جـمـعــههـا طـبـع مـن احــســاس تـغزل دارد
نـاخـودآگـاه بـه سـمـت تـو تـمایل دارد
بـی تـو چـنـدیـسـت کـه در کـار زمیـن حـیرانم
مـانـدهام بـی تـو چرا باغچهام گل دارد
شـایـد ایـن بـاغـچـه ده قـرن بـه استـقـبـالــت
فـرش گـسترده و در دست گلایل دارد
تـا بـه کـی یـکسـره یـکریـز نباشی شب و روز
مـاه، مـخـفـی شدنـش نیز تعادل دارد
کودکی فـال فروش است و به عشقت هر روز
میخـرم از پـسرک هـر چـه تفال دارد
یـازده پــله زمــیــن رفــت بـــه سـمت ملکـوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگـی نـشود سـنـگ صـبـورت، تـنـهــا
تـکـیــه بـر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد