در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۱۴ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
27047

تأويل نمادين نقوش طاووس و سيمرغ در بناهاي اصفهانِ عصر صفوي

v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);} Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA M

مقدمه:

در گذشته استاداني كه خود اهل سير و سلوك بودند، نه تنها به تعليم مهارت هاي فني مي‌پرداختند بلكه شاگردان درمحضر آنها آئين و اسرار رمزآموزي را در پوشش آداب مذهبي نيز مي آموختند. هنرمندان از طريق همين ارتباط روحاني، نظريه‌هاي جهان شناختي و متافيزيكي را كه مبناي نمادپردازي هنر اسلامي است فرا مي‌گرفتند. آنها جلوه‌هايي رمزگونه از حكمت وعرفان ايراني -  اسلامي را در آثار هنري خويش متجلي مي نمودند. بررسي اين بعد از هنر اسلامي در مقايسه با ابعاد تاريخي و سير تحول تكنيكي آن، كمتر مورد بحث و موشكافي قرار گرفته است. به همين دليل مفاهيمِ نمادينِ بخش عظيمي از آثار هنر ايران همچون لوحي درهم پيچيده، باقي مانده است. در اين مقال سعي مي شود بطور مختصر به بيان جلوه‌هايي از معنا و مفهوم نقش هاي طاووس و سيمرغ كه در قالبي نمادين در آثار هنري اصفهانِ عصر صفوي تجسم يافته اشاره شود.

در طول تاريخ ايران، هميشه بين هنر و آداب معنوي برگرفته از مذهب، ارتباط بسيار نزديكي وجود داشته است. در حقيقت دين يكي از مهمترين عامل شكل‌دهنده هنر، و هنر زبان عميق ترين حكمت هاي بشر و جلوهگاه زيباترين احساس هاي عرفاني بوده است. در هنر ايران قبل از اسلام هم اين ارتباط كاملاً مشهود است. بسياري از آثار هنري برجاي مانده در اين ايام بر مبناي مفاهيم نمادين و به صورت انتزاعي طرح شده‌اند. ارتباط بين هنر و دين در طول دوره اسلامي بيش از هر زمان ديگر شكوفا و توسعه پيدا كرد. هنرمندان مسلمان تحت تعاليم دين مبين اسلام توانستند بسياري از مفاهيم معنوي را در قالب نقشهاي تزئيني مبتني بر اصول زيبا شناختي ارائه نمايند. گر چه توجه هنرمندان به جنبه‌هاي تزئيني و ايجاد لطافت و رعايت مبادي زيباشناسي سبب شده، بسياري از كارشناسان فرنگي در زمينه هنر اسلامي چنين ابراز نمايند كه هدف اصلي هنرمندان از طرح اينگونه نقش‌ها، تنها بخاطر زيبا جلوه‌دادن آثار خود بوده‌اند و اين نقشها فاقد هرگونه مفهوم ومعناي نمادين مي‌باشند.[1] وجود زيبائي و ايجاد ملاحت در آثار هنرمندان مسلمان تنها هدف هنرمند نبوده است. هنرمندان ايراني بسيار مشتاق بودنده اند تا مفاهيم معنوي را به صورت رمز و نماد در قالب طرح و نقشهاي زيبايي ارائه دهند. همانگونه كه امام محمد غزالي در كتاب كيمياي سعادت در باب «جمال» مي‌گويد: «نيكوئي ظاهر عنوان نيكوئي باطن بود».[2] ميرفندرسكي هم خوش مي سرايد:

             چرخ با اين اختران نغز چه خوش زيباستي                    صورتي در زير دارد هرچه در بالاستي

در حقيقت روح اسلام و آداب معنوي است كه طبع و ابعاد دروني هنرمند را به سوي اين بعد از هنر، هدايت مي‌كند. بسياري از عرفا بدون اينكه قصد شعر گفتن داشته باشند سخنان خود را در قالب نظم بيان داشته‌اند. به عنوان مثال شيخ محمود شبستري در ابتداي گلشن راز چنين ابراز مي دارد:

همه دانند كاين كس در همه عمر                               نكرده هيچ قصد گفتن شعر

به همين سبب، آثار بصري هنرمندان نيز به شكل تجريدي و با نظمي تزئيني تجسم يافته است. قاضي احمد منشي قمي(104-953 هجري) در كتاب «گلستان هنر» در شرح حال هنرمندان خوشنويس و نقاش به اين موضوع اشاره دارد كه بسياري از هنرمندان عارف و اهل سلوك بوده‌اند و اسامي بسياري از آنها را با عنوان «مولانا» آورده است.[3]

اشاره شد در گذشته استاداني بودند كه خود اهل سير و سلوك بوده، به تعليم و راهنمائي هنرمندان مي‌پرداختند. هنرمندان درمحضر آنها آئين جوانمردي و رمزآموزي فرا مي‌گرفتند. اين استادان مي‌كوشيدند تا آئين تقدسي براي همه حُرف و اصناف تنظيم كند و اسرار آن حرفه‌ها و اصناف را در پوشش آداب مذهبي نسل به نسل منتقل سازند.[4] شايد به همين دليل است كه صداي چكش طلاكوبي صلاح الدين زركوب در وسط بازار قونيه چنان پر از لطف و معنا بود كه مولانا جلال الدين را به وجد و سر شوق مي آورد:

   يكي گنجي پديد آمد در آن دكان زركوبي      زهي معنا زهي صورت زهي خوبي زهي خوبي

از آنجايي كه در قرون گذشته اين اصول و آئين مقدس و روحاني بر همه وجوه زندگي حاكم بود، بسياري از طرح و نقش ها نيازي به تاًويل نداشتند، ولي امروز معنا و مفهوم نمادين آنها براي ما پنهان است. حتي هنرمندان متأخر هم ممكن است توجهي خاص به معناي محتوائي آنها نداشته و از مفاهيم نمادين نقش‌ها آگاه نبوده و تنها بخاطر احترام و دنباله‌روي از استادان خود در ادامه مهارتهاي سنتي، تنها به تكرار اين نقوش پرداخته باشند.

با مراجعه به منابع موجود، شامل آيات قرآن كريم، احاديث، متون عرفاني، ادبيات و مي‌توان شواهد قابل قبولي براي درك مفاهيم نمادين بعضي از نقوش تزئيني در هنر اسلامي دست يافت. نقوش طاووس و سيمرغ هم از جمله اين دسته از نقوش نمادين در هنر ايران هستند كه به طرز بسيار زيبا و استادانه‌ اي در تزئينات بسياري از اماكن دوره صفوي در اصفهان كار شده اند. در اينجا به ارزيابي مضامين نمادين اين نقوش پرداخته مي شود.

 

نقش طاووس

نقش طاووس همراه با درخت زندگي جايگاه مهمي را در هنر ايران به خود اختصاص داده است. اين نقش اغلب با مفاهيم مذهبي همراه مي باشد. نقش طاووس نه تنها بعنوان نقشي نمادين در آثار هنري دوره اسلامي بكار گرفته شده است بلكه اين پرنده در دوران باستان در آئين زرتشت به عنوان مرغي مقدس مورد توجه بوده است. طبري در مورد آتشكده ها ومعابد زرتشتي‌ كه تا قرن سوم هجري باقي بوده، اشاره مي كند در نزديكي‌ آتشكده بخارا محل خاصي براي نگهداري طاووس‌ها اختصاص داده شده بود و در آنجا از طاووس ها نگهداري مي‌كردند.[5]

در دوران باستان معتقد بودند طاووس به دليل نوشيدن آب حيات، عمر جاودانه يافته است. در بسياري از آثار دوره ساساني نقش طاووس در تزيينات و يا در دو طرف درخت زندگي قرار گرفته است. بطور مثال نقش طاووس در نقش برجسته هاي طاق بستان، پارچه ها و يا در لوح هاي گچي تيسفون دوره ي ساساني ديده مي شود.(شكل 1)

 

 

si.jpg

 

با توجه به همراهي نقش طاووس با «درخت زندگي» در هنر ايران باستان و همچنين حضور آن در دوره اسلامي خصوصاً در تزيينات معماري دوره صفويه لازم است در ابتدا به طور مختصر اين نقش نمادين معرفي شود. نقش درخت زندگي يكي از مهمترين نقوش تجريدي و نمادين در هنر ايران دوره ساساني است. حضور گسترده اين درخت در جاي جاي آثار هنري ايران قابل توجه مي باشد. درخت زندگي در تـزيينات بسياري از آثار هنري بر جاي مانده از دوره باستان خصوصاً ظروف سيمين و زرين، منسوجات، گچبري ها و نقش برجسته هاي ساساني در ميان دو طاووس به صورت رخ به رخ طرح شده است. علاوه بر طاووس حيوانات طبيعي مثل اردك، غزال و...، و يا نقش جانوران افسانه اي و تركيبي چون اسفنگس، گاو بالدار، شيردال(گريفين) و... قرار دارد كه از درخت و ميوه اش محافظت مي كنند. در فرهنگ باستان؛ اژدها(مار) نماد اهريمن در صدد تسلط بر درخت زندگي است. با سلطه ي مار بر درخت زندگي سبب خشكسالي و آب در روي زمين به آفت شوري و بدمزگي آميخته مي شود. با حضور اين دو محافظ و جنگيد با مار از سلطه آن بر درخت زندگي جلوگيري كنند.[6]

شكل درخت زندگي در دوره اسلامي بر اساس جهان بيني اسلامي تعديل شده و در آثار هنري مطابق با مفهوم "درخت طوبي" ظهور پيدا كرده است. در فرهنگ اسلامي درخت طوبي و يا سدره المنتهي، به عنوان درختي بهشتي اشاره مي شود. احاديث و روايت هاي زيادي در باب اين درخت در دست است.[7] از جمله آنها، طـوبـي درختي است كه شاخه هاي متعددي از آن منتشر شده و خانه هاي بهشتيان مزين به يكي از شاخه هاي اين درخت بهشتـي است و هر چه بهشتيـان اراده كنند از خوردني ها بر آن مي رويد. پس اين درخت منشاء بركت و روزي بهشتيان است. اين درخت يكي از چند درختي است كه در قرآن كريم بدان اشاره شده است(سوره 53 آيات 14 تا16).

در هنر اسلامي اگر چه طاووس نقش مهمي دارد ولي در قرآن به آن اشاره اي نشده است، در نهج البلاغه خطبه 165 امام علي (ع) از آن به عنوان شگفت انگيز ترين پرندگان در آفرينش ياد مي كند و رنگ پر هاي طاووس را با پارچه هاي زيباي پر نقش و نگار و پرده هاي رنگارنگ يمني مقايسه مي كند.[8] حكيم سنائي در ديوانش پيامبر اسلام را به عنوان طاووس بوستان قدوسي بر مي شمارد:

            كرده با شاهپر طاووسي                                            جلوه در بوستان قدوسي[9]

در منطق الطير عطار طاووس به عنوان يك مرغ بهشتي مورد توجه بوده است. وقتي حضرت آدم و حوا از بهشت رانده شدند، طاووس هم به دليل اينكه رابط بين آنها و شيطان (در هيبت مار) بود، طاووس هم از بهشت رانده شد. عطار طاووس را مظهر بهشت پرستان مي داند كه در سر خيال پيشگاه سيمرغ را نمي پروراند. او مشتاق بازگشت به بهشتي است كه به گناه همدستي با مار از آنجا رانده شد:[10]

 

                        يار شد بـا من به يك جـا مـار زشت                تا بيفتادم به خــواري از بهشت

                        عـزم آن دارم كــزين تـاريك جـاي                 رهبري باشد به خلدم رهنمـاي

                        من نه آن مردم كه در سلطان رسم                  بس بود اينم كه در دربان رسم

كـي بــود سيمــرغ را پـرواي مـن                  بس بود فردوس علي جـاي من

 

  قش طاووس از جمله نقوشي است كه در تزئينات مساجد و اماكن مذهبي از دوره صفويه حضوري چشم گير دارد. نقش دو طاووس به صورت قرينه در دو طرف كوزه آب حيات كه درخت زندگي از درون آن روئيده شده از جمله نقوشي است كه تزئينات سر در ايوان ورودي مسجد امام اصفهان كار شده است(شكل 2).[11] در تزئينات سر در ايوان ورودي ديگر مكانهاي مذهبي دوره صفويه امامزاده هارونيه‌(شكل 3) و مدرسه ي چهار باغ ديده مي شود(شكل4).

 

 


 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

علاوه بر موارد فوق نقش طاووس در كاشيكاري هاي كليساي وانگ(شكل 5)، نماي بيروني كاخ هشت بهشت(شكل 6 ) وسر در بعضي بناها در خيابان هارونيه‌ اصفهان ديده مي شود. يكي از زيباترين نقش طاووس همراه با درخت زندگي در تزيينات قصر صفويه در شهر نايين (خانه ي پيرنيا)است(شكل7). اين نقش در اماكن مذهبي دوره قاجار(مسجد سيد) و حتي درايوان مسجد اعظم قم از بناهاي معصر نيز قابل رديابي مي باشد.

علل حضور اين نقش بر پيشاني ايوان ورودي مساجد، مدارس ديني و امام زاده ها در عصر صفويه به ويژه در اصفهان، علاوه بر اينكه طاووس را يك مرغ بهشتي مي‌دانند، شايد همانطوري كه در اشعار عطار هم اشاره شده، به عنوان دربان و راهنماي مردم به مسجد باشد. طبق نظر عامه، نقش طاووس بر فراز درب ورودي مساجد، همزمان شيطان را دفع و مؤمنين را استقبال مي كنند.

 

نقش سيمرغ

نقش سيمرغ هم مثل نقش طاووس از جمله نقوشي است كه در تزئينات مساجد و اماكن مذهبي حضور دارد. سيمرغ در ادبيات حماسي قبل از سلام (شاهنامه) نماد خرد و مداوا بوده است. اگر براي زال و يا رستم مشكلي به وجود مي‌آمد با راهنمائي و اندرز سيمرغ مشكل برطرف مي شد. علاوه بر اين پر سيمرغ مداواي زخم آنها هم بوده است. در دوره اسلامي هم سيمرغ در ادبيات و حكمت ايراني حضور پيدا مي كند. در اشعار عطار در منطق الطير، آثار غزالي، سهروردي، شبستري و... به سيمرغ اشاره شده است. در اينجا سيمرغ ديگر نماد خرد ومداوا و سلامتي نيست، بلكه به عنوان نماد الوهيت، انسان كامل، جاودانگي و ذات واحد مطلق در عرفان اسلامي است. لاهيجي در شرح گلشن راز مي گويد: سيمرغ را بجهت آن سيمرغ مي خوانند كه هر لون كه در هر مرغي از انواع مرغان مي باشد، در بال او موجود است.[12]

در شاهنامه فردوسي از وجود دو سيمرغ سخن رفته است كه تقريباً نقشي متضاد ايفاء مي كنند. بسياري از پژوهشگران اين دوگانگي را به نبرد جاودانه اهورا مزدا و اهريمن منسوب مي كنند. به عنوان مثال صادق هدايت در نيرنگستان سيمـرغ ناجي زال را سيمرغ اهورايي و سيمرغ هفتخوان اسفنديار را اهريمني مي داند. [13] از سويي ديگر تقريباً تمام صفات اين پرنده در فرهنگ اسلامي با جبرئيل منطبق است. از سيمرغ غالباً با عنوان شاه مرغان ياد مي شود. خصوصيات ظاهري سيمرغ با خصوصيات جبرئيل از فرشتگان مقرب اسلامي مشابه است. جبرئيل اگرچه براساس نظريه حكماي مشايي دهمين فرشته يا دهمين فرشته عقل محسوب مي شود؛ اما در واقع نقش او در ارتباط با عالم كون و فساد و واسطه وحي ميان خدا و پيامبران بوده است و اين امر سبب اهميّت و توجه بيشتر آن در فرهنگ اسلامي شده است.[14]

همان گونه كه اشاره شد مفاهيم پيچيده و نمادين سيمرغ آن را بدل به يكي از مهمترين نشانه هاي فرهنگ عرفاني ايران كرده است. چنان كه به اعتقاد عطّار در منطق الطير چون مرغان كثرت خود را در آيينه تجلي حضرت حق ديدند، به سيمرغ وحدت پيوستند. همچنين به اعتقاد سهروردي سيمرغ مظهري از حقيقت راستين است، درمان هر دردي است و همراهي اش ايمن بخش است. در اشعار عرفاني ادب فارسي نسيم صبا از نفس اوست و به همين علت آن را محرم اسرار عاشقان مي دانند. در واقع دور افتادن از حقيقت و شور و شوق در طلب باز رسيدن بدان در نقش سيمرغ آورده مي شود چنان كه سهروردي در رساله عقل سرخ آشيان سيمرغ را درخت طوبي مي داند. از طرفي داريوش شايگان سيمرغ را رمزي از رمزهاي بهشتي مي داند. او نيز سيمرغ را رمزي از نقش اسرارآميز فرشته و نشان حمايت خداوند و امداد غيبي مي داند و جلوه گاه اين پرنده را در ادب فارسي در دو وجه حماسي شاهنامه فردوسي و عرفاني منطق الطير عطّار مي داند.[15]

            قديمي ترين نقش سيمرغ در دوره‌ي اسلامي كه تاكنون بدست آمده مربوط تزيينات آثار سفالي نيشابور در سده هاي سوم و چهارم هجري مي باشد. اين نقوش به صورت تجريدي كار شده اند. بطور مثال اين نقش را بر روي بخشي از يك بشقاب بزرگ سفالينه اي نيشابور كه هم اكنون در موزه ملي نگهداري مي شود قابل مشاهده است(شكل 8). در اين سفالينه، تمامي پيكره سيمرغ با خطوط و سطوح ساده طرح شده است. سر به سمت بال ها متمايل و دم پرنده به شكلي ساده ممكن ترسيم شده است. فضاي ميان بال پرنده با نقشي تزييني به صورت منفي ديده مي شود.

هنرمندان در سده هاي بعد خصوصاً در كاشي هاي دوره ي ايلخانان مغول و تيموري از نقش سيمرغ در تزئينات بنا ها استفاده كرده اند. در دوره ي صفويه اين نقش به نسبت دوره هاي قبل و همچنين در مقايسه با نقش طاووس كمتر استفاده ‌شده است. يكي از زيباترين نقش سيمرغ در اصفهان در كاشيكاري هاي نماي بيروني كاخ هشت بهشت مي باشد(شكل 9). نقش سيمرغ در جدال با اژدها در تزيينات ديوار نگاري سقف قصر صفويه در شهر نايين (خانه ي پيرنيا) از زيبا ترين نقوش دوره صفويه است(شكل 10).

نقش سردر ورودي بعضي از ايوان هاي مجموعه گنج علي خان كرمان كه در عهد صفويان كار شده است با نقش سيمرغ كاشيكاري شده است(شكل 11). از ديگر نقشهاي سيمرغ تزيينات سر در ورودي مدرسه علميه نادر ديوان بيگي در بخارا است كه در سده دهم هجري ساخته شده است. هنرمند نقش سيمرغ به همراه نقش خورشيد با كاشي معرق، را به صورت گرافيكي و با رنگ هاي متنوع طرح نموده است(شكل 12).

با توجه به گستردگي انواع نقوش تزئبني طاووس و سيمرغ در هنر ايران، بررسي همه جوانب آنها در چارجوب اين پژوهش نمي گنجد. در اينجا به همين چند مورد بسنده مي گردد. اميد است در آينده شاهد مطالعات و تحقيق هاي جامع تر و كاربردي تر در زمينه هنر سرزمين ايران كه متاسفانه تا كنون مورد توجه شايسته قرار نگرفته باشيم.

 

نتيجه

نقوش تزئبني طاووس و سيمرغ در فرهنگ و هنر ايراني - اسلامي جايگاهي فراتر ا

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد