با وجود آنكه در مورد اولين دست بافته هاي بشر اطلاعاتي كم و بيش كافي وجود دارد ولي درباره نخستین فرش هاي گره دار جهان و تاريخ و محل بافت آنها دانسته هاي ما اندك بوده و بيشتر در حدود حدس و فرضيه باقي مانده است. در رديابي معكوس مسير توسعه و پيشرفت فن قالي بافي و رسيدن به نقطه شروع و مهد اين پيشه مفيد كه پيدايش آن تنها بر اساس رفع احتياج و توسط چادرنشيانان و قبايل صحراگرد صورت گرفته است پژوهشگران اروپائي در گذشته در اثر تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده بودند كه تمدن هاي باستاني مصر و اور گهواره فرش بافي جهان بوده اند و شواهد نستباً معتبري نيز در صحت اين مدعا در اختيار داشتند . از جمله م ندرجات تورات به هنگامي كه در فصل هجرت قوم بني اسرائيل در باب آرايش خيمه ها و استفاده از قالي سخن مي راند و هم چنين ستون يادبودي از شلما نصر دوم آشوري كه در آن نقش دو تخته فرش با ريشه ههاي بلند حكاكي شده است.
فرضيه اين محققين كه قدمت بيشتر و اصالت كمتري داشته و بشتر بر مبناي گفتاري استوار بوده و يا اشاره بر نمونه اي غير از فرش حقيقي چون نقش سنگي آن دارد با كشفيات باستان شناس معروف روسي به نام «ردنكو» كه در نيمه اول قرن اخير در ميان توده هاي يخي موفق به كشف يك تخته فرش گره دار مي گردد به كلي دگرگون شده و در نتيجه مهد قالي بافي از سواحل نيل و رودخانه هاي دجله و فرات به آسياي مركزي تغيير مكان مي دهد. با شرح كامل تر اين حفاري و تفاسيري كه بر نتيجه اين كشف با اهميت نوشته شد مسئله را در زير نور تابان تري مي بريم.
در سال 1328 شمسي (1947ميلادي) پروفسور ردنكو قطعه فرش گره داري را كه در اصل به عنوان پوشش اسب به كار مي رفته است در قبرهاي مستور از يخ چادرنشينان صحراگرد در محلي به نام «پازيريك» واقع در هشتاد كيلومتري مرز مغولستان در ميان كوه هاي آلتائي كشف مي نمايد. اين فرش كه قدمت آن به 2500 سال قبل مي رسد در اندازه هاي 83/1×2 متر و با 3600 گره در دسيمتر مربع و در رنگ قهوه اي مسي و سبز روشن بافته شده است. تصويرهاي حاشيه آن با شكل هاي متداول در دوره هخامنشي و نقش هاي تخت جمشيد شباهت فراوان و بدون ت رديدي دارند و در زمينه مركزي آن تصاوير ستاره هايي چهار پره اي شبه شكل هاي منعكس شده بر روي اشياء كشف شده در لرستان مربوط به اين دوره در دورن مجموعه اي از قاب ها محصور شده اند.
درباره سابقه تارخي اين فرش با اهميت كه در موزه «آرميتاژ» لنين گراد نگهداري مي شود پرفسور ردنكو معتقد است كه در زمان مادها و يا پارت هاي قديمي بافته شده است. بنابر نظريه يكي از پژوهشگران معروف به نم «ديماند» در فرش پازيريك تركيبي از طرح هاي آشوري و هخامنشي و سكائي بكار رفته ا ست. او نيز مانند ردنكو عقيده دارد كه مبدأ اين فرش از ايران است. يكي ديگر از صاحب نظران فن به نام «اولريخ شورمان» پا را از اين فراتر نهاده و عقيده دارد كه اين فرش در آذربايجان بافته شده است. در حاليكه «يان بنت» معقتد است كه با وجود فاصله اي متجاوز از 3500 كيلومتر از كوه هاي آلتائي تا مرزهاي كنوني ايران، احتمال آنكه اين فرش كار بافنده هاي ايراني باشد بسيار ضعيف است. نامبرده در تاريخچه فرش پازيريك در كتابي تحت عنوان «قاليچه ها و قالي هاي جهان» قاطعانه تأكيد مي كند كه مهد هنر و فن قالي بافي در شرق آسيا و در ميان اقوام مغول بوده و از آنجا به نقاط غربي آسيا و از جمله ايران رسيده است.
پروفسور ردنكو در ادامه كاوش هاي باستان شناسي خود چندي بعدي تخته فرش ديگري را با بافت ظريف تر در فاصله يكصد و هشتاد كيلومتري پازيريك در محلي به نام باسادار كشف نمود. در اينجا بايد يادآور شد كه قبل از كشفيات ردنكو يكي ديگر از باستان شناسان روسي بنام «كوزلف» در ناحيه اي بنام نوئين اولا واقع در سيبري موفق به يافتن تكه هايي از يك فرش ضخيم بافت گرديده بوده كه تاريخ بافت آن را بعد از فرش پازيريك دانسته و آن را به بافنده هاي دوره هخامنشي منتسب نموده اند.
قرائن تاريخي تأييد كننده اين نكته است كه قالي بافي در زمان ساسانيان رونق داشته است و در ارتباط با اين مطلب سالنامه چيني «سوئي سو» مربوط به سال هاي 590 تا 617 ميلادي يعني اندكي پيش از انقراض سلسله ساساني در ميان كالاهاي ايراني از قالي نام مي برد.
در تأييد مجدد وجود قالي بافي در اين دوره، به فرش معروف «بهار خسرو» اشارتي داريم. ابوجعفر محمد جرير طبري در تاريخ طبري (321-225 هجري قمري) نيز به شرحي كه مي آوريم درباره اين قالي اظهار نظر كرده است:
« ... كه يك قالي بسيار عالي كار ايران موسوم به بهار خسرو در قصر تيسفون به طول 450 قدم و عرض 90 قدم موجود بوده است ... » در حاليكه دكتر ربرت بامبان نويسند و پژوهشگر ايراني مقيم امريكا ابعاد اين فر مزين به جواهرات گرانبها را دركتاب خود به نام «آيا مي دانيد كه» 24×26 متر ذكر كرده است.
وجه تسميه اين قالي زربفت و گرانبها به آن جهت است كه نقشه آن نمايانگر باغي آراسته با گل ها و پرندگان و جوي هاي آب روان بوده است. اين فرش زيبا و نفيس به روايتي به هنگامي كه خسرو پرويز پادشاه ساساني مغلوب «هراكليوس» امپراطور رم گرديد به دست سپاهيان غالب افتاد و به گفته اي ديگر، اين همان فرش معروف «بهارستان» است كه در شكست يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني سپاهيان عرب آن را به غنيمت بردند.
در مدت دويست سالي كه ايران تحت تسلط اعراب بوده هنر قالي بافي دچار ركود گرديد و از پيشرفتي كه در زمان ساسانيان داشت بازمانده ولي اين امر به آن معني نبود كه اين حرفه دچار توقف كامل شده باشد چه همچنان در گوشه وكنار اين سرزمين بافت قالي و قاليچه با روند بطئي تري ادامه داشت. يادآوري اين نكته در اين جا ضروري است كه عرب ها در هيچ يك از دوره هاي تاريخي خود به فن قالي بافي اهميت قابل توجهي نشان ندادند حتي اين روزها نيز بافت قالي و قاليچه حرفه اي نيست كه اهالي كشورهاي عرب زبان را به خود جلب كند و به استثناي كشورهاي شمال افريقا مانند مصر و تونس و مراكش ساكنان ساير كشورهاي عربي با تمام علاقه اي كه به خريد اين متاع دارند با وجود اين از كار در كنار دارهاي قالي روي گردان هستند.
ركورد فن و حرفه قالي بافي در ايران تنها تا زمان خلفاي تجمل پرست اموي كه در كاخ هاي افسانه اي خود بي نياز از قالي گرانبها و نفيس ايراني نمي توانند باشند ادامه مي يابد در اين دوره در مأخذ تاريخي در شرح تحف و هداياي حكام محلي براي خلفاي حاشيه نشين دجله مكرر از قالي ايران نام برده مي شود. بنا به نوشته ابن خلدون (732-806 هجري قمري) جزء خراج ساليانه ناحيه طبرستان و گيلان به مأمون خليفه عباسي ششصد تخته قالي و قاليچه وجود داشته است.
در تأييد وجود كارگاه هاي قالي بافي حتي بعد از تسلط اعراب در ايران حجت ما نوشته هاي مورخين و جهان گردان عرب و فارسي زبان است كه به قالي و قالي بافي ايران اشارت متعدد دارند منتهي مراتب در سال هاي اوليه تسلط اعراب تا حدود زيادي اين حرفه به بوته فراموشي سپرده شد. ولي با گذشت ايام به ويژه بعد از جنبش هاي استقلاب طلبانه بار ديگر قالي بافي در ايران احياء شده و رونق گرفت. از جمله اين يادآوري هاي تاريخي اشارات ما به حدود العالم – تاريخ بيهقي – معجم البلدان و نوشته هاي مقدسي و ابن بطوطه جهان گردان عرب است كه مراكز قالي بافي ايران در سيستان – فارس – آذربايجان – بخارا – قائنات – خوزستان – طبرستان و گيلان را در آثار خود مكرر نام برده اند.
تركان سلجوقي در سال 416 شمسي محدوده وسيعي از خاك ايران را به تصرف خود درآورده و در آذربايجان و نواحي مركزي و غربي ايران استقرار يافتند. با اين تهاجم زبان و فرهنگ آنان نيز به اين سرزمين آورده شد و با هنر و فرهنگ ايران مخلوط گرديد و در نتيجه طرح هاي قالي ايران در اين برخورد فرهنگي متأثر از طرح هاي سلجوقي شد. امروزه از فرش هاي ايراني مربوط به اين دوره اثري وجود ندارد. ولي به احتمال تشابه آن با نمونه فرش هايي كه در مسجد علاءالدين در قونيه (پايتخت سلجوقيان) ديده شده اند مي توان چگونگي آن ها را حدس زد. در اين باره با قيد احتياط مي توان اظهار نظر كرد كه طرح هاي قالي اين زمان با خطوط شكسته و بدون انحناء بوده و هم چنين ظرافت بافت آن ها نيز به پايه فرش هاي بافته شده در دوره هاي بعدي نمي رسيده است.
رونق و شكفتگي قالي بافي ايران تا زمان حمله مغول ادامه مي يابد در اشعار منوچهري، ناصر خسرو – انوري – عنصري به قطعات و قصايدي بر مي خوريم كه در آن ها ذكري از قالي و رنگرزي آن دوره به ميان آمده است. ولي با هجوم سپاهيان مغول، قالي بافي مانند ساير فعاليت هاي هنري تا مدتي متوقف مي شود.
در دوران تسلط تيموريان بر ايران (748-884 شمسي) بسياري از ويژگي هاي هنري ايران دست خوش دگرگوني هاي اساسي مي شود. در اين دوره با نفوذ فرهنگ چيني در صنايع ظريفه ايران كه مانند تأثير نقاشان و مجسمه سازان ايتاليائي در كار هنرمندان اروپاي قرون هجده و نوزده ميلادي است كار نقاشان و هنرمندان ايراني به مرزهاي كمال نزديك مي شود.
در زمينه نقش قالي تغييرات حاصله چنين بود كه طرح هاي هندسي رفته رفته به طرف طرح هاي با خطور دوار و منحني گرايش يافته و مئتيف هايي مانند پيچك ها، گل ها، نخل هاي بادبزني، توده هاي ابر مانند، قارچ ها، انواع حيوانات و پرندگان افسانه اي و معمولي مانند اژدها، سيمرغ، گربه وحشي، آهو و مانند آن در طرح هاي نقش قالي ايران ادغام مي گردند. با مشاهده مينياتورهايي از بهزاد نقاش معروف و هم چنين در بوستان سعدي و ظفر نامه (شرح فتوحات تيمور لنگ) مي توان به سهولت دگرگوني طرح هاي قالي در اين دوره را درك نمود.
هنرهاي معماري، نقاشي، خطاطي و قالي بافي در اواخر حكومت تيموريان بويژه در زمان حكمراني شاهرخ ميرزا (779-850 هجري قمري) و فرزند هنرمندش بايسنقر در نهايت كمال و اهمتي بودند.
بايسنقر خط ثلث را در كمال استادي مي نوشت و قرآن بزرگ و نفيسي به خط زيباي او موجود است و به علاوه كتيبه مسجد گوهر شاد مشهد را شخصاً خطاطي كرده است. اين شاهزاده با ذوق و ايمان به تشويق هنرمندان دوره خود علاقه و اشتياق خاصي نشان مي داد. معروف است بخش مهمي از ثروت افسانه اي را كه امير تيمور از غارت گري هاي خود بدست آورده بود فرزندان و نوادگانش چون شاهرخ ميرزا، بايسنقر، الغ بيك و سلطان بايقرا در راه اعتلاء هنرهاي زيباي ايراني مصروف داشتند و در دوره تيموريان شهرهاي سمرقند، بخارا، شيراز و به ويژه شهر هرات پايتخت اين سلسله به صورت مراكز مهم قالي بافي ايران در مي آيند.
بعد از تيموريان حكام سلسله هاي قره قويونلو و آق قويونلو كه در غرب ايران فرمانروايي داشتند مركز سياسي خود را در شهر تبريز قرار دادند. در اين دوره فرش هاي زيبايي در اين شهر بافته شد. به اين گونه حدس زده مي شود كه فرش هايي كه به اوايل دوره صفويه نسبت داده شده اند به احتمال در اين زمان در تبريز بافته شده اند.
سفير جمهوري و نيز «جوزپه باربارو» در درباره «اوزن حسن» (847-856 شمسي) از حكام آق قويونلو بارها از قالي هاي گرانبهايي كه در كاخ او ديده سخن گفته است. با تأسف امروزه از اين قالي هاي نفيس هيچ گونه اثري باقي نماند ه است.
قالي بافي در عصر صفويه (1135-907 هجري قمري)
در دوره صفويه هنرهاي معماري، كاشي كاري، نقاشي، خطاطي، تذهيب و قالي بافي به حد كمال و درخشش خود رسيدند. در اين دوره هنرمندان ايراني به خلق آثاري آن چنان دل انگيز و زيبا مي پردازند كه هرگز همتايي نمي يابند. طرح هاي قالي از خلاقيت و نبوغ هنرمندان اين عصر چنان بارور مي شوند كه پس از گذشت چند صد سال هنوز مورد تقليد بوده و با همه كوششي كه براي گشودن راهي به فراسوي چهارچوبه هنري اين دوران معمول گرديده جز در تعدادي معدود توفيق چنداني نصيب طراحان نقش قالي نگرديده، گويي تمام نگاره ها و نقوش ممكن از پيش به دست اين هنرمندان چيره دست طرح و تكميل شده است.قالي بافان اين دوره با استفاده از اين طرح ها در حدود يك هزار و پانصد تخته قالي و قاليچه از خود باقي مي گذارند كه برخي از آن ها به صورت شاهكارهاي مسلم قالي بافي دنيا ثبت مي شوند. در اين دوره قالي بافي از حالت يك پيشه روستايي و چادرنشيني به مقام يك حرفه با اهميت در كارگاه هاي شهري تغيير موضع داده و تجارت و صدور آن به كشورهاي اروپايي شروع مي شود.
در سفر نامه هاي «تاورنيه» و «شاردن» و ساير كساني كه در آن موقع از ايران ديدن كرده اند به پيشرفت قالي بافي و مراكز متعدد بافت فرش در شهر هاي اصفهان، كاشان، تبريز و كرمان اشارات فراوان شده است.
فرش هاي بافته شده در اين دوره را بر اساس طرح هاي آن در گروه هاي زير طبق بندي مي كنند:
ترنج دار، گلداني، شكارگاه، گلدار هراتي، درخت و بوته، باغي، لهستاني