بسم الله الرحمن الرحیم
غرب، سينما و آخرالزمان
اشاره:
مجيد شاه حسينى، 36 سال سن دارد و رشته تحصيلىاش پزشكى است . تقريبا بيستسال است كه او به حوزه هنر و سينما رو آورده و در همين زمينه در دانشكدههاى مختلف به تدريس پرداخته است . وى در حال حاضر مدير گروه معارف اسلامى شبكه اول سيماى جمهورى اسلامى است .
در اين سالها او در زمينه فيلمنامهنويسى، تحليل محتواى فيلم، تاريخ سينما و نگاه معنايى به حوزه فيلم و سينما تلاشهاى ارزشمندى انجام داده است . از او مقالات مختلفى در نشريههاى سوره، نيستان، نگارستان و . . . به چاپ رسيده و كتابهايى نيز در زمينههاى ياد شده از او منتشر شده است .
آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفتوگوى مفصل ما با مجيد شاه حسينى در زمينه سينما و آخرالزمان است كه اميد است مورد توجه شما خوانندگان عزيز واقع شود .
لطفا قبل از هر چيز تصويرى از سينماى غرب (بويژه هاليوود) و جهتگيرى عمده آن بفرماييد .
هاليوود (1) در واقع يك نام استعارى و نمادين است كه براى مديريت امپراتورى تصويرى غرب انتخاب شده، والا در زمانى كه من و شما هستيم بيشتر يك شهرك توريستى است در حومه شهر لوسآنجلس آمريكا و طبيعتا نمىخواهيم در مورد هاليوود فيزيكى صحبت كنيم; چون الآن يكى دو دههاى است كه اصلا عمر كمپانيهاى عظيم به يك معنا به سر آمده است; اگر چه كمپانيها وجود دارند، ولى در واقع نظام تصويرى آمريكا ديگر كمپانى محور نيست و كمپانيهاى كوچكتر و فرعىترى سر برداشتهاند كه به مراتب مؤثرتر و موذيانهتر از كمپانيهاى بزرگ عمل مىكنند و كمپانيهاى اقمارى، خرده تراستها، و شركتهاى كوچكى در گوشه و كنار كار خودشان را پيش مىبرند و اتفاقا در حوزه بحث ما - يعنى آخرالزمان و آنچه كه با بضاعت من تقديمتان مىشود - خيلىهايش به حوزه كار همين خرده تراستها و كمپانيهاى كوچك برمىگردد و فقط يك دفتر جمع و جور فنى، تكنولوژى، تصويرى، با امكانات البته فوقالعاده بالا كه الان دارند در سطح جهانى موجسازى مىكنند . مثلا امروز نقش دريم وركس (2) و كارهايى كه آقاى در آن انجام مىدهد يا شركت معروف جرج لوكاس (4) و كارى كه او دارد انجام مىدهد شايد به مراتب تاثير گذارتر از يا متروگولدن ماير (6) و ديگران توليد مىكنند . البته سخنان من به اين معنى نيست كه كمپانيهاى بزرگ امروز نابود شدهاند يا نيستند يا مثلا از قبل بهتر شدهاند يا از خباثت آنها كاسته شده; بلكه به اين معناست كه سيستم تصويرى آمريكا ديگر به آن صورت كمپانى محور نيست كه همه چيز زير سقف چند كمپانى اتفاق بيفتد و اين پديده، تحليل ما را آسان كند .
يعنى اگر ما اين كمپانيها و محصولاتشان را بشناسيم و در واقع به ماهيت هاليوود پى برده باشيم; آن نگاه كلاسيك را به هاليوود فيزيكى نخواهيم داشت . منظور ما از هاليوود نظام مديريتى حاكم بر پروژههاى تصويرى آمريكا به نحو اخص و مغرب زمين به نحو اعم و آن اتاق فكرى است كه تعيين مىكند كدام سوژهها و كدام مفاهيم دستمايه كار تصويرى قرار بگيرد . هاليوود فيزيكى تاريخچه خودش را دارد كه خيلى به بحث ما مربوط نمىشود; چه شد كه ايجاد شد؟ رقيبان اروپايىاش، چه كمپانيهايى و چه مراكز و شهركهاى سينمايى بودند؟ چه شد كه هاليوود آنها را تقريبا از دور رقابتخارج كرد و تمام نيروهاى كيفى و فنى و هنرى ساير شهركهاى سينمايى كشورهاى اروپايى را جذب خود نموده و چگونه هاليوود از آغاز در ترويجسياستهاى دولت ظاهرى آمريكا و همچنين دولت پنهان آمريكا (سياستمداران صهيونيست) اين همه سال عمل كرده است؟ اينها قابل بحث است ولى مشخصا به موضوع بحث ما مربوط نمىشود . در همين حد مىخواهيم هاليوود مورد بحثخودمان را تعريف كنيم .
رويكرد سينماى غرب به مضامينى چون «آخرالزمان، دجال، ظهور مسيح، جنگ نهايى و امثالهم» را چگونه ارزيابى مىكنيد؟
رويكرد هاليوود به بحث آخرالزمان (7) مثل ديگر رويكردهايش ناظر به فكر، برنامهريزى و انديشه قبلى است . هاليوود صرفا از اين جهت كه آخرالزمان سوژه ناب، بديع، جذاب و تماشاگرپسندى استسراغ آخرالزمان نرفته است گيريم كه جذابيت در همه مؤلفههاى تصويرى هاليوود به عنوان يك اصل رعايت مىشود ولى اقبال هاليوود به آخرالزمان صرف جذاب بودن اين سوژه نبوده و مقاصد كاملا جدى و نهفتهاى در اين رويكرد وجود داشته است . اصولا آخرالزمان و پايان دنيا و باور اين پديده، مبنى بر يك كهنالگوى (8) مشترك بشرى است كه در ضمير ناخودآگاه ابناى بشر نهادينه شده است . چگونه مىتوانيم بپذيريم كه اين دنيا همينطور پيش برود و به پايان نرسد و اصولا ضمير ناخودگاه ما و منطق ميتولوژيك (9) ما اين را نمىپذيرد كه دنيا بدون پايان باشد . به همين دليل براى اين پايان دوست داريم كه تصوير ارائه كنيم . قرائتهاى مختلفى را در حوزه هنر، ادبيات و كتب دينى نسبتبه آخرالزمان براى ما ترسيم كردهاند و در اساطير ملل متعدد هم نقاط مشتركى كه مىتوانيم بيابيم چند تا بيشتر نيست . يكى از آن چند تا، آغاز آفرينش و پايان عمر دنياست . قصهاى كه تقريبا در اكثر قريب به اتفاق اساطير ملل يافت مىشود و همين نشان مىدهد كه ما ناگزيريم به آخرالزمان به عنوان يك سوژه مستتر در ضمير ناخودآگاه، جمعى بشر بپردازيم . خصوصا كه اگر براى مخاطب بار محتوايى و معنايى و سياسى هم داشته باشد و هاليوود در واقع با اين رويكرد به سراغ آخرالزمان رفته است .
چون اولا پديدهاى جذاب است . آنچه كه نيامده و پيشگويى مىشود هميشه براى انسان جذاب است . ديگر اينكه روايتهاى متعدد و متفاوتى نسبتبه اين پديده مىتوانست اتخاذ كند و اين تعدد روايتها باعث مىشد آن افكارى كه اتاق فكر هاليوود توليد كرده بود خيلى راحت و از طرق متفاوت به مخاطب منتقل شود . به نوعى موضوع آخرالزمان اين پتانسيل را داشت كه دستمايه اتاق فكر هاليوود قرار بگيرد و در جهت ترويج غير مستقيم مفاهيمى كه به گونهاى صهيونيزم بينالملل پىجوى آن بود به كار رود . از همان آغاز، يهوديان به دليل نفوذى كه در هاليوود داشتند توانستند بسيارى از آموزههاى توراتى را به فيلمهاى هاليوودى تسرى دهند . اصولا نگاه آخرالزمانى در هاليوود انواعى دارد كه در نگره دينى عمدتا توراتى است; بنابراين ما انواع آخرالزمان را در محصولات تصويرى هاليوود داريم . در «آخرالزمان دينى» (10) ما در واقع نگره توراتى را مىبينيم و كاملا نشان مىدهد كه لااقل در آنجايى كه شيوه روايت نگاه مستقيم به گونه دينى باشد ما آخرالزمان را با قرائت تورات خواهيم داشت .
اين رويكرد متاثر از چه آموزههايى است، يهودى، مسيحى، صهيونيستى الحادى و يا . . . ؟
در كتاب مقدس مسيحيان هم پيشگوييهاى آخرالزمانى ديده مىشوند . آنها هم پيشگوييهاى مفصلى دارند; مثلا در فراز آخر كتاب مقدس انجيل، (فصل مكاشفات يوحنا) پيشگوييهاى آخرالزمانى را مىبينيم كه به زبان نماد و استعاره بيان شدهاند ولى در آثار هاليوود عامدانه رويكرد توراتىنسبتبه آخرالزمان بهكار مىرود . اگر چه شباهتهايى هم بين آخرالزمان تورات و انجيل هست ولى به هر حال انگار قرار بوده است قرائتيهودى در نگره دينى هاليوود رعايتشود . همچنين نگاه به شيطان، نگاه به فرشتهها، نگاه به بهشت و دوزخ در سينماى هاليوود باز به گونهاى توراتى است . حاصل آن كه اصولا وقتى هاليوود به سمت قرائت و روايت دينى مىرود عمدتا از تورات تاثير مىپذيرد .
غرب با طرح اين مباحث چه اهدافى را دنبال مىكند؟
قطعا اين كار بىهدف انجام نمىشود و اين خامطبعى و خامانديشى است كه تصور كنيم هاليوود صرفا به دليل جذابيت اين سوژه به موضوع آخرالزمان پرداخته است . ببينيد من اين را در فضاهاى دانشگاهى و خدمت دوستان دانشجو به كرات گفتهام، نسبتى كه بشر با سينما برقرار مىكند (در حين تماشاى يك فيلم) نسبتبسيار پيچيدهاى است . انسان عاقل بالغ انديشهورز، دقايقى از عمرش را تصميم مىگيرد كه فكر نكند و به خود دروغ بگويد و زمانى در حدود دو ساعت را در مقابل يك پرده عريض بنشيند و فكر خود را از هر آنچه در دنياى بيرون است جدا كند و به پرده روبرو چشم بدوزد و به خود بباوراند كه اين تركيب نور و سايه و رنگ كه در مقابل چشمهاى اوست عين واقعيت است و به خود بباوراند انسانها و بازيگرانى كه در فيلم ايفاى نقش مىكنند، اگر چه آنها را مىشناسد و اسم حقيقى و حتى زندگىنامه و شجرهنامهشان را مىداند، همان اشخاص اعتبارى هستند كه در فيلم ادعا مىشود و همين نسبتهايى را كه فيلم ادعا مىكند بين آنها برقرار است و تا پايان فيلم به ضمير خودآگاه خودش بگويد تو خاموش باش، حرفى نزن، دخالتى نكن و همينطور بر مبناى منطق ضمير ناخودآگاه بنشيند و فيلمى را ببيند و در عالم مجازى آن غوطهور شود و گاهى اوقات براساس جنس و حس و حالت، مخاطب موردنظر به چنان حالتى از همزاد پندارى برسد كه پاى فيلم گريه كند يا به شدت متاثر شود و از فيلم تاثير بپذيرد . اين نسبت ويژه ميان فيلم و مخاطب بسيار عجيب است . شما وقتى كتاب مىخوانيد اينگونه ارتباط برقرار نمىكنيد; يعنى در هر سطر كتاب مىتوانيد از خود بپرسيد كه من با عقايد نويسنده موافق يا مخالفم . اما نسبتى كه سينما با بيننده برقرار مىكند، نسبتى يك سويه و ديكتاتوروار است . سينما مخاطب خود را هيپنوتيزم مىكند و ما خود خواسته هيپنوتيزم مىشويم .
وقتى كه چنين نسبت ويژهاى بين فيلم و بيننده برقرار مىشود آيا خلاف عقل نيست كه سياستمداران مغرب زمينى از چنين پتانسيل عظيمى استفاده نكنند . اگر نكنند در عقل آنها بايد شك كرد! زمانى ما بحثى با دوستان دانشجو داشتيم به نام «سينما و دموكراسى» و پيشدرآمد آن اينكه نسبتسينما با مخاطب اصلا دموكراتيك نيست . كاملا يك جهته، يك سويه و غير دموكراتيك است . سينما آنچه اراده كند القا مىكند و بيننده هم اين تاثير را مىپذيرد و قبول مىكند، مگر بينندگان خيلى خاص كه موضوع بحث ما نيستند . بنابراين ما بايد بدانيم كه اين پتانسيل را نمىتوان ناديده گرفت . خيلى طبيعى است هر فيلمسازى كه فكرى، انديشهاى، قصدى، غرضى يا حتى توطئهاى در ذهن دارد منطقا بايد از اين پتانسيل استفاده كند و اگر نكند بايد در فهم او شك كرد . بديهى است كه از اين ظرفيت استفاده مىكند خصوصا در شرايطى كه تمام لوازم اين صنعت را در اختيار داشته باشد . پس طبيعى است كه آنها از اين ظرفيت استفاده مىكنند و اين اصلا چيز غريبى نيست .
اهداف هاليوود از توجه ويژه به بحث آخرالزمان چيست؟تماس با هنر اسلامی
نشانی
نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258شبکههای اجتماعی
تماس