اما در اروپا، مشهورترين نقاشان (که روش و سبک کارشان بعدها خود به مکاتب هنري تبديل شد) تأثيرپذيري کاملي از هنر اسلامي داشتند، همچون «هنري ماتيس» نقاش فرانسوي (1954 – 1869) که به تعبيري «اولين و احتمالاً بزرگترين هنرمندي بود که در کارهاي خود انس بالنده غرب را با هنر اسلامي در هم آميخت» وي به ديدار نمايشگاههايي چون «2500 قطعه هنر اسلامي» در سال 1893، «نمايشگاه جهاني» 1900، «نمايشگاه 1903» و «نمايشگاه هنر اسلامي در مونيخ» 1910 رفت و بهويژه در اين نمايشگاه آخر چنان شيفته و شيداي هنر اسلامي و شرقي گرديد که ابراز داشت: «شرق ما را نجات داد». او که پس از اين آشنايي، خود را رها شده از «فوويسم» ميدانست (23) هدف اصلي در آثارش را کشف و يافتن نور ميدانست. پس در همان سال به اسپانيا سفر کرد و مادريد، کوردوبا (قرطبه) سويل (اشبيليه) و گرانادا (غرناطه) را از نزديک ديد. اين سفر و بعدها سفر او به مراکش، تأثيرپذيري او از هنر شرقي و اسلامي را کاملتر نموده و در آثاري چون «خانواده نقاش» متجلي گرديد.
از ديدگاه محققان، اين اثر از قواعد هنر اسلامي و ايراني تأثير گرفته است. فرش پهن شده بر زمين، نيمکتهاي راحتي با بالشهايي در عقب، پرسپکتيو عمودي و ترکيببندي سه جزيي (به تأثير از نگارگري ايراني) دلايل اين ادعايند: «سفر ماتيس به مراکش در اوايل سال 1912 زمستان 13 – 1912 م، سبب شکلگيري بعضي از بيادماندنيترين آثار وي گرديد که در عين حال برخي از برانگيزانندهترين تمثالهاي معماري مغربي نيز هست. اين علاقه به هنر اسلامي در سراسر عمر طولاني او ادامه داشت و آثاري همچون کتاب مصور جاز او که در سال 1947 منتشر شد متن و تصوير را به شيوه الهام گرفته از نسخ مصور، اگر نگوييم مستقيماً مبتني بر آن، با هم ترکيب ميکند.» (24) و اين ماتيس همان است که اشنايدر در مورد او گفت: «با آمدن ماتيس شرقشناسي جاي خود را به شرقي شدن سپرد.» و «آنباربر» تأکيد کرد: «انسان ميتواند بر وجود شباهتهايي ميان تابلوي «قهوهخانه عربي» و مينياتور «شاهزاده و آموزگارش» اثر يک هنرمند ايراني قرن شانزدهم به نام «آقا رضا» اذعان کند. احتمالاً اين اثر را ماتيس، کمي قبل از سفر دومش به تانجر، در نمايشگاه موزه هنرهاي تزييني پاريس در سال 1913 ديده بود» (25)
هربرت ريد نيز در کتاب «معني هنر» ارتباط قوي ميان مينياتورهاي ايراني و آثار ماتيس چنين روايت ميکند. «در مينياتورهاي ايراني و آثار ماتيس ميبينيم که رنگها به قويترين و خالصترين کيفيت خود، به وسيله نقاش مشهور انتخاب ميشوند و نقاش از آنها نقشي ميسازد که از برابر نهادن قوت و ضعف نسبي رنگها و نواحي رنگين پديد ميآيد.» (26)
همچنين تاريخ هنر، روايتگر آن است که «گوگن» نقاش فرانسوي (1903 – 1848) رسالهاي را براي نقاش ديگر فرانسوي «ژرژ سورا (1891 – 1859) فرستاد که ترجمه رساله «کتابچه نقاش ترک» بود اين کتابچه نوشته شاعر ترک سنبلزاده وهبي (متوفي 1809) بود که به نقاشان جوان توصيه ميکند که «بهتر است از بر نقاشي کنيد» و به احتراز تعمدي از ظواهر بيروني سفارش ميکند. سنبلزاده به متعلمان ميآموزد که به طرحهاي مجرد و رنگهاي اصلي خيالي «در قالب نظريهاي که از پيش در ذهنتان مهياست» شکل ببخشد. اين سخن به طرز عجيبي يادآور قول نويسندگان قديميتر مسلمان در باره قوالب انتزاعي است که در خاطر هنرمندان نقش ميبندد. شايان توجه است که براي توجيه نقاشي انتزاعي مدرن به وجاهت سنتي بصري اسلامي متوسل ميشدهاند، که به نظر چيتمن داراي «معاني سرنوشتسازي براي ماهيت و گسترش هنر انتزاعي از زمان نخستين تجربههاي گوگن تا قرن بيستم» است. چنان که هدسن نوشته است، ماهيت بسيار غير شمايلي سنت بصري اسلامي به معماران و هنرمندان القا ميکرد که «از قوه خيال عالمي جديد بيافرينند... که در بيان خاص خود آکنده از شگفتي و لذت باشد.» ( 27) «هربرت ريد» در کتاب «فلسفه هنر معاصر» به ذکر جملهاي از گوگن ميپردازد که تأثير کلام سنبلزاده بر گوگن را به کمال ميتوان در آن مشاهده کرد: «براي جوانها خوب است که مدلي داشته باشند اما بگذاريد موقعي که نقاشي ميکنند رويش پرده بکشند. بهتر است با اتکا به حافظه نقاشي کنيد چون در اين صورت کارتان از آن خودتان خواهد بود. احساس، هوش و روحتان بر چشم هنرمند اماتور (تفنن کار) پيروز خواهيد شد.» (28)
گوگن خود تأثير پذيري عميقي از هنر شرقي داشت آن چنان که از سوي سزان هماره به دليل تقليد از هنرهاي ژاپني تحقير ميشد (29) اما اين اعتقاد وجود دارد که تأثيرپذيري هنرمندان بزرگي چون گوگن و ماتيس از هنر شرقي و به ويژه هنر اسلامي- ايراني راه را براي بروز يک انقلاب هنري و رجعت از ايستايي هنري به پويايي هنري باز کرد. گوگن که در آثار خود به دنبال ايجاد ارتباط تنگاتنگ بين رنگ و فرم بود«درگفتههايش به صراحت اظهار داشت تصوير قبل از اين که کشتزار يا يک درخت باشد سطح رنگين درخشاني است که ضرورتاً بايد پيوند آن را با ديگر قسمتهاي تصوير يافت و هماهنگ کرد. چنين بياني کيفيت ويژه نقاشي ايراني را به ذهن متبادر ميسازد که ضمن ايجاد دنياي مثالي، طراحي را در قالب تصوير عينيت ميبخشد که مباني نقاشي نو را در خود جاي داده است. گوگن در جاي ديگر ميگويد اگر طالب هستيد رابطه ميان رنگ و فرم را بشناسيد و فرا گيريد به بافتههاي ايراني توجه کنيد... در اين جاست که به صراحت ميتوان عنوان کرد که هنرمندان پيشرو اروپايي با پشت کردن به معيارهاي آکادميسم ايستاي غربي و رويکرد به ارزشهاي تصوير هنر مشرق زمين توانستند، در سده نوزدهم، راه را براي تکوين هنر نوين باز کنند. پويايي، نوآوري، تحرک و تحول از ويژگيهاي هنر نوين است. ريشههاي آن را در تصوير سنتي ايران ميتوان يافت. در تصوير سنتي احساس ميشود که هنرمند در حرکت است نگاهش متوقف نيست همزمان با آن، موضوع نيز به حرکت درميآيد. با چرخش اين دو و دنياي خيال هنرمند، در تصوير، فضايي غير متعارف و بديع فراهم ميآيد كه هنر نو پيوسته در جستوجوي آن است.»
در پيرامون تأثير گذاري هنر و معماري اسلامي بر هنر غرب ميتوان بيش از اين سخن گفت و مستندات افزونتر را مورد تحقيق و بررسي قرار داد، ليک به دليل جلوگيري از تطويل کلام تنها به يکي ديگر از بارزترين و مشهورترين اين تأثيرات که الگوگيري سکههاي پادشاهان اروپايي از سکه مسلمين است اشاره ميکنيم.
در آغاز اين مقال از رشد علوم وفنون اسلامي در اندلس توسط امرايي چون «عبدالرحمن دوم» و «عبدالرحمن سوم» (الناصر) سخن گفتيم. از کارهاي مهم عبدالرحمن دوم تأسيس دارالضرب و ضرب سکههاي طلا و نقره بود. وي دستور ضرب نقش و نگاري جديد بر اين سکهها را صادر کرده و بدين ترتيب در يک روي سکه دو نوشته «قل اللهم مالک الملک الي بيدک الخير» و «الهکم اله واحد لااله الا هو الرحمن الرحيم» ضرب ميشد و روي ديگر سکه نام امير در مرکز آن و جمله «لا غالب الا الله» در اطراف آن نقش ميبست.
به گفته مورخان در همان دوران حضور مسلمين در اندلس و نيز پس از آن، اين نقش و نگار حتي با همان آيههاي قرآني، مورد استفاده پادشاهان اروپايي و مسيحي بود. به عنوان مثال «آلفونسوي هشتم» (1158 – 1124) پادشاه کاستيل و ليون سکهاي را بنام خود ضرب کرده بود که بر آن چنين جملهاي نقش بسته بود. «Amir al katulagin»
(امير الکاتوليکين) و نيز پاپ اعظم در روم سکهاي را ضرب نمود که به تقليد از مسلمين اسپانيا، جمله «IMAM AL BIAHAL MASIHIYAH» (امام البيعه المسيحيه) يعني رهبر کليساي مسيحيت را بر آن نقش زده بود. اما مهمترين اين سکهها سکهاي است که در تاريخ هنر به سکه «اوفا» پادشاه مرسيا (796 – 757) مشهور است و در آن «لااله الاالله و محمد رسولالله» کاملاً به چشم ميخورد. متن و تصوير زير که در سايت (googel) تحت عنوان (Offa Rex) قابل دسترسي است، مستند صريحي بر مطلب فوق است.
منابع:
1- آل علي، دکتر نورالدين، اسلام در غرب (تاريخ اسلام در اروپاي غربي)، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1370.
2- همان، ص 155.
3- همان، ص 233.
4- اسلام در غرب، ص 233 – 234.
5- هيلن برند، روبرت، معماري اسلامي، ترجمه دکتر باقر آيتاللهزاده شيرازي، ص 444، تهران، نشر روزنه، 1380.
6- بلخاري قهي، حسن، سرگذشت هنر در تمدن اسلامي (معماري و موسيقي)، ص 134، تهران، نشر حسن افرا، چاپ دوم 1383.
7- نجيب اوغلو، گلرو، هندسه و تزيين در معماري اسلامي، ترجمه مهرداد قيومي بيدهندي، ص 162، تهران، نشر روزنه، 1379.
8- گامبريچ، ارنست، تاريخ هنر، ترجمه علي رامين، ص 131، تهران، نشر ني، چاپ دون، 1380.
9- گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان،ترجمه محمد تقي فرامرزي، ص 262، تهران، انتشارات آگاه، چاپ پنجم،1381.
10- اسلام در غرب، ص 3.
11- The Legacy of Islam, Edited by the late SIR THOMAS ARNOLD & ALFRED GUILLAUM. Pg158, oxford 1934.
12- Ibid, 159.
13- Ibid, 160.
14- Ibid, 164 – 165.
15- بلر، شيلا و امبلوم، جاناتان، هنر و معماري اسلامي، ترجمه اردشير اشراقي، صص 346 – 345، تهران، سروش، 1381.
16- چيلوز ايان و آزبورن، هارولد، سبکها و مکتبهاي هنري، ترجمه فرهاد گشايش، ص 147، نشر عفاف، تهران، 1382، چاپ دوم.
17- هندسه و تزيين در معماري اسلامي، ص 121.
18- کونل، ارنست، هنر اسلامي، ترجمه دکتر يعقوب آژند، ص 71، نشر مولي، تهران، 1376.
19- هنر و معماري اسلامي، شيلابلر و ...، ص 350.
20- هندسه و تزيين در معماري اسلامي، ص 87.
21- هنر و معماري اسلامي، شيلابلر و ... ص 347.
22- «سفر به مراکش اين امکان را برايم فراهم ساخت که پيوند لازم را ميان دنياي برون (طبيعت) و ذهنياتم برقرار سازم و از نظريهپردازهاي محدودي همچون فوويسم رهايي يابم» حسيني، مهدي، نقاشان نوين و مشرق زمين، ص 18، جزوه درسي دانشگاه هنر.
23- هنر و معماري اسلامي، شيلابلر و ... ص، 350.
24- به نقل از کتاب هنر مدرن (بررسي و تحليل هنر معاصر جهان) مرتضي گودرزي ديباج، ص 196، نشر سوره مهر، تهران 1381.
25- ريد، هربرت، معني هنر، ترجمه نجف دريابندري، ص 41، نشر شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1374، چاپ پنجم.
26- هندسه و تزيين در معماري اسلامي، ص 287.
27- ريد، هربرت، فلسفه هنر معاصر، ترجمه محمد تقي فرامرزي، ص 39، نشر نگاه، تهران، 1347، چاپ دوم.
28- «گوگن نقاش نيست بلکه فقط سازنده عروسکهاي ژاپني است» ولار، آمبراز، زندگي و هنر سزان، ترجمه علياکبر معصوم بيگي، ص 198، تهران نشر نگاه، 1369.
29- حسيني، مهدي، نقاشان نوين و مشرق زمين، ص 11، دانشگاه هنر.