اشاره:
درایننوشتار،قصدنداریماستادمحمد علی مجاهدیرا معرفی کنیم؛ خود ایشان در پاسخهایشان بهخوبی آراء و نظرات خود را بیان کرده و در حقیقت خود را کاملاً به مخاطبان شناساندهاند... اما دیدیم در این مصاحبه ـ در هیچ جا ـ نتوانستهایم مراتب سپاس و تشکر خود را از ایشان ابراز کنیم؛ بزرگواریهای ایشان در حقّ ما نه قابل وصف است نه فراموش شدنی ... این چند سطر را نوشتیم که هم عذر تقصیر بیاوریم و هم از ایشان و همه خوانندگان محترم پوزش بخواهیم که بخشی از این مصاحبه را مجبوریم در شماره بعد تقدیم کنیم.
انشاء الله در شماره بعد ـ همزمان با ایام فاطمیه ـ بخش پایانی مصاحبه و نظرات استاد درباره شعر آیینی را خواهید خواند. الف) سئوالات عمومی
1. نام؟ محمدعلی
2. نام خانوادگی؟ مجاهدی
3. کی و کجا پا به عرصه گیتی گذاشتهاید؟ دوم فروردینماه، 1322 در قم.
4. شغل؟ تألیف، تحقیق و تدریس.
5. تحصیلات؟ لیسانسیه حقوق قضایی.
6. آیا این گفتوگو بخشی از هویت شما خواهد بود؟ میتواند نمایانگر بخشی از آن باشد!
7. اگر این گفتوگو شما را آنطور که هستید، منعکس نکند؟ حیف از وقتی که صرف پاسخ دادن به سؤالات کردهام!
8. سه توصیه برای پیشرفت؟ سؤال، خیلی کلی است و سؤال کلی، طبعاً پاسخ کلی میطلبد: مطالعه، انضباط، دقت وداشتن برنامه هدفمند.
9. سه عامل درجا زدن؟ عدم جدیت، متکی به دیگران بودن، غفلت از فرصتها.
10. رابطه شما با هنر؟ رابطه من با شعر و ادب، رابطهای تنگاتنگ است؛ از هنر خوشنویسی خوشم میآید؛ هر از گاهی، ترانهای هم میسازم.
11. اهل ورزش هستید؟نه چندان. در جوانی، تنیس روی میز را دوست داشتم و دو سال، مقام اول آموزشگاهی را داشتم.
12. بهترین ورزشکار را معرفی کنید. از کشتیگیران: شادروان غلامرضا تختی، و از وزنهبرداری: آقای رضازاده
13. آیا به گذشتهتان افتخار میکنید؟ مواردی در گذشته من وجود دارد، که تکرار آنها آرزوی من است.
14. یک آرزوی برآورده شده؟ سلامتی تنها پسرم.
15. از خدا چه میخواهید؟ توفیق خدمت، سلامتی و عاقبت بهخیری.
16. رنگ مورد علاقه شما کدام است؟ آبی آسمانی و بنفش ملایم و کمرنگ.
17. اگر شما جای ما بودید، چه سئوالاتی را از خودتان میپرسیدید؟ در عیبهای خودم کندوکاو میکردم
18. یک حرف شاعرانه: هنوز مصرعی از شعر زیستن باقی است!
این کلمات را در یک جمله تعریف کنید:
19. حج: یعنی خصلت نمرودی را فدای فطرت ابراهیمی کردن.
20. بقیع: یعنی مظلومیت همیشه خاموش و هماره گویا!
21. کربلا: کعبهای که «کعبه»، حسرت طواف آنرا دارد.
22. اگر نقاش بودید، کربلا را چه رنگی میکشیدید؟ به رنگ خدا، به رنگ بیرنگی!
23. وظیفه یک جوان در جامعه امروز چیست؟ طرح نوینی درافکندن، نابهسامانیها را ازمیانبرداشتن و اشتباهات دیگران را جبران کردن و این جمله را سرمشق خود قرار دادن، که: «زمان زمانه ساختن است».
24. اعتقاد شما به نسل سوم؟ نسلی که من میبینم، نسلی است پر توان، نستوه و بشکوه، و افتخار آفرین.
25. رمز موفقیت یک جوان؟ خود را باور داشتن و به آینده، امیدوار بودن.
26. از عشق بگویید: عشق، اگر عشق باشد، جز ناکامی رهآوردی ندارد و در این ناکامیهاست که میتوان به لذّت بیدلانگیها پی برد، و وصال، نقطه پایان عشق را رقم میزند، همین!
27. اگر عشق را از زندگی بردارند؟ با جهنم فرقی ندارد!
28. عشق مجازی و حقیقی دارد؟ عارف میگید: «بلی»، و غیرعارف میگوید: «نه!»
29. از علایق خود بگویید: من کشته محبتام. زیبایی را با تمام مظاهر آن دوست دارم و عشق را، که زیباترین است.
30. روزهای بارانی چه حالی دارید؟ همیشه احساسم این بوده است که چشمی در درون من میگوید و شوقی که از این گریه بیاختیار به من دست میدهد، در روزهای باران به اوج میرسد و برقراری این ارتباط عاطفی، همیشه برای من بشارتی به همراه داشته است؛ که نه گفتنی است و نه نوشتنی.
31. اهل شیرینی هستید یا ترشیجات؟ شیرینی را بیشتر دوست دارم؛ ولی از ترشی ملایم هم بدم نمیآید!
32. اهل شیرینکاری چطور؟ گاهی!
33. آخرین شیرینکاری؟ قرار بود یک شیشه ترشی بخرم، یک جعبه شیرینی خریدم!
34. در سختترین شرایط به چه فکر میکنید؟ باید صبور بود و تحمل کرد.
35. راز و نیاز با خدا را تعریف کنید. رنگینکمانی از عاطفه زلال و سرشار از شور و حال، که گلگشت ماورایی ما را به تصویر میکشد.
36. فکر میکنید شهادت برای شما دست یافتنی است؟ راه شهادت، بنبست ندارد.
37. یک حرف برای همیشه؟ مرنجان و مرنج!
38. پنج کلمه کلیدی؟ پرستش، کوشش، بخشش، بخشایش، آمرزش.
39. فکر میکنید آدم موفقی هستید؟ چرا؟ نسبت به فرودستان، بلی و نسبت به فرادستان، خیر!
40. مردن یعنی؟ خوابی که راستتر از بیداری است!
41. تولد چیست؟ از نشئهای به نشئه دیگر آمدن و از خودمردن، تولد دوبارهای است، در همین دنیای خاکی با فطرت پاک و افلاکی.
42. سکوت یا فریاد؟ هر دو لازمه زندگی است؛ نه سکوت، جای فریاد را پر میکندو نه فریاد، جای سکوت را میگیرد.
43. خسته نشدید؟ از شما باید پرسید!
44. به عنوان زنگ تفریح، زیباترین خاطره زندگی خود را برایمان تعریف کنید.
از میان خاطرههای دوست داشتنی، انتخاب یکی از آنها به عنوان زیباترین، برایم دشوار است؛ زیرا هرکدام از آنها ویژگیهایی دارند که در خاطرههای دیگر نیست. برای آنکه به این سؤال، پاسخی داده باشم، یکی از آن خاطرهها را انتخاب میکنم.
پیش از آنکه پسرم به دنیا بیاید، مرحوم پدرم به خوابم آمد و گفت: «چهل روز دیگر، خداوند به تو پسری عنایت خواهد کرد؛ نام او را «محمد مهدی» بگذار.» و همانگونه که پدرم گفته بود. درست چهل روز بعد، پسرم به دنیا آمد. قابلهای که در زایشگاه ایزدی او را به دنیا آورده بود، برایم پیغام فرستاد که من حقی به گردن فرزند شما دارم و از شما میخواهم او را محمدمهدی بنامید؛ زیرا وقتی که به دنیا آمد، قیافه و شکل ظاهری او مرا به یاد تنها پسرم انداخت، که سالهاست به خارج از کشور رفته و از او بیخبرم؛ میخواهم دلم را به این خوش کنم که محمدمهدی دیگری هم در قم هست که میتوانم گهگاه از او دیدن کنم و به این بهانه، دوری فرزندم را تحمل نمایم.
به نظر شما این اتفاقها را نباید جدی گرفت؟
45. دردناکترین لحظه عمرتان؟ درگذشت پدرم.
46. مهمترین حادثه در طول تاریخ انقلاب؟ رحلت امام بزرگوار(ره)
47. انقلاب را به چه قیمتی خریدیم؟ انقلاب، یک ودیعه بزرگ الهی بود که به ملت همیشه سرافراز ایران به دلیل فداکاریهای که داشت، اعطا شد.
این واژهها چه نسبتی با هم دارند؟
48. سیدالشهدا(ع) و عاشورا: اگر عاشورا را به منظومه شمسی مانند کنیم، خورشیدی جز وجود نازنین حضرت سیدالشهدا(ع) ندارد.
49.صاحبالزمان(عج)و جمعه: خورشیدی که در این روز، از جانب غرب، درخشیدن خواهد گرفت.
50. شهید و انقلاب: اگر انقلاب را به یک دیوان فاخر شعر تشبیه کنیم، بیت الغزلی زیباتر از شهید نخواهد داشت
51. آزادی یعنی چه؟ از حقوق قانونی، کاملاً برخوردار بودن.
52. دین چیست؟ دستورالعملی آسمانی، برای افلاکی کردن خاکیان.
53. رابطه دین و آزادی؟ حدود واقعی آزادی را دین مشخص میکند و آزادی، یکی از زیرمجموعههای حاکمیت دینی است.
54. یک ذکر؟ ذکر یونسیه: لااله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین.
55. به کدام زیارتنامه و دعا انس دارید؟ زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره.
56. از کدام فراز آن بیشتر لذت میبرید؟ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک...
57. اگر قرار باشد به زیارت آقا امام زمان(عج) نایل شوید، اولین جملهای که میگویید، چیست؟ فقط آینه گردانی میکنم؛ همین!
58. خوشبختی در چیست؟ در عفاف، کفاف و سلامتی
59. اگر دوباره به دوران کودکی بر میگشتید، در جواب انشای «علم بهتر است یا ثروت؟» چه مینوشتید؟ البته علم؛ به شرط آنکه ما را از ثروت دیگران، بینیاز کند!
60. تکیهکلام شما چیست؟ یا علی!
61. کدام شخصیت در طول تاریخ، بیشترین تأثیر را در زندگی شما گذاشته است؟ امیرمؤمنان علی(ع)
62. ما را نصیحت کنید. کی نصیحت کردهام، که بار دومش باشد؟!
63. اگر در اینکار فعلی که هستید نمیبودید، چکاره میشدید؟ یک حقوقدان.
64. دنیا چه مزهای است؟ آمیزهای از تمام مزهها.
65. الان احساستان چیست؟ راحتید؟ بفهمی نفهمی، دارد حوصلهام سر میرود!
66. ما را مهمان یک بیت شعر کنید که اکنون به ذهنتان خطور کرد...:
گرچه پابندتنم، جانم زجانان دور نیست
مرغ عاشق در قفس هم، سیرگلشن میکند.
67. موقع عصبانیت چه میکنید؟ مرتب قدم میزنم!
68. اگر قرار باشد یکی از آرزوهایتان همین الان برآورده شود، چه آرزویی میکنید؟ ظهور حضرت ولی عصر(عج)
69. فکر میکنید شهادت چه رنگی است؟ شهادت، اسیر رنگ نیست و در چارچوب رنگ هم نمیگنجد.
70. احساس شما هنگام زیارت حرم حضرت علیبنموسیالرضا(ع) چیست؟ گلگشت در بهشت.
71. چند فرزند دارید؟ رابطه شما با آنها چگونه است؟ سه فرزند دارم و رابطه من با آنها رابطهای صمیمی و خودمانی است.
72. بهترین صدای طبیعت؟ ریزش آبشار.
73. چقدر اهل شوخی هستید؟ از شوخی بدم نمیآید. گاهی شوخی لازم است و نمک زندگی است
74. منفورترین انسان؟ آدم حسود، ممُسک و تنگنظر
75. یک وظیفه همگانی؟ محبت کردن به همه، حتی در حقّ دشمنان.
76. اولین کتابی که خواندهاید؟ دیوان غزلیات حافظ
77. آخرین کتابی که خواندهاید؟ کجاوه سخن، تألیف اسدالله بقایی نایینی
78. مهمترین دغدغه شما در حال حاضر؟ پایان کار پژوهش جامع الاطرافی که پیرامون شعر آیینی در زبان فارسی دارم.
79. چقدر نقدپذیر هستید؟ اگر نقد بهجایی باشد، از ژرفای دل پذیرایم. گاهی شعرم را برای شاعران جوان میخوانم و نظر آنان را جویا میشوم.
80. ویژگیهای یک شاگرد خوب؟ تلاش در فراگیری، دقت نظر و حقشناسی.
81. آخرین مضمونی که با ذهن شما کلنجار میرود؟ اینکه، پرجاذبهترین جلوه پارادوکسی عاشورا، در کدام صحنه است؟
82. بهترین شاگرد شما؟ اجازه بدهید که به این سؤال، پاسخی ندهم؛ چون برای تمام عزیزانی که با من سروکار داشتهاند، احترام قائلم و دوستشان دارم.
83. اگر بخواهید درددل کنید؟
از هرچه خبر هست درین شهر به جز عشق
من بیخبرم؟ یا خبری نیست درین شهر؟!
84. برایمان از رابطه عشق و عقل بگویید.
به نظرم درباره«عقل» و «عشق» خلط بحثی پیش آمده و عقل مالاندیش و مصلحتبین و خودنگر را با عقلی که عرفا و حکما از آن یاد میکنند، یکی دانستهاند؛ در حالی که اینگونه نیست! اگر در شعر ما به «عقل» میتازند به علت شعور و وقوف و آگاهیهایی که دارد نیست، بلکه به خاطر مال اندیشیهای دنیاباورانه اوست که با اندیشههای بیدلانه نمیسازد و خردورزان بصیر و عرفای روشنضمیر، برای «عقل» جایگاه والایی تعریف کردهاند و بر این باورند که بُعد وقوفی عقل در اطوار بیدلانه و عارفانه، مجال بروز و ظهور پیدا میکند و کشف و کرامات مردان خدا ریشه در همین امر دارد و برخی پا را از این حد هم فراتر نهادهاند و معتقدند که: عقل و عشق، به موازات و در عرض هم حرکت نمیکنند، بلکه عقل با عشق، یک رابطه طولی دارد و سرانجام، عقل کمال یافته و راهرفته به عشق میرسد، و در اینجاست که دویی از میانه برمیخیزد و سرانجام، عشق است که حرف اول و آخر را میزند.
85. راستی نظر شما درباره اسم مجله ما چیست؟ اگر شیوه مجله شما بر پایه گفتمان، مبتنی باشد، عنوان بسیار با مُسمّایی است.
86. اگر جای مصاحبهکننده بودید، چه سئوالی را هرگز نمیپرسیدید؟ سوالی که برای مصاحبه شونده، دشمنتراشی کند!
87. قول میدهید برای ما دعا کنید تا در انجام وظیفه و کسب توفیق الهی موفق شویم؟ قول میدهم، آن هم قول مردانه، که از دعای خیر برای شما عزیزان و کلیه کسانی که در عرصه فرهنگ و ادب و معارف اسلامی قلم میزنند، غفلت نکنم واز شما نیز این انتظار را دارم، با قلب پاک و باطن آینهواری که دارید، به ما پیرمردها نیز، که لنگان لنگان در این حوالی قدم میزنیم، دعا کنید.
88. از اینکه قبول کردید مصاحبه کنید، پشیمان نیستید؟ هرگز! ولی اصلاً فکر نمیکردم که تعداد سؤالات و موضوعات، این اندازه زیاد و گسترده باشد.
89. حرف آخر؟ یا علی!
1. مشکلات شعر امروز ـ بهویژه شعر جوان ـ چیست؟
شعر امروز با همه افت و خیزهایی که تاکنون داشته، نتوانسته است سمت و سوی حرکتی خود را مشخص کند. گاه با تأثرپذیری از شاعری مطرح و نامآشنا در جهت آفرینش آثار خاصی حرکت میکند، ولی با افول آن کوکب، دُرّی در دامن شبهای تاری ـ که دیگر حرف تازهای برای گفتن ندارد ـ به دنبال کورسوی ستارهای دیگر که درست در جهت عکس حرکت پیشین قراردارد، به راه میافتد! و پس از چندصباحی گشت زدن در آنحوالی، جاذبههای شعری و اندیشگی شاعری دیگر، او را از ادامه دادن به آنراه باز میدارد و بهناچار در اقلیم دیگری که آبوهوایی کاملاً متفاوت دارد، خیمه میزند و ... اینسردرگمیها، از اندیشههای پویای شاعرانه کلاف سردرگمی میسازد که آغاز و پایان خود را با گرههای کور، پیوند دادهاست! به نظر من هنوز ستارهای در آسمان شعر معاصر ندرخشیده است که بتواند برای نسل فعلی شعر فارسی ازهرجهت دلربایی کند و جمال جمیل شعر او با گذشت حتی یکدهه پرچین و چروک نگردد. دولتهای مستعجلی که تاکنون در قلمرو شعر معاصر خوش درخشیدهاند؛ عمری گاه به کوتاهی یکرنگینکمان داشتهاند که برای چندصباحی در فضای بارانی و مهآلود شعر، نظرها را بهجانب خود معطوف داشتهاند، و گاه عبور یک شهابسنگ را در آسمان خاطرهها تداعی کردهاند. شعر امروز نیاز به التهاب خورشیدی دارد که جان دوبارهای به پیکر نیمهجان او بدمد و او را از این خواب کسل کننده صبحگاهی بیدار کند و او را به تلاش و حرکت وا دارد.
مشکل دیگری که شعر امروز بهویژه شعر جوان ما با آن روبهروست، فقر محتوایی است. شعر امروز ما خصوصاً در این دودهه اخیر منتهای تلاش خود را کرده است که بدون پشتوانه شعر سنتی و گنجینههای ارزشمندی که دارد، راه دیگری را فراروی خود باز کند و بر قلمرو بلامنازعی از گستره شعر فارسی حکومت نماید که شاکله نظام مند خود را داشته باشد، ولی علیرغم تصرف چندین قله مرتفع، به علت فقدان عِدّه و عُدّه بهناگزیر از آنها فرود آمده است. شعر جوان ما به عروسکهای زیبای ویترینی میمانند که از دور، نظر انسان را به خود جلب میکنند ولی وقتی که آنها را از نزدیک لمس میکنی تازه میفهمی که جان ندارند و بیروحاند و سرد؛ اگر هم حرفی میزنند، به برکت نواری است که دیگران پرکردهاند، و خودشان حرفی برای گفتن ندارند! اگر در دوره تیموریان، شاهد افول تدریجی سبک «عراقی» هستیم و شیوه بیانی«وقوع» و پس از آن «واسوخت» مد روز میشود، به خاطر آن است که سبک «عراقی» جاذبههای بیانی خود را از دست داده و شاعران، حرف تازهای برای گفتن نداشتند. سبک «وقوع» و «واسوخت» نیز عمری به کوتاهی بانیان خود: «بابا شهیدی قمی» و «وحشی بافقی» و «هجری تفرشی» داشتهاند و سبک «اصفهانی» که بعدها دوره کمال خود را در هند سپری میکند و به سبک «هندی» مشهور میشود، به خاطر رویکرد افراطی شاعران به مقوله مضمونیابی و غفلت از ساختار بیرونی شعر با مشکل اساسی روبهرو میشود و در دورة زندیه نهضت بازگشت ادبی شکل میگیرد، تا آبرفته را بهرغم خود به جوی برگردانند؛ ولی توفیق چندانی نصیب شاعران بلندآوازهای چون «آذربیگدلی» و «سیدعلی مشتاق اصفهانی» و «هاتف» در این مسیر نمیگردد. شعر معاصر ما باید از این اتفاقات ادبی درس میگرفت، که نگرفت؛ وآنقدر به ساختار لفظی و شاکله بیرونی شعر پرداخت که بهتدریج از درونی تهیشد و امروز میبینیم که چهاندازه از فقر محتوایی رنج میکشد. بیاعتنایی به گنجینههای ارزشمند شعر کهن پارسی، تاوان سنگینی دارد که باید پرداخت و ما هماینک سنگینی این تاوان را بر دوش شعر معاصر احساس میکنیم.
2. در نقد آثار ادبی از چه منابع و چه شیوههایی استفاده میکنید؟
یکی از علل مهم بیسروسامانی شعر معاصر و رکود ملموس آن، گرمی بازار نقد است. نقدی که غالباً مبتنی بر نظرات شخصی است و هرکس به خود اجازه میدهد که در این میدان، عرض اندام کند و آرای شخصی خود را به صورت وحی مُنزل به شاعران جوان تحمیل نماید. در تاریخ ادبیات فارسی وقتی که بازار نقد، رواج نامعقولی میگیرد، شاهد افت و رکود شعر فارسی هستیم؛ مانند زمانه «حزین لاهیجی» در سده دوازدهم هجری که آنقدر بر قامت تازه قد کشیده سبک اصفهانی (= هندی) تازیانه زدند که از نفس افتاد و در زمانه ما نیز همین تجربه تلخ درحال تکرار شدن است.
امروز خوشبختانه، منابع گرانسنگی در زمینه نقد آثار ادبی خصوصاً شعر فارسی در دسترس ما قرار دارد و با بررسی و مطالعه دقیق آنهاست که میتوان به مؤلفههای مطرح در نقد آثار معاصر دست یافت. برای نمونه میتوان از این آثار، نام برد: هنجار گفتار اثر سیدنصرالله تقوی؛ چشمه روشن و دیداری با اهل قلم نوشته دکتر غلامحسین یوسفی؛ صورخیال و موسیقی شعر، اثر دکترمحمدرضا شفیعیکدکنی؛ فنون شعر و کالبدهای فولادین آن، تألیف دکتر مهدی حمیدی؛ طلا در مس نوشته دکتر براهنی، کلیات سبکشناسی تألیف دکتر سیروس شمیسا، صورمعانی شعر فارسی تألیف دکتر پوران شجیعی، از صبا تا نیما نوشته یحیی آرینپور، پیرامون شعر نوشته ضیاءالدین ترابی و ...
3. «جاودانگی» و «زبانزد شدن» یک اثر ادبی به چه عواملی بستگی دارد؟
در این مجال کوتاه میتوان فهرست، گونهای از این عوامل دخیل در جاودانگی آثار ادبی را ارائه کرد:
1. نگاه جامع و فراگیر 2. جاذبههای بیانی 3. غنای محتوایی 4. بداعت و تازگی موضوع 5. از اندیشه نوبر خوردار بودن 6. قدرت برقراری یک ارتباط تنگاتنگ عاطفی با مخاطبان
4. حضرتعالی در این سالیان اخیر،در کنار شاعری، تألیفات ارزشمندی داشتهاید؛ در میان این تألیفات، به کدامیک، بیشتر علاقه و دلبستگی دارید؟
معمولاً انسانها تمامی فرزندان خود را دوست دارند و آثار هر محقق و پژوهشگری در حکم فرزندان روحانیاویند؛ ولی غالباً خاطره اولین اثری که به دست چاپ سپرده میشود در خاطر انسان باقی میماند. در سال 1345 که فقط 23 سال داشتم، به دستور یکی از اولیای خدا نسخههای چاپی و غالباً مغلوط گنجینه اسرار «عمان سامانی» و نیز غزلیات «وحدت کرمانشاهی» را پس از مقابله و تصحیح و تحشیه به چاپ رساندم. این اثر که تاکنون بیش از 19 بار تجدید چاپ شده و چاپهای اخیر اضافاتی نسبت به چاپهای پیشین داشته است، مورد اقبال بیسابقه شیفتگان فرهنگ عاشورا قرار گرفت و قرائت عرفانی اینفرهنگ همیشه مانا در فاصله زمانی بسیار کوتاهی، جای خود را در محافل ادبی و در میان صاحبنظران باز کرد و امروز از عمان سامانی به عنوان آفریننده بهترین اثر منظوم عاشورایی در بعد عرفانی یاد میشود.
تاکنون بیش از 35 اثر در موضوعات مختلف تألیف کردهام که دو کتاب «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی» و «سیمای مهدی موعود در آیینه شعر فارسی» از بار پژوهشی بیشتری برخوردارند و همین دو اثر به ترتیب در سالهای 81 و 82 به عنوان بهترین اثر عاشورایی و کتاب ممتاز سال برگزیده شدند. البته رنجی که در تدوین تذکره شعرای عاشوراییسرا کشیدهام قابل مقایسه با سایر آثارم نیست و قرار است با عنوان «کاروان شعر عاشورا» در سه مجلد به چاپ برسد. انشاءالله.