در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۴ مهر ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
29811

چشم انتظار روشنی

در سياه آباد اين ويرانه ها بين مردم مردمي از جنس دود سايه هاي ناگزير از زندگي مردم بي درد اين فصل كبود فصل غربت فصل غم فصل دروغ فصل تلخ آرزوهاي محال فصل در خود مردن از


در سیاه آباد این ویرانه ها بین مردم مردمی از جنس دود
سایه های ناگزیر از زندگی مردم بی درد این فصل کبود
فصل غربت فصل غم فصل دروغ فصل تلخ آرزوهای محال
فصل در خود مردن از شب دم زدن فصل آدمهای پست بی وجود
تا که انسان در خودش تبعید شد نوبت ویرانی خورشید شد
دست سردی از میان سینه ها آخرین حجم مخبت را ربود
آدمیت مرد پستی پا گرفت لحظه های بی کسی معنا گرفت
وحشت از عمق سیاهی جاری است شاعری از ترس جان شب را سرود
تا که باید از خدا حرفی نزد،ذره ذره قطره قطره آب شد
بغض را در حنجره محبوس کرد،بی صدا زخم دل خود را گشود
یا شبیه مردگان در خود نشست مثل آدمهای بی غم گریه کرد
مثل حس کهنه ی یک آدمک هر خداوند محالی را ستود
آه اینجا که ستم الزامی است مرگ آدمهای عاشق حتمی است
چشمهای منتظر را می کشند باید از جنس شقایق ها نبود
هر طرف را بنگری شب جاری است جای ایمان جای انسان خالی است
خون فرو می بارد از این آسمان بر تن تاریخی شهر خمود
کی طلوع صبح دولت می رسد؟کی به داد بی پناهان میرسی؟
باید این را خوب من باور کنیم" بیشازاینها میتوان خاموش بود"؟!

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد