در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۹ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
29041

عباس؛ ماه همیشه تابنده

با كدامين واژه مي توان تورا سرود اي زلال سرايش زيباي ها در آن عرصه عطشناك تفتيده جوانمردي و مروت خاك پاي تو را بوسه زد و سيراب شد و بهترين غزل ايثار با ترنم نگاهت به س




با کدامین واژه می توان تورا سرود ای زلال سرایش زیبای ها در آن عرصه عطشناک تفتیده جوانمردی و مروت خاک پای تو را بوسه زد و سیراب شد و بهترین غزل ایثار با ترنم نگاهت به سوی خیمه ها شکفتن و سرودن آغاز کرد. در آن گذر لحظات که هر آن تمام پهنای مردانگی تاریخ را در خود رقم می زد، آدم انگشته به دندان خود را با دستان پاک نورانی تو ورق می زد و عشق ذره ذره ماهیت خویش را در لحظه لحظه با تو بودن را با تمامی هستی اش به نظاره ایستاده بود همه چیز به تمامی چشم شده بود و دهان باز کرده تا آب زلال زیباترین دلداگی ها قشنگ ترین افتادگی ها و با اقتدارترین دست رد کوفتن بر سینه وابستگی ها را بنوشد.
آب در عشق رسیدن به لب هایت چه مسرورانه سرود شادی را می سرود اما قصه چیز دیگری را دنبال می کرد تصویر جانی که در رسیدن به جانان پرپر می زند در نگاه ماه نقش بسته بود. خنکای نسیم سطح فراب چه جان نواز و موجهای علقمه عجیب وسوسه گر حیات مردگی بعد از امام است .
آ ب جاری در پای تو با زحمت بسیار خود را تا لبان تفتیده ی تو رسانده، تبسمی تا گونه های آب خط انداخته، نگاهش با تعجب تردید تو را دنبال می کند که نکند محبوب در نفس رس است و وصال دست ندهد، لحظه ای تا به آرزویش نمانده، آماده ی بوسیدن لبهای توست، برقی از چشمانش درخششی در لبان و دندان هایت می نوازد و در آرزوی ستردن گرد از چهره ات می باشد.
آسمان و زمین، همه چیزه مکث کردند و نگاه شدند تا این تلافی را ببینند، اما کبوتر جانت تپیدن می گیرد، نغمه ی عروج می سراید و نگاهت تا خیمه های عطش زده داغ کربلا پر می کشد، که شاید قبل از پرواز کبوتر عطشی از پر سوختگان حرم نشستن گیرد دستانت آب را رها می کند، آب نامراد ضجه زنان خود را در سینه فرات می بیند وآن گونه طینتی درد آلود و غمبار می افکند که برای همیشه تاریخ این بانگ نای سوز از فریاد فرات به گوش جان ها می رسد و فرات به سر به زیر و سینه کوبان از این درد جانکاه صورت خود را به زمین می ساید.
مشک به امیدی که مردای از تو برآرد، قاه قاه کنان آب را در خود می نوشد، ایثار از راه می رسد و با تمام قامت آن را بر دوش می گیرد، غیرت با همه قدرت در رساندن مشک گام بر می دارد، جوانمردی در پاسبانی از مشک باز و گشاده و معرفت با تمامی تفسیرش، پرده ها را افکنده و از پس نقاب ها چهره زیبای خود را نشان داده و اینک در آسمان ظلمت زده سیه روزان و خفاشان روزگاران به پرتو افشانی گام می گذاردو در رسیدن به ستارگان باید خیل ظلمت زده شب را در نوردد محبت به سوی کودکان پرپر شده آل یاسین پر می کشد، پر واضح است که شغلان و خفشان به هر مکری نخواهند گذاشت ساقی و امید غنچه های له له کنان به مقصود برسد سنگین دلان از کمین غدر بازوان ریزه خوار حیدر را نشان رفتند شیر خود را در میان روبهان بی بازو دید چهر ه امیدش در ساقی گری به انبوه یأس رنگ باخت مشک خود را در بغل گرم محبت جای داد اما چشم سیاهی سینه مشک را نشانه رفت و آب گوارایی که امید علمدار بود بر خاک گرم نشست و آب حیاتی جاویدان گشت . از دیگر سوی تیر کور دلی بر پرتو چشم ماه نواختن گرفت لبخند ماه و آفتاب در تلاقی با هم پایان یافت بانگ (در یافتن) پرواز کرد و عشق با نام تپیدنش زانوی غم محبت و ... کمال تفسیر خود را فهمیده بودند و سپاه تیرگی از کسوف ماه خرسند شده بود غافل از اینکه بدر ماهی جاودانه در آسمان همیشه انسانیت طلوع آغازید و قمر بنی هاشم در شب های جهل و تیرگی همه ظلمت زدگان قمر بنی آدم تمام روزگاران شد.
 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد