در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
شنبه

۳ مهر ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
29708

سیری در ادب عاشورایی و نگاهی به تجلی آن در ادبیات انقلاب اسلامی‏

مقدمه ادبيات، بي‏ترديد مظهر انديشه يك قوم و تصوير عمومي فرهنگ يا جامعه يا امت است كه بدان وسيله مي‏توان به اركان و جزئيات مهمي از تمدن و سنن آن مردم واقف شد. ادبيا


مقدمه

ادبیات، بی‏تردید مظهر اندیشه یک قوم و تصویر عمومی فرهنگ یا جامعه یا امت است که بدان وسیله می‏توان به ارکان و جزئیات مهمی از تمدن و سنن آن مردم واقف شد. ادبیات تجلیگاه عناصر معنوی و آزمانی تفکر آدمی است؛ و از آنجاست که می‏توان لطافت اندیشه‏ها و پاگیزگی ذهنها را دریافت و به میزان استعداد و گرایش صاحبان آن فرهنگ نسبت به مقوله‏های مشترک انسانی، از قبیل حق پرستی، حریت، جوانمردی و... دست یازید.
ادب و ادبیات در فرهنگ اسلامی، دیرزمانی به تمامی جلوه‏های تفکر اطلاق می‏شد و کاربرد گسترده‏ای داشت. روزگاری این واژه را بر خلق کریم و شرافت انسانی و تأثیر آن در زندگی مردم خاص و عام اطلاق می‏کرده‏اند. بعدها دایره شمول آن به معنای تهذیب نفس، شناخت و آموزش علوم و معارف نیز گسترش یافت و سرانجام پس از آن، به نحوی خاص بر شعر و نثر و آثار بلاغی دلالت یافت. " 1 " [در قرن سوم هجری] ادب به مفهوم ادبیش منحصر به کتابهای تعلیمی منشیانه شسته و رفته نبود، بلکه تمام رسالاتی را شامل می‏شد که سنت وسیع عربی - اسلامی - بر آن متکی بود و... موضوعات گوناگونی را در برمی‏گرفت که شعر و تاریخ و سیاست و معانی و بیان، مجموعه حکایت و اخلاق عمومی - از آن جمله‏اند، " 2 " پس سخن از ادبیات به معنای کلی آن سخن از تمامی ابعاد فرهنگی یک قوم است که در قالبهای خاص - شعر، نثر، کتب تاریخ... - و عام ادبی - مثل خطابه‏ها، رجزها و به طور کلی ادبیات شفاهی - جلوه می‏کند و ناگزیر این نوشتار نیز از این دیدگاه به مسأله ادبیات عاشورایی می‏نگرد.
پژوهنده‏ی تاریخ و ادب نسلهای اولیه اسلام، در حقیقت، با دو گونه ادب انسانی مواجه می‏شود: ادب و هنری که حماسه ساز در میدان نبود یا در عرصه فتنه‏ها و بلایا و به طور کلی در حوادث مهم عصر خویش از خود نشان می‏داد، و هنری که شاعر، نویسنده، تاریخ نگار و خطابه گوی و... به کار می‏بست، تا آن گونه‏ی نخست را به روی دیگران و آیندگان به تصویر بکشد؛ و اگر از چند شاعر و نویسنده‏ی دوران اولیه اسلام که هنوز در حال و هوای جاهلیت به سر می‏بردند و نان به نرخ روز می‏خوردند، بگذریم، این مسأله حالت عمومی و غالب فرهنگ و ادب اسلامی بود و بویژه - چنانکه خواهیم دید - ادب شیعی بدین صفت آراسته بود - تعبیر رساتر - ادب واقعی آن صحنه‏های نادر و درخشنده زندگی انسانهاست که به صور گوناگونی در اعصار بعد جلوه می کند و تنها یکی از آن جلوه‏ی شعر و نثر است که اکنون - در زمان ما - قالب اصلی ادب قلمداد می‏شود. پس در بررسی ادب عاشورایی و نیز ادبیات انقلاب اسلامی نمی‏توان تنها به قالبها بسنده کرد، بلکه بایستی بدان نقطه اصیل و نهاد باطنی این آثار نیز پرداخت که اساس انگیزش این صورتها بوده‏اند؛ و ما در این نوشتار به چنین قصدی وارد آن وادی بزرگ خواهیم شد، تا چه اندازه از آن بهره گیریم و چگونه ظرفیت خویش را از مظروف مقدس آن سیراب کنیم. و جز از این راه، چگونه می‏توان به ادب واقعه عظیمی چون عاشورا، پرداخت که حتی کلام عادی ناقلان آن دارای آهنگی عاطفی است و در ساده‏ترین روایات آن حادثه عظمی می‏توان شور و حال یک اثر بدیع ادبی را یافت و اینها جز به دلیل وفور آن شرافت و کرامت انسانی که در متن حادثه است (و گفته شد که این از معانی ادب است) چه علت دیگری می‏تواند داشته باشد و چگونه می‏توان در یک تحقیق بدین اصول بی‏توجه بود؟
پیش از شروع، تذکر چند مطلب، مهم می‏نماید:
1. قیام سالار شهیدان (ع) نهضتی است که در حقیقت بعثت ثانی اسلام محسوب می‏شود و از این رو تمامی جلوه‏های ظهور اسلام در زمان حضرت خاتم (ص) را می‏توان به نحوی در این نهضت سراغ گرفت، اما با فاصله‏های زمانی بیشتر و جلوه‏های گوناگون بدیهی است تفسیر و ارائه تصویر این جنبش بزرگ در جهان اسلام کاری نیست که بتوان آن را در یک مقاله یا یک کتاب ارائه کرد و یا حتی جنبه‏ای از آن را به طور کامل بررسی نمود؛ بنابراین سخن از ادبیات عاشورایی - در اینجا - نه سخن از تمام عاشورا و فرهنگ آن است و نه ادعای بررسی کامل حتی یک جنبه خاص از آن ادب و فرهنگ وجود دارد، بلکه نوشتار حاضر گزارش گونه‏ای، از انعکاس ادبی این نهضت عظیم در عصر وقوع آن و در عصرهای بعد از قبیل این گفته است که:

آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

2- از آنجا که نوعا در مباحث ادبی - بویژه وقتی صبغه تاریخی آن مورد نظر باشد - ادبیات را در دو گونه‏ی مکتوب و شفاهی مورد بحث قرار می‏دهند، ادبیات عاشورایی و ادبیات انقلاب اسلامی نیز از این تقسیم مستثنا نیستند، بلکه بدون آن نمی‏توانند کاملا شناخته شوند، زیرا قسمت عمده‏ای از این دو فرهنگ از طریق قالبها و صور ادبیات عام - همچون خطبه‏ها، ادعیه، رجزها، تعزیه خوانیها و شعارها، خاطرات، تابلو نوشته‏ها و ضرب المثلهای جنگی در ادبیات انقلاب اسلامی - قابل بررسی است. اما در اینجا روی سخن بیشتر با جلوه‏های مکتوب این ادبیات است و علت این ترجیح نیز آشکار است؛ زیرا ادبیات مکتوب (اگرچه از قالبهای غیر هنری مثل تعزیه خوانیها و تابلو نوشته‏ها فراهم آمده است) در طول زمان جای خود را در مسأله‏ی تعامل فرهنگی با فرهنگهای دیگر بازخواهد کرد و ودیعه یک نسل برای نسلهای دیگر است.
3- تطبیق ابعاد و مقایسه جنبه‏های نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی از دیدگاه ادبی مقوله‏ای است ظریف و شگرف و محتاج مجالی فراخ و آشنایی عمیق به خمیر مایه هر دو نهضت (یعنی ولایت) که بدون نظر بدان مسأله، همانندی از دید محقق دور خواهند ماند و چیزی جز تشابه صوری و شعاری را برای پژوهنده آشکار نمی‏سازد.
از طرف دیگر مضامین و شعایر انسانی - الهی دو نهضت آنقدر گسترده است که بررسی آنها خارج از حوصله این نوشتار است، و بعلاوه عواملی از قبیل اختلاف در قدمت یکی و جوان بودن دیگری، آشنایی امتهای گوناگون با نهضت عاشورا و متأثر شدن از آن و در مقابل، غربت نهضت اسلامی ایران در جهان معاصر و... موجب می‏شوند تا نتوان چنانکه لازم است از دید اجتماعی و تاریخی، آثار دو نهضت را در میان جوامع مختلف مقایسه کرد، و از همین قبیل است بعد ادبی دو نهضت. پس ناگزیر در اینجا بیش از آنکه بر مشابهت قالبها، صور، شیوه‏ها، سبکها و چهره‏ها نظر داشته باشیم، بر اصول، ارکان، پویایی، حرکت ساز بودن، معناگرایی (به جای تصویرگرایی)، حماسه پروری به جای مدیحه سرایی و مرثیه سرایی به جای تغزل گرایی و... تأکید خواهیم داشت و چشم انداز ادبیات دو جنبش معنوی بزرگ را از این زاویه خواهیم نگریست.
بر اساس آنچه گفته شد، در این نوشتار ابتدا به خاستگاه و سرچشمه‏های ادب عاشورایی خواهیم پرداخت و پس از آن انگیزش عواطف و جلوه‏هایی از ادبیات عام معاصر نهضت عاشورا و پس از آن مورد بحث قرار می‏دهیم و سپس به گسترش فرهنگ عاشورا و تجلی آن در ادب عام جامعه اسلامی اشاره خواهیم کرد. بعد از آن نوبت به شناخت برخی از چهره‏های معروف ادبیات شیعی - عاشورایی، در قرون اولیه اسلامی می‏رسد و آنگاه سخنی اجمالی از جلوه عاشورا در ادب پارسی و در پایان بعثت ثانی ادبیات عاشورا در ادبیات اسلامی ایران.

سرچشمه‏های ادب‏

رهبران ادب پرور قیام عاشورا

اینکه آیا نهضت عاشورا جدا از سایر تأثیرهایی که در فرهنگ اسلامی گذاشت و بازتابهای فراوانی که داشت، در زمینه ادبیات و شعر و نثر نیز مسلکی را پدیدار ساخت که در کنار دیگر مکاتب ادبی بتواند طرح شود، سخنی است در خور بحث و تحقیق - و گو اینکه می‏توان چنین ادعایی را هم چندان دور از واقعیت ندانست و نمونه آن «قصاید هاشمیات» در قرن دوم هجری است که از آن بحث خواهد شد و نیز «مرثیه معروف محتشم کاشانی» در ادب پارسی که هر دو نمونه معیار و سمبلی در ادبیات شیعی محسوب می‏گردند و شاعران زیادی را مجذوب خود ساخته و به تقلید و بسط آن شیوه کشانده‏اند. اما - همانطور که گفته شد - در اینجا سخن از روح حاکم بر مضامین ادبی است که منبعث از قیام عاشورا در پهنه ادبیات اسلامی راه یافت؛ ادبیاتی کوبنده و پویا و حق طلب و بی‏باک که هیچگاه اختناق عصر خلفای بنی‏امیه و بنی‏عباس نتوانست فریادش را فروبکاهد.
ریشه این ادبیات را پیش ازنهضت عاشورا، یعنی زمان پیامبر اسلام (ص) وقتی که علی (ع) را در واقعه غدیر به عنوان جانشین بلافصل خویش معرفی کرد، می‏توان یافت. پس از واقعه، «حسان بن ثابت» شعر بلندی را انتشار کرد و رسول خدا (ص) خطاب به او فرمود:
«لا تزال یا حسان مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک»:
ای حسان! پیوسته از جانب روح القدس تأیید خواهی شد، مادامی که ما را به زبان خود نصرت دهی»..
در اینجا دو نکته مهم و یک حقیقت تاریخی شگفت و عبرت آموز وجود دارد. آن دو نکته این است که زبان شعر مادامی که در خط ولایت باشد پسندیده است و دیگر آنکه آن شعر در حقیقت الهامی است از جانب خداوند و اندیشه‏ای است مقدس. و حقیقت شگفت‏آور اینکه این جمله چندین بار به وسیله ائمه اطهار (ع) درباره شعرای شیعی که شعری را در مرثیه حسین (ع) یا انعکاس ظلمی که به اهل بیت رفته بود، گفته‏اند، به کار رفته است. پس معیار شناخت شعر حق از شعر باطل و گمراه کننده همان است که در گفته پیامبر (ص) آمده است، زیرا همو درباره‏ی «امرؤ القیس» - شاعر معروف جاهلی - فرمود: «او کسی است که در دنیا نامی و آوازه‏ای دارد، اما در آخرت فراموش گشته است. وقتی روز قیامت فرارسد وی لوای شاعران را در دست دارد و آنان را به دوزخ راه می‏نماید.» " 3 ".
با عنایت به نکته فوق که در حقیقت یکی از لوازم تحلیل شعر عاشوراست، می‏توان ادب را از سرچشمه‏های زلال آن شناخت و سزاوارتر با بنیانگذاران مکتب ادب آشنا شد:

امام حسین

ادب حقیقی عاشورا با خود امام حسین (ع) شروع می‏شود و اوست که با انگیزش فطرتها شعر و ادب را نیز به وادی حقایق کشاند و در خدمت اندیشه متعالی قیام بحث قرار می‏دهد. شعر او شعر حضور در میدان آزمایش خداوندی و اذان قیام در راه خدا و میل به سوی قبله جهاد است. امام حسین (ع) البته شاعر شعر نیست. بلکه شاعر آن مضمونی است که شعر حقیقی حیات بدان نیاز دارد.
شاعر برای ساختن بیتهای شعر خویش، به واقعیتی نیاز دارد که آن را توصیف کند و با تخیل خویش آن را آنگونه که می‏خواهد جلوه‏گر سازد و نیز به احساسی محتاج است، تا سرشار از عاطفه و هیجان گردد و مسحور در اندیشه خویش به آفرینش بپردازد. بدیهی است که اگر یکی از این دو عنصر را در دست نداشته باشد، آن را به وسیله تخیل خود می‏سازد و به تصنع گرفتار می‏گردد. اما قیام حسین (ع) آنقدر سرشار از حقیقت و عاطفه است و چنان لبریز از احساس پاک بشری و فطرت ناب الهی که خود چون شعری تجسم یافته از اقالیم غیب عاری‏ترین ذهنها را هم به شعور خویش وامی‏دارد واز این روست که شاعران مکتب عاشورا - که ذکرشان خواهد آمد -، حتی گمنام‏ترین آنها که گاهی از سر ذوق و وجد معنوی - و نه از روی فن و هنر شعر - ابیاتی را سروده‏اند، بلندترین معانی و صادقانه‏ترین گفتارها را در قالبی ساده اما پرعاطفه ساخته‏اند. این دو عنصر، یعنی حادثه و احساس نهضت عاشورا، فطرتهای بیدار و اندیشه‏های جوانمرد نسلها را مجذوب خویش ساخت و مضمون مقدس قیام حق را تا اقصی نقاط تفکر و فرهنگ اسلامی نفوذ داد.
از وجود مقدس سالار شهیدان (ع) اشعار، قطعات و خطبه‏هایی نیز بر جا مانده است که نشان از لطافت اندیشه و ظرافت احساس (در عین استقامت عقیده و استواری عزم) وی دارد. ذکر نمونه‏ای از این کلمات در اینجا مناسب است. هر چند که او را با قیام خویش، ادب زندگی الهی را بنیان گذاشت و شعر ایثار را سرود و شعار حیات بشری را تعلیم داد.
در رثای امام و برادر خویش، امام حسن مجتبی (ع) - وقتی وی را به خاک سپرد - فرمود:

الا زلت ابکی ما تغنت حمامة
علیک و ما هبت صبا و جنوب‏

فلیس حریبا من اصیب بماله
و لکن من واری اخاه حریب‏

(همواره تا وقتی که کبوتری آواز می‏خواند و باد شمال و جنوب می‏وزد، برای تو خواهم گریست... غارت شده آن نیست که اموالش را ربوده‏اند، بلکه کسی است که برادرش را در میان خاک بپوشاند.)
شعر دیگری را نیز راویان به او منسوب کرده و معتقدند که بارها - از جمله در شب عاشورا - آن را زمزمه می‏کرده است:

و ان کانت الدنیا تعد نفیسة
فدار ثواب الله اعلی و انبل‏

و ان کانت الا بدان للموت انشأت
فقتل امرء بالسیف فی الله افضل‏

و ان کانت الاموال للترک جمعها
فما بال متروک به المر یبخل " 4 ".

(اگر چه دنیا به عنوان چیز ارزشمندی محسوب شود، اما پاداش خداوند [در آخرت] والاتر و ارزشمندتر است. اگر بدنها برای مرگ پدید آمده‏اند. پس برترین کار کشته شدن در میدان کارزار برای خداست. و اگر همه‏ی اموال زمانی به جا گذاشته خواهند شد. پس چرا آدمی برای چیزی که سرانجام ترکش می‏کند بخیل باشد؟
ابیات دیگری به روایت علی بن الحسین (ع) در شب عاشورا از زبان امام حسین (ع) شنیده شده است:

یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل‏

من صاحب و ما جد قتیل
والدهر لا یقنع بالبدل...

و الامر فی ذلک الی الجلیل
و کل حی سالک سبیلی " 5 ".

اف بر تو ای روزگار که چه بد دوستی هستی و چه اندازه در بامداد و شام یاران خود و بزرگان را کشته‏ای! و روزگار چیزی را به جای دیگری قبول نکرده و به بدل هم قناعت نمی‏کند، سر رشته‏ی کار در این باره به دست خداوند بزرگ است و سرانجام هر شخص زنده‏ای به راهی که من می‏روم خواهد رفت. [و آنان که چنین نمی‏کنند، زنده‏ی حقیقی نیستند.].
از امام (ع) گفتار و اشعار دیگری نیز روایت شده است که پس از این خواهد آمد.

امام سجاد

امام چهارم (ع) بزرگ‏ترین و مهمترین شاهد واقعه عاشوراست و بدیهی است که در سخن او می‏توان والاترین مضامین قیام حسین (ع) را سراغ گرفت. شرایط زندگی علی بن الحسین (ع) آنچنان بود که گنجایش قیام را نداشت و او - به علم امامت خویش - از طریق راز و نیاز و تعلیم دعا، باب جدیدی را برای طالبان مکتب ولایت گشود و صحنه دیگری را برای مقابله با فسق و ظلم روزگار فراهم آورد و از خود صحیفه‏ای را آفرید که نه تنها برای ادیبان و سخندانان، بلکه برای تمامی عالمان و عاشقان شریعت، منبعی جوشان از فطرت آدمی و بحری ذخار از گهرهای عرفان و ایمان به مبدأ هستی است؛ کتابی که آن را «زبور محمد» خوانده و برخی با «انجیل مقدس» " 6 " همتایش دانسته‏اند و دانشمندان شیعی و سنی نزدیک به پنجاه شرح و تفسیر بر آن نگاشته‏اند. " 7 ".
سید ساجدین (ع) احیای عاشورای خونین را در تعلیم ادعیه و آداب راز و نیاز و سخن گفتن با معبود می‏داند، و در زمانی که والیان بی‏کفایت و فاجر بنی‏امیه، شام و کوفه و مدینه و مکه را به ویرانه و قتلگاه هزاران شیعه و آزادیخواه بدل ساخته، کعبه را هتک نموده و مسجد پیامبر (ص) را از خون بی‏گناهان معترض به حکومت اموی رنگین می‏کنند... مردمان را متوجه ریشه همه این فلاکتها می‏سازد، که غفلت از یاد خدا و جایگاه آدمی در برابر اوست.
امام (ع) در عبادت و راز و نیاز آنقدر به خود سخت می‏گیرد، که از طرف «جابر بن عبدالله انصاری» مورد اعتراض واقع می‏شود که: ای پسر رسول خدا برای حفظ جان خود کمتر عبادت کنید [و خویش را این همه به مشقت نیفکنید]. اما امام جواب می‏دهد:
«یا جابر لا ازال علی منهج ابوی متأسیا بهما حتی القاهما» " 8 ".
ای جابر! پیوسته بر طریق پدران خود [علی (ع) و حسین (ع)] خواهم بود و بدانان اقتدا می‏کنم، تا زمانی که بدیشان بپیوندم. آنچه در اینجا شایان دقت و عبرت آموزی است، این است که امام (ع) شیوه خود را همان اقتدای به امام علی (ع) و امام حسین (ع) دانسته است و این بدان معناست که عبادت و دعا و راز و نیایش همان معنای اقامه عدل و قیام در برابر ظالم است. در حقیقت این کار تکرار عاشوراست و سیره امام چهارم (ع) اولین تکرار و دومین تصویر از نهضت حسین (ع) است، که مقدر بوده تا به صورت مکتوب هم برای نسلهای بعد باقی بماند.
گذری کوتاه بر ادعیه و مناجاتهای متعالی صحیفه امام سجاد (ع) نشان می‏دهد که حضرتش چسان سلاح دعا را بر ضد دنیا پرستان، غاصبان حکومت و ظالمان به کار گرفته و چگونه به اندیشه سازی تشیع پرداخته است. و بی‏سبب نیست که فرزدق، شاعر معروف و محب اهل بیت، متأثر از حالت روحانی وی و محسور جذبه‏های قدسی‏اش می‏گوید:

«من یعرف الله یعرف اولیه ذا
فالدین من بیته ناله الامم»

هر کس خدا را شناخت نیاکان این مرد را هم می‏شناسد؛ چرا که دین از خانه او به سایر امتها رسیده است.
در اینجا به عنوان قطره‏ای از دریا، قطعاتی از ادعیه امام چهارم (ع) را می‏آوریم که علاوه بر جنبه‏های ظریف سیاسی و جهادگرانه، بی‏شک خود از ذخایر نادر ادبیات اسلامی و فرهنگ شیعی است و منبع پرفیضی برای ادیبان، سخندانان، شاعران و... امت بوده است.
اللهم صل علی محمد و آله و حلینی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی بسط العدل و کظم الغیظ و اطفاء النائرة و ضم اهل الفرقة و اصلاح ذات البین و افشاء العارفة و ستر العائبة و لین العریکة و خفض الجناح و حسن السیرة... " 9 ".
و اعذنی و ذریتی من الشیطان الرجیم... و من شر کل سلطان عنید و من شر کل مترف حفید... و من شر کل صغیر و کبیر و من شر کل قریب و بعید و من شر کل من نصب لرسولک و لاهل بیته حربا من الجن و الانس...
(بار خدا! بر محمد (ص) و خاندان او درود فرست و مرا در گستردن بساط داد و فروخوردن خشم و فرونشاندن آتش فتنه و فراهم آوردن پراکندگان و اصلاح ذات البین و آشکار کردن کارهای پسندیده و پوشاندن رفتار نکوهیده و نرمخویی و فروتنی و خوشرفتاری و...، به زینت پارسیان بینا رأی... و مرد و فرزندانم را از شر شیطان رانده شده،... و از شر هر حاکم سنگر و شر هر خودکامه‏ی زور خشم... و از شر هر نزدیک و دور و از شر هر جنی و انسی که بر رسول تو و خاندان او به جنگ برخیزد... پناه ده).
باری. سخن گفتن از ظاهر و باطن دعای صحیفه نه در توران این مقاله است و نه لیاقتش - اما بررسی کوتاهی در دعاهای مأثور از امام سجاد (ع) - همچون دو نمونه‏ای که گذشت - می‏رساند که حضرتش با طرحی هوشمندانه و علمی امامانه ضمیرهای خفته و فطرتهای آفت زده و اندیشه‏های زمان خویش را با تذکار صلوات بر پیامبر (ص) و آل او - که در آغاز بیشتر دعاهای صحیفه آمده است - به سرزمینهای ناشناخته علوم اهل بیت دعوت می‏کند، و ذکر مکرر آل محمد را به همراه اشاراتی ظریف و کنایاتی لطیف از اوضاع نابسامان روزگار خویش به همه مضامین بلند ادعیه خویش - که تأویل قرآن است پیوند می‏دهد، تا جستجوگران اقالیم مناجات و حتی مردمی که گاه گاه از در تضرع و زاری به پروردگار روی می‏آورند، بدانند که بین این دو مخلوق قدسی ارتباطی عمیق و پیوندی ناگسستنی ایجاد شده است...
این پیام قیام عاشوراست که چنین مکتوب، اما پویا و اندیشه ساز به ترسیم مرزهای فکری تشیع می‏پردازد و در اثر همین تجلیهاست که شاعری چون «حمانی علوی» - شاعر قرن سوم و چهارم - اهل بیت (ع) و ائمه علیه‏السلام را چنین وصف می‏کند:

«یا عدیل القرآن من بین ذا
خلق و یا واحدا من الثقلین» " 10 ".

(ای همپایه‏های قرآن در میان مردم و ای آنان که یکی از دو یادگار گرانبهای پیامبرند). و «فرزدق» ویژگی رهبر ثانی عاشورا، امام سجاد (ع) را چنین می‏شناساند:

«من معشر حبهم دین، و بغضهم
کفر، و قربهم منجی و معتصم» " 11 ".

(او از گروهی است که دوستیشان دین است و دشمنیشان کفر، و قرب بدانها ساحل نجات و پناهگاه امن و امان است).

حضرت زینب

گفتیم که ادبیات هیچگاه محدود به قالبهای مکتوب نبوده است و قالبهای مکتوب آن هم تنها شعر یا نثر نیست؛ «خطابه» و «خطبه» در نزد اعراب و مسلمانان صدر اسلام از بزرگ‏ترین عوامل و ابزار فرهنگی محسوب می‏شد و تا قرون متمادی، اهمیتی که گفتار شفاهی - و هنر به کار رفته در آن - داشت، نوشته‏ها و مکتوبات از آن برخوردار نبودند. به عنوان نمونه، حجم زیادی از آثار به جا مانده از سخنان علی (ع) در قالب خطبه و خطابه بوده است که بعدها به صورت مکتوب در آمد...
از حضرت زینب (س) دو خطبه‏ی گویا و کوبنده در جریان وقایع بعد از عاشورا باقی است، که آرامش ناجوانمردانه مردم را به هم زد و آسایش ظالمانه حاکم را آشفت. این دو خطبه نه تنها از لحاظ واژگان و گفتار، بلکه از آن جهت که محصول حرکت عاشورا و چکیده جهاد و صبر اهل بیت بوده قابل توجه است و بخشی از ادب عاشورایی به شمار می‏رود؛ دو خطبه‏ای که شور آفرین‏ترین اندیشه‏ها را به بار آورد و اذهان خفته را اندیشناک کرد.
خطبه‏ی نخست در کوفه بود و خطابه‏های کوبنده‏ی علی (ع)، پدر زینب، را به یاد مردم می‏آورد:
الحمدلله و الصلوة علی ابی‏محمد و آله الطیبین الاخیار. اما بعد، یا اهل الکوفه یا اهل البخل و الغدر اتبکون فلا رقأت الدمعة و لا هدأت الزفرة... و هل فیکم الا الصلف و النطف و الصدر الشنف و ملق الاماء و غمر الاعداء او کمرعی علی دمنة او کفضة علی ملحودة الاساء ما قدمت لکم انفسکم ان سخط الله علیکم...
خطبه دوم خطاب به یزید و درباریان او در دارالحکومه‏ی شام:
الحمد الله رب العالمین وصلی الله علی رسوله و آله اجمعین. صدق الله سبحانه کذلک یقول: ثم کان عاقبة الذین اساؤا السؤآی ان کذبوا با یآت الله و کانوا بها یستهزؤن اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض... ان بنا علی الله هوانا و بک علیه کرامة؟... و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لا ستصغر قدرک و استعظم تفریعک و استکثر توبیخک لکن العیون عبری و الصدور حرمی... " 12 ".
(سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد (ص) و آل او پاکیزگان و برتران. ای کوفیان! ای مردم خدعه پیشه و مکار! آیا بر ما گریه می‏کنید؟! اشکهایتان خشک مباد و ناله‏هایتان خاموش نشود... شما جز خودستایی و فساد و کینه توزی و چاپلوسی بسان کنیزان و غمازی با دشمنان، هنری ندارید. شما گیاههای مزبله هستید و به نقره‏ای مانید که زینت قبرها شده است. چه بد توشه‏ای در آن جهان برای خود تهیه دیده‏اید؛ توشه‏ای که خشم خدا را برانگیخت...)
(خدای جهانیان را سپاس و بر پیامبر (ص) و آلش درود باد. خدای پاک و منزه راست گفت که: «کسانی که زشت کاریها کردند و به جنایت دست آلودند سرانجام کارشان بدانجا رسید که آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به مسخره گرفتند». ای یزید! گمان کردی که چون جهان پهناور را بر ما تنگ گرفتی... ما در نزد خدا خوار و بیمقدار شدیم و بر بزرگواری تو افزوده شد؟... اگر چه فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو وادار کرده است، ولی من تو را بسیار بی‏ارزشتر و کوچکتر از آن می‏دانم که با تو سخن بگویم. تو کوچکتر و حقیرتر از اینهایی، ولی چه کنم که دیدگان اشک فرود می‏بارد و سینه‏ها از آتش اندوه این مصیبت می‏سوزد...)
تاریخ شاهد است که این دو خطبه‏ی غیرت آفرین چگونه خواب گناه آلود مردم را بر هم زد و حرکتها ایجاد نمود و دربار یزید را آشفته کرد. بعدها حتی ادبا و شعرای بزرگ نیز در کلام و شعرشان به مضامین این خطبه‏ها و مشابه آن روی آوردند و بدانها تمسک کردند. چنانکه در همان ایام «سلیمان بن قته» در بیتی از مرثیه‏ی خود گفت:

«فان قتیل الطف من آل هاشم
اذل رقاب المسلمین فذلت» " 13 ".

(براستی که شهید واقعه‏ی طف از خاندان هاشم (با شهادت خویش) مسلمانان را سرافکنده ساخت (و با کشتن او) مسلمین خوار گشتند.)
و اشعار دیگری که ذکر آنها در جای خود خواهد آمد.

ادب در میدان حماسه

قدیمی‏ترین مقاتلی که وقایع عاشورا را به تصویر کشیده است، حاوی اشعار و رجزهای بسیار است که مجاهدان و یاوران حسین (ع) به هنگام مقابله با دشمن بر زبان جاری کرده‏اند؛ البته شعر و رجز خوانی - بویژه در جنگها - حالت عمومی آن عصر بوده، اما چنانکه گفته شد واقعه عاشورا به انگیزه‏ی احیای دین حقیقی اسلام صورت گرفت و آن عده قلیلی که همراهی امام را تا آخرین لحظه‏ها سعادت خود می‏دانستند، پاک‏ترین عواطف و نابترین عقیده‏ها را به نمایش گذاشتند و از این روی آخرین سخنان آنان - که اشعار و رجزهای در کارزار است - لاجرم چکیده تمامی شعار حیات آنان است و بحق سزاوار است تا همچون ذخایر ادب اسلامی بدانها نگریسته شود، همانطور که الهامبخش شعرا و ادیبان عصرهای بعد قرار گرفت...
این نکته را باید در این جا متذکر بود، اشعار و رجزهایی که در مقاتل ثبت شده است، اگر بعضی از آنها هم ساخته تاریخنگاران و مقتل نویسان باشد، بازهم خود نوعی از انعکاس عواطف و نشان دهنده میزان تأثیری است که در راوی یا شاهد واقعه داشته است.
یکی از جوانمردانه‏ترین وقایع تاریخ اسلام، پیوستن حر بن یزید ریاحی به امام حسین (ع)بود. وی هنگامی که به مبارزه با دشمن رفت چنین رجز خواند:

«انی انا الحر و مأوی الضیف
اضرب فی اعناقکم بالسیف‏

عن خیر من حل بارض الخیف
اضربکم و لا اری من حیف» " 14 ".

(من، حر بن یزید ریاحی پناهگاه این میهمانان (یعنی حسین (ع)و اصحابش) هستم؛ با شمشیر به کارزارتان آمده‏ام، تا از بهترین انسانی که سرزمین مکه در خود جای داده است (یعنی امام حسین (ع)) دفاع کنم و به همین سبب در کشتن شما هیچ ظلم و ستمی نمی‏بینم).
رجزهایی را نیز به عباس بن علی (ع) - سقای کربلا - نسبت داده‏اند، همانند:

لا ارهب الموت اذ الموت زقا
حتی اواری فی المصالیت لقا... " 15 ".

(من از مرگ نمی‏هراسم و فرار نمی‏کنم؛ زیرا مرگ از پیش من پرکشیده است (نمی‏ترسم) تا آنکه خود را در بین شمشیرها پنهان سازم).
و یا این رجز:

و الله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی... " 16 ".

به خدا سوگند، اگرچه دست راستم را قطع کردید، اما من تا ابد حامی دینم (که پیروی از حسین (ع)است) خواهم بود...
و یا:

یا نفس لا تخش من الکفار
و ابشری برحمة الجبار

مع النبی سید الابرار
مع جملة السادات و الاطهار " 17 ".

ای نفس! پرهیزی از کفار به خود راه مده، و بشارت خداوند انتقام گیرنده بر تو باد که (پس از شهادت) به پیشگاه پیامبر (ص) آن بزرگ نیکان و جمله‏ی بزرگان و پاکیزگان و اولیا خواهی رفت. و علی ابن الحسین (ع) (علی اکبر) به هنگام حمله بر دشمنان چنین فریاد برمی‏دارد:
«با شمشیر آن قدر بر شما می‏زنم تا خم شود و بتابد (چون این) ضربه‏ای است از سوی جوانی از بنی‏هاشم و اولاد علی (ع) (و دارای همان قدرت و شوکت است). امروز (تا جان در بدن دارم از پدرم حمایت می‏کنم و به خدا سوگند، این زنا زاده (ابن‏زیاد) نمی‏تواند درباره ما حکومت کند.»
از وجود مقدس سالار شهیدان (ع) نیز اشعار و رجزهایی در شب و روز عاشورا نقل شده است که خود، بحری است از تعالیم جهادگرانه و آزادیبخش او و نشانه تفکر بلند و عزم استوار و اراده بشکوه حضرتش در قیام بر ضد کفر و الحاد و انحراف. همچنین در روز نبرد برای دوبار سپاه دشمن را با خطبه‏های کوبنده مورد خطاب قرار داد، تا حجت را بر آنها تمام کرده باشد و در آن گفتار و اشعار بلندترین معانی را به گونه‏ای صریح و گویا در آورد، که خود سرچشمه‏ای از ادبیات حماسه است " 18 " و مجالی مستقل می‏طلبد تا به بررسی این ذخایر الهی بپردازیم. و اینک نمونه‏ای از آن رجزها:
امام (ع) در آخرین لحظه‏های نبرد چنین می‏خواند:
«مرگ پسندیده‏تر از شرمساری ناشی از ذلت است و شرمساری شکست (ظاهری) برتر از ورود در جهنم است (که با بیعت با یزید حاصل شود). " 19 ".
و در یک قصیده بلند - که ابومخنف روایت می‏کند - امام حسین (ع)پس از حمله‏ای بزرگ فرمود:

«یا لقومی من اناس قد بغوا
جمعوا الجمع لاهل الحرمین‏

... والدی شمس و امی قمر
فانا الکوکب و ابن‏القمرین‏

... امی الزهراء حقا و ابی
وارث العلم و مولی الثقلین‏

... ذاک و الله علی المرتضی
ساد بالفضل جمیع الحرمین‏

... عبدالله غلاما یا فعا
و قریش یعبدون الوثنین‏

... نحن اصحاب العبا خمستنا
قد ملکنا شرقها و المغربین‏

... ثم جبریل لنا سادسنا
و لنا البیت لنا و المشعرین... " 20 ".

(وای بر آن قومی که با ظلم خویش در مقابل صاحبان دو حرم (کعبه و مدینة النبی)، یعنی اهل بیت (ع) صف آرایی کردند و به جنگ آنها برخاستند... پدر من چون خورشید درخشان است و مادرم ماه آسمان ولایت، و من، ستاره‏ای که از هر دو ارث (ولایت) برده‏ام... (اگر نمی‏دانید آگاه باشید که) حقیقتا مادرم زهراست و پدرم وارث علم پیامبر (ص) و مولای هر دو جهان. به خدا سوگند، پدرم علی مرتضی (ع) برتر از تمامی مردم سرزمین مکه و مدینه بود؛ او نوجوانی کم سن بود و خدا را می‏پرستید، در حالی که تمامی قریش آن دو بت (لات و عزی) را می‏پرستیدند. ما پنج تن (محمد (ص)، علی (ع) زهرا (س)، حسن و من) همان اصحاب کساییم (و کسانی که با نصاری به مباهله برخاستیم و آن حدیث و آیه‏ی شریف در خصمان نازل شد)، که شرق و غرب عالم در ملک ماست. جبرئیل - ملک مقرب خداوند - با همه‏ی جلالتش - ششمین ماست و کعبه و مشعر و منی به یمن وجود ما برپاست).
آنچه ذکر شد تنها گوشه‏ای از ادبیات حماسه عاشورا بود؛ ادبیاتی که ادعا نبود، بلکه تصویر کارزار و ترسیم جهاد در راه خدا و کتاب بلندترین حماسه‏های روزگاران را تحقق بخشید. این ادبیات البته تنها محدود به جنگجویان نبود؛ بلکه اسرای اهل بیت، شاهدان صحنه، حتی برخی از سپاه دشمن، اشعار و قطعاتی را گفته‏اند که انصافا سزاوار تحقیق و پژوهشی مفصل است و در اینجا فرصت پرداخت بدانها نیست.

عاشورا در ادبیات عام

ادبیات عام در فرهنگ اسلامی - چنانکه ذکر شد - موضوعی است بس گسترده که سخن از آن و نشان دادن نفوذ یا تأثیر ادب عاشورایی در آن، پژوهشی مستقل و مفصل را می‏طلبد. تواریخ متعدد اسلامی - چه از طرف شیعه و چه از طرف اهل سنت - قیامها و حرکتهایی را بعد از نهضت عاشورا ثبت کرده‏اند، که همگی به نحوی متأثر از آن بوده یا دست کم با بهانه آن و گواه گرفتن حرکت حسین (ع) در مقابل مظالم حکومت وقت قیام کرده‏اند. و در این میان نباید فراموش کرد که هر کدام از آنها به نحوی در فرهنگ معاصر خود صاحب اثر بودند و در تاریخ، کلام، فقه، ادبیات و... مرام و مکتبی داشتند که به طور مستقیم منبعث از روز تعالیم نهضت و قیام به حق اهل بیت (ع) - و بویژه قیام عاشورا - در برابر ظلم و جور حاکمان بیدادگر بوده است... " 21 ".
در اینجا به عنوان نمونه به برخی از جلوه‏های این تأثیر در دو محور ذیل می‏پردازیم:
1- کتب تواریخ و متون دینی
2- ادبیات عامه و نگرش عمومی مردم - عام و خاص - درباره‏ی نهضت عاشورا
آنگاه در گفتار بعد، به طور خاص به برخی از شعرای بزرگ این مکتب، و موضوع آنان در برابر خلفای وقت، اشاره خواهیم کرد.

فرهنگ عاشورا در کتب تاریخ و متون دینی

پرواضح است که مسلمین از قرن دوم - و بعد از آن - اهتمام شدیدی به ثبت و ضبط وقایع تاریخی از خود نشان دادند، تا آنجا که برخی از کتب تاریخ، همچون تاریخ طبری، از ذکر کوچکترین روایات و حوادث، هر چند که راویان آن چندان مورد وثوق نباشند، فروگذار نکردند. آنچه مسلم است تاریخ نگاری در طول تاریخ اسلام - غالبا - متأثر از اوضاع سیاسی، برخورد حکومتها و گرایشهای فرقه‏ای بوده و بدین دلیل کشف و تحلیل مسائل تاریخی اسلام به سادگی امکان پذیر نیست، اما در این میان واقعه کربلا در کمتر تاریخی تصویر نگشت و غالب تاریخ نگاران آن را به عنوان حادثه‏ای اسفناک و دال بر فسق یزید و انحراف حکومت بنی‏امیه دانستند و البته این مطلب در میان امت اسلامی و در رهیافتهای فرهنگی کم تأثیر نبوده است.
از مقاتل مختلف - همچون مقتل ابی‏مخنف، مقاتل الطالبین، مقتل خوارزمی، لهوف سید بن طاووس، و نیز کتب معتبر تاریخی دیگر - که بگذریم، منابع بسیاری از تواریخ را می‏توان سراغ گرفت که با وجود تعصبهای فرقه‏ای خود که هیچگاه جانب انصاف را در نقل و تحلیل مسائل نگه نداشته‏اند، اهمیت و عظمت و حقانیت عاشورا آنان را متأثر ساخته است: به عنوان نمونه تاریخ طبری که انباشته از اسرائیلیات است و حتی در باب وحی به پیامبر نیز از ذکر احادیث ضعیف و مرسل و بی‏اساس خودداری نکرده، واقعه عاشورا را به طور مشروحی تصویر کرده است. یا ابی‏حنیفه دینوری که در کتاب خود - اخبار الطوال - رعایت خلاصه گویی، و بی‏طرفی در مسائل تاریخی را مد نظر داشته، هنگامی که نام حسین (ع) را می‏آورد، غالبا با ذکر «علیه‏السلام» از او یاد می‏کند، با آنکه حتی در مورد خلفای راشدین چنین نکرده است. " 22 " همچنین تاریخ نگاران دیگری همانند ابن‏حزم در المحلی (ج 11)، جاحظ در رسائل، ابن‏خلکان در تاریخ خود، ذهبی در سیرالنبلاء و... همگی احادیثی از پیامبر (ص) در مذمت یزید و معاویه آورده و مسأله عاشورا را واقعه‏ای جانگداز، دال بر فسق یزید و اختلال در امر اسلام آورده‏اند. " 23 ".
ابن‏خلدون، جامعه شناس و مورخ مشهور، با آنکه در تحلیل اصول امامیه هیچگاه منصفانه وارد نشده است، در مقدمه تاریخ خود امام حسین (ع) را «اسوة المجتهدین» خوانده و اجماع علمای اسلام را بر صحت خروج بر یزید - که فسق او آشکار بوده است - امری محقق و صواب قلمداد کرده است. وی هرچند توجیهاتی در باب سکوت دیگر بزرگان معاصر حسین (ع) نسبت به مخالفت با یزید ارائه کرده و امام (ع) را با «ابن‏زبیر» مقام پرست مقایسه نموده، اما حرکت سیاسی او و حکم فقهی کاری را که سالار شهیدان انجام داد، عملی طابق با موازین شرع خوانده و آن را نوعی اراده خدایی معرفی نموده است. " 24 ".
امام فخر الدین رازی متکلم و فیلسوف بزرگ اشعری مرام - که برخی از محققان مقام او را در کلام از امام محمد غزالی برتر می‏دانند - هنگام ذکر اهل بیت (ع) و بحث در باب مسائل فقهی و کلامی، آنان را برترین مردم دانسته و گفته‏ها و احادیث مأثوره از آنها را [که خود جلوه‏ای از ادبیات عام شیعی است] به عنوان حجت و دلیل قلمداد می‏کند. وی در ادعیه و مناجاتها نیز به سخنان ائمه تمسک می‏کند؛ مثلا در خاتمه کتاب کلامی خود الاربعین فی اصول الدین می‏گوید: و لنختم هذا الکتاب بالدعاء المأثور من اکابر اهل البیت (ع): اللهم یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح... [و بهتر است که حسن ختام این کتاب را به دعای یکی از بزرگترین رجال اهل بیت اختصاص دهیم که فرمود: اللهم] و می‏دانیم که این دعا از امام سجاد (ع) است و چنانکه گفته شد، جلوه‏ای است از ادبیات عاشورایی. " 25 ".
ابن‏مفلح حنبلی می‏گوید: ابن‏عقیل و ابن‏جوزی خروج بر امام غیر عادل را تجویز کرده‏اند و دلیل خود را نیز خروج حسین بن علی (ع) بر ضد یزید می‏دانند و بدان استدلال می‏جویند.
اینها صرفا نمونه‏هایی اندک از مصادیق تأثیر نهضت عاشورا در ادب به معنای عام کلمه در بعد فقهی، کلامی، سیاسی و تاریخی است... البته آنچه ذکر شد برگرفته از متون غیر شیعی بود و بررسی تأثیرات این نهضت در حوزه شیعی خود تفصیلی دارد که در این نوشتار نمی‏گنجد؛ بلکه اساسا قسمت اعظم فرهنگ شیعی به طور مستقیم سرچشمه از قیام عظیم عاشورا می‏گیرد و ادبیات عام شیعه، [فقه، تاریخ، ادعیه، شعر و...] چهره‏های مختلف اما متحدالاصول ادب عاشورایی است.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد