می‌رسد نسبت به این بعد معمار، غفلت شده است. به‌راستی امثال شیخ‌بهایی که نه در دانشکده‌های هنر تحصیل‌ کردند و نه از سبک‌های روز معماری دنیا اطلاع داشتند، چگونه به طراحی امثال نقش جهان اصفهان رسیده‌اند؟ آیا ادراکات حضوری و فطری و بی‌واسطه،‌ به‌عنوان لایه‌های زیرین و پنهان وجود آنان، در طراحی و خلاقیت آنان موثر بوده است یا روح بلند عارفانه، همت عالی، خودباوری و علم و اندیشه دقیق ریاضی و زیبایی‌شناسس، به‌عنوان مجموعه‌ی عوامل تاثیر‌گذار در کنار هم، تاثیری بنیادی داشته‌اند. چرا بعد از صفویه دیگر بنای یادمان قابل توجهی نداریم و چرا انقطاع معماری در قاجاریه، تاکنون تداوم یافته است؟ برای پاسخ به این سوال، باید به ماهیت معماران خود برگردیم و ضمن رعایت احترام آنان به نقد عالمانه‌ی روش تفکر و ظرفیت‌های روحی آن بپردازیم. چرا ما از معماری هویتی و تعلق‌آمیز و خاطره‌ساز فاصله می‌گیریم؟ اگر نظام سیاسی کشور در این امر موثر است و نیز به قانون و بخش‌نامه و آئین‌نامه‌ی راهبردی داریم، باید زودتر اقدام کنیم، اگر به‌لحاظ منزلت و حیثیت، جایگاه معماران متعهد رعایت نمی‌شود و شئونات آنان محترم شمرده نمی‌شود، باید اقدام مناسب صورت گیرد. اگر نیاز به تعامل و آموزش فرهنگی معماران داریم، تئوری‌های کاربردی فرهنگ اسلامی را به‌عنوان درس‌های دانشگاهی وارد دنیار هنر معماری می‌کنیم. ما می‌توانیم اگر بخواهیم و زمانی می‌خواهیم که باور کنیم، معمار، منزلت و جایگاه اول را در مجموعه‌ی عوال دارد تا این هنر بی‌بدیل را که از هزاران سال پیش مسکن و ماوای ده‌ها میلیارد نفر از افراد بشر بوده، به سرانجام برساند. معمار باید بپذیرد که خلیفه‌الله است. خداوند بدیع‌السموات است. او آفرید، بدون این که قبل از آن الگویی وجود داشته باشد و معمار می‌آفریند، پس در اصل آفریدن و خلاقیت، خلیفه‌ی خداست، ولی چه می‌آفریند؟ آیا او می‌داند که طراحی یک شهر و حتا یک مسکن، در تمام عالم وجود و نظام هستی تأثیر دارد؟ معمار که به‌عنوان جانشین خدا برای خیر‌خواهی و رفع نیاز بندگان خلق می‌کند هم به ذهنی زیبا،‌ منظم و سازمان‌ یافته نیاز دارد، هم به روحی با صفا و شفاف و هم به خود‌سازی و سیر و سلوک، او باید به قدرت اقتصادی مردم نگاه کند و تاریخ و ارزش‌های جاری جامعه و فرهنگ رفتاری را در نظر بگیرد و نیز به دست‌آورد‌های جهانی توجیهی بیافکند و جغرافیا و اقلیم‌ها را هم در نظر بگیرد، که در این صورت، تصمیم او یک تصمیم جامع، همه‌ جانبه، ماندگار و تأثیر‌گذار است. علل و عوامل انحطاط معماری / بسیاری از طراحان جوان دوست دارند رمز و راز موفقیت نیاکانشان در امر طراحی معماری را بدانند؟ برخی قبل از پیمودن راه و طی مراحل سیر و سلوک، دست به طراحی معماری سنتی می‌زنند و جواب نمی‌گیرند و بعد فریاد برمی‌آورند که زمان معماری سنتی سپری شده است. شیوه و راهی است که خود پیموده‌اند و به مقصد نرسیده‌اند. بله دوران جرز‌های قطور خشت و گل به‌سر آمده، ولی هیچ‌گاه زمان عدالت در توزیع فضا‌ها، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت و رعایت کل و جزء، سلسله مراتب و رعایت حریم‌ها و حجاب‌های ضروری برای هر فضا به‌سر نیامده است. اینها مفاهیم اصولی و حیات‌بخش را با مصادیق دوران صفویه و قاجار اشتباه گرفته‌اند. از طرفی انسانی که در دنیای مادی امروز و صرفا برای منافع مادی و جلب نظر کارفرما به هر قیمت طراحی می‌کند هرگز به جواب‌های معماری اسلامی دست نمی‌یابد. ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش / بدون شک، کوتاهی‌های تئوری‌پردازان هنر اسلامی نیز در این میان بی‌تاثیر نبوده است از آنجا که تا چند سال بعد از انقلاب هنر به‌عنوان یک مساله تزیینی و دست دوم دیده می‌شود و نسبت به آن بی‌مهری‌های زیادی روا داشته شد، آن چنان که باید،‌ به تبیین و تشریح منظم و آکادمیک در مورد مبانی، اصول و راه و روش خود‌سازی معماران جوان و روش‌های تحول در معماری جاری کشور، پرداخته نشد و از طرفی نیاز بسیار شدید جامعه به فضا‌های جدید مسکونی، فرهنگی، هنری، اداری، خدمات و ... تقاضا برای طراحی فضا را بالا برد و معماران جوان نیز که با تهاجم مد‌های معماری جهانی و متنوع روبه‌رو شده‌ بودند، تحت تاثیر این سبک‌ها، نیاز جامعه را پاسخ ندادند و به‌تدریج، معماری اسلامی کمرنگ‌تر شد و تهران، تبدیل به شهری بدون هویت و بدون هارمونی شد و این بیماری، به سرعت به شهر‌های دیگر هم منتقل و فراگیر شد. در اینجا چند نکته مهم اشاره می‌شود: 1- معمار، کاری خدایی می‌کند، به اراده‌ی خدا، او نیز خلق می‌کند، ولی در ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های انسانی. 2- شعار «اول معمار، بعد معماری» می‌تواند راه‌گشای بحث‌های جدی در حوزه معارف دینی و انسانی هنر باشد. 3- معماره، دارای حرکت جوهری ذهنی است، پس باید اصول این حرکت را رعایت کند. معمار در هنگام خلق یک ایده، در واقع از جسم به روح سیر می‌کند. 4- معمار به ذهن همه جانبه و قدرت تصمیم‌گیری ممتاز نیاز دارد، پس باید خود را تقویت کند و سرشار از خودباوری و تلاش باشد. 5- معمار باید راه را خوب بداند و به‌خوبی بفهمد که از کجا شروع کند، چگونه طی مسیر کند و چگونه به مقصد برسد؟ 6- اخلاق در معماری، باید توسط معمار احیا و رعایت شود که بارزترین آن، عدالت در توزیع فضاهاست. 7- مفاهیم و اصول حاکم بر معماری اسلامی ایران، مناسب با مقتضیات زمان و مکان، می‌تواند تبدیل به معماری هویت شود و این امر، باید توسط معماران، پژوهش و تحقیق شود و سرانجام منجر به ارائه‌ی راه‌کار شود تا هم تاریخ حفظ شود و هم نوآوری و خلاقیت تداوم یابد. سنت، واژه‌ای توام با تداوم و انعطاف است. 8- آنان که خاک به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند یکی از مصادیق بارز این شعر، معماران و طراحان هستد که با چشم و ایده‌ی نافذ، خاک را برای بهره‌بردای به صورت کیمیا در می‌آورند. 9- معمار، مانند امانت‌دار زمین‌هاست، پس مسوول است و عمل‌اش همراه با پرسش‌گری است. 10- هویت معماری، در درون باور‌های معماران ماست، برای خروج از بحران هویت، به محیط جدید، تعریف مناسب و تمرین فراوان نیاز داریم. معماری، هویت خود را از علت فاعلی، یعنی اندیشه‌ها و ایده‌های معماران و شهر‌سازان کسب می‌کند. 11- مصنوعات بشر، انعکاس‌دهنده‌ی ویژگی‌های شخصیتی طراح است، پس وحدت وجودی، بین هویت معمار و معماری حاکم است. 12- سنت به مفهوم غلط، به کالبد‌هایی مانند قوس، جرز و ... اشاره دارد که در این صورت، کالبد‌های جدید، بهتر از گذشته است اما سنت به مفهوم صحیح، یعنی اصول و مبانی شیوه‌های طراحی و بنابراین، قدیم و جدید وجود ندارد و مفاهیم می‌توانند در بستر زمان و مکان، تداوم یابند، از تکنولوژی جدید نیز بهره ببرند و مصادیق جدید عرضه نمایند.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد