در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
شنبه

۱۳ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
27000

علي‌اصغر شعرباف: معماري سنتي در حال از بين رفتن است

معماري سنتي تنها فرصت بازآفريني شكوه معماري با هويت ايراني است. اما اين هنر ملي امروز با انتقادات زيادي همراه است و با مرگ هر هنرمند معمار، جاي خالي او خالي مي‌ماند

معماري سنتي تنها فرصت بازآفريني شکوه معماري با هويت ايراني است. اما اين هنر ملي امروز با انتقادات زيادي همراه است و با مرگ هر هنرمند معمار، جاي خالي او خالي مي‌ماند و به گفته کارشناسان معماري، اين رشته هر روز يتيم‌تر از قبل مي‌شود. استاد شعرباف يکي از پيشکسوتان معماري سنتي در ايران معتقد است که اين هنر در حال فراموشي و از بين رفتن است.

برگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ حسن ظهوري ـ استاد "علي‌اصغر شعرباف"، نام آشناي استادکاران معماري سنتي در
ايران است. وي با بيش از 60 سال سابقه فعاليت در بناهاي تاريخي و مرمت آن‌ها،‌ يکي از پيشکسوتان اين هنر کهن محسوب مي‌شود. شعرباف علاوه بر معماري سنتي، نقش‌هاي تازه مقرنس و گره هم‌ مي‌زند و بسياري از آن ها را روي بناهاي تاريخي پياده کرده است. وي امروز انتقادات فراواني به معماري سنتي دارد و معتقد است که اين هنر در حال از بين رفتن است.
 
ميدان قيام هنوز هم محل زندگي استاد شعرباف است. همان‌جايي که به پايين شهر معروف است اما حال و هواي تهران قديم را دارد. تازه چندماه است که به دليل تصادف به ايران آمده و پيش از آن براي کاشي‌کاري در حرم امام موسي کاظم (ع) مدتي را در عراق سپري مي‌کرد. پروژه‌اي که با همکاري سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري با دولت عراق در حال انجام است. استاد شعرباف در کربلا تصادف کرده و هرچند به مدد پزشکان ايراني سلامتي‌اش را بازيافته اما ديگر پاي رفته تا کاظمين را ندارد. استاد شعرباف تا کنون جوايز متعددي براي يک عمر تلاش در زمينه معماري سنتي دريافت کرده است.
 
براي مصاحبه با استاد شعرباف، نمي‌شود خيلي سئوال کرد. نفس استاد سخت دم و بازدم مي‌شود و به همين علت سئوالهاي پرسيده شده را بريده بريده جواب مي‌دهد. بايد صبوري کرد تا استاد در هر پاسخ چندباري نفس تازه کنند و دوباره ادامه دهد. وقتي با او مصاحبه مي‌کردم از خاطرات دوران همکاري‌اش با سازمان ميراث فرهنگي گفت و از برخي مهندس‌هاي معروف اين سازمان گله کرد. اين گله‌گذاري‌ها به خواست استاد از اين مصاحبه حذف شده‌اند اما چه خوب مي‌شود وقتي مهندس‌هاي سازمان ميراث فرهنگي و دوستان سابق هرچندگاهي به شعرباف سر بزنند و حالي از او بپرسند.
 
مرمت آثار تاريخي بهانه‌اي براي بازگشت به اصالت يک اثر و در نهايت اصالت روح‌مان است. مرمت هر اثر اين امکان را به ما مي‌دهد تا خاطره ازلي خود را که ريشه در ادورا کهن دارد زنده و آرامش روح‌مان را تامين کنيم. امروز با فاصله گرفتن از معماري هدفمند و با هويت ايراني، مرمت را وسيله‌اي براي بازآفريني اين هويت مي‌دانيم و با نام‌گذاري معماري سنتي بر هنر آفرينش دوباره معماري، سعي در زنده نگه داشتن هويت از دست رفته داريم. اما همين معماري سنتي امروز به چالش‌هاي تازه‌اي کشيده شده است. منتقداني دارد و کننده‌هاي آن روز به روز کمتر و به همين نسبت آينده آثار تاريخي مبهم مي‌شود.
 
استاد شعرباف دراين‌باره به CHN مي‌گويد: «امروز معماري سنتي مثل سابق نيست. درد کار امروز زياد شده و کسي آن را دوا نمي‌کند. سابق فلان معمار آبرويش را مي‌خواست اما امروز بسياري از معماران سنتي فقط به پول فکر مي‌کنند.»
 
وي در ادامه مي‌گويد: «من در اين مدت 60 سالي که روي آثار تاريخي کار کرده و معماري سنتي را دنبال مي‌کردم، شاگردان زيادي داشتم؛ اما امروز همه آن‌ها به دنبال پول هستند و از آنجايي که کار با سازمان ميراث فرهنگي پول ندارد، ترجيح مي‌دهند کار ديگري انجام دهند. در حال حاضر کار خوبي در زمينه معماري سنتي نمي‌شود و تعداد کساني که کار را به خوبي بلد باشند خيلي کم است. بسياري از معماران سنتي که امروز با سازمان ميراث فرهنگي همکاري مي‌کنند فرق بين گچ و خاک را هم نمي‌‌دانند؛ چه برسد به معماري سنتي.»
 
شعرباف علاوه بر فعاليت در حوزه مرمت آثار تاريخي،‌ استاد افتخاري دانشگاه هم بوده است. او سال‌ها در دانشگاه‌هاي تهران و الزهرا، معماري سنتي درس مي‌داده و روش‌‌هاي کاري را براي دانشجويان تشريح مي‌کرده است.
 
شعرباف دراين‌باره مي‌گويد: «گاهي بچه‌هاي دانشجو پيش من مي‌آيند و سئوال‌هايي درباره روش‌هاي معماري سنتي مي‌پرسند. من مي‌بينم که چقدر دوست دارند بدانند اما استادي که به آن‌ها درست آموزش بدهد در دانشگاه وجود ندارد. من خيلي ناراحت مي‌شوم که بچه‌ها را اين‌طور ول مي‌کنند و اصل مطلب را به آن‌ها نمي‌گويند.»
 
شعرباف از 10 ساله‌گي، پا به پاي پدر معماري سنتي را آغاز مي‌کند. خودش مي‌گويد تا 20 ساله‌گي همراه پدر بوده و از آن سن راه خود را جدا مي‌کند. معماري سنتي را به طور جدي از همين‌ سال‌ها آغاز مي‌کند و در 35 ساله‌گي با استاد پيرنيا آشنا مي‌شود. همکاري با پيرنيا نقطه عطف فعاليت‌هاي شعرباف بوده است.
 
شعرباف مي‌گويد: «من سال 1345 با استاد پيرنيا آشنا شدم. هيچ کس را نديدم که به اندازه پيرنيا کار معماري را بفهمد. نه تنها با معماري سنتي آشنا بود که مديريت را هم به خوبي مي‌شناخت و با ارزش کار آشنا بود. آن زمان که با پيرنيا کار مي‌کردم به من گفت که کتابي از کارهاي خود منتشر کنم. جلد اول کتاب را با کمک پيرنيا منتشر کردم ولي پس از رفتن او جلد دوم با مشکل مواجه شد و در آخر هم به کمک دوست ديگري منتشر شد.»
 
وي مي‌افزايد: «وقتي پيرنيا بيمار و خانه نشين شد هيچ کس از سازمان ميراث فرهنگي به او سر نمي‌زد. يادم هست که فقط خانم بزرگمهري به او سر مي‌زد و حال و احوال مي‌کرد.»
 
شعرباف درباره وضعيت معماري سنتي در ايران گله‌مند است. وي مي‌گويد: «امروز کار در معماري سنتي فرق کرده است. مثلا مي‌آيند و دهانه گنبد را آهن‌کشي مي‌کنند. آن‌هم دهانه‌هاي 5 يا 6 متري را که مي‌خواهند کاشي‌کاري کنند. ولي نمي‌دانند که اين‌کار چقدر اشتباه است. آهن در تابستان و زمستان، فعاليت‌هاي متفاوتي دارد و به همين علت کاشي‌هاي گنبد شروع به ريختن مي‌کند.»
 
وي در ادامه مي‌گويد: «يادم هست که گنبدي را در اردبيل با 20 متر دهانه بدون آهن پوشاندم. معمار‌هاي امروزي حتي تو قاطي کردن آب و سيمان هم مشکل دارند. نه درصد مي‌فهمند و نه اين‌که آنچه قاطي مي‌کنند چه تناسبي با هم دارد. بعضي‌ها فکر مي‌کنند بين قميت مصالحه‌اي من با آن‌ها کار مي‌کنم با آنچه معمارهاي امروزي کار مي‌کنند تفاوت است. ولي در قيمت تفاوت چنداني وجود ندارد و تفاوت در سختي کار است.»
 
شعرباف درباره شيوه‌هاي کار معماري سنتي مي‌گويد: «مثلا براي کاشي‌کاري يک گنبد ابتدا بايد پشت کاشي را آماده کرد. اين‌کارها رو امروز کمتر کسي انجام مي‌دهد و به خاطر همين بعد از يه مدتي کاشي‌ها مي‌ريزد.»
 
شعرباف مي‌گويد: «براي پشت کاشي به گچ نيم‌کوب، شيره انگور، خاک رس، لويي و آهک احتياج است. امروز از گچ آسياب شده استفاده مي‌کنند و نمي‌دانند که زور گچ اين‌طوري گرفته مي‌شود. بايد گچ نيم‌کوب باشد و خود معمار آن را بکوبد. اگر ديده باشيد وقتي استمبولي براي درست کردن گچ آماده مي‌کنند، يک لايه سياه رنگ روي گچ را مي‌گيرد. اين همان روغن و زور گچ است که از بين رفته و ديگر به درد نمي‌خورد.»
 
وي در ادامه مي‌گويد: «معماري که به کار آشنا باشد مي‌داند که بايد خاک رس را داخل بشکه بريزد و هم بزند. بعد که لرت خاک رس ته نشين شد از آب آن استفاده کند. بعد آهک را داخل بشکه بريزد و هم بزند و مثل خاک رس وقتي ته نشين شد از آب آهک استفاده کند. شيره انگور هم که به آن اضافه مي‌شود و به اين شکل وقتي پشت کاشي آماده شد ديگر نه رطوبت به کاشي مي‌زند و نه اين‌که کاشي کنده مي‌شود.»
 
به گفته وي به پشت کاشي لويي هم اضافه مي‌شد. لويي همان سر ني است که امروز شايد در جاده ورامين پيدا شود. اگر هم لويي نبود طناف علفي را 10 سانت به 10 سانت خورد کرده و به جاي لويي استفاده مي‌کردند. شن بادامي هم يکي ديگر از مصالحي بود که در گذشته براي ساختن پشت کاشي روي گنبد استفاده مي‌شد.
 
کاشي از گل ساخته مي‌شود. کاشي‌ها هم انواع مختلف دارد که بسته به گلي که کوبيده مي‌شود قابل تفکيک هستند. شعرباف مي‌گويد: « امروز خاک آخوره مي‌کند و آب را در آن مي‌ريزد و گل مي‌کند. گل آماده را در قابل مي‌ريزند و کاشي درست مي‌شود. اين اشتباه است. حتي رنگي که روي کاشي مي‌زنند هم آن رنگ‌هاي سابق نيست و زود از بين مي‌رود.»
 
وي در ادامه مي‌گويد: «گل را پس از درست شدن بايد يک هفته نگه داشت تا روغن‌ بي‌اندازد. اين به قوت گل کمک‌ مي‌کند و باعث مي‌شود که کاشي محکم‌تر شود. بعد حرارت هم خيلي مهم است. امروز کوره‌ها اجاقي شده و با گاز مي‌سوزد اما در گذشته از زغال و چوب استفاده مي‌شد که تاثير بهتري روي کاشي دارند. لعاب کاشي هم خيلي مهم است. يادم مي‌آيد که خودم به کارخانه مي‌رفتم و آنقدر معطل مي‌شدم تا لعاب مورد نظر من را در بياورند.»
 
شعرباف 12 سال قبل از سازمان ميراث فرهنگي بازنشست شد اما هنوز هم به سراغ او مي‌آيند و به کاراش مي‌گيرند. خودش مي‌گويد: «از وقتي که تصادف کردم ديگر نمي‌توانم خيلي پاي کار بروم اما هنوز هم وقتي دنبال من مي‌آيند مي‌روم. بيشتر برايشان طرح مقرنس و گره مي‌زنم.»
 
از او درباره طرح‌هايش پرسيدم و گفت: «من تا به حال مقرنس‌ها و گره‌هاي زيادي کشيده‌ام و در بناها استفاده شده است. حتي همين الان هم دو کتاب به نام گره و کاربندي آماده چاپ دارم که البته تا امروز موفق به چاپ آن‌ها نشده‌ام. من از کوه، از يخ از درخت مقرنس و گره مي‌گرفتم. يک بار با خانم بزرگمهري به پل دختر مي‌رفتم که ماشين پنچر شد. کوه آمده بود روي جاده را گرفته بود. از خانم بزرگمهري يه کاغذ گرفتم و طاق باز کف خيابان نشستم و مقرنس کشيدم. ما در آن زمان اين‌طور کار مي‌کرديم ولي حالا کسي از اين‌کارها نمي‌کند.»
 
وي در ادامه مي‌گويد: «بعضي وقت‌ها مي‌گويم که بي‌خود اين‌همه زحمت کشيدم. يک روز افتادم مردم اين‌ها را پاره مي‌کنند و مي‌ريزن دور. کسي ديگه به اين‌کارها اهميتي نمي‌دهد. امروز حتي نمي‌شود به اين تازه‌کارها ايراد گرفت. وقتي مي‌گويي که اينجاي کارت اشکال دارد، مي‌خواهند با پشت دست به دهانت بزنند. معماري سنتي فراموش شده و همه چيز پولکي شده است.»
 

معماري يکي از مهمترين شاخصه‌هاي فرهنگي و هنري هر کشور است. معماري عمق شرايط رواني ساکنان يک جامعه را نشان مي‌دهد و از وحدت، برابري،‌ نابرابري، دوستي و دشمني مي‌گويد. تنها کافي است تا با نگاه به وضعيت معماري يک شهر به شرايط روحي ساکنان آن پي ببريد. وقتي به بافت اصفهان، شيراز، تهران، کاشان، ميبد، ميمند، يزد، کرمان و ... نگاه مي‌کنيد، بدون گشت و گذار در علت‌ها و معلول‌هاي جامعه شناسانه، به اين باور مي‌رسيد که مردم ساکن در اين بافت‌ها، يک شکل و يک فکر و متحد هستند و زندگي را با يکديگر قسمت کرده‌اند. معماري ره يافت به اين پاسخ‌هاست. اما امروز حتي علمي شدن معماري سنتي هم به چالش کشيده شده و اين زنگ خطري براي باز‌آفريني معماري با هويت ايراني است.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد