عباس آن اسطوره ای مردانگی و مقاومت از دست رفت. آری عبد صالح به سلف صالح پیوست و سر فراز و شادمان به لقاءالله نائل آمد. رادمردی از تبار انسانیت ناب و گوهری از دریای بیکران شرف و عزت از بیت آل عصمت و طهارت زندگی فانی را در عرصه نبردی قهرمانانه بدرود گفت و به صف آنان پیوست که در راه خدا کشته شدند و به افتخار ( بل احیاء عندربهم یرزقون) نائل آمدند.
یالیتنا کنا معه فنفوز فوزا عظیما ...
انسانهای قدر شناسی گوهری ارزنده تر ای جان خود که همانا روح منفوخ الهی است ـ ندارند که به پیشگاهش تقدیم کنند؛ آری آنها می گویند:
روحناک الفداء
پای ملخی نزد سلیمان بردن
عار است ولیکن هنر است از موری
هیچ فکر کرده اید که چرا امام اجساد شهیدان را صحنه کارزار خارج می کرد و در خیمه ای جای می داد. اما پیکر پاک عباس را در کنار نهر علقمه رها کرد و به خیمه گاه برگشت؟
قاسم را خودش آورد . جسد فرزندش علی اکبررا جوانان به دستور حضرتش به خیمه آوردند. سایر کشتگان اهل بیت را هم به هر نحوی بود به خیمه منتقل کردن . محال است که اصحاب مشمول الطاف سرور و رهبر و امام و پیشوای خود قرار نگرفته است و در میدان نبرد باقی گذاشته باشند . وگرنه در شب عاشورا اعلام فرمود که اهل بیت و خانواده ای نیکوکارتر و با وفا تر از اهل بیت خود و اصحابی بهتر و برتر از اصحاب خود نمی شناسد؟ چگونه ممکن است که الطاف بی کران حسینی اصحاب مشمول خود قرار ندهد و فقط اهل بیت را فرا گیرد؟ در روایتی از امام محمد باقر ع که خود در دوران کودکی در کربلا حضور داشته است نقل شده است : که سالار شهیدان کشتگان را در کنار هم قرار می داد و می فرمود: کشتگانی همانند پامبران و آل پیامبران .
یاران او همه و همه ، از عباد صالح خداوند بودند . گو اینکه آنان ، همچون ستارگانی بودند که ماه بنی هاشم ، از همه آنها پر فروغ تر و نوارنی تر !
راز این مطلب چیست که باید تربت پاک عباس از حرم مقدس و مطهر حسینی به دور ماند در حالیکه سایر شهدا همه در زیر بارگاه پاک سرور و سالار خود مدفون هستند؟
آیا جسد پاک عباس از کثرت زخم و جراحت و به واسطه قطع دست ها قابل انتقال نبود؟ آیا آن طوری که برخی از مقطع نویسان نوشته اند ، *عباس در آخرین لحظات زندگی برادرش برادرش حسین را به جدش پیامبر سوگند داد که او را به خیمه نبرد چرا که او به سکینه وعده آب داه و واز روی او شرم می کند؟
این احتمالات بعید است اگر مصلحت را امام در این می دید که عباس هم در مجمع شهیدان و تربتش مجاور تربت آنها باشد و حتما این کار را انجام می داد.
معلوم نیست که عباس لحظه ای که حسین به بالینش آمده بود زنده بوده و چنین تقاضایی کرده است که او را به خیمه نبرند.
پس راز دیگری دارد که آنهم دلیلی دیگر بر عظمت و صلاح و سداد و برازندگی این عبد صالح است.
گویا خداوند متعالی و ولی او یعنی سالار شهیدان ـ مصلحت را در این می دیدند که این تربت پاک جدای از تربت سائر شهداء باشد و خود جداگانه مطاف شکسته دلان و حاجتمندان قرار گیرد.
امامان و معصومان نیز برای عباس زیارتنامه ای دیگری دارند و توصیه می کنند که مشتاقان با اذن دخولی دگیر به بارگاهاش راه یابند.
و چه بهتر که طالبان ابتداء عباس و سپس امام حسین را زیارت کنند که او خود مفتخر به دربانی و پاسداری حسیین است و انسان تا دربان را نبیند به دیدار محبوب و معشوق نائل نمی آید!
اگر جسد او در جوار تربت پاک حسینی مدفون بود همانطوری که ماه در پرتو نور خورشید محو می شد. ماه بنی هاشم نیز در پرتو نور خورشید ولایت و امامت محو می شد و مقام و منزلتش مورد توجه کامل و دقیق زائران قرار نمی گرفت و این همه کرامات و برآورده شدن حاجات از او به ظهور و بروز نمی رسید .
آیا این حقیت در نظر امام نبود و آیا خود به مشیت الهی نخواسته که عباس را در آنجا تنها بگذارد تا باب حوائج حاجتمندان گردد؟!
در کامل الزیاره این قولویه آمده که امام صادق ع فرمود هنگامی که اراده زیارت عباس کنی بر دربار گاهش بایست و بگو : سلام خدا و فرشتگان ....بر تو !
همه علما و محققین مانند مقدید و سید بن طاووس و ابن ادریس و علامه شهید اول و اردبیلی و مجلسی و طبرسی و نوری .. در کتابهای از قبلی ارشاد و بحار و تحیه الزائر و اعلام الوری و الانوار النعمانیه و سرائر و منتهی و ... پذیرفته اند که تربت پاک عباس نزدیک فرات است و همان جائی است که امروز قبله دلها و مطاف مشتاقان و زیارتگاه عارفان و معراج سالکان است . همانجا که کانون کرامت و جایگاه خیرات و برکات و محل استجابت دعوات و نزول رحمت پروردگار است بنابراین جدائی این بارگاه خود دلیلی دیگر و سندی ظاهر و بارز بر تجلی صلاحیت و شایستگی این عبد صالح است و خواست خدا و سالار شهیدان این بود که باب توسل و ترنمی دیگر به روی دردمندان و شکسته دلان گشوده گردد و عباس هم جداگانه محط رحمت الهی و مطهر کرامات غیبی و منار انوار حقیقی و مجلای تجلیلات عوالم قدسی گردد و اگر از سایر شهداء جدایش نمی کردند مردم عاشق وشیفته آن عظمت و قداست مقام او را و تقرب او را به معشوق بی همتا آنگونه که باید و شاید نمی شناختند.
و یا بی الله الا ان تیم نورة ...
آری خداوندنمی پذیرد که نور خود را به امام نرساند.