از حصار فاصله بر من تبسم میکنی
ابرها را با سلامی در دلم گم میکنی
در کدامین جاده هستی ؟ تک سوار بی نشان ؟
با نگاهت ماه را مد تلاطم میکنی
با نوائی سبز ، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنهکاران ترحم میکنی
خاک از شوق حضورت آب بر مو می زند
با ظهورت چشمه را غرق توهم میکنی
ندبه ندبه از دعایم عشق می بارد ولی
با دو رکعت نافله بر من تقدم میکنی
در غروب جمعه ها ، در قبله گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنم میکنی
خوب میدانم که می آئی ، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسم میکنی !