دكتر عباس زماني استاديار دانشكده ادبيات علوم انساني دانشگاه تهران
راجع به هنرهاي تزييني در شماره 93 دورة جديد مجلة هنر و مردم زير عنوان «پيچ تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران» صحبت كرده و گفتيم كه ملت ايران همواره هنر را با زندگي آميخته است، يعني ذوق خود را در ساختن لوازم زندگي و وسائل مورد احتياج بكار برده است. اينك يكي ديگر از عناصر تزييني يعني مقرنس را كه مقام مهمي در زيبا كردن بناهاي ايراني بخصوص مساجد و مدارس عهدهدار است در سه قسمت معرفي ميكنيم:
1-وجه تسميه و تعريف مقرنس.
2-سابقه مقرنس در قبل از اسلام.
3-مقرنس در بناهاي اسلامي.
الف-وجه تسميه و تعريف مقرنس
كلمه مقرنس با قر و قرناس و قرنس(قرنيس) و قرنيز خويشاوند است و ميتوانيم بگوييم قرنيسدار يا قرشده و اين معني با شكل عنصر تزييني مورد نظر ما از تعدادي كم و بيش سطوح برآمده و فرورفته صورت ميگيرد موافق است و براي اينكه بيشتر با اين كلمات آشنا شويم مناسب است به فرهنگها مراجعه كنيم:
قُر-چيز فرو رفته...هرگاه ظرفي فلزي و مانند آن بر اثر برخورد به جايي فرورفتگي پيدا كند گويند«قر» شده است.(1)
قُرناس و قٍرناس-بيني كوه-ماده شتر بلند برآمده اطراف-جاي بلند حلاجي زدن(2).
قرنيز-مأخوذ از قرناس يا قرنيس «عربي» پيش آمدگي باري بالاي در و پنجره، شبيه حاشيه يا سايبان كه از آجر يا سيمان درست ميكنند(4).
مقرنس-بسين مهمله كمسر هد. ع . شمشير برهيئت نردبان ساخته و به باز در كريز نشانده. و عمارتي كه آن را به صورت قرناس ساخته باشند و قرناس به ضم بيني كوه و مراد از مقرنس عمارت بلند بناي عالي مدرو و به معني منقش و به معني پارط كه معماران رنگ به رنگ نيز آمده (1 فرغ ك ر)(5).
مقرنس عر-ام 3 ق مدرن بدس، مل-(1) چيزي كه به شكل نردبان و پلكان ساخته شده باشد(عل) (2) مجازاً عمارت بلند خوب كه در آن پلكان باشد(عل)(6).
مقرنس به فتح قاف و نون(صم) گچ بري در ساختمان گچ بري و نردبان سازي در سقف اطاقها. مقرنس كاري(ام) عمل گچ بري و هنرنمايي با گچ در داخل ساختمان(7).
مقرنس طبيعي=چكنده=گلفهنشگ(آويزها� �ي كه از مواد معدني يا از يخ درون غارها از سقف بزير آويزان ميباشند)(8).
مقرنس(Moqarnas) ا. پ. مأخوذ از تاري-بناي بلند مدور و ايوان آراسته و مزين شده با صورتها يا نقوش كه برآن با نردبان پايه و راه زينه روند. و قسمي از عمامه. و هر چيز رنگارنگ . و قسمي از زينت كه در اطاقها در ايوانها به شكلهاي گوناگون با گچ و گچبري ميكنند(9).
مقرنس-(ع.(مَ. قَ. نَ) سقف يا گنبدي گچبري شده، بناي بلند و عمارتي عالي كه در سقف آن نقش و نگار برجسته يا پله پله از گچ درست كرده باشند. كنگرهدار، قرناسدار، قرنيزدار)(10).
مقرنس(Moqarnas) (ع) (اِمف). 1-آنچه به شكل نردبان و پلهپله ساخته شده 2-بناي بلند مدور و ايوان آراسته و مزين با صورتها و نقوش كه بر آن با نردبان روند .
4-قسمتي از زينت كه در اطاقها و ايوانها به شكلهاي گوناگون گچبري كنند؛ كنگرهدار، قرنيزدار....(11).
از مجموع تعريفات مندرج در فرهنگهاي مختلف متوجه شديم كه:
اولاً همانطور كه در آغاز گفتيم مأخذ كلمه مقرنس قُر(احتمالاً مخفف كلمه قرناس) و قرناس و قرنٍس(قرنيس) و قرنيز ميباشد.
ثانياً مقرنس تزييني است كه در بالاي ديوارها و بخصوص در سقف گوشههاي سقف بناها بكار ميرود.
ثالثاُ مقرنس با مواد مختلف و با نقوش متفاوت و با اشكال گوناگون صورت ميگيرد.
ولي تعريفات فوق اغلب از نظر لغوي و جاي مقرنس بعمل آمده و تقريباً تكنيك آن را ساكت گذارده است و ميبايد بسراغ نظرات ديگر برويم.
در جلد نهم(Grand Larousse enecyclopedique صفحة 980 بعد از كلمة Stalatite) يكي از معاني معادل مقرنس به اين ترتيب مرقوم گرديده است: «استالاكتيت......معماري-موتيف تزييني كه فرم آن استالاكتيتها را به ياد ميآورد(V. Part enecycl). معماري اسلامي. نام فرانسه استالاكتيت، كه در تركيبات آهكي آويزان در سقف غارها متشابه اين تزيين است، آنچه را در شرق مقرنس، و در غرب-عالم اسلام موكربس( در Esp مكرييس) ناميده ميشود، مشخص ميكند.
2-مقبره كوروش بزرگ در پازارگاد. در بالاي آن مقرنس جلوه آمده ديده ميشود.
1-هفت عنصر منشوري كه موجب سهولت عدة زيادي تركيبات و ايجاد مقرنس است.
تركيب يافته با جفت وجود رويهم قرار گرفتن فرمهاي منشوري برجسته و گود بطرز متضاد، بنظر ميرسد كه استالاكتيتها از گوشوار ناشي شده است(قطعهاي از طاقنمايي كه گوشه يك اطاق مربع پوشيده با گنبد را اشغال ميكند). يك گروه بندي از گوشههاي كوچك ميتواند آلوالها-(گودالهاي لانه زنبوري) را بوجود ميآورد، كه، با تخالف خود، ايجاد استالاكتيت را موجب شود.
بنظر ميرسد ايران و معماري آجري اين نوع تزيين را، كه به سرعت بطرف غرب انتشار يافت، خلق كرد، و متعاقباً در جريان قرون يازدهم و دوازدهم توسط مصر و سوريه، بربرستان شرقي و سيسيل نرماني، مراكش و اسپانيا پذيرفته شد. در آنجا استالاكتيتها در همه نوع جلوه آمدگيها مقام خود را به دست ميآورد: گوشوارهها، گيلوئيها، محرابها، بالكنها، و حتي گنبدهاي كامل را، بخصوص در الحمراء و قرناطه تشكيل ميدهد». دونالد ن. ويلبر (Donald N. Wilber) در كتاب معماري اسلامي ايران در دورة ايلخان ، ترجمه دكتر عبدالله فريار، ص 78 ميگويد: «در بعضي ساختمانها اين نواحي را-(اشاره به نواحي منطقه مياني بين گنبد و مربع) كاملاً باز كرده و پنجرههاي قوسي نوك تيز از آنها ميساختند، ولي اين وسيله به زودي جاي خود را به طرح تزييني داد و اين تزيين به صورتي درآمد كه سطح صاف و سايه دار با طاق را جالب توجه و زيبا كرد. تمايل به اضافه و چند لاكردن در دورة سلجوقيان آغاز گرديد كه تا ناحيه پاطاق را به سه قسمت آويزان تقسيم ميكرد و آن عبارت بود از يك پاطاق باريك در وسط و دو گنبد يك چهارمي در دوطرفين آن.
4-كاخ الحمراء اسپانيا مورخ 735-754 هجري كه مقرنس و استالاكتيت را نشان ميدهد.
3-سردر نماي اصلي مدرسه عبدالعزيز خان بخارا مورخ 1062 هجري كه مقرنس رويهم قرار گرفته را نشان ميدهد.
اين تقسيم بندي ركن مركزي را نقش عمده ميداد؛ قدم بعدي براي ايجاد اتحاد به شكل سطح به كاربردن چند رديف مقرنس بود. در حالي كه تزيين ناحية پاطاق موجب به كار بردن روز افزون مقرنس گرديد، اين طرز تزيين در نتيجة پيدايش پاطاق بوجود نيامده بود و مقرنسكاري-در ساختمانهاي ايران و ساير ممالك اسلامي قبلاًمعمول و مرسوم بود.».
دونالد ن. ويلبر در تعقيب گفتههاي قبل ميگويد: «مقرنس كاري را به طريق زير ميتوان شرح داد: پر كردن يك ناحيه يا سطح مقعر با دو يا چند طبقه ربع گنبدي كوچك كه در آن رأس ربع گنبدها در هرطبقه از طبقه زير پيش آمده”ر است. بين هر ربع گنبد مقعر يك سگدست يا هلال محدب وجود دارد. معمولاً دوپاية هرربع گنبد روي پايههاي هلال خود آنها دورتر از رأس گندبهاي طبقه زير قرار دارند. در شكل مربع گنبدها تنوع قابل ملاحظهمشاهده ميشود كه عبارتند از: مربع گنبد ساده؛ حجراتي كه در ميدانشان سوراخهاي ريز دارند و اين وسيلهاي بود كه اجازه ميداد اشكال فرم نازكتري به خود-بگيرند؛ و حجراتي كه اطاقهاي كوچك تونلي در رأس دارند.»
6-كعبه زردشت در نقش رستم مربوط به دوره هخامنشي كه بالاي آن با مقرنس مزين شده است.
5-قسمت فوقاني مناره شمال شرقي مدرسه الغ بيك-سمرقند مورخ 822 هجري كه مقرنس لانه زنبوري را نشان ميدهد.
در كتاب هنر اسلامي(L’art Musulman) جزءمجموعة مخصوص تاريخ هنر منتشر شده با راهنمايي هانري مارتن(Henry Martin) ، پاريس كوچه راسين نمره 26، به اين ترتيب از مقرنس (استالاكتيت) تعريف شده است:
«استالاكتيتها، عنصر تزييني بسيار مشخص تزيين-اسلامي استالاكتيت است، زيرا شكل تركيبات سنگي را كه، در غارها با رسوب و تراكم املاح آهكي تشكيل شده، بخاطر ميآورد. استالاكتيت بسيار ساده با هفت عنصر منشوري، كه ميتواند بهم وصل شود، شكل 2، به صورت يك جلوآمدگي، تشكيل شده است. اين هفت عنصر در سطح مستوي يك مسطيل (B) و دو مثلث (C A)، يكي قائم الزاويه ديگري متساويالساقين، بدست ميدهد. اين شكلها ميتواند با هريك از پهلوهاي خود جفت و جور شود: چيزي كه موجب سهولت عده زيادي تركيبات استاستالاكتيتها عناصري ساختماني نيست بلكه تزييني است كه غالباً از قرار گرفتن روي يك عضو معماري، سرستون(شكل 3)، قوس پاندانتيف، حاشيه، كتيبهها، و غيره حاصل ميشود؛ گاهي مانند سوريه، استالاكتيتها در سنگ-تراشيده شده است؛ گاهي مانند ايران و تركمنستان، از گل پخته قالبي ساخته شده است؛ گاهي بالاخره در مورد بسيار فراوان، با گچ ساخته ميشود. فرم استالاكتيتها بموجب سبكهاي معماري تغيير ميكند.
8-جرز يكي از مدخلهاي تالار سدستون تخت جمشيد كه با مقرنس مزين شده است.
7-يكي از مدخلهاي تالار سدستون تخت جمشيد. در بالاي آن مقرنس زيبايي ديده ميشود.
اين در پاندانتيف(11) است كه استالاكتيتها ابتدا تهيه شده است. پاندانتيفها(13)، بطوريكه ميدانيم، سه گوشهاي مقعر تعبيه شده در هريك از گوشههاي مربع پوشيده شده با گنبد يا هشت ضلعي ميباشد».
سه نظر اخير ذهن ما را در چگونگي فرم و تكنيك مقرنس تا اندازهاي روشن و ما را متوجه ميكند كه:
1-مقرنس معمولاً در سطوح مقعر گوشههاي زير سقف ايجاد ميشود و احتمالاً فكر اينكه گوشوار به اين المان تزييني منشاء داده است تقويت شده است.
2-واحد مقرنس ربع گنبد يا در واقع يك هشتم كره و در اينصورت خود يك قسمت از ديوارة حجم كره و به عبارت ديگر سطح كوچك مقعري است كه با ساير سطوح مشابه خود يك سطح مقعر بزرگتر را زينت ميدهد.
3-مقرنس تزييني از قرار گرفتن سطوح مقعر در كنار هم و يا روي هم بطور مرتب و يا متضاد تشكيل ميشود و در اين صورت عبارت از رديفها و قطارهاي افقي و عمودي خواهد بود كه ديوارههاي آنها و يا بطور بهتر فصول مشترك آنها چون استالاكتيت آويزان بنظر خواهد رسيد و گاهي خانههاي لانه زنبوري را القاء خواهد كرد.
بهرحال با توجه به مطالب مذكور و در نظر گرفتن قرنيز-دسته اول مقرنسهاي جلو آمده كه مواد آن غالباً از مايه مصالح بنا و اكثر ساده و در انتهاي سطوح خارج صورت ميگيرد و استحكام آن زياد است10-پايين: مقرنس يكي از مدخلهاي تالار فيروزآباد، دروره ساساني.
9-يكي از مدخلهاي هتر، مربوظ به دوره اشكاني كه با مقرنس مزين شده است.
دسته دوم مقرنسهاي رويهم قرار گرفته كه احياناً از مايه مصالح اصل بنا و يا قطعات سنگ و آجر و گچ در سطح داخل و خارج صورت ميگيرد و داراي ثبات متوسطي است(شكل3).
دسته سوم مقرنسهاي معلق، معادل استالاكتيتفرنگي، كه غالباً از چسباندن مواد مختلف چون گچ، سفال، كاشي و غيره بسطوح مقعر داخل بناها صورت ميگيرد و آويزان بنظر ميرسد و داراي ثبات كمي اس-پايينتدسته چهارم مقرنسهاي لانه زنبوري كه چون خانههاي زنبور به چشم ميخورد. اين دسته نزديك دسته سوم و معادل آلواله (Alveolee) فرنگي است كه بندرت در ايران استعمال شده است
راجع به هنرهاي تزييني در شماره 93 دورة جديد مجلة هنر و مردم زير عنوان «پيچ تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران» صحبت كرده و گفتيم كه ملت ايران همواره هنر را با زندگي آميخته است، يعني ذوق خود را در ساختن لوازم زندگي و وسائل مورد احتياج بكار برده است. اينك يكي ديگر از عناصر تزييني يعني مقرنس را كه مقام مهمي در زيبا كردن بناهاي ايراني بخصوص مساجد و مدارس عهدهدار است در سه قسمت معرفي ميكنيم:
1-وجه تسميه و تعريف مقرنس.
2-سابقه مقرنس در قبل از اسلام.
3-مقرنس در بناهاي اسلامي.
الف-وجه تسميه و تعريف مقرنس
كلمه مقرنس با قر و قرناس و قرنس(قرنيس) و قرنيز خويشاوند است و ميتوانيم بگوييم قرنيسدار يا قرشده و اين معني با شكل عنصر تزييني مورد نظر ما از تعدادي كم و بيش سطوح برآمده و فرورفته صورت ميگيرد موافق است و براي اينكه بيشتر با اين كلمات آشنا شويم مناسب است به فرهنگها مراجعه كنيم:
قُر-چيز فرو رفته...هرگاه ظرفي فلزي و مانند آن بر اثر برخورد به جايي فرورفتگي پيدا كند گويند«قر» شده است.(1)
قُرناس و قٍرناس-بيني كوه-ماده شتر بلند برآمده اطراف-جاي بلند حلاجي زدن(2).
قرنيز-مأخوذ از قرناس يا قرنيس «عربي» پيش آمدگي باري بالاي در و پنجره، شبيه حاشيه يا سايبان كه از آجر يا سيمان درست ميكنند(4).
مقرنس-بسين مهمله كمسر هد. ع . شمشير برهيئت نردبان ساخته و به باز در كريز نشانده. و عمارتي كه آن را به صورت قرناس ساخته باشند و قرناس به ضم بيني كوه و مراد از مقرنس عمارت بلند بناي عالي مدرو و به معني منقش و به معني پارط كه معماران رنگ به رنگ نيز آمده (1 فرغ ك ر)(5).
مقرنس عر-ام 3 ق مدرن بدس، مل-(1) چيزي كه به شكل نردبان و پلكان ساخته شده باشد(عل) (2) مجازاً عمارت بلند خوب كه در آن پلكان باشد(عل)(6).
مقرنس به فتح قاف و نون(صم) گچ بري در ساختمان گچ بري و نردبان سازي در سقف اطاقها. مقرنس كاري(ام) عمل گچ بري و هنرنمايي با گچ در داخل ساختمان(7).
مقرنس طبيعي=چكنده=گلفهنشگ(آويزها� �ي كه از مواد معدني يا از يخ درون غارها از سقف بزير آويزان ميباشند)(8).
مقرنس(Moqarnas) ا. پ. مأخوذ از تاري-بناي بلند مدور و ايوان آراسته و مزين شده با صورتها يا نقوش كه برآن با نردبان پايه و راه زينه روند. و قسمي از عمامه. و هر چيز رنگارنگ . و قسمي از زينت كه در اطاقها در ايوانها به شكلهاي گوناگون با گچ و گچبري ميكنند(9).
مقرنس-(ع.(مَ. قَ. نَ) سقف يا گنبدي گچبري شده، بناي بلند و عمارتي عالي كه در سقف آن نقش و نگار برجسته يا پله پله از گچ درست كرده باشند. كنگرهدار، قرناسدار، قرنيزدار)(10).
مقرنس(Moqarnas) (ع) (اِمف). 1-آنچه به شكل نردبان و پلهپله ساخته شده 2-بناي بلند مدور و ايوان آراسته و مزين با صورتها و نقوش كه بر آن با نردبان روند .
4-قسمتي از زينت كه در اطاقها و ايوانها به شكلهاي گوناگون گچبري كنند؛ كنگرهدار، قرنيزدار....(11).
از مجموع تعريفات مندرج در فرهنگهاي مختلف متوجه شديم كه:
اولاً همانطور كه در آغاز گفتيم مأخذ كلمه مقرنس قُر(احتمالاً مخفف كلمه قرناس) و قرناس و قرنٍس(قرنيس) و قرنيز ميباشد.
ثانياً مقرنس تزييني است كه در بالاي ديوارها و بخصوص در سقف گوشههاي سقف بناها بكار ميرود.
ثالثاُ مقرنس با مواد مختلف و با نقوش متفاوت و با اشكال گوناگون صورت ميگيرد.
ولي تعريفات فوق اغلب از نظر لغوي و جاي مقرنس بعمل آمده و تقريباً تكنيك آن را ساكت گذارده است و ميبايد بسراغ نظرات ديگر برويم.
در جلد نهم(Grand Larousse enecyclopedique صفحة 980 بعد از كلمة Stalatite) يكي از معاني معادل مقرنس به اين ترتيب مرقوم گرديده است: «استالاكتيت......معماري-موتيف تزييني كه فرم آن استالاكتيتها را به ياد ميآورد(V. Part enecycl). معماري اسلامي. نام فرانسه استالاكتيت، كه در تركيبات آهكي آويزان در سقف غارها متشابه اين تزيين است، آنچه را در شرق مقرنس، و در غرب-عالم اسلام موكربس( در Esp مكرييس) ناميده ميشود، مشخص ميكند.
2-مقبره كوروش بزرگ در پازارگاد. در بالاي آن مقرنس جلوه آمده ديده ميشود.
1-هفت عنصر منشوري كه موجب سهولت عدة زيادي تركيبات و ايجاد مقرنس است.
تركيب يافته با جفت وجود رويهم قرار گرفتن فرمهاي منشوري برجسته و گود بطرز متضاد، بنظر ميرسد كه استالاكتيتها از گوشوار ناشي شده است(قطعهاي از طاقنمايي كه گوشه يك اطاق مربع پوشيده با گنبد را اشغال ميكند). يك گروه بندي از گوشههاي كوچك ميتواند آلوالها-(گودالهاي لانه زنبوري) را بوجود ميآورد، كه، با تخالف خود، ايجاد استالاكتيت را موجب شود.
بنظر ميرسد ايران و معماري آجري اين نوع تزيين را، كه به سرعت بطرف غرب انتشار يافت، خلق كرد، و متعاقباً در جريان قرون يازدهم و دوازدهم توسط مصر و سوريه، بربرستان شرقي و سيسيل نرماني، مراكش و اسپانيا پذيرفته شد. در آنجا استالاكتيتها در همه نوع جلوه آمدگيها مقام خود را به دست ميآورد: گوشوارهها، گيلوئيها، محرابها، بالكنها، و حتي گنبدهاي كامل را، بخصوص در الحمراء و قرناطه تشكيل ميدهد». دونالد ن. ويلبر (Donald N. Wilber) در كتاب معماري اسلامي ايران در دورة ايلخان ، ترجمه دكتر عبدالله فريار، ص 78 ميگويد: «در بعضي ساختمانها اين نواحي را-(اشاره به نواحي منطقه مياني بين گنبد و مربع) كاملاً باز كرده و پنجرههاي قوسي نوك تيز از آنها ميساختند، ولي اين وسيله به زودي جاي خود را به طرح تزييني داد و اين تزيين به صورتي درآمد كه سطح صاف و سايه دار با طاق را جالب توجه و زيبا كرد. تمايل به اضافه و چند لاكردن در دورة سلجوقيان آغاز گرديد كه تا ناحيه پاطاق را به سه قسمت آويزان تقسيم ميكرد و آن عبارت بود از يك پاطاق باريك در وسط و دو گنبد يك چهارمي در دوطرفين آن.
4-كاخ الحمراء اسپانيا مورخ 735-754 هجري كه مقرنس و استالاكتيت را نشان ميدهد.
3-سردر نماي اصلي مدرسه عبدالعزيز خان بخارا مورخ 1062 هجري كه مقرنس رويهم قرار گرفته را نشان ميدهد.
اين تقسيم بندي ركن مركزي را نقش عمده ميداد؛ قدم بعدي براي ايجاد اتحاد به شكل سطح به كاربردن چند رديف مقرنس بود. در حالي كه تزيين ناحية پاطاق موجب به كار بردن روز افزون مقرنس گرديد، اين طرز تزيين در نتيجة پيدايش پاطاق بوجود نيامده بود و مقرنسكاري-در ساختمانهاي ايران و ساير ممالك اسلامي قبلاًمعمول و مرسوم بود.».
دونالد ن. ويلبر در تعقيب گفتههاي قبل ميگويد: «مقرنس كاري را به طريق زير ميتوان شرح داد: پر كردن يك ناحيه يا سطح مقعر با دو يا چند طبقه ربع گنبدي كوچك كه در آن رأس ربع گنبدها در هرطبقه از طبقه زير پيش آمده”ر است. بين هر ربع گنبد مقعر يك سگدست يا هلال محدب وجود دارد. معمولاً دوپاية هرربع گنبد روي پايههاي هلال خود آنها دورتر از رأس گندبهاي طبقه زير قرار دارند. در شكل مربع گنبدها تنوع قابل ملاحظهمشاهده ميشود كه عبارتند از: مربع گنبد ساده؛ حجراتي كه در ميدانشان سوراخهاي ريز دارند و اين وسيلهاي بود كه اجازه ميداد اشكال فرم نازكتري به خود-بگيرند؛ و حجراتي كه اطاقهاي كوچك تونلي در رأس دارند.»
6-كعبه زردشت در نقش رستم مربوط به دوره هخامنشي كه بالاي آن با مقرنس مزين شده است.
5-قسمت فوقاني مناره شمال شرقي مدرسه الغ بيك-سمرقند مورخ 822 هجري كه مقرنس لانه زنبوري را نشان ميدهد.
در كتاب هنر اسلامي(L’art Musulman) جزءمجموعة مخصوص تاريخ هنر منتشر شده با راهنمايي هانري مارتن(Henry Martin) ، پاريس كوچه راسين نمره 26، به اين ترتيب از مقرنس (استالاكتيت) تعريف شده است:
«استالاكتيتها، عنصر تزييني بسيار مشخص تزيين-اسلامي استالاكتيت است، زيرا شكل تركيبات سنگي را كه، در غارها با رسوب و تراكم املاح آهكي تشكيل شده، بخاطر ميآورد. استالاكتيت بسيار ساده با هفت عنصر منشوري، كه ميتواند بهم وصل شود، شكل 2، به صورت يك جلوآمدگي، تشكيل شده است. اين هفت عنصر در سطح مستوي يك مسطيل (B) و دو مثلث (C A)، يكي قائم الزاويه ديگري متساويالساقين، بدست ميدهد. اين شكلها ميتواند با هريك از پهلوهاي خود جفت و جور شود: چيزي كه موجب سهولت عده زيادي تركيبات استاستالاكتيتها عناصري ساختماني نيست بلكه تزييني است كه غالباً از قرار گرفتن روي يك عضو معماري، سرستون(شكل 3)، قوس پاندانتيف، حاشيه، كتيبهها، و غيره حاصل ميشود؛ گاهي مانند سوريه، استالاكتيتها در سنگ-تراشيده شده است؛ گاهي مانند ايران و تركمنستان، از گل پخته قالبي ساخته شده است؛ گاهي بالاخره در مورد بسيار فراوان، با گچ ساخته ميشود. فرم استالاكتيتها بموجب سبكهاي معماري تغيير ميكند.
8-جرز يكي از مدخلهاي تالار سدستون تخت جمشيد كه با مقرنس مزين شده است.
7-يكي از مدخلهاي تالار سدستون تخت جمشيد. در بالاي آن مقرنس زيبايي ديده ميشود.
اين در پاندانتيف(11) است كه استالاكتيتها ابتدا تهيه شده است. پاندانتيفها(13)، بطوريكه ميدانيم، سه گوشهاي مقعر تعبيه شده در هريك از گوشههاي مربع پوشيده شده با گنبد يا هشت ضلعي ميباشد».
سه نظر اخير ذهن ما را در چگونگي فرم و تكنيك مقرنس تا اندازهاي روشن و ما را متوجه ميكند كه:
1-مقرنس معمولاً در سطوح مقعر گوشههاي زير سقف ايجاد ميشود و احتمالاً فكر اينكه گوشوار به اين المان تزييني منشاء داده است تقويت شده است.
2-واحد مقرنس ربع گنبد يا در واقع يك هشتم كره و در اينصورت خود يك قسمت از ديوارة حجم كره و به عبارت ديگر سطح كوچك مقعري است كه با ساير سطوح مشابه خود يك سطح مقعر بزرگتر را زينت ميدهد.
3-مقرنس تزييني از قرار گرفتن سطوح مقعر در كنار هم و يا روي هم بطور مرتب و يا متضاد تشكيل ميشود و در اين صورت عبارت از رديفها و قطارهاي افقي و عمودي خواهد بود كه ديوارههاي آنها و يا بطور بهتر فصول مشترك آنها چون استالاكتيت آويزان بنظر خواهد رسيد و گاهي خانههاي لانه زنبوري را القاء خواهد كرد.
بهرحال با توجه به مطالب مذكور و در نظر گرفتن قرنيز-دسته اول مقرنسهاي جلو آمده كه مواد آن غالباً از مايه مصالح بنا و اكثر ساده و در انتهاي سطوح خارج صورت ميگيرد و استحكام آن زياد است10-پايين: مقرنس يكي از مدخلهاي تالار فيروزآباد، دروره ساساني.
9-يكي از مدخلهاي هتر، مربوظ به دوره اشكاني كه با مقرنس مزين شده است.
دسته دوم مقرنسهاي رويهم قرار گرفته كه احياناً از مايه مصالح اصل بنا و يا قطعات سنگ و آجر و گچ در سطح داخل و خارج صورت ميگيرد و داراي ثبات متوسطي است(شكل3).
دسته سوم مقرنسهاي معلق، معادل استالاكتيتفرنگي، كه غالباً از چسباندن مواد مختلف چون گچ، سفال، كاشي و غيره بسطوح مقعر داخل بناها صورت ميگيرد و آويزان بنظر ميرسد و داراي ثبات كمي اس-پايينتدسته چهارم مقرنسهاي لانه زنبوري كه چون خانههاي زنبور به چشم ميخورد. اين دسته نزديك دسته سوم و معادل آلواله (Alveolee) فرنگي است كه بندرت در ايران استعمال شده است