با اين وجود خيرهکنندگي اين آثار و نيز انصاف برخي محققان، نمونهها و مستندات تاريخي روشني را از تأثير هنر و معماري اسلامي بر غرب همچنان که «گاردنر» متذکر شده است – در برابر رويمان مينهد. به عنوان مثال «مارتين بريگز» در مقالهاي تحت عنوان «معماري و ساختمان» در کتاب «ميراث اسلام» وجود خصوصيات معماري اسلامي در کلياي ژرميني دوپره - که در قرن نهم ميلادي ساخته شد – را به حضور معماران مسلمان در اسپانيا و تأثير آنان بر معماري اين کليسا مرتبط ميسازد. از ديدگاه وي يکي از نمونههاي ديگر اين تأثيرات کنار هم قرار دادن گنبد و مناره به تقليد از معماري مسمانان است: «شکي نيست که در نظر معماران و مهندسين اسلامي، ساختمان گنبد و مناره پهلوي هم بسيار مطلوب بوده و اين قسمت در (رن) نفوذ نموده به طوري که در بناي سنت پا، گنبد و برج پهلوي يکديگر ديده ميشود» (11) وي همچنين متذکر ميشود در ساخت برج و باروي نظامي، اروپاييان از سبک معماري مسلمين در ساخت کنگرههايي به نام Machicolation متأثر بودند: «در سوريه نظير اين کنگرهها که به دست مسلمين ساخته شده نيز کشف شده که متعلق به سال 729 بعد از ميلاد ميباشد. يکي از دروازههاي قاهره که به بابالنصر معروف است (1087) و به وسيله معماران ارمني ساخته شده داراي ماچيکوليشن ميباشد.
اين ساختمانها از لحاظ تاريخي بر بناهاي نظير آن در اروپا از قبيل قصر گيارد (1184)، شاتيون (1186)، نورويچ (1187) و وينچستر (1193) تقدم دارد. بدين طريق واضح ميگردد که جنگجويان جنگهاي صليبي در معماري اين قسمت را از اعراب آموختهاند.» (12).
ساختمان کليسا (که در انديشه و حکمت مسيحي به مثابه تن عيسي بود) نيز از الگوهاي معماري مسلمين بهرههاي فراوان برد: «در سيسيل در سال 1132 کاپلاپالتينا، و در سال 1136 کليساي مارتورانا و در 1154 لازيزا و در 1180 لاکوبا ساخته شد اين بناها از حيطه تسلط مسملين خراج بو. ولي بايد دانست که حتي اگر بناهاي مذکور به وسيله نورمانها ساخته شده باشد باز مشخصات ساراسنيک (عربي) که در امالفي و سالرنو در خاک ايتاليا مشهود ميگردد در آنها فراوان است.» (13)
نکته مهمتر در همين فضا تأثير معماري اسلامي – به ويژه در استفاده از هلالهاي نوکدار – بر معماري گوتيک است. اين نکته گرچه در اکثر تأليفات مورخان هنر معمولاً ناديده انگاشته شده و از آن ذکري به ميان نميآيد اما شباهت فوقالعاده برخي معماريهاي گوتيک با معماري اسلامي (که در تصاوير زير مشهود است) تقريباً هرگونه ترديدي در اين تأثيرگذاري را از بين ميبرد.
شرح مستند «بريگز» در اين تأثيرگذاري چنين است: «سبک تزييناتي که در ساختمان برج و باروها بکار ميرفت از بينالنهرين به قاره و از آنجا به ايتاليا نفوذ نمود و بعداً يکي از مشخصات معماري گوتيک گرديد. حروفي که بر روي سنگ و چوب کنده ميشده و در قرن نهم در مسجد ابنطولون در قاهره مشهود ميگردد بعداً در ساختمانهاي گوتيک ديده ميشود بعلاوه نوشتن حروف کوفي هنگام اشغال ايالات جنوبي به وسيله مسلمين در فرانسه نفوذ نمود و در انگلستان نيز مواردي هست که نفوذ تزيينات ساختماني عرب را در آن کشور مشهود ميسازد از آن جمله بناي کليساي «وست مينيستر» نشانه خوبي است. نقوشي که اعراب در چوب ميکندند بعداً در انگلستان بر روي فلزات معمول شد. طرح عرسبك و استعمال نقوشي هندسي جهت تزئينات محققاً جزو ديون ما به مسلمين محسوب ميشود يعني همان مسلميني که خود مبدع اصول بسياري در علم هندسه بودند. تمام آنچه گفته شد نکات بخصوصي بودکه مختصراً به ذکر آنها و بعداً به طور دوستانه در قرون وسطي در معماريهاي مغرب زمين نفوذ بسيار داشته که در اين مختصر ذکري از آن نگرديده است. در اسپانيا سبک ساختماني اعراب تا اواخر دوره تجدد به خوبي پيش ميرفت و مطالعه در اين قسمت بسياري از نکات مبهم و عجيب معماري اسپانيايي گوتيک را مشهود ميسازد. بالاخره بايد دانست که معماري اسلامي هنوز در بعضي از ممالک که به نظر ما عقب ماندهاند به نشو و نماي خويش ادامه ميدهد.» (14)
آنچه تحت عنوان تأثيرپذيري معماري اروپا، از معماري اسلامي ذکر شد، مختص همان قرون اوليه آشنايي غرب با جهان اسلام بود. اين معنا در دورههاي بعد حتي پس از فتح اندلس به دست مسيحيان و نيز نهضت رنسانس که در معماري احياي دوره کلاسيک يوناني (با ساختمانهاي پرشکوه و مجلل) را آرمان خود ميدانست، ادامه يافت. اوجگيري سفر اروپاييان به شرق و شرح گزارشاتي که اين مستشرقان و جهانگردان از زيباييهاي رازگونه شرقي ارائه ميکردند در الگوگيري معماري اروپا از مسلمين بسيار مؤثر بود. «شيلابلر» و «جاناتان بلوم» در کتاب ارزشمند خود «هنر و معماري اسلامي» با اختصاص بخشي تحت عنوان «تأثير هنر اسلامي» از تداوم تأثيرپذيري معماري اروپا از معماري اسلامي و به ويژه اسپانيا، چنين سخن ميگويند: «اسپانيا با آن بناهاي چشمگير، در دسترسترين کشور براي اخذ الگو از سوي اروپاييان بود. پيشتر در نيمه دوم قرن 18 م./12 هـ. آکادمي سن فرنادو، دو معمار به نام «خوان دويلانو» و «پدروروآرنال» را فرستاده بود تا به نظارت «خوزه دهر موسيلا»، ترسيمهايي از غرناطه و قرطبه (گرانادا و کوردوبا) بکشند، اين ترسيمها در 1780 م./ 1195 هـ با عنوان (Antigvedades Qrabes de Espena) منشتر گرديد. همچنان که اين کشور با اقبال فزاينده جويندگان مناظر بديع مواجه بود، الحمراء به تخيل کلامي و تجسمي غرب نفوذ پيدا کرد. «جيمزکاوانه»، مورخي که از 1802 تا 1809 م./ 1217 تا 1224 هـ در اسپانيا بسر برد، آثار عتيقه از دوران عربان (لندن 1813) را منتشر ساخت، و چندي نگذشت که ادبا و نجباي اروپايي و امريکايي چون «شاتوبريان»، «ويکتورهوگو»، «واشينگتن اروينگ» و «تئوفيل گوآتيه» با نگارش شرح مسافرت خود بدانجا کار او را پي گرفتند. همسو با اين گزارشهاي کلامي گزارشهاي تجسمي هم ارائه گرديد: در سال 3 – 1832 م./ 1248 هـ «ژرالد پرانژه» از اسپانيا ديدن کرد و چهار سال بعد «سوغاتها، الحمراء غرناطه» (پاريس، 7 – 1836)، و به دنبال آن «بناهاي تاريخي مسلمانان و مورها در قرطبه و اشبيليه و غرناطه» (پاريس 1839) را که در واقع فقط به قرطبه و اشبيليه ميپردازد، منتشر ساخت. چند سال بعد هم او رسالهاي در باب معماري مسلمانان و مورها در اسپانيا و سيسيل و شمال آفريقا (پاريس،1841) نگاشت و در آن به معرفي بناهاي تاريخي شمال آفريقا در تونس، الجزاير و «بون» پرداخت. «جول گوري» و «اون جونز» در 1834 م./ 1250 هـ، تصوير الحمراء را کشيدند، گوري درگذشت و جونز يک تنه کار را ادامه داد و در 1837 م./ 1253 تنها بازگشت. اثر آنان بنام نقشههاي کف، نقشههاي نما، برشهاي مقطعي و تفصيلات الحمراء (لندن، 45 – 1836 م./ 61 – 1252 هـ) که در دو اطلس انتشار يافت کتاب الگوي معماران تلقي شد.» (15)
همچنين يکي ديگر از مواردي که در معماري غرب تأثير گذاشت، الگوگيري از الحمراء در ساخت تاترها و تالارهاي موسيقي است. جان سوييتمن در کتاب «شرقزدگي، الهامات اسلامي در هنر و معماري انگلستان و امريکا» (1500 – 1920) چاپ کمبريج (1987) از افتتاح بنايي تحت عنوان «رويال پانوپتيکون» در سال 1856 در ميدان ليسستر لندن سخن به ميان ميآورد که متأثر از طرحهاي الحمرا بود و دو سال بعد از افتتاح، به «تالار موسيقي الحمرا» تغيير نام يافت. به زعم نويسندگان کتاب هنر و معماري اسلامي «بدون ترديد اين سبک به شيوهاي شرقگرايانه در بعضي ديگر از سالنهاي تئاترها و تالارهاي موسيقي انگلستان و امريکا تثبيت گرديد» (16) علاوه بر آن چه ذکر شد اين نکته نيز لازم به ذکر است که در تاريخ هنر سبکي به نام سبک مد جني (Mude jar) در معماري و هنرهاي تزييني وجود دارد که «در واقع دستاوردهايي بود که پس از فتح مجدد اسپانيا، از مسلمين به جاي ماند، اصطلاح مدجني اساساً براي توصيف آثاري است که صنعتگران دستي مسلمان براي اربابان مسيحي اجرا کردند و از آن هنگام اين اصطلاح براي توصيف آثار متأخر اسپانيايي در سنت اسلامي، به ويژه آجرکاري، گچبري، آثار چوبي، و کاشيکاري که به شيوه مغربي انجام شدهاند، گسترش يافته است.» (17)
ادله و مصاديق پيرامون تأثيرپذيري معماري غرب از معماري اسلامي، بسيار فراتر از اسلام، مصاديق معدودي است كه تا بدينجا ذكر شد و تفصيل آن را بايد در منابع مستندي چون «ميراث اسلام» (چاپهاي جديد آکسفورد) و کتب ارزشمند ديگري چون «شرقزدگي، الهامات اسلامي در هنر و معماري انگلستان و امريکا» (1920 – 1500) جستوجو نمود (همچون بناهاي تاريخي هند اسلامي که الهامبخش بسياري از هنرمندان و معماران انگليسي گرديد) ليک پيش از اتمام اين بخش ذکر نکتهاي ديگر در اين راستا خالي از لطف نيست که در سال 1976 موزه «مترو پوليتن» و کالج «هانتر» پروژهاي را هدف آموزش رياضيات متوسطه از طريق هنر آغاز نمودند. اولين قسمت اين پروژه تماماً به نقوش هندسي اسلامي (که از بنيانهاي تئوريک معماري و نيز اسليميهاي هندسي اسلامي است) اختصاص داشت. طراحان اين پروژه محققان، مؤلفان و معلمان رياضي امريکا را به استفاده از اين نقوش هندسي تشويق کردند: «طرحهايي که تجرد، منطق ذاتي و کليتشان، آنها را به ابزارهاي بسيار ارزشمندي براي تدريس موضوعاتي چون معرقکاري، جبر و گسترش هندسي تبديل کرده است.»(18)
اين ساختمانها از لحاظ تاريخي بر بناهاي نظير آن در اروپا از قبيل قصر گيارد (1184)، شاتيون (1186)، نورويچ (1187) و وينچستر (1193) تقدم دارد. بدين طريق واضح ميگردد که جنگجويان جنگهاي صليبي در معماري اين قسمت را از اعراب آموختهاند.» (12).
ساختمان کليسا (که در انديشه و حکمت مسيحي به مثابه تن عيسي بود) نيز از الگوهاي معماري مسلمين بهرههاي فراوان برد: «در سيسيل در سال 1132 کاپلاپالتينا، و در سال 1136 کليساي مارتورانا و در 1154 لازيزا و در 1180 لاکوبا ساخته شد اين بناها از حيطه تسلط مسملين خراج بو. ولي بايد دانست که حتي اگر بناهاي مذکور به وسيله نورمانها ساخته شده باشد باز مشخصات ساراسنيک (عربي) که در امالفي و سالرنو در خاک ايتاليا مشهود ميگردد در آنها فراوان است.» (13)
نکته مهمتر در همين فضا تأثير معماري اسلامي – به ويژه در استفاده از هلالهاي نوکدار – بر معماري گوتيک است. اين نکته گرچه در اکثر تأليفات مورخان هنر معمولاً ناديده انگاشته شده و از آن ذکري به ميان نميآيد اما شباهت فوقالعاده برخي معماريهاي گوتيک با معماري اسلامي (که در تصاوير زير مشهود است) تقريباً هرگونه ترديدي در اين تأثيرگذاري را از بين ميبرد.
شرح مستند «بريگز» در اين تأثيرگذاري چنين است: «سبک تزييناتي که در ساختمان برج و باروها بکار ميرفت از بينالنهرين به قاره و از آنجا به ايتاليا نفوذ نمود و بعداً يکي از مشخصات معماري گوتيک گرديد. حروفي که بر روي سنگ و چوب کنده ميشده و در قرن نهم در مسجد ابنطولون در قاهره مشهود ميگردد بعداً در ساختمانهاي گوتيک ديده ميشود بعلاوه نوشتن حروف کوفي هنگام اشغال ايالات جنوبي به وسيله مسلمين در فرانسه نفوذ نمود و در انگلستان نيز مواردي هست که نفوذ تزيينات ساختماني عرب را در آن کشور مشهود ميسازد از آن جمله بناي کليساي «وست مينيستر» نشانه خوبي است. نقوشي که اعراب در چوب ميکندند بعداً در انگلستان بر روي فلزات معمول شد. طرح عرسبك و استعمال نقوشي هندسي جهت تزئينات محققاً جزو ديون ما به مسلمين محسوب ميشود يعني همان مسلميني که خود مبدع اصول بسياري در علم هندسه بودند. تمام آنچه گفته شد نکات بخصوصي بودکه مختصراً به ذکر آنها و بعداً به طور دوستانه در قرون وسطي در معماريهاي مغرب زمين نفوذ بسيار داشته که در اين مختصر ذکري از آن نگرديده است. در اسپانيا سبک ساختماني اعراب تا اواخر دوره تجدد به خوبي پيش ميرفت و مطالعه در اين قسمت بسياري از نکات مبهم و عجيب معماري اسپانيايي گوتيک را مشهود ميسازد. بالاخره بايد دانست که معماري اسلامي هنوز در بعضي از ممالک که به نظر ما عقب ماندهاند به نشو و نماي خويش ادامه ميدهد.» (14)
آنچه تحت عنوان تأثيرپذيري معماري اروپا، از معماري اسلامي ذکر شد، مختص همان قرون اوليه آشنايي غرب با جهان اسلام بود. اين معنا در دورههاي بعد حتي پس از فتح اندلس به دست مسيحيان و نيز نهضت رنسانس که در معماري احياي دوره کلاسيک يوناني (با ساختمانهاي پرشکوه و مجلل) را آرمان خود ميدانست، ادامه يافت. اوجگيري سفر اروپاييان به شرق و شرح گزارشاتي که اين مستشرقان و جهانگردان از زيباييهاي رازگونه شرقي ارائه ميکردند در الگوگيري معماري اروپا از مسلمين بسيار مؤثر بود. «شيلابلر» و «جاناتان بلوم» در کتاب ارزشمند خود «هنر و معماري اسلامي» با اختصاص بخشي تحت عنوان «تأثير هنر اسلامي» از تداوم تأثيرپذيري معماري اروپا از معماري اسلامي و به ويژه اسپانيا، چنين سخن ميگويند: «اسپانيا با آن بناهاي چشمگير، در دسترسترين کشور براي اخذ الگو از سوي اروپاييان بود. پيشتر در نيمه دوم قرن 18 م./12 هـ. آکادمي سن فرنادو، دو معمار به نام «خوان دويلانو» و «پدروروآرنال» را فرستاده بود تا به نظارت «خوزه دهر موسيلا»، ترسيمهايي از غرناطه و قرطبه (گرانادا و کوردوبا) بکشند، اين ترسيمها در 1780 م./ 1195 هـ با عنوان (Antigvedades Qrabes de Espena) منشتر گرديد. همچنان که اين کشور با اقبال فزاينده جويندگان مناظر بديع مواجه بود، الحمراء به تخيل کلامي و تجسمي غرب نفوذ پيدا کرد. «جيمزکاوانه»، مورخي که از 1802 تا 1809 م./ 1217 تا 1224 هـ در اسپانيا بسر برد، آثار عتيقه از دوران عربان (لندن 1813) را منتشر ساخت، و چندي نگذشت که ادبا و نجباي اروپايي و امريکايي چون «شاتوبريان»، «ويکتورهوگو»، «واشينگتن اروينگ» و «تئوفيل گوآتيه» با نگارش شرح مسافرت خود بدانجا کار او را پي گرفتند. همسو با اين گزارشهاي کلامي گزارشهاي تجسمي هم ارائه گرديد: در سال 3 – 1832 م./ 1248 هـ «ژرالد پرانژه» از اسپانيا ديدن کرد و چهار سال بعد «سوغاتها، الحمراء غرناطه» (پاريس، 7 – 1836)، و به دنبال آن «بناهاي تاريخي مسلمانان و مورها در قرطبه و اشبيليه و غرناطه» (پاريس 1839) را که در واقع فقط به قرطبه و اشبيليه ميپردازد، منتشر ساخت. چند سال بعد هم او رسالهاي در باب معماري مسلمانان و مورها در اسپانيا و سيسيل و شمال آفريقا (پاريس،1841) نگاشت و در آن به معرفي بناهاي تاريخي شمال آفريقا در تونس، الجزاير و «بون» پرداخت. «جول گوري» و «اون جونز» در 1834 م./ 1250 هـ، تصوير الحمراء را کشيدند، گوري درگذشت و جونز يک تنه کار را ادامه داد و در 1837 م./ 1253 تنها بازگشت. اثر آنان بنام نقشههاي کف، نقشههاي نما، برشهاي مقطعي و تفصيلات الحمراء (لندن، 45 – 1836 م./ 61 – 1252 هـ) که در دو اطلس انتشار يافت کتاب الگوي معماران تلقي شد.» (15)
همچنين يکي ديگر از مواردي که در معماري غرب تأثير گذاشت، الگوگيري از الحمراء در ساخت تاترها و تالارهاي موسيقي است. جان سوييتمن در کتاب «شرقزدگي، الهامات اسلامي در هنر و معماري انگلستان و امريکا» (1500 – 1920) چاپ کمبريج (1987) از افتتاح بنايي تحت عنوان «رويال پانوپتيکون» در سال 1856 در ميدان ليسستر لندن سخن به ميان ميآورد که متأثر از طرحهاي الحمرا بود و دو سال بعد از افتتاح، به «تالار موسيقي الحمرا» تغيير نام يافت. به زعم نويسندگان کتاب هنر و معماري اسلامي «بدون ترديد اين سبک به شيوهاي شرقگرايانه در بعضي ديگر از سالنهاي تئاترها و تالارهاي موسيقي انگلستان و امريکا تثبيت گرديد» (16) علاوه بر آن چه ذکر شد اين نکته نيز لازم به ذکر است که در تاريخ هنر سبکي به نام سبک مد جني (Mude jar) در معماري و هنرهاي تزييني وجود دارد که «در واقع دستاوردهايي بود که پس از فتح مجدد اسپانيا، از مسلمين به جاي ماند، اصطلاح مدجني اساساً براي توصيف آثاري است که صنعتگران دستي مسلمان براي اربابان مسيحي اجرا کردند و از آن هنگام اين اصطلاح براي توصيف آثار متأخر اسپانيايي در سنت اسلامي، به ويژه آجرکاري، گچبري، آثار چوبي، و کاشيکاري که به شيوه مغربي انجام شدهاند، گسترش يافته است.» (17)
ادله و مصاديق پيرامون تأثيرپذيري معماري غرب از معماري اسلامي، بسيار فراتر از اسلام، مصاديق معدودي است كه تا بدينجا ذكر شد و تفصيل آن را بايد در منابع مستندي چون «ميراث اسلام» (چاپهاي جديد آکسفورد) و کتب ارزشمند ديگري چون «شرقزدگي، الهامات اسلامي در هنر و معماري انگلستان و امريکا» (1920 – 1500) جستوجو نمود (همچون بناهاي تاريخي هند اسلامي که الهامبخش بسياري از هنرمندان و معماران انگليسي گرديد) ليک پيش از اتمام اين بخش ذکر نکتهاي ديگر در اين راستا خالي از لطف نيست که در سال 1976 موزه «مترو پوليتن» و کالج «هانتر» پروژهاي را هدف آموزش رياضيات متوسطه از طريق هنر آغاز نمودند. اولين قسمت اين پروژه تماماً به نقوش هندسي اسلامي (که از بنيانهاي تئوريک معماري و نيز اسليميهاي هندسي اسلامي است) اختصاص داشت. طراحان اين پروژه محققان، مؤلفان و معلمان رياضي امريکا را به استفاده از اين نقوش هندسي تشويق کردند: «طرحهايي که تجرد، منطق ذاتي و کليتشان، آنها را به ابزارهاي بسيار ارزشمندي براي تدريس موضوعاتي چون معرقکاري، جبر و گسترش هندسي تبديل کرده است.»(18)