تاریخ بشر آکنده از نا مردمیها قدرت پرستیها فرومایگی و ذلت پذیریها است . فضای تیره و تار جهالتها حقیقت کشی ها و بی داد گریها همیشه درهمه جامحیط زندگی فرزندان آدم را پوشانده است. اگر اندیشه و عمل پیامبران و مصلحان الهی را از کتاب زندگی انسانها نادیده بگیریم جهان به ظلمت کده ای تاریک تبدیل می شود که هیچ کس و هیچ چیز در آن قابل شناسایی نیست.
در آسمان نیلگون زندگانی بشر ستاره های پرفروغ مصلحان و راهبران الهی هر چند گاه تلالوء می کنند تا با دریدن حجاب تباهیها در التهاب فساد و نابرابریها به آنچه انسان و انسانیت را به تاریکی کشانده و راه رشد و کمال او را بسته است پایان دهند.
این ستارگان ثابت و سیار که گاه بصورت منظومه ای روشنی بخش در کهکشان تاریخ بشریت رخ می نمایند تا اعماق کشف نا شده حقائق زندگی او را روشنی بخشد ابراهیم ، موسی، عیسی، هود، صالح، و... آنانکه در این منظومه قرار گرفته اند.
در کهکشان تاریخ اسلام و اسلامیان زیباترین و پر فروغ ترین منظومه خورشید کربلا و ستارگان پرفروغ پرتوافشانی می کنند.
او در آسمان ظلمت زده عصر بنی امیه که فتنه ها همچون پاره های شب تار بر دین و فکر و حیثیت اسلامی مردم یورش برده بودند به آن ماه جلوه گری پرداخت که تنها ماه بنی هاشم بودن او را زیبنده نیست که او در کنار خورشید وجود امام حسین بدر منبر تمامی دلهای آکنده از عشق خدا و حقیقت بود. آری عباس تجسم راستین برادری وفاداری شجاعت کرامت و انسانیت بود. او حقیقت جویی نکته سنج و عاشقی دلباخته بود دلباخته حسینی و راه او دلباخته خدا و دین او را عهدی که با حسین بسته بود تا آخرین لحظه های حیات و فادار ماند.
در آخرین دقائق زندگانی پاک امیرالمؤمنین دست حسین در دست او قرار گرفت میثاق علی پیشوای راستین انسانها با او حمایت از حسین بود و عباس چنان کرد.
در عاشورا و در سرزمین کربلا ابلیس تجسم یافته در چهره کریه شمر به او امان نامه می دهد و او که عاشق پاکیها و ارزشها است چنان نه می گوید که انگشت حیرت همچنان در دهان تمامی شیطان صفتان مانده است.
دستی که در واپسین لحظات زندگانی پدر به دست حسین داده بود در انجام رسالت خویش و در پاسخ به میثاقی که بسته بود در راه خدا داد.