در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۲۸ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
28856

نگاه يك زائر، گزارشي از سفر به عتبات عاليات

سه شنبه 1/9/79 سفر كربلا همچو رويائي دست نيافتني همه سال هاي دورهْ نوجواني و جواني را پر كرده بود. خاطره شيرين آن اربعين 45 سال قبل كه در هياهوي عزاداران حسيني، پدر از بيم


سه شنبه 1/9/79
سفر كربلا همچو رويائي دست نيافتني همه سال هاي دورهْ نوجواني و جواني را پر كرده بود. خاطره شيرين آن اربعين 45 سال قبل كه در هياهوي عزاداران حسيني، پدر از بيم گم شدن فرزندش او را بر دوش سوار كرده بود و آن مسافرت 40 روزه به عراق، سوريه، اردن و بخشهايي از فلسطين كه آن زمان هنوز به اشغال رژيم صهيونيستي در نيامده بود، به صورت آرزويي كه بايد روزي دوباره برآورده شود، در ذهنمان بود.
اينك در آخرين روزهاي شعبان 1421 در پايانه مسافري بيهقي تهران زمزمه « بر مشامم ميرسد هر لحظه بوي كربلا...» بار ديگر عطر جانفزاي عشق و دلدادگي به ساحت قدس سرور آزادگان جهان را در فضا مي پراكند. آن سفر 45 سال قبل در سپيده دم يك روز بهاري از گاراژ « تي.بي.تي» در خيابان فردوسي آغاز شده بود و با جاده هاي آن زمان و اتوبوس هاي قديمي، منتظران زيارت قبل از غروب آفتاب به كاظمين و عرض ادب به امامان بزرگوار كاظم و جواد عليهما السلام رسيدند؛ اما سفر امروزي با استفاده از اتوبوس هاي مدرن و اتوبان هاي عريض، مشتاقان را بيش از 24 ساعت در انتظار ديدار يار نگه داشته است.
آن زمان مسافران؛ خود متكفل مخارج و ويزا و حمل و نقل بودند. اتوبوس ها هم يكسره از تهران به بغداد مي رفتند.
اما اينك آن كار ساده را دو دولت و دهها شركت واسطه با دخالت خود، به يك سفر پر زحمت و جانكاه بدل كرده اند.
مسير « تهران-خسروي » را كه قاعدتاً نبايد به 5-6 ساعت برسد در 16 ساعت و تشريفات خروجي به جاي 10 دقيقه در سه ساعت و تفتيش ورودي نيز در 4 ساعت انجام گرديد.
سه بار هم اتوبوس در محوطه مرزي تعويض شد.براي جابجاكردن چمدان هاو بار زدن و پياده كردن آن از اتوبوس ها وكشاندن آن در محوطه دو گمرك نيز هيچگونه تسهيلات كمكي نبود. به هرحال اين مراحل طي شد.
تقابل دو تمدن
چهارشنبه2/9/79
ديشب مسافران در اتوبوس سوپر دو لوكس سيروسفر تا صبح لرزيده بودند وامروزهم درسالن انتضارگمرك ايران، بلندگوي سالن، همگان راتشويق به خريد مفاتيح ها ازغرفه وزارت ارشاد مي كرد و دريغ از يك راهنمايي سودمند كه زائران را در آن سوي مرز در مواجه با مأموران خشن عراقي سودمند افتد.
روحاني محاسن سفيدكاروان با التماس در خواست توانست 5-6 قران و مفاتيح را پس بگيرد.
آخر از همه هم اين دفترچه سفيد را به من دادند و صد البته كتاب هاي همراه اين دفترچه توقيف شده بود: ميكايل المكارم- صحفيه سجاديه-روايت كربلاو...راستي اين عرب ها چرا از دعا و ارتباط بندگان با خدا هراس دارند؟ شايد مي دانند كه اگرگوش جان انسان ها به نواي الهي«لا تكن عبد غيرك فقد جعلك الله حرا» (از كلام امام حسين«ع») آشناشود سلطه هاي پوشالي از جبروت خواهند افتاد.
همسفران اكثرا خوابند. بعضي از بي خوابي هاي ديشب وبرخي پس از اضطراب وعصبانيت گمرك، اينك آرامش را از داخل اتوبوس بد بوي عراقي تجربه مي كنند. خدا را شكر كه به هر حال پس از سال ها مفارقت همين مسافركش متعفن، ما را به مزار امامان شهيد ومسمومان نزديك و نزديك تر مي كند. و باز صدها سپاس به درگاه الهي كه اين راه زيارتي پس از بيست سال گشوده شد. گرچه هنوز رفتار مأموران عراقي خصمانه است و به نظر ميرسد كه اين نفرت ديرينه دو قوم كه ريشه در نظام گري و ايلغارهاي قوم آشور داشت وبا جنگهاي هزاران سال قبل اقوام منطقه و انحطاط حكومت ليدي ها و فنيقي ها سرانجام طومار ستم بين النهريني ها با گسترش امپراتوري هخامنشي تمام شد هنوز برگ و بار جديد مي دهد. سقوط امپراتوري ساساني راعرب ها به حساب پيروزي خودگذاشته بودند و صدام هم در تجاوز خود به ايران، خود فاتح قادسيه مي ناميدكه نشانگر آن رويداد تاريخي غلبه اسلام بر نظام طبقاتي تيسفون است.
نيم ميليون كشته و شهيد در نبرد قادسيه جديد، عطش آشور بانيپال جديدرا به خون فرو نشاندند و كويت نيز آماج اين بلند پروازي گرديد كه سرانجام آن حضور اجانب در منطقه و ذلت مسلمين وكنترل زمين و هوا ودريا توسط ابر قدرتها و مرگ هزاران مادر وكودك عراقي بر اثر فقر بيماري و گرسنگي بود .اينك ما درخاك عراق به سرعت پيش ميرويم.
زماني براي هريك ازاين تپه ماهورها هزاران رزمنده از دو طرف به مصاف هم آمده بودند و گاه براي چندصد متر پيشروي، هزاران شهيد و مجروح بر جاي مي ماند.
هموطنانمان كه با انگيزه دفاع، حتي فرزندان 13 ساله را نيز روانه ميدان مي كردند در جنگي نابرابر كه طرف مقابل را ابر قدرت ها با مدرنترين تسهيلات تجهيز هدايت مي نمودند 8 سال به دفاعي مقدس پرداختند. عراقي ها هم كه اكثرا با فشار حكومت فاشيستي باند بر خاسته از تكريت به ميدان آماده بودند عليرغم نارضايتي از حكومت بغداد مجبور به ماندن در سنگرها و جنگيدن بودند. پس از حمله آمريكايي ها معلوم شد كه اكثريت شيعه جنوب عراق و كردهاي شمال در پي خود مختاري هستند كه البته به فوريت سركوب شدند.
آبادي ها را يكي پس از ديگري پشت سر ميگذاريم .
آسفالت جاده يكدست و خط كشي شده است. تردد چندان زياد نيست. شبكه برق برقرار و خانه ها سالم و اكثرا يك طبقه است. ساختمان هاي دولتي با شكوه ساخته شده اند. به نظر مي رسد ويرانه هاي زمان دو جنگ خليج فارس مرمت يا محو شده باشد. سه مامور محافظ عراقي داخل هر اتوبوس كنترل امور را در دست دارند. يك دستگاه لندكروز هم از مرز اين اتوبوسها را همراهي مي كردند. در يك روستا توقف كرديم تا آقاي اسماعيلي،مداح كاروان قدري ميوه بخرد.
لند كروز به سرعت با دنده عقب خود را به ما رساند تا دليل توقف را جويا شود. دينار عراقي كه زماني 22 تومان بود اينك در بانك به 5 ديال و در بازار به 4 ريال تنزل كرده است البته ريالي كه به نوبه خود از يك هفتادم دلار به يك هشت هزارم آن تنزل يافته هنوز بر دينار رجحان خود را حفظ مي كند. نگهداشتن بسته هاي حجيم پول بي ارزش عراقي، دردسر جديد زائران بود كه 38 اسكناس هزار توماني آنان را به 304 اسكناس 250 ديناي بزرگ تبديل كرده اند.
خانواده 4 نفره ما در مجموع 1216 اسكناس دارند كه نميدانم چگونه حمل يا خرج كنيم.
سرانجام در كمتر از دو ساعت به بغداد مي رسيم.
ساختمان هاي محكم اداري، اتوبان هاي عريض، اتومبيل هاي فراوان آلماني و ژاپني- البته قديمي- زنان و مردان با لباس هاي غربي در كنار لباس هاي عربي، تفاوت هاي فرهنگي را به تصوير مي كشد. فروشگاه هاي زنجيره اي با تابلوي وزارت بازرگاني، تضاد ديگري است كه ظاهر غربي اقتصاد را با مديريت متمركز سوسياليستي دولتي يكجا دارد و حاصل آن سر درگمي و در جازدن اين كشور نفت خيز است كه نفت، بلاي جانش شده و در كنار افراط و اسراف و تبذير دولتمردان، افواج گدايان و گرسنگان، امان زائران را در هر توقف بريده اند.
از مناظر خسته كننده راه هاي بياباني و خيابا هاي شهري، تصاوير صدام در لباس هاي عربي، غربي، نظامي، ديني و..... نصب شده بر معابر و ميادين و ساختمان هاست كه با شعارهايي نظير: «صدام عز العرب، رهبر پيروزي و عزت، قهرمان نبرد با امپرياليزم و صهيونيزم، منصور مؤسس بغداد و صدام عزت دهنده آن، صدام باني مجد و عظمت عراق و...» تزئين شده است. اولين اين شعارها با چهار زبان در دروازه ورودي مرز عراق جلب توجه مي كرد كه بر آن نوشته شده بود: «به عراق صدام خوش آمديد»
اين شايد بي پرده ترين واقعيت سياسي حاكم بر اين كشور مصيبت زده است كه حقي براي شهروندان، جز آنچه كه صدام بخواهد قائل نيستند و او را كه يك تروريست حرفه اي و آدمكش خونسرد و بي احساس و بري از هر اعتقاد و اصول گرايي است، به مقام يك قديس قابل احترام در اذهان بالا برده اند به طوري كه در تابلوي بزرگي در گمرك مرزي، كلمات قصاري از او نوشته شده بود كه انسان ها را به پيروزي از عقل و وجدان و تملگ نفس و كنترل زبان و تسلط بر هوس ها دعوت مي كرد!! تصاوير متعدد صدام عموماً خندان و زيباست و نمي دانم كه چگونه مردم آن را با واقعيت تطبيق مي كنند.
يكي از روزنامه هاي وطني اخيراً مطلبي در خصوص صدام و اينكه فيلمي از زندگي او در اروپا ساخته شده به چاپ رسانده بود. هم مطلب روزنامه خواندني است و هم خبر تحت تعقيب بودن فيلمساز غربي كه از ترس انتقام صدام، خود را درانزوا و اختفا قرار داده است. بخوانيد: «كابوي نيمه شب بغداد!صدام حسين از معدود سياستمداران خودكامه جهان است كه پيش از مرگ، فيلم شده است.اولي هيتلر بود كه از سوي چاپلين به تمسخر گرفته شد و دومي همين همسايه ماست! مي گويند او بيمار است و دو فرزند دارد. « عدي» و « قصي» و هنوز نمي داند كه كداميك را به جانشيني انتخاب كند. رياست جمهوري سلطنتي يكي از متداول ترين شيوه هاي حكومتي در كشورهاي جهان سوم است. صدام در تاريخ معاصر جهان يك استثناست. او با دو همسايه خود جنگيده و به خاك هر دو يورش برده و از خاك هر دو عقب نشسته اما هنوز در وصفش شعر مي گويند و تصوير چند متري اش را در خيابان هاي بغداد مي آويزند.
مي گويند، نزديك 48 كاخ دارد و بيش از اين تعداد محافظ و نزديك به همين تعداد و شايد كمتر، بدل! در اين روزگار هستند كساني كه پول ميگيرند تا شبيه يك ديكتاتور شوند. مردي كه براي عراقي ها جز مرگ و نيستي و نداري نخواسته است و تاوان اشتباهات سياسي او را مردم عراق به سنگين ترين وجه پرداخته اند، اما جرات اعتراض ندارند، زيرا هنوز تاريخ مصرف او به پايان نرسيده است كه اگر چنين بود، زودتر از اينها مي بايست از بيماري و يا تبعيد جان سپرده باشد.
هفته گذشته صدام در يك جشن حاضر شد و در حاليكه لباس شخصي به تن داشت، با يك دست چندين گلوله شليك كرد. خبرنگاري كه اين كه اين خبر را شنيده بود در پايان نوشت: شليك 48 گلوله با يك دست از رئيس جمهوري كه گفته مي شود بيمار است، بعيد است. و اين آغاز ماجراي جستجوي خبري براي يافتن مردي بود كه شب ها در بغداد خواب پيروزي مي بيند. گاهي در خوزستان مي رقصد و گاهي در كويت و هنگامي خيس عرق از خواب بر مي خيزد. درمي يابد زمامداري آسان نيست حتي اگر به ضرب گلوله هزاران تن را در خاك غلتانده باشي و تاريخ يك منطقه را با خون نوشته باشي. صدام نميداند. هيتلر هم نمي دانست و... هم همينطور.، در كره شمالي هم تصاوير«كيم ايل سونگ» محور تزئينات شهرها و روستاها بود و نورافكن هاي بسياري شب ها تصوير او را در همه خيابان ها و ميادين روشن و زيبا نگه مي داشت ولي اتاق خانه ها را فقط يك لامپ 40 وات كم سو روشني مي بخشيد. تاريكي منازل هديه حكومت براي پر فروغ بر شدن تصاوير كيم ايل سونگ!! بر دمشق و بغداد يك ايدئولوژي-بعث- حكومت مي كرد. زمان شاه هم در ايران يك حزب فراگير درست كرده بودند به نام رستاخيز كه ترجمه فارسي « بعث » است. شعار بعثي ها «وحده- حريه- اشتراكيه» است. رستاخيز هم مي خواست همه ايرانيان را متحد كند و به مخالفان هم پاسپورت دهد تا از ايران خارج شوند. جالب آنكه سران رستاخيزي ها از ايران فراري شدند و مردم، فرار آنان را جشن گرفتند تا چند صباحي نفسي را به راحتي به دور از حزبهاي فرمايشي بكشند. مردم عراق و سوريه نيز پس از تحمل اشغال اجنبي و كودتاهاي پياپي نظاميان زماني كه گرفتار حزب دولتي بعث شدند اينك سالهاست كه در جنگ ايدئوژيك دمشق- بغداد سر گردان مانده اند. پرچم دو كشور همسايه عراق و سوريه كاملا مشابه است فقط در تعداد ستاره تفاوت دارد. عراق سه تا و سوريه دو تا ستاره دارند ولي به نظر مي رسد مردم گرفتار كشور قحطي زده عراق، در هفت آسمان هم يك ستاره نداشته باشند.
جمهوري اسلامي
19/1/1380 صفحه 14
قسمت دوم
هر چه به بغداد نزديك تر مي شويم، آبادي بيشتر است.
نخل هاي زيبا و مزارعي كه حتي در فصل سرما با پوشش نايلون، صيفي جات را براي بازار آماده مي كنند جالب توجه است. كنترل هاي امنيتي در جاده ها چندان محسوس نيست ولي رفتار خشن و جدي مأموران همراه ما، يادآور رژيم پليسي حاكم بر كشور است كه حتي به گارسون هاي هتل ها و مردم عادي هم سرايت كرده و شكل ظاهري انسان ها را تغيير داده است. مردان سعي مي كنند چهره خود را نظير صدام آرايش نمايند و سبيل هاي پر پشت بگذارند تا خشونت را نمايش دائمي كشور نمايند.
بغداد شهر زيبايي است. مغازه ها متنوع و انباشته از محصول است. ظاهراً تحريم ده ساله امريكا و متحدانش در عمل، كارآمد نبوده و بغداد توانسته از منافذ غير رسمي تنفس كند. مساجد با تك مناره هايش از بغداد يك شهر پر مسجد را تداعي مي كند. تاكسي ها اكثراً « فولكس پاسات » ساخت آلمان يا تويوتاي ساخت ژاپن است. اتوبوس ما كه از مناطق مختلف شهر مي گذرد تا زائران را به هتل« شرايتون » ببرد، مناظر خيابان ها را در چشم مي نشاند. رهگذران و اتوبوس سواران اكثراً عبوس اند و با چهره درهم به سوي مقصد روانند. مغازه هاي طلا فروشي با تلالو چراغ هاي قوي يادآور روزهاي پرزرق و برق و شب هاي پررمز و راز بغدادي است كه در آن «شهرزاد قصه گو» از هزار و يك شب حكايت ها روايت مي كرد!
بغداد، تاريخي پر نشيب و فراز دارد: ايجاد شهر بغداد توسط « ابو جعفر عبدالله منصور» دومين خليفه عباسي در سال 146 هجري صورت گرفته و از آن پس اين شهر شاهدحوادث بسياري بوده است. قتل «ابومسلم خراساني » مهمترين سردار جنگي عباسيان به دستور « منصور» و مسوم شدن « مهدي » سومين خليفه عباسي به دست يكي از همسرانش و قتل مخفيانه « هادي » چهارمين خليفه عباسي به دست مادرش و كشتار برمكيان در زمان هارون پنجمين خليفه عباسي و قتل امين ششمين خليفه عباسي توسط فرماندهان نظامي برادرش سرآغاز جناياتي بود كه براي حفظ و بقاي حكومت عباسي ها در بغداد صورت مي گرفت.
اين كشتار و قتل ها در دربار بني عباس در سال هاي بعد بارها و بارها تكرار شد كه شهادت مظلومانه امامان معصوم ما اوج اين فجايع بوده است.
در تحولات سياسي بغداد از سال 132 تا 656 هص ق كه طي آن 37 نفر از خاندان عباسي به حكومت رسيدند، نقش ايرانيان و تركان برخاسته از آسياي مركزي در اداره حكومت با بر پايي قيام هاي ضد حكومتي بسيار چشمگير است. بر اثر نهضت هاي متعدد ضد حكومتي كه عمدتاً از ايران سر چشمه مي گرفت. بارها پايه هاي اقتدار در بغداد لرزيد. با حمله چنگيز خان مغول به غرب آسيا تغييراتي مهم در جغرافياي سياسي منطقه حاصل شد. گرچه چنگيز به بغداد نرسيد ولي فرزندان و نوادگان او كه به دست وزيران دانشمند و مسلمان ايراني به تدريج به اسلام گرايش يافته بودند در آرزوي تصرف بغداد به سر مي بردند تا آنكه يكي از اين سلاطين (هلاكو) به دلالت يك دانشمند بر جسته شيعي (خواجه نصيرالدين طوسي) طومار عباسيان را در بغداد در هم نورديد و پيكر مستعصم عباسي را در داخل نمدي پيچاند و به تدريج او را مالش داد تا جان به جان آفرين تسليم كرد.
اين نه تنها سر انجام حيات خليفه، بلكه حذف خلافت از حيات مسلماناني بود كه قرن ها تحت تأثير تبليغات حكومتي براي خليفه قداست معنوي قائل بودند. به هلاكو گفته شده بود كه كشتن خليفه، طوفان و رعد و برق و عذاب آسماني به بار خواهد آورد. مرگ مستعصم، آزادي مجدد مسلمانان را از تحميل عقايد ديني از سوي حكومت ها در پي داشت و گر چه بعد ها عثماني ها سعي در تجديد خلافت كردند، اما حنايشان ديگر رنگي نداشت.
قبل از هلاكو بارها بغداد توسط دلاوران ايراني مورد تهديد واقع شده بود كه داستان يعقوت ليث و ديلمي ها از همه شنيدني تر است. هنر ايرانيان در اين بود كه با حفظ قدرت ظاهري عباسيان در بغداد توانستند مهار امور كشور را به دست گيرند و در قلب « دين حكومتي و رسمي بغداد» كه نافي حقانيت اهل بيت پيامبر(ص) بود، به تعظيم مكتب تشيع و نمود عيني آن كه سوگواري هاي با شكوه براي حضرت سيدالشهدا (ع) باشد، پرداختند. عضدالدوله ديلمي ضمن ترويج مكتب حقه جعفريه به ساخت بناهاي با شكوهي در سال 369 در بغداد همت گماشت كه بيمارستان عضدي و راه ها و توسعه شهر سازي از آن جمله است. از آن پس در عهد تيموريان، سلاجقه، اتابكان نيز نفوذ حكومت هاي ايراني در بغداد استمرار يافته و بعدها نيز در زمان صفويه بارها بر سر اختلافات مرزي يا بدرفتاري عراقي ها با زائران ايراني دو كشور به جنگ هاي طولاني پرداخته اند كه بعضاً به تهديد يا تصرف بغداد نيز منجر شده است. آخرين حضور حاكميت ايراني در عراق به زمان كريم خان زند و تصرف بصره توسط فرماندهان او بر مي گردد. در دوران قاجار، معاهدات مرزي فيمابين دولت عثماني و ايران پس از پيروزي هاي عباس ميرزا بر عثمانيها منعقد گرديد كه اين معاهده، گاه مايه مناقشه نيز بوده است و آخرين ان پس از لغو يكجانبه معاهده 1975 الجزاير توسط صدام به جنگ 8 ساله اخير (1988-1980) منجر شد. جالب آن است كه شش نفر قرارداد 1975 الجزاير را امضاء كرده بودند كه چهار نفر امضاء كنندگان ايراني و الجزايري در 1980 در صحنه سياست حضور نداشتند ولي از عراقي هاي امضاء كننده يكي صدام حسين بود كه در رأس حكومت، آغازگر جنگ شد و ديگري سعدون حمادي بود كه در آغاز تجاوز عراق رياست پارلمان را به عهده داشت.
اتوبوس توقف كرد. متوجه شديم كه به هتل بين المللي شرايتون رسيده ايم. بنابراين فرصتي براي تعقيب رويدادهاي تاريخي بغداد نيست و به سرعت بايد در هتل مستقر شد و صرف غذا و اداي فريضه ظهر و عصر به سبك نظامي ها در كمتر از نيم ساعت انجام خواهد شد والا راهنماهاي عراقي كه نقش فرمانده بريگاد سوار بر اتوبوس را بازي مي كنند، تهديد با لغو زيارت امروز كاظميين (ع) كرده اند.
هتل شرايتون با 18 طبقه در يكي از محلات كم جمعيت و لوكس بغداد در 25 سال قبل ساخته شده و آسانسورهاي شيشه اي آن، امكان ديدن مناظر شهر را از ارتفاع فراهم مي كند. روبروي آن هتل مجلل ديگري ساخته شده كه به نام هتل فلسطين براي خارجي ها و توريست ها آماده كرده اند.
هتل شرايتون نمازخانه ندارد ولي در تابلوي راهنماي هتل عنوان سالن هاي رقص، قمار،ورزش و استخر و سونا و..... ديده مي شود كه ظاهراً براي توريست ها ساخته اند نه زائران.
اولين زيارت
پنجشنبه 3/9/74
اذان مغرب ديشب را در حرم كاظمين(ع) شنيديم. نماز جماعت در صحن برقرار بود و سيل مشتاقان، فضاي حرم را در بر گرفته بود. اكثراً، ايرانياني بودند كه با استفاده از فرصت بدست آمده به زيارت شتافته بودند. خدام طمعكار حرم با ارائه نوار سبز باريكي قصد استفاده از وجوه نقدي زائران مسن تر و متمكن تر را داشتند. مأموران عراقي هم مراقب اوضاع بودند. زيارت نامه و عزاداري دستجمعي ممنوع است ولي حاج مرتضي كه با كاروان آقاي مقدم از زنجان آمده بود قرق را شكست و بعد از توسلاتي، نواي«يابن الحسن» او با ناله هاي جماعت حاضر در حرم، سكوت را بر هم زد و اشك چشمي گرفت.
مدت تعيين شده براي زيارت 5/2 ساعت بود كه به سرعت گذشت و حسرت زيارتي ديگر بر دلها ماند. گرچه سال سالها از كودتاي قاسم و كشتار خاندان سلطنتي عراق مي گذرد ولي نام فيصل و وليعهدش عبدالله بر ضريح نقره اي كاظميين (ع) مانده است.
سال نصب ضريح 1359 ه. ق بوده است، طلا كاري به نام صدام در 1999 مي باشد. بساط عكسبرداري يادگاري در داخل حرم و صحن براي ايرانيان به راه يود. مأموران عراقي هم بي تفاوت به اين ماجرا مي نگريستند. گوئي كه قانون كشور در مرز و پايتخت متفاوت است و اين عراقي ها نبودند كه به قهر، دوربين ها و فيلم ها را در مرز از زائران مي ستاندند. كتيبه بيرون صحن تعميرات را به دستور صدام به تاريخ 1419 ه. ص ثبت كرده است.
در خروج از صحن با هجوم دستفروشان ريز و درشت مواجه شديم. يكي كيف دستي عرضه مي كرد، ديگري مسواك،بعدي صابون، آن يكي عروسك. در اين ميان گداها هم موقعيت خاص خود را داشتند كه اسكناس ايراني را بر دينار عراقي ترجيح مي دادند. پسرك لاغر سبزه رويي به اصرار مي خواست اسكناس هاي 50 تومان و 100 توماني خود را كه احتمالاً از تكدي گري به دست آورده بود با هزار توماني عوض كند. ظاهراً دلال هاي ارز، هزاري را ترجيح مي دهند. در سال هاي اخير كه تحريم سازمان ملل مانع تجارت آزاد براي عراقي ها شده، ريال ايراني براي آنان كه مي توانند ما يحتاج را از طريق كردستان تأمين كنند بسيار كارساز بوده است.
بازگشت به هتل و صرف شام، مقدمه اي براي يك استراحت دلچسب بود كه بي خوابي شب قبل و خستگي سفر را رفع مي كرد. نكته جالب توجه در اين لحظات، رفت و آمد عروس و دامادهاي جوان عراقي و همراهان به هتل شرايتون بود.هر عروس و داماد را حداكثر 7-8 نفر از نزديكان همراهي مي كردند كه براي گرفتن عكس يادگاري يا اقامت يكشبه در هتل يا شركت در مراسم عروسي در سالن هاي متعدد آن به آنجا آمده بودند. نحوه لباس زوج هاي جوان بسته به اعتقادات مذهبي آنان از حجاب كامل اسلامي زنان و محاسن مردان تا لباس غربي متفاوت بود و دوگانگي فرهنگي حاكم بر كشور را حكايت مي كرد.
وضع موجود عراق نشانگر آينده اي مبهم است. سوسياليسم دهه 50 و 60 وپان عربيسم عهد جمال عبدالناصر و عبدالكريم قاسم رنگ باخته و شكست هاي ناشي از جنگ خليج فارس، بي پايگي تبليغات حزبي و دولتي را نشان داده است. مردم معمولاً توفيق دولتمردان را در سطح معيشت خود ارزيابي مي كنند و اگر سيستم پليس امنيتي اجازه دهد نارضايتي را ابراز مي كنند و گر نه تا زمان مناسب سكوت خواهند نمود. گرايش امروز جهان عرب از سويي به اسلام انقلابي است كه در الگوهاي ايران يا نوع افراطي و متعصبانه آن در وهابيت طالياني متجلي مي شود و از سوي ديگر به مظاهر تمدن و رفاه غربي از نوع آمريكايي آن چشم دوخته است. سعودي ها گزينش مشكلي دارند در تطبيق وهابيت با غرب گرايي.
دومين زيارت
پنجشنبه 3/9/79
ساعت 8 بامداد است. اتوبوس آماده حركت به سوي سامراست. بعضي ار همسفري ها تأخير دارند. برخي اسباب بازي عراقي براي نوه ها مي خرند. يكي از آنها سرباز عراقي است كه با حركات مارپيچ روي زمين مي خزد و مسلسل او به صدا در مي آيد. خريد اين اسباب بازي توسط ايراني ها كه هشت سال فرزندانشان هدف مسلسل هاي عراقي بوده، عبرت آموز است!
مسير طولاني است. از ابتداي سفر و حركت از تهران ،همسفري ها قرار گذاشتندجمعاً 000/410 صلوات به ائمه اطهار عليهم السلام هديه كنند. تا اين لحظه 98000 صلوات فرستاده شده است. دستجمعي زيارت« آل يس » مي خوانند.
توضيحات مختصر آقاي دكتر... هم براي زائران خالي از فايده نيست. گر چه او را هم در مرز خلع سلاح كردند. همه كتاب هاي زيارتي و تحليلي همراه را از چمدان وكيف دستي و جاسازي كمر و كاپشن درآوردند و حسابي دكتر را ناراحت نمودند. اين امر مرا به ياد سفر 24 سال قبل زميني به عربستان انداخت كه در مرز تبوك وقتي همه نوشته ها و كتاب هايم را توقيف كردند تا اولين حج من بدون هيچ مأخذ مكتوب صورت گيرد، بسيار افسرده شده بودم زيرا به نيت مناظره با علماي وهابي، بسياري از يادداشت هاي اعتقادي در خصوص دفاع ازحريم ولايت ( متخذه از كتب اهل تسنن) را همراه برده بودم. حدود 40 سخنراني مكتوب و نت هايي از نهج البلاغه را در آن گمرگ مشئوم توقيف كردند و هنگامي كه ازآنان خواستم رسيد رسمي بدهند تا در برگشت آن نوشته هاي ارزشمند را پس بگيرم، تهديد كردند كه مانع ورودم به حجاز خواهند شد. ناچار پذيرفتم و در آن دل شب باخداي خود گفت وگوها كردم كه يكي اززيباترين شبهاي زندگي من بود. دو اتوبوس ايراني در مسير تبوك _ مدينه تاريكي را مي شكافت و پيش مي رفت. به جز دو راننده و دو كمك راننده، فقط دو مسافر در اين دو اتوبوس بودند. آن زمان ها كه امكانات حمل ونقل سعودي ها كم بود. در فصل حج اتوبوس هاي ايراني براي كمك به ناوگان مسافري عربستان به آن كشور اعزام مي شدند. آن شب هم راننده هاي قمي شوخي كنان و به هوس كسب درآمد گاز مي دادند. يك مسافر قاچاق بدون پاسپورت هم داخل صندوق بار جا داده بودند.
آوازهاي عربي و فارسي مي خوانند و كيف مي كردند. من هم با چشماني اشكبار با خداي خود نجوا مي كردم كه « خدايا خواستي به زيارت بيايم آمدم. زمان حركت حجاج گذشته بود و كاروان هاي رسمي رفته بودند به شوق زيارت كوي تو و مزار پيامبرت و اوليائت، زميني و به سرعت خود را به اين وادي عشق و دلدادگي رساندم. از تركيه به سوريه و سپس اردن سفر كردم تا به هر طريقي به خانه ات راهي بجويم. اينك اين همه از دارايي علمي مكتوب مرا گرفته اند حتي ديگر نمي توانم يك اذن دخول براي ورود به حرم حبيب تو حضرت محمد مصطفي(ص) بخوانم. اگر چنين مي پسندي منهم راضي ام . »
ظاهراً راز و نياز ديشب در همسفران هم مؤثر افتاده بود. دست از رقاصي برداشته،سئوالات مذهبي مي كردند.
سرانجام در بركه خيبر غسل كردند و توبه. مسائل شرعي را فرا گرفتند و نماز و دعا را شروع كردند. در مدينه منوره به ناگاه دكتر ... را همراه خانمش ديدم كه براي تحصيل چند سال قبل به آمريكا رفته بود. بعد از سلام و عليك مختصري از او مفاتيح خواستم ، فوراً داد. با آن مفاتيح ، زيارت دلچسبي در حرم نبي اكرم(ص) انجام گرفت و بعد به كاروان ايراني پيوستم. در مكه مشكلي نداشتم و بعداً از مصر و تركيه به وطن برگشتم.
برگرديم به سفر سامرا. صداي خوش آقاي اسماعيلي و زيارت آل يس و توسل به ساحت قدس حضرت بقية الله الاعظم (عج) راه طولاني را نزديك تر نمود. قريب دو ساعت طي طريق ما را به شهر سامرا« سرمن راه » بوده ولي اين نام اين روزها وجه تسميه خود را ازدست داده است و ديگر نام مناسبي به نظر نمي رسد زيرا هيچ ديداركنندهاي ازوضع خراب و آشفته سامراي امروز شاد نمي شود.
از بدو ورود كه ساعت 10 صبح بود تا لحظه خروج كه ساعت14 را نشان مي داد، توفيق زيارت امامين همامين حضرت هادي و حضرت عسگري(ع) و جناب حكيمه خاتون و جناب نرجس خاتون و عرض ادب به پيشگاه حضرت مهدي (عج) در كنار سرداب نصيب شد و از مداحي حاج مرتضي به زبان تركي و آقاي اسماعيلي به فارسي بهره مند شويم. تنها چيزي كه اعصاب را مي فرسود تگدي گري بچه ها و زنان و مردان رهگذر و طلب پول توسط مأموران دولتي و خدام و كفش داران و زيارت نامه خوانان و صغير و كبير حاضر در سامرا بود كه به يك بار هم قانع نبودند ومكرر اخاذي مي كردند. ظاهراً گداهاي سامرا حكم ضرب المثل را پيدا كرده اند.
تعميرات صحن و حرم و آيينه كاري ها از دو سال پيش شروع شده كه هنوز ادامه دارد. به همين بهانه از ورود به سرداب مانع شدند ولي آقاي جنتي و هيأت همراه را اجازه دادند.
با تمديد وقت تا ساعت 14 ، توفيق زيارت و دعاي بيشتري نصيب شد. ناهار بين راهي در يك رستوران ، تنوعي بود تا حشرات روي مواد غذائي مايه تفريح همسفران گردد.
وفتي كه رئيس رستوران با دستمالي ، حشره بزرگ روي خربزه را گرفت و برداشت ، با قيافه حق به جانب گفت: «زنبور است! » نظير آن آشپز زمان رضاشاه كه وقتي او موش داخل ديگ را نشان داده بود ، آشپز فوراً موش را بلعيد و توضيح داد كه قربان گوشت بود.
در مسير مراجعت ، به زيارتگاه ديگري كه مربوط به امامزاده « سيد محمد » برادر حضرت عسگري متوفاي 252 بود رسيديم و تشرف حاصل شد. اجتماع اعراب در اين محل محسوس بود و كرامات بسياري از ايشان در بين آنان شايع است كه در متن زيارت نامه منصوبه بر ديوار حرم مذكور است.
حرم وسيع بود و گنبد بلندي داشت با دو مناره بيست متري. زيربناي حرم حدود 1200 متر مربع و فضاي صحن نيز 11000 متر مربع بود كه در اطراف آن قسمت مسقفي به مساحت7000 متر مربع ساخته اند. در مجموع در ايام شلوغي حدود7000 زائر را در خود جاي خواهد داد.
كاشيكاري اطراف گنبد به تدريج فرسوده و كنده شده است.
تاريخ كتيبه گنبد 1378 ه.ق را نشان من داد كه خرابي آن ظرف 43 سال مؤيد كم توجهي حكومت به آن است.

سومين زيارت

در راه بازگشت از سامرا به بغداد در كاظمين توقف كرديم. برنامه تنظيم شده ، خريد از بازار بود. كاروانيان، زيارت و دعاي كميل را ترجيح دادند. مأموران عراقي با مسئول كاروان محاجه مي كردند كه چرا برنامه را تغيير داده و ما جواب مقامات بالاتر را چه بدهيم ؟!
به هر حال شب جمعه كاظمين به صفا و معنويتي خاص برگزار شد. چه جاذبه اي دارد اين زيارتگاه ها كه نه صد قافله دل بلكه همه دل ها در همه سال ها در همه جهان مجذوب حقانيت و مظلوميت اين مكتب حق و شيفته سران اين مكتب انسان ساز است. هارون كاش ميدانست كه نام خود و پسران و ايل و تبارش به سرعت تحت الشعاع نام آن بزرگوار مظلومي خواهد شد كه پيكر مطهر او را 4 بار بر حكومتي براي دفن بردند و ساعتها بر جسر بغداد جهت ارعاب در منظر عام قرار داده بودند. اين گردنكشان فراموش كرده اند كه « ان الباطل جوله و للحق دوله » اميد آنكه آخرين دولت حق كه گستره جهان را زير پرچم توحيد به رهبري مهدي موعود (عج) به صبح و امن و امان رهنمون ساخت بزودي مستقر گردد.
صحن كاظمين عليهما السلام12000 متر مربع با كاشيكاري هاي ايراني دوران صفوي و آيينه كاري دوران قاجار و حجره هاي اطراف صحن براي طلاب يا زوار در بسته است سال 1332 ه.ق (89 سال قبل) را برخود دارد. از 80 حجره حتي يكي باز نيست و فقط عكس صدام را بر در بعضي حجره ها نصب كرده اند كه در حال نماز و دعا است.
كفشدار حرم ، آهسته به طوري كه مأموران نشنوند تقاضاي مفاتيح مي كرد كه متأسفانه به دليل سختگيري گمرك ، اجابت خواسته او مقدور نشد و در حرم هم يك شيعه عراقي چند دقيقه فرصت نماز خواندن را مغتنم شمرد و حريصانه از مفاتيح براي خواندن چند صفحه اي بهره برد.
مراجعت به هتل با ورود چند كاروان عروس و داماد همزمان شد. محل غذاي ما را به سالن « تموز »برده بودند كه نام ماه دهم از سال رومي و معادل مرداد ماه ايراني و «اسد» عربي است. سعدي هم در گلستان چنين مي گويد:
عمر برف است و آفتاب تموز
اندكي مانده خواجه غره هنوز
مرحوم دهخدا ، تموز را به زبان بابلي ، خداي بهار دانسته است و به نظر ميرسد وجه تسميه اين سالن ، بخشي از تلاش فرهنگي ضد اسلامي رژيم بعثي باشد كه مي كوشد سابقه و علقه تاريخي مردم عراق را با فراموش كردن چهارده قرن دوران اسلاميت به ما قبل آن كه تمدن هاي سومري ، عيلامي، آشوري ، بابلي را شامل مي شود باز گرداند. اين حركت در دوران رژيم شاه در ايران به نوعي ديگر آغاز شده بود. دستگاه هاي تبليغي- فرهنگي حكومت شاهانه در پي تثبيت پايه هاي تخت سلطنتي به جستجوي تمدني ديرينه در ايران پرداخته بودند كه نافي چهارده قرن اسلاميت مردم ايران و بيانگر تاريخ ايران باستان باشد. از اين رو تاجگذاري پرهزينه شاه را در خرابه هاي تخت جمشيد و با حضور سران و نمايندگان بسياري از كشورهاي جهان با رژه سربازاني كه موي سر و صورت خود را به سبك مادها ، اشكانيان ،هخامنشيان و ساسانيان آرايش داده بودند برگزار كردند. برپايي همايش هاي هنري و كنگره هاي به ظاهر علمي و فرهنگي و نشر آثاري كه به اسلام زدايي و بازگشت به اسطوره هاي قبل از اسلام را ترويج مي كرد مورد حمايت رژيم بود.
اين حركت در تركيه امروز به نوعي ديگر پيگيري مي شود. اسلامبول كه زماني مركز حكومت مسلمانان و مايه ترس و نگراني پادشاهان اروپا به خاطر فتوحات آنان تا مبادا اسلام گرايان در صحنه سياسي كشور نقشي اساسي ايفا كنند. ساقط كردن حكومت كوتاه مدت نجم الدين اربكان و انحلال چندباره احزابي كه او رهبري آن را داشت و محاكمه و محكوم كردن اين پيرمرد آرام و محجوب و زنداني كردن شهرداران طرفدار او و اخراج معلمان و نظاميان متدين و ممنوعيت ورود دانشجويان محجبه به دانشگاه ، نمونه هاي روشني از اين تحركات ضد اسلامي است كه محافل استعماري بين المللي در بسياري از بلاد اسلامي اجرا مي نمايند.گفتني است كه با تغيير الفباي اسلامي و مراجعه به كتاب هاي كتابخانه هاي تركيه از بين رفته است . چند سال قبل يك زن و شوهر جوان ترك كه براي بازديد مسجد اياصوفيه به اسلامبول آمده بودند براي خواندن « الله اكبر» و « لا اله الا الله » و « محمدرسول الله » نقش شده بر كاشيكاري هاي مسجد از من ايراني ياري خواستند و وقتي با هم دوست شديم ، كيفيت نماز را سئوال مي كردند. اين انقطاع فرهنگي نهايت آرزوي سلطه جوياني است كه نمي خواهند آيه شريفه « انما المومنون اخوه» در عمل مصداق يافته 51 كشور اسلامي در كنار يكديگر و دست در دست هم به قدرتي بزرگ و تأثير گذار در جهان تبديل شوند.
مشابه اين فعاليت هاي تخريبي ضد فرهنگي در مصر، نيجريه، پاكستان، اندونزي، بنگلادش و .... و در جريان است تا صبغه اسلاميت اين كشورها را كمرنگ و بقاياي تاريخ قبل از اسلام آنان را كه بازگشت به قوم گرايي، بت پرستي و سنت هاي جاهلي است زنده نمايند.
سخن از تمدن بابلي در عراق به ميان آمد بد نيست در اين خصوص چند سطري بنگارم:
حكومت بابل از حدود بغداد و كربلاي امروز تا ساحل بصره امتداد داشته است. بابل ابتدا مسكن گلداني ها بود كه تا سال 1270 ق.م ( 3271 سال قبل) بر آن حكم مي راندند .
اعراب كه گلدانيها را نبطي مي ناميدند به مدت 250 سال بر آنان حكومت مي كردند تا آنكه مغلوب آشوري ها شدند و نينوا ( كربلاي امروز ) به تصرف آشور درآمد. حكام آشوري شايد ستم بارترين دوران حاكميت را در منطقه خاورميانه رقم زده باشند چه كه با تهاجمات دايمي به كشورهاي همسايه و خونريزي هاي فراوان آرام و قرار را از مردم بين النهرين گرفته بودند. نينوا كه به مدت 10 قرن پايتخت حكومت آشور بود سرانجام به دست ايرانيان (مادها) سقوط كرد. اين رويداد مهم تاريخي را در 612 يا 606 ق. م ثبت كرده اند. پس از فتوحات اسكندر نينوا تحت سلطه مقدوني ها قرار گرفت ولي بعد از آ ن مجدداً به تابعيت ايران درآمد.
بابلي ها شاهانشان را نمرود مي ناميدند و بت پرست بودند. بابل در زبان بابلي تركيبي از دو كلمه« باب» به معناي در و «ايل» به معناي الله مي باشد لذا مي توان گفت بابل يعني دوازه خدا. از عجايب روزگار آنكه شهري به نام خدا ناميده مي شود ولي به مركزيت بت ها و بتكده ها تبديل مي گردد و به روايتي حضرت ابراهيم عليه السلام را در اين شهر به آتش افكنده اند.
بابل در زمان هخامنشيان يكي از چهار پايتخت ايران بود و يكي از شهرهاي عظيم روزگاران قديم محسوب مي شد. در سوره بقره آنجا كه از سليمان نبي سخن مي گويد نامي نيز از شهر بابل و دو فرشته به نام هاي هاروت و ماروت به ميان آمده است افسانه فريفته شدن هاروت و ماروت به خاطر سحر و زيبايي زهره بدكاره در ادبيات فارسي باز تابي يافته است تا آنجا كه سعدي مي گويد:
سحر گويند حرام است در اين عهد وليك
چشمت آن كرد كه هاروت به بابل نكند
برج نمرود و قصر بخت النصر از بقاياي شهر بابل است و معبد بعل ( بت معروفي كه مظهر خورشيد بود) نيز در آن قرار داشته است.
سه شنبه 8/9/79-اول رمضان
امروز به خيمه گاه وتل زينبيه و كفين (دو جايگاه قطع دستان راست و چپ حضرت ابوالفضل عليه السلام) رفتيم.
نماز ظهر و عصر نيز همراه پنجمين زيارت در حرم امام حسين عليه السلام برگزار شد.
عصر نيز برنامه خريد از بازار و حرم بود. اكثراً ترجيح دادند وقت خريد را هم در حرم بگذارنند. پنج
ساعت در حرمين گذشت كه به نظر چند دقيقه مي آمد. معنويتي كه در فضا و شور و شوقي كه بر دلها
حاكم است نظام زمان و دقيقه و ساعت را بر هم زده است. فصول مختلف مفاتيح الجنان و توسلات دسته جمعي و ذكر مصيبت و زيارت ناحيه مقدسه و نماز بالا سر بويژه در قسمت معروف به تحت قبه، اشتغالات دوست داشتني اين روزهاست. در حرم حضرت اباعبدالله عليه السلام به جز ضريح شش گوشه حضرت و دو فرزندشان ضريح ديگري است كه مدفن شهداي والامقام كربلا است.
ضريح جناب حبيب بن مظاهر پيش روي حضرت بر سر راه قتلگاه واقع شده و مزار شهداي ديگر نظير حر بن يزيد رياحي به دليل حضور اقربا در صحنه كربلا بلافاصله به محل مورد نظر قبيله حمل و جداگانه دفن شده اند.فداي غربت ابا عبدالله عليه السلام و فرزندانشان صلوات الله عليهم اجمعين شويم كه پيكر مباركشان بر زمين ماند.
در خيمه گاه حضرت ابا عبدالله عليه السلام كه يك محراب و 11 ورودي دارد عزاداري مفصلي صورت گرفت و براي اولين بار عليرغم مقررات صداميان سينه زني هم داشتيم و ماموران متعرض نشدند. چند زائر پاكستاني و عرب نيز به جمع ما پيوستند و به سبك خود به عزاداري پرداختند.
خيمه حضرت سجاد و حضرت قاسم بن الحسن عليهما السلام جداگانه مورد زيارت واقع شد. بعد از زيارت خيمه گاه نمونه اي از كنترل هاي امنيتي عراقيان را به چشم ديديم. داستان چنين بود . پالتوي يكي از همرامان در خيمه گاه جا ماند . در منزلگاه بعدي فهميديم. ابواحمد سريعاً به سمت خيمه گاه برگشت تا بيابد و بياورد . مسير را با اتوبوس آمده بوديم فكر كردم از تاكسي استفاده خواهد كرد . به دنبالش رفتم. سريع مي رفت به او نرسيدم ولي فاصله ما ثابت ماند.
به خيمه گاه رسيد از دو نفر لباس شخصي كسب اجازه كرد و داخل شد من كه خواستم از كنار آن دو رد شوم مي خواستند مانع شوند كه ابواحمد آشنائي داد . معلوم شد كه گر چه اطراف زيارتگاه ها شلوغ است ولي ماموران حتي ورود يك نفر ر اخارج از برنامه تنظيم شده زير نظارت دقيق خود دارند . پالتو سر جايش بود و با آنكه فقر و تكدي غوغا مي كند به دليل اين كنترل هاي شديد امنيتي كسي آن را برنداشته بود . در مسير بر گشت با ابواحمد راجع به امنيت و سرقت صحبت كرديم . گفت همه جا دزدي هست ولي در كشور ما به دليل قدرت دولت سرقت كم است . او اضافه كرد ماموريت ما هم فقط امنيت زوار است نه كنترل آنان !
در بازار، يك پارچه فروشي سرگرم قرآن خواندن بود .
پرسيدم كه رمضان از امروز شروع شده يا ديروز ؟ پاسخ داد براي دولت ديروز و براي ما از امروز . در ايران هم امروز اول رمضان است . معلوم شد عليرغم فشار حكومت هنوز دلهاي بسياري در هواي ايران كه مهد تشيع است مي تپد با خود انديشيدم كه رسالت ما سنگين است و بايد كشور امام زمان عجل الله تعالي فرجه را آن چنانكه در خور نام آن بزرگوار و آرزوي ميليونها مشتاق مكتب حقه جعفريه است حفظ كنيم .
چهارشنبه 9/9/79 ديشب به هنگام خروج از حرم جضرت ابوالفضل عليه السلام طبق معمول گداها و دستفروشان به تكدي و عرضه مهر و تسبيح و دستمال و جانماز و عبا و اسباب بازي و ....
مشغول بودند كه ناگاه هر يك از سوئي فرار كردند. به دنبال علت بوديم كه مرد سيه چرده ميانسالي _ شبيه شمر تعزيه ها به شتاب خود را به جمع ما رساند و همچو عقابي كه بر خرگوشي بتازد پسر بچه لاغر اندام 7-8 ساله اي را كه نتوانسته بود مثل بقيه به موقع بگريزد به دام انداخت . در يك چشم بر هم زدن پسرك را كه زمين خورده بود و مثل بيد مي لرزيد و اشك مي ريخت به يك دست بلند كرد و در حاليكه گريبان او را از پشت گرفته و راه تنفس را بر او بسته بود به داخل بك وانت انداخت و وانت حركت كرد . هجوم آن مامور مسلح كه لباس شخصي بر تن و يك مسلسل يوزي اسرائيلي كوتاه به كمر بسته بود برق آسا و فوري بود و همه اين ماجرا سي ثانيه طول نكشيد به خاطر اين حادثه دو اتومبيل در حال عبور كنترل را از دست دادند و سپر به سپر تصادف كردند . چون هيچ يك مقصر نبودند ، اولي به خاطر آنكه مامور بيرحم را زير نكند ترمز كرده بود. دومي هم كه يك تاكسي بود غافلگيرانه به اتومبيل جلوئي برخورد نموده بود . هر دو بلا فاصله با بي تفاوتي اتومبيل ها را به راه انداختند و پي كار خود رفتند بي آنكه وقت را به ناسزا گوئي تلف كنند يا با يكديگر دست به گريبان شوند . اينجا بود كه فلسفه تصادفي بودن گلگير سپرهاي اكثر اتومبيل ها را در عراق در يافتيم . اينگونه حوادث كه ناشي از مداخله خشن ماموران مسلح و غير مسلح ارگان هاي مختلف نظامي ، انتظامي ،امنيتي وكنترلي رژيم ديكتاتوري حاكم بر عراق است براي مردم عادي كه كاري از دستشان بر نمي آيد جزئي از زندگي روز مره شده است.
شبيه اين وحشيگري در كنار زيارتگاه كفين هم رخ داده بود . پير زن ژنده پوشي كه به دنبال كاروان ما براي دريافت صدقه مي آمد از عقب سر با باتوم پليسي كه او را تعقيب مي كرد مواجه شد . آن مامور بيرحم آنقدر بر پهلو و كمر و سر او ضربه زد تا وي براي رهايي از اين ضرب و شتم از مسير كاروان خارج شد .
يكي از زائرن حرم حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه نمي دانست عكسبرداري از اين حرم ممنوع است به محض روشن شدن فلاش دوربين عكاسي مواجه با هجوم دو نفر از ماموران خشن عراقي شد كه وي را به ضرب كتك از حرم بيرون بردند و دوربين او را نيز از دستش خارج ساختند .
اين خوي درندگي و توحش منحصر به ماموران امنيتي نيست بله ما شاهد وجود بفاياي اين بيرحمي عربي در اعمال يك پيرمرد عراقي در حرم مطهر حضرت سيد الشهدا عليه السلام بوديم . داستان از اين قرار بود كه جوانترين عضو كاروان ما ( 13 ساله ) كه با پدرش در جمع ما حضور دارند در بالا سر به ضريح چسبيده و مشغول دعا بود دفعتاً آن پيرمرد عراقي زيارتش را ناتمام گذارد و به اين نوجوان پرخاش كرد تا او را از كنار ضريح دور كند . من مداخله كردم و مانع پيرمرد شدم . پيرمرد خشن پرسيد كه اين پسر عراقي است يا ايراني ؟ گفتم ايراني است . وي اين نوجوان را بوسيد و از ضريح دور شد . ظاهراً بچه ها و زنان در عراق احترامي ندارند و عقده هاي سر كوفته بزرگتر ها و مردان را بايد تحمل كنند .
ماموران عراقي در پايان سفر انتظار انعام دارند . يكي از آنان كه ساكن بغداد است و خانه اش را به ماهي معادل 25000 تومان اجاره كرده مي گفت كه هر بار همراه كاروان باشد از شركت عراقي الهدي ( بخوانيد دستگاه اطلاعاتي _ امنيتي ) معادل 25000 تومان مي گيرد . ماهي دو يا سه ماموريت به او مي رسد كه به ا ين ترتيب جمع در آمد او به سختي كفاف زندگي را مي دهد و از اينرو چشم اميد او و امثال او به انعام كاروانيان است . او از توريست ها ي خارجي كه به ديدن آثار تاريخي بابل و آشور و سنگ نبشته هاي كهن مي آيند و دلار خرج مي كنند اظهار امتنان بيشتري داشت تا زواري كه انعام را به تومان يا دينار عراقي مي پردازند .
او اوضاع اقتصادي فعلي عراق را سخت و پر از گراني توصيف مي كرد و مي گفت كه 10 سال قبل وضع ما خيلي خوب بود . ظاهراً او هم از نكبتي كه زياده خواهي صدام ملت عراق را به آن دچار كرده شكوه داشت و بي ارزشي دينار و كمبود و گراني مواد غذائي و ساير اقلام مورد نياز خانواده ها وي را نيز تحت فشار قرار داده بود او مي گفت كه 10 سال قبل حقوقش 250 دينار معادل 500 دلار بود كه با نرخ برنج كيسه اي 10 دينار و يك حلب روغن به 3 دينار مي توانست زندگي مرفهي داشته باشد . او حسرت آن روزها را مي خور د.
اين حكايت ، گوياي حقيقتي است كه جنگ كويت و حمله آمريكا و متحدانش به عراق شيرازه اقتصاد كشور را از هم پاشيده و مردم مجبور به تحمل تبعا ت آنند0 وي مي گفت قيمت مسكن بسيار بالا رفته و يك واحد يكصد متر مربعي در مركز مسكوني عراق حدود 5 ميليون تومان قيمت پيدا كرده است و اجاره آن هم حدود 25000تومان است . آن مامور عراقي وقتي در بغداد از اتوبوس ما پياده شد و ادامه ماموريت را به همكارانش واگذار نمود كه تا مرز كاروان را همراهي نمايد ساعت 5/3 بعداز ظهر بود ولي وي شام شب خود را از غذاي آماده اي كه در اتوبوس جزء سهميه زائرين وجود داشت ، به شتاب ميل كرد و آنگاه پياده شد . يك وعده غذا به عنوان شام هم در وضع اقتصادي امروز عراق براي او غنيمتي بود !
كسبه كربلا و نجف نيز رفت و آمد زوار را نعمتي مي دانند كه قدري از بار سنگين معيشت آنان را مي كاهد.
تجارت مرزي عليرغم تحريم هاي سازمان ملل براي پيله وران و دست اندركاران دو طرف سود آور بوده است و در مرز خسروي بقاياي تخم مرغ شكسته هايي كه از يك كاميون صادراتي بر جاي مانده بود مويد گوشه اي از اين داد و ستد است كه ريشه در عمق تاريخ دارد و ظاهراً تابع قواعد و قوانين بازي هاي سياسي نيست . اتوبوس هايي كه در داخل عراق زائران ايراني را حمل مي كرد گر چه آرم آنها را كنده بودند ولي مشخص بود كه ساخت ايران است و جزئي از توافق تجارت و سياحت و زيارت طرفين مي باشد . حال اگر اقتصاد را روبنا هم بدانيم نبايد از نقش مهم آن در روابط بين الملل و تنظيم مناسبات سياسي غفلت كرد كه در امور ديني هم چنين بوده است . چه كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرموده اند : «كاد الفقران يكون كفراً » در سيره عملي حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله نيز اهتمام به امر معيشت و استفاده از اهرم هاي اقتصادي در پيشبرد اهداف دين مبين اسلام به وضوح مشاهده مي شود . بذل اموال حضرت خديجه سلا م الله عليه همسر گرامي نبي مكرم صلي الله عليه و آله كه از متمكنين مكه به شمار مي آمدند نمونه اي از اين امر است . داستان توزيع غنايم جنگ با هوازن بين تازه مسلمان شده هاي مكه نمونه ديگري است كه در آن به ابوسفيان و معاويه و حارث و سهيل كه سال ها عليه السلام جنگيده بودند صدها شتر بخشيده شد . اولين دعوت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كه در اجراي منطوق «وانذر عشيرتك الاق

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد