بحث از ادبيات عاشورا، بحث تازه ئي نيست. به پيمانهء تاريخ عاشورا، قدامت دارد. اگر حادثهء كربلا را به عنوان يك فرهنگ تعبير و تفسير كنيم، بدون شك ادبيات آن نيز عمر چند برابر پيدا مي كند. بهر ترتيب ادبيات عاشورا، موضوعي است كه بايد از زواياي مختلفي مورد بحث و ارزيابي و نقد قرار گيرد. متأسفانه كمتر كسي را مي توان يافت كه با آن برخورد منتقدانه كرده باشد. كساني هم كه بحث كرده اند، بيشتر نگاه تخنيكي داشته اند تا نگاه دقيق نقدي. شايد دليل آن اين بوده است كه آن را نوعي رو در رويي با مذهب پنداشته اند ورنه نگاه منتقدانه به ادبیات عاشورا نه تنها به آن صدمه وارد نمي سازد بلكه به رشد و پويايي آن نيز كمك مي رساند. از اينرو لازم است تا نويسندگان و منتقدان، قلم را تيز تر ساخته با آن برخورد واقع بينانه نمايند.
ارچند پرداختن به ادبيات عاشورا از منظر يك منتقد براي اين قلم، نوعي خود برتر انگاري است اما مسووليت مسلكي ايجاب مي كند تا به حدوسع و مجال قلم، به آن پرداخته شود. لذا نخست بايد بدانيم كه منظور از ادبيات عاشورا چيست؟
چنانچه از نام آن پيداست. ادبيات عاشورا، به هر اثر ادبي گفته مي شود كه به حادثهء خونين كربلا اشاره اي داشته باشد يعني محتواي اصلي اثر را، قيام كربلا تشكيل داده باشد و اثر به خاطر آن به وجود آمده باشد.
اين برداشت يك بر داشت عمومي از ادبيات عاشورا است، اما عده اي، آن اثري را عاشورايي مي دانند كه سوز و گداز حادثهء عاشورا در آن انعكاس يافته باشد واز سوز دل صاحب اثر يا شاعر حكايت كند. بناء اشعاري كه به شكل سفارشي براي محرم و عاشورا سروده مي شود نماي واقعي از شعر عاشورايي نمي باشد. شاعري كه بدون ارادهء دل به سوگ سرايي مي پردازد، يقينا شعر عاشورايي نمي تواند بسرايد و هيچ گونه تضمين ماندگاري هم براي آن وجود ندارد.
اين هم يك طرز تلقي از ادبيات عاشورايي است كه بيشتر به خود شاعر توجه نشان مي دهد تا به شعر شاعر.
هر يك از دو ديدگاه مزكور، نگاه آئيني به عاشورا و ادبيات عاشورا دارد اما نگاه ديگر يك نظر فرا آئيني است كه از حيطهء مذهب و كربلا فراتر مي رود. در اين ديدگاه، انسان در نوع خودش مطرح است، عاشورا به مثابهء يك فرهنگ و مكتب سياسي- اجتماعي، آموزه هاي خود را تا دورترين نقطهء جهان به پيش مي برد. كربلا تمام ساحات ارضي جهان را در بر مي گيرد. عاشورا در همه زمان ها و تاريخ تكرار مي شود. حسين، در طول زمان تكثير مي گردد و بر افق آسمان مي تابد. آزادي، برابري و آگاهي موضوع هر جنبش اصلاح طلبانه حسيني در هر گوشه اي از عالم است.
بنابراين، هر اثر ادبي كه با اين پيام ها به وجود آمده باشد، اثر عاشورايي است. هر شعري كه داد خواهي و حق طلبي را فرياد كرده باشد، شعر عاشورايي خوانده مي شود. به اين ترتيب ادبيات عاشورا تنها در جغرافياي كشور هاي اسلامي محدود نمي ماند بلكه سايهء آن فراز افريقا و اروپا را نيز تحت چتر خويش شامل مي سازد.
با توجه به برداشت نخست كه ادبيات عاشورا را ادبيات مربوط به حادثه كربلا مي داند، اين چند نكته قابل تذكر است:
1. اشعار عاشورائي را مي توان به چند عنوان دسته بندي كرد:
الف) اشعار مدحي يا توصيفي
ب) اشعار روايي
ج) اشعار تأسفي و مصيبتي
د) اشعار تفكري
سوگ سرايي، بخش عمدهء ادبيات و شعر عاشورايي را تشكيل مي دهد. "نوحه" نوعي از اشعار مرثيه اي است كه براي مجالس وعظ و روضه سروده مي شود. خصوصيت آن اينست كه آهنگ ويژه و زبان گويايي دارد. كار و حرفه اصلي عده اي از شاعران، سرودن نوحه ها و مراثينامه ها است. اين گروه مي كوشد تا شنونده و مخاطب را از واقعهء عاشورا متأثر سازد، اشك او را به گونه هايش جاري نمايد. از اين جهت جنبهء عاطفي اشعار مرثيه اي بر ساير تكنيك هاي شعري مي چربد و از تفكر و انديشه كمتر مايه و بهره اي دارد.
2) اشعار عاشورايي خصوصا اشعار روايي، اطلاعات ناقصي را در اختيار مخاطب قرار مي دهد. گاهي شاعر تا آن حد به پيش مي رود كه اصل واقعه را فراموش مي كند و به صحنه آرايي و خيال پردازي رو مي آورد. دروغ هايي را نيز سر هم مي كند تا مخاطبش را بيشتر متأثر سازد و اشك از ديدهء او بيرون آورد.
3) چنانچه اشاره شد، شعر عاشورا ئي اكثراً شعر شعاري است. شعري است كه متكاي اساسي آن را شعار تشكيل مي دهد. صراحت و وضاحت، آن را از منظومهء شعر دور ساخته به نظم نزديك تر گردانيده است. بر اين اساس، تعدادي از نويسندگان عقيده دارند كه در ادبيات عاشورايي كار موفقي صورت نگرفته است. اغلب به شيوه كليشه اي وسطحي تكرار مي گردد. چيز تازه اي در آن نمي توان جستجو كرد.
4) نكته ديگري كه در اشعار عاشورايي به نظر مي رسد اينست كه جنبهء تراژديك آن قوي تر از جنبهء هنري آن است. به مظلوم نمايي قهر مانان حسيني زياد تر تاكيد مي گردد. عشق كه عامل عمده در واقعه عاشورا به حساب مي آيد، جدي گرفته نمي شود. چهرهء عاطفي داستان كربلا، اشكار تر از جلوه هاي ديگر آن تجلي مي یابد. به فلسفهء اصلي حماسهء عاشورا هيچگونه اشاره اي صورت نمي گيرد.
تعداد انگشت شماري از شاعران معاصر با ديد فلسفي به قيام حسين بن علي(ع) نگرسته اند. از آن ميان شهيد علامه بلخي آن را چنين بيان كرده است:
تأسيس كربلا نه فقط بهر ماتم است
دانش سراي و مكتب اولاد آدم است
از خيمه گاه سوخته تا ساحل فرات
تعليم گاه رهبر خلق دو عالم است
با سوز عشق نسبت بدعت مده رقيب
اسرار ها نهفته به شور محرم است