همان خونى كه در رگهاى حسين مى دويد، در رگهاى حسن، نيز بود.
آن، در زمان شمشير، شمشير برآورد؛ و اين، در وقت تدبير، تدبير. حكمت، يكى بود. امّا تجلى آن ـ در دو جاى ـ دو چيز: حكمت شمشير و حكمت تدبير.
تا وقتى كه امام حسن مجتبى (ع) بود، زعامت و امامت حسين و عباس و سايرين را، بر عهده داشت. اختلاف در موضع دو برادر نبود. بل، كه اختلافى اگر بود، در موضع پدر و پسر ـمعاويه و يزيد ـ بود. و حسن نيز، اگر بود ـ در برابر يزيد ـ قطعاً همان راهى را مى رفت، كه حسين رفت... و اين مواضع صريح، صبورانه، مردانه و متهوّرانهء امام مجتبى(ع) ـ سبط اكبر رسول خدا(ص)ـ در برابر معاويه است كه مى گفت:
لَوْ آثَرْتُ اَنْ اُقاتِلَ اَحَداً مِنْ اَهْل الْقِبلَةِ لَبَدَأتُ بِقِتالِكَ، فَاِنّي تَرَكْتُكَ لِصَلاحَ الاُمّةِ وَ حِقنِ دِمائِها.*
اگر مى خواستم در ميان اهل قبله، شمشير بر كشم، اوّل از همه با تو مى جنگيدم.من كه دست از تو برداشتم، براى مصلحت و تدبير امّت و پيشگيرى از خونريزى و جنگ داخلى بود.
*مُغامس بن داغِر الحلي، شاعر شيعى عرب، در سده نهم
اگر شهادت نبود، ابوالقاسم حسینجانی