بسم الله الرحمن الرحيم
دین و سینما در قلمرو تاریخ ـ بخش دوم
سینمای ایران
الف: سینمای قبل از انقلاب
برای بررسی روابط متقابل دین و سینما در سینمای ایران ابتدا باید چندین مساله را مورد ارزیابی قرار دهیم.
1- بررسی تاریخ سینما در ایران و چگونگی ورود این هنر صنعتی به کشور ما.
2- بررسی سینمای ایران از ابتدای شکل گیری تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی.
3- بررسی سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی تاکنون.
در این تقسیم بندی تاریخی نیز چندین تقسیم بندی دیگر وجود دارد.
1- سینماگران متفکر واندیشه پرداز قبل از انقلاب.
2- سینماگران مقلد و شیفته سینمای غرب و سایر کشورها.
3- سینماگران سیاسی قبل و بعد از پیروزی انقلاب.
4- سینماگران دین باور و متدین پس از پیروزی انقلاب.
5- سینماگران روشنفکر همه دوره های سینمای ایران.
6- سینماگران جوان و غیرحرفه ای.
آنچه مسلم است ورود سینما به ایران براساس هیچ یک ازانگیزه های فرهنگی نبوده است و به اصطلاح خشت اول سینما در ایران بربنای کج نهاده شده است.
اولین سینماگر جدی ایران عبدالحسین سپنتا بوده است که تحصیلاتش را در غرب آموخته و فیلمش را در هندوستان ساخته (دخترلر) و بدین ترتیب سینمای ایران با ملقمه ای از دیدگاههای تجاری و سپس باورهای عاطفی و عشقی تاثیر گرفته از سینمای هند تولد می یابد.
و از همان نخست انتخاب مکان داستانی سینما برای شکستن حریم خانواده در منطقه ای بوده است (لرستان) که مرکز نمادین غیرت و تعصبات مثبت خانوادگی و قبیله ای و دینی است. و با تجربه و تمرین در ساختار مثلث عشق که خمیرمایه اکثر فیلمهای عاطفی و عشقی آن دوران بود سینمایی لمپن پرور و کلیشه ای را در ایران بنا نهاده اند. ازسوی دیگر سینماسازان و نمایش دهندگان فیلم در ایران از اقلیت هایی بودند که نسبت به مسایل اخلاقی و عفت عمومی، آنچنان حساسیتی از خود نشان نداده، بعضا هم برای همین منظور انتخاب شده بودند و سینما را به عنوان یک مرکز اقتصادی انتخاب کرده بودند. بدین ترتیب شکل گیری سینما در ایران چه به لحاظ فرهنگی و هنری (ساخت فیلم) وچه به لحاظ اجرایی و اجتماعی (نمایش و اکران و پخش فیلم) در مقایسه با سایر کشورهای پدیدآورنده سینما کاملا متفاوت بوده است و این نکته اساسی در اکثر مقوله های فرهنگی و هنری عامل اساسی ناهنجاریهایی بود که به نام "غرب زدگی" در ایران مطرح بوده و هست. بدین گونه که ما بجای گزینش پیشرفت ها و دانش و تکنولوژی غربی جلوه هایی ناهنجار و نامناسب از آن دوران را در ایران و در نخستین سالهای ورود فرهنگ غربی برگزیده ایم و این سؤ تفاهم اساسی بین متولیان دین و اخلاق و روشنفکرنمایان غرب گرا را برای همیشه ایجاد کرده که به تنش های اساسی در تاریخ این سرزمین انجامیده است. دقت کنید: امام خمینی (ره) در همان دوران مبارزه خود با رژیم شاه و فرهنگ استعماری غرب با چه روشن بینی سعی نمودند این مساله را بشکافند و اعلام کنند که: سینما به عنوان یکی از مظاهر تمدن مورد قبول ماست. اما نحوه استفاده از آن است که تعیین کننده تکلیف شرعی و ملی جامعه در برخورد با آن می باشد.
این مساله فرهنگی همواره محور اساسی برخورد متفکران دینمدار ما و روشنفکران لائیک بوده است.
بدین ترتیب سینما در ایران با انتخاب ملودرام های خانوادگی شکل می گیرد و تداوم می یابد و اکثر سینماگران وتولیدکنندگان فیلم بدلیل ناتوانی در ایجاد رابطه سالم با مخاطبان و توده های عظیم مردم که با باورهای دینی عمیق و اعتقاد به سنت های اخلاقی رشد کرده اند همواره در چالشی عظیم درگیر ایجاد این رابطه ناسازگار بوده اند.
آنگاه که وجهه غالب سینما در تضاد اساسی با اعتقادات و آداب و اخلاقیات اجتماعی قرار می گیرد طبیعی است این سینما نمی تواند در دست یازیدن به باورهای دینی و ایجاد رابطه با اعتقادات مردم در درونمایه آثار سینمایی موفق باشد.
از آنجا که فیلمهای وارداتی برای نمایش در تماشاخانه های آنچنانی عمدتا از آثار ملودرام هندی و یا اروپایی ضعیف انتخاب می شوند خودبخود تصور مردم از سینما و ذهنیت آنان نسبت به این مقوله فرهنگی ذهنیتی منفی نگر و مخرب و ویرانگر بنیان های خانواده تلقی می شود. و ازاین رهگذر متولیان فرهنگ وهنر رژیم وابسته به امریکا و غرب نیز برای شکستن حرمت سنت ها و مقابله با روحانیت و متولیان فرهنگ مذهبی جامعه و سست کردن بنیان های اعتقادی همت خود را معطوف به وارد کردن آنگونه فیلمها و حمایت ازتولید آثار مشابه کردند.
پس از یک دوره که کم کم سینما در ایران و مراکز استانهای بزرگ جای خود را باز کرد و مدرسه عالی سینما وتلویزیون دایر شد و دانشکده هنرهای دراماتیک در رشته های تئاتر و سینما به تعلیم و تربیت هنرجو پرداخت و مبادلات هنری ایران و هند و امریکا گسترش پیدا کرد سینماگرانی جوان و خوش ذوق بصورت جسته و گریخته از بطن این مراکز ظهور کردند و دانشجویانی که در آمریکا و سایر کشورها به آموختن سینما مشغول بودند به ایران بازگشتند.
تعدادی سینماگر محدود با استعدادهای درخشان در میان اینها پدید آمدند و با وام گیری از آموخته های هنری خود از غرب و استمداد ذاتی بعضی در داخل هر از چند گاهی آثاری متفاوت از آنچه در سینما رایج بود تولید کردند.
در این میان مسعود کیمیایی جوان اما خوش قریحه جنوب شهری تهران با استعدادهای فوق العاده و تجربیاتی برگرفته از فرهنگ محله و اجتماعی خود پا به عرصه گذاشت و با تولید فیلمی به نام قیصر درست نقطه مقابل جریان رو به رشد و حاکم سینمای فارسی قرار گرفت.
او با زیرکی خاص و با استفاده از همه المانها و عناصر سینمای مبتذل فارسی چهره ای متفاوت از قهرمان پروری و ضدقهرمان سازی را در این فیلم با استفاده از رگه ای ناب از باورهای بومی ایجاد کرد که به سرعت مورد استقبال تماشاچیان و مخاطبان قرار گرفت. بگونه ای که نوید تولد یک سینمای خودی را نیز در بین دانشجویان هنر بوجود آورد.
در این مسیر بود که سینماگران دیگری همچون ناصرتقوایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی، هژیر داریوش و سهراب شهید ثالث و در ادامه این راه امیرنادری و امثال آنان ظهور کردند. و با خلق آثاری نسبتا متفاوت و جهت دار نوید سینمایی دیگر را در بستر آن سینمای زهرآلوده و مبتذل فراهم آوردند هرچند آثار اینان نیز تاثیرات التقاطی از آثار سینمایی بزرگان سینمای غرب و باورهای بومی درخود داشت و عملا توان مقابله با انبوه فیلمهای مبتذل داخلی و هجوم بی امان سینمای هالیوودی را در مرآ منظر مخاطبان نداشت.
با اینهمه جریانی موسوم به سینماگران پیشرو راه اندازی شد و تاسیس سینمای جوانان نیز از سوی دیگر و وجود منتقدین توانمندی همچون هوشنگ کاووسی و حسامی. ری پور و امید و امثال آن در فضای مطبوعات فرهنگی و هنری نیز تا حدودی توانسته بود حاکمیت مطلق سینمایی که به "فیلم فارسی" موسوم بود خدشه دار کند اما متاسفانه این سینماگران به اصطلاح پیشرو هم برای جذب مخاطب از یکسو وعدم استحکام بنیادهای اعتقادی از سوی دیگر در دام جاذبه های کاذب تماشاگر پسند سینمای هالیوود افتادند و بجز تعدادی انگشت شمار از فیلمهای نسبتا سالم و اومانیستی در تولید آثار برتر سینمایی ناموفق بودند.
در مجموعه این سینما چه سینمای فارسی لمپن پروری که شناسنامه خاص خودش را داشت و قهرمانانش از نام ونشان گرفته تا نوع لباس و غذایی که می خوردند و دیالوگها و گفتارهایی که بلغور می کردند فضایی از سطحی ترین و مبتذل ترین فرهنگ ممکن را در بستر فیلمهایشان ایجاد کرده بودند تا سینمای شبه روشنفکری که آدمهایش استثنائات جامعه تلقی می شدند هیچکدام در بکارگیری باورهای دینی نه تنها موفق نبودند بلکه فاصله ای عمیق با آثار مشابه خارجی نیز داشتند. فیلمسازان گروه نخست (فیلم فارسی) عناصر دینی مورد استفاده شان بیشتر خرافات و آداب و رسوم دینی قشری همچون دعانویسی و نذر و نیازهای بی منطق و عبادات غلط غیر متناسب با کاراکترها و زیارت رفتن و دعا کردن و شمع روشن کردن و آش نذری پختن های نامتناسب با فضای داستانی فیلم بود که به نحوی این آداب و رسوم را نیز مورد استهزاء قرار می دادند و فیلمسازان گروه دوم (سینماگران پیشرو) نیز به دلیل عدم شناخت اعتقادات دینی و عدم تشخیص سره از ناسره باورهای مذهبی بصورتی التقاطی از المانهای مذهبی استفاده می کردند که البته در بعضی از مواقع هم تیرشان درست به هدف می نشست و آن عناصر دینی عامل موفقیت آنان نیز می شد به عنوان مثال استفاده از ریتم موسیقی فیلم خاک که بر وزن یک مرثیه عاشورایی ساخته شده بود و یا استفاده از پرچم محرم و یا بناهای مذهبی همچون بقعه ها و مساجد و حسینیه ها و تکایا در فیلمهایی همچون قیصر و تنگسیر و سرایدار و امثال آن بطور اتفاقی گاهی بسیار درست و منطقی جلوه می کرد اما اینها نه باانگیزه و اهتمام به حضور عنصر دین در بطن داستان که بیشتر به عنوان بستری برای حرکت پرسوناژها در مسیر حل بحران ها و تضادهای ساختاری داستان بکار گرفته می شوند.
اما در سالهای 55 تا 57 این رویکرد به باورهای دینی قدری عمیق تر و پررنگ تر جلوه کرد تا آثاری دینی - اجتماعی همچون سفر سنگ و تنگسیر و ستارخان تولید شد که بیشترین وجه همت آنان نقادی باورهای دینی غیر صحیح اجتماعی بود و این تاثیری بود که جریان حسینیه ارشاد و امثال آن در بدنه سینماگران روشنفکر ایجاد کرده بود.
البته از سوی دیگر یکی دو سینماگر منتقد دیگر بودند که بصورت معاندانه و باانگیزه های ضددینی و تخریبی که نشان از توطئه های ضدمذهبی داشت - به قصد تخریب و اهانت به اعتقادات دینی چندین فیلم ضددینی نیز ساختند که مهمترین آنها فیلم مبتذل و غیر منطقی "محلل" بود که در زمان خود مورد نقد منتقدان نیز قرار گرفت واستاد مطهری نیز با حضوری شجاعانه در مطبوعات آن زمان نقدی کوبنده بر این فیلم نوشت و منتشر کرد.
اما اینها همه چه فیلمهای بی خاصیت دینی و چه فیلمهای معاندانه و ضددینی هیچکدام آنچنان پرداختی به مقوله دین نداشتند که بتوان آنها را در مقوله سینمای دینی مورد ارزیابی قرار داد.
ب: سینمای پس از انقلاب
در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی مجموعه ای از شاگردان حسینه ارشاد، مرکزی به نام آیت فیلم راه اندازی کردند و اولین فیلم جدی و داستانی آنان فیلمی بود با نام جنگ اطهر که توسط محمدعلی نجفی کارگردان هنرمند و مذهبی سینمای ایران تولید شد و پس از پیروزی انقلاب معاونت امور سینمایی در وزارت ارشاد اسلامی مستقلا به سازمان دهی و برنامه ریزی و سیاستگذاری سینمای ایران همت گماشت.
اما در این رهگذر تعدادی از فیلم فارسی سازان فرصت طلب پا به عرصه تولید گذاشتند و فیلمهایی بی خاصیت و به ظاهر انقلابی هم چون سرباز مجاهد و خون بارش و مرگ کرکسها و غیره را تولید کردند. و مدیریت آن دوره سینمای کشور با عدم شناخت کافی از سینماگران توانمند و مشکلات عدیده ای که بر مجموعه مسائل فنی واجرائی سینمای کشور حاکم بود در سیاستگذاری اصولی وایجاد سنگ بنایی محکم برای سامان یافتن سینمای انقلاب توفیقی پیدا نکرد. لذا در یکی دوسال اول، سینما سردرگم و بحران زده در شرایط بسیار نامناسبی گرفتار آمده بود.
ذهنیت منفی جامعه نسبت به سینما و آنچه در این مقوله می گنجد از یکسو و عدم وجود سینماگرانی متعهد و انقلابی از سوی دیگر عملا این بحران ناخواسته را برکلیت سینما حاکم کرده بود.
تحصیلکردگان دانشکده های هنری و سینمایی عمدتا از درون قشرهای غیرمذهبی و غرب زده برخواسته بودند و فیلمسازان تجربی و فاقد دانش هنری هم که وضعیتشان مشخص بود. در این رهگذر آیت فیلم که تازه تولد یافته بود باانگیزه تحول در سینما و احیای فرهنگ اسلامی در قالب آن اقدام به طراحی برنامه هایی در قالب فیلم و سریال نمود که محصول آن سریال معروف سربداران شد که همچنان یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی ایران به شمار می رود.
در آن دوره بحرانی بنیاد مستضعفان که تنها به دلیل در اختیار داشتن سینماهای مصادره شده و استودیوهای فیلمسازی خود را مکلف به تامین سالن های سینما می دانست با ایجاد بخشی در زمینه سینما اقدام به تولید چندین اثر قابل ملاحظه سینمایی کرد و اولین فیلم سینمایی خالص دینی در ایران در همین مرکز تولد یافت و فیلم سینمایی "سفیر" که براساس زندگی قیس بن مسهر طراحی شده بود تولید شد هرچند مخاطبان سینما و مدیران سینمایی این فیلم را جدی تلقی نکردند و بهمین دلیل این روند در سینما ادامه نیافت. تغییراتی که در مدیریت سینمائی کشور پدید آمد مانع جدی گرفتن مقوله دین در سینما شد. ظهور فیلمسازانی همچون مخملباف و حاتمی کیا و ملاقلی پور و محمدعلی طالبی و محمدرضا هنرمند از تزریق خون تازه ای در رگهای سینمای انقلاب اسلامی نوید می داد. اما حرکت سینمای ایران به سمت و سوی سینمای روشنفکرانه اروپایی همزمان با ورود فیلمهای خارجی ازاین دست و میدان دادن به فیلمسازان بی خط و صرفا هنری و گرایش به عرفان هنری به سبک غربی ضرورت تامین سینما به لحاظ نیاز مخاطبان و عدم ورود فیلمهای خارجی به دلایل صحیح در همین شرایط مانع شکل گیری اساسی سینمای انقلاب شد.
دیدگاههای انقلاب و مردم ایجاب می کرد خط تولید سرعت بگیرد اما عدم برنامه ریزی عمیق فرهنگی برای سینما وتوجه نکردن به تفکیک مقوله های متفاوت مورد نیاز جامعه و جایگزینی صحیح موضوعات و روش های سالم سینمایی سینمای ایران را به سوی التقاط فرهنگی سوق داد. با این همه موفق ترین دوره تاریخی سینمای ایران در همین سالهای 60 تا 68 ایجاد شد معدودی از جوانان خوش قریحه اما کم مایه که با پرداختن به سوژه های سیاسی و اجتماعی خود را برای حضور در سینمای ایران محک می زدند به دلیل ناپختگی و بی تجربگی نتوانستند مخاطبان را به سوی خود جذب کنند و اشتباه بزرگ دیگری که این روزها نیز به شدت ادامه دارد این بود که سینما را با مراکز اجتماعی قدیمی دیگر و مقوله را با مقولات غیرهنری یکسان می پندارند و امروز بزرگترین آفت سینمای ایران را پس از طی یک دوره با شکوه 14ساله دامن زده اند. وضعیت موجود سینمای ایران که علیرغم شایستگی های فراوان در جهان هنر متاسفانه به سوی ساده پسندی و ابتذال گام برداشته و بعضی از متولیان مقوله های دینی به دلیل عدم شناخت کافی از مقوله سینما به تشویق ناشایست آثار سطحی پرداخته اند و راه سینمای متفکر واندیشه پرداز را از سینمای هدفمند مکتبی جدا کرده اند و این آفت بزرگ دامن گیر بسیاری از کهنه کاران حرفه ای سینما نیز شده است که به جای پرداختن به مفاهیم ناب عرفانی و دینی به ظواهر بی خاصیت قشری مسائل دینی از قبیل آش نذری و شل زردپزان و شمع روشن کردن و امثال آن تمسک جسته و روی آورده اند.
در حالی که مقوله اساسی دین در سینما تضاد فقر و غنا، جنگ توحید و شرک درام تاریخی و مستمر انسان و شیطان و هزاران موضوع جذاب دیگری است که در قالب آثار سینمایی از جذابیت خاصی هم می تواند برخوردار باشد و بر پرده جادویی آن مفاهیم عمیق دینی را در منظر مخاطبان بگذارد که این روزها آثار منفی خود را در سینمای ایران نشان داده است.
بدین ترتیب سینمای ایران هنوز راه درازی در پیش دارد تا سینما را با دین پیوند زند.
منبع : مجله حضور، شماره 20، بهار 1376
پدیدآورنده :علی اصغر سعادتی