تعليمات ديني و دانش رسانه
نوشته: رز پاكات
ترجمه: محمد حسين رحمانيان
تحقيقات نشان ميدهند كه هر نوجوان آمريكايي تا سن 18 سالگي بطور متوسط 22000 ساعت تلويزيون تماشا ميكند. كلينتون در يك مصاحبة اختصاصي با نيوزويك اين رقم را تا 25000 ساعت نيز اعلام كرده است. او از اينكه خشونت و رفتارهاي ناشايست به خاطر فقدان سرپرستي دقيق در تلويزيون به شدت در معرض كودكان و نوجوانان قرار ميگيرد اظهار تأسف نموده [براي كنترل اين معضل] از در صنعت تلويزيون حمايت*توسعة سيستم طبقه بندي فيلم و استفاده از وي چيپ كرد.
اما بايد بپرسيم سرپرستي دقيق چيست و براساس معيارهاي چه كسي تعريف ميشود؟ چرا كودكان بايد اينقدر تلويزيون تماشـا كنند؟ كدام شيوة استـفـاده از تلويـزيـون بپسنديده و كدام شيوه ناپسند است و ما در قبـال آن چه ميتوانيم بكنيم؟ آيا به غير از دخالت والدين و بحث و گفتگوي آنها با كودكان در مورد ارزشها هيچ سيستم طبقه بندي يا ابزار پيشرفته اي وجود دارد كه بتواند آثار مثبت بلندمدت براي افراد خوب جامعه به دنبال داشته باشد يا اتخاذ چنين رويكردهايي در مديريت تلويزيون جوانان را به انزوا ميكشاند؟
من معتقدم يكي از عمده ترين مسائلي كه ذهن اولياء و مربيان را به خود مشغول داشته، اين است كه كودكان به هنگام تماشاي تلويزيون فكر ميكنند دارند بهترين كار ممكن را انجام ميدهند. آيا هيچگاه اين عقيده را بررسي كرده ايم؟ "بهتر" چيست و طبق معيارهاي چه كسي؟ آيا پدران و مادران و معلمان، ارزشها و موازين خود را با جوانان در ميان ميگذارند؟ كودكان چگونه از تلويزيون تأثير ميپذيرند؟ تحقيقات مكرر نشان داده اند كه كودكان هنگام استفاده از يك رسانه، ذهني پويا دارند؛ ولو اينكه به گونه اي از رسانه استفاده كنند كه اولياء و مربيان مناسب ندانند.
پس يك معلم ديني [يا مربي پرورشي] چكار بايد بكند؟ مطمئناً كودكان متأثر از رسانه هستند. همانطور كه بزرگسالان غيرمنتقدانه از رسانه استفاده ميكنند و نمي توانند آنچه را كه رسانه ذاتاً ابداع و ارائه ميكند زير سؤال ببرند. در عوض، عوامل محيطي، اعتقادات و ديدگاههايي در جهان را به خود ميقبولانيم كه نه تنها مسيحيت ما بلكه انسانيت ما را هم به چالش ميافكنند.
در رسانة خبري بريتانياي كبير و ايالات متحده نيز نقادان فيلم و دست اندركاران صنعت تلويزيون، مانند ما متوجه ميزان پخش سخنان زشت، اقدامات خشونت آميز و حركات بي پردة جنسي هستند؛ با اين حال، اينگونه تحليلهاي محتوايي از رسانهها، گوياي تمامي قضايا در مورد آنها نمي باشند. نكوهش رسانهها به جاي شناخت عوامل واقعي مؤثر بر محتواي آنها و پيامدهاي خطرناك آن عوامل آسان است. مثلاً ممكن است نفهميم كداميك از توليدات رسانه اي فرصتهايي براي ادراك ارزشهاي انساني و ديني به شمار ميروند و لذا نتوانيم از اين فرصتها براي ايجاد ملاكهاي انتخاب برنامههاي رسانه اي، موسيقي و بازيهاي رايانه ايِ متناسب با حيات مذهبي كودكان استفاده كنيم. حتي ممكن است نتوانيم مسائلي ديگر از قبيل فروپاشي بنيان خانواده، فقر و استعمال مواد مخدر را به عنوان عوامل دخيل در آشفتگي فرهنگ غربيمان درك كنيم.
در كشورهاي توسعه يافته، توليد رسانه اي، يك شغل براي جلب مشتري و كسب درآمد به حساب ميآيد و ما به عنوان متدينان به دين مسيح(ع) نبايد اجازه دهيم زندگيمان به سمت مصرف گرايي سوق داده شود؛ چراكه ممكن است به مرور زمان هويت مسيحي خود را از دست بدهيم. ما ميتوانيم به هنگام مخالفت، به رسانه اعتراض كنيم؛ اما رسانه ميتواند در اين كشمكش بر ما غلبه كند؛ چراكه برد رسانه از برد صداي ما بيشتر است.
در جامعه اي دموكراتيك، اگر عملكرد رسانه را نقد نكنيم، فرصت پاسخ و فرصت رشد فرهنگي جامعه به واسطة آموزش و پرورش را از دست ميدهيم. پس نبايد به خاطر كوتاهتر بودن برد صداي ما نسبت به رسانه، دست روي دست گذاشته اقدامي نكنيم. آگاه بودن [از معضلات فرهنگي رسانه] و اقدام نكردن [در قبال آنها] مساوي با انفعال فردي و اجتماعي است.
چطور ميتوانيم اينها را بفهميم، چكار بايد بكنيم و به سمت كه گرايش پيدا كنيم؟ در سال 1992 انجمن پاپ براي ارتباطات اجتماعي سندي را به نام "آغاز عصر جديد" منتشر كرد. گرچه اين سند از هر اسقف نشين در دنيا درخواست ميكرد كه طرحي را براي توسعة ارتباطات اجتماعي ايجاد كنند، آنچنان كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفت. با وجود اين، نكتة قابل توجه در اين سند مختصر، كاربردي و بسيار خواندني مربوط به "آموزش دانش رسانه" است.
بدون شك در يك جامعة دموكراتيك بايد بتوانيم نظرات و خواستههاي خود را ابراز كنيم و تغييرات مطلوب را با استفاده از كسب اكثريت آراء يا با استفاده از تحريم يا استفاده از عذاب وجدان براي تحريك مردم به شورش و جنبش ـ كه امروزه در جامعة ما رو به تزايد گذاشته است، ايجاد كنيم؛ لكن بايد توجه داشت كه اين شيوهها، روشهايي ارتجاعي براي رقابت اند كه از نظر توسعة مسيحيت و انسانيت و توسعة آموزش و پرورش داراي نتايج درازمدت نمي باشند.آيا مناقشه اي كه باعث استفاده از رسانه اي سانسور شده و تحت كنترل قانون در آمده ميشود، ماندگارترين شيوه براي تأثير بر كودكان ما به منظور سوق دادن آنها به سمت كردار نيك و آموزش اخلاق الهي بدانها ميباشد؟ [مسلماً نه]. به همين دليل است كه اولياء و مربيان از آموزش دانش رسانه حمايت ميكنند. چرا كه آموزش دانش رسانه، مهارتهاي لازم را به بزرگسالان، جوانان و نوجوانان براي تعامل با رسانه به منظور ايجاد جامعه اي انسانساز ارائه ميكند.
مفهوم كاربرديِ آموزش دانش رسانه چنين است كه اولياء و مربيان بايد بدانند چرا به برخي از برنامهها، ترانهها يا بازيها علاقه دارند يا ندارند. آنها با ابراز نظر و تفكر بيشتر با در معرض نقد قرار دادن ديدگاههايشان، اعتقادات راسخ خود را در قبال رسانه تشكيل ميدهند. براي اين منظور لازم است يك قدم جلوتر از دانش آموزان خود بوده بدانند در دنياي رسانه چه ميگذرد و چرا فيلمها و ترانههاي معين و اينترنت برايشان مهم است. حتي ميتوان گفت مفهوم كاربردي بهتر براي آموزش دانش رسانه عبارت است از همراهي با جوانان در كاربري رسانهها و گفتگو در مورد محتواي آنها اعم از همة ارزشها و ضد ارزشهاي ارائه شده در آنها. سواد رسانه اي، به خصوص براي معلمان، هرگز به معني پشت كردن به فرهنگ نيست؛ بلكه به معني درگير شدن با رسانهها به قصد احياي فرهنگ مسيحيت است. اگر معني ، "ايجاد انعكاس" باشد، بنابراين رسانهها فضاي كامل را*ريشه اي واژة تعليمات ديني براي آ ن انعكاس فراهم ميكنند. انعكاسي كه صوت دلنشين حكايت رستگاري را با اعلام كلام الهي برپاية سرگذشت جوان امروز طنين انداز ميكند. اينجاست كه ارتباط ميان تعليمات ديني و آموزش دانش رسانه آشكار ميگردد.
نقش آموزگاران ديني و مربيان پرورشي در قبال رسانه اين نيست كه رسانه را به قصد بدنام كردن مصنوعات رسانه اي آموزش دهند؛ زيرا در اين صورت گوش دانش آموزان بدهكار اين حرفها نخواهد بود. بلكه نقش آنها اين است كه به شاگردان كمك كنند در راستاي نيل به يك زندگي مسيح گونه در مورد آنچه كه ميبينند بينديشند. اين مطلب شامل يادگيري و بكارگيري مهارتهاي مديرت رسانه كه با آموزش رسانه و تعليمات ديني تلفيق شده است، نيز ميشود.
امروزه كودكان در يك فرهنگ رسانه اي بار ميآيند و كتاب مقدس بايد در اين فرهنگ نفوذ كند. رسانه در عصر جديد حوزه اي با كاربرد مفيد براي گفتمان در جهت نيل به نيكيها به شمــار ميرود و با وجود رسانه، انزوا و عدم آشنايي با اين ابزار، رويكرد پرورشي مثبتي تلقي نمي شود؛ اما وقتي بزرگان ارزشهاي خود را در عين احترام به نظرات جوانان، با آنان در ميان ميگذارند، آنجاست كه يك آموزش واقعي براي جوانان صورت ميگيرد. اين بحث و تبادل نظر، آنها را براي پذيرش حقايق و عقايدي كه بر اساس آنها معيارهاي خود را در غياب اولياء و مربيان شكل ميدهند، آماده ميسازد. مقررات و ابزارها حياتبخش نيستند؛ بلكه آموزش و پرورش از طريق تبادل نظر در مورد ارزشها حياتبخش است.
در ايالات متحده، انجمن رسانة تلويزيوني ملي از مديريت تلويزيون در خانه حمايت ميكند. به اين ترتيب كه در قدم اول، با مشاركت همة اعضاي خانواده در مورد نوع و زمان تماشاي برنامههاي تلويزيون رأي گيري و برنامه ريزي ميشود. قدم بعدي اين است كه پس از تماشاي برنامههاي انتخاب شده، محترمانه دربارة آنها تبادل نظر شود. انجمن رسانة تلويزيوني ملي، دانش رسانه را مشاهدة همراه با تفكر و قضاوت انديشه اي معرفي ميكند.
برنامه اي عالي تحت عنوان "پس از تقصير: چالش خشونت در رسانه" كه توسط كانون دانش رسانه تهيه شده است، به اين مطلب اشاره ميكند كه از هنگام آغاز به كار تلويزيون در سال 1950 جامعه دچار يك "چرخة تقصير" در پاسخ به اين سؤال شده است كه چه كسي مسؤول رواج خشونت در رسانه و فرهنگ عمومي است. واقعيت اين است كه همة ما مسؤول محيط فرهنگي جامعه اي كه در آن زندگي ميكنيم هستيم؛ درست همانطور كه مسؤول محيطي فيزيكي كه براي فرزندان خود به ارث ميگذاريم هستيم.
، همگي مبتني بر پنج* برنامههاي پيشنهادي كانون دانش رسانه اصل اساسي دانش رسانه تحت عناوين ذيل ميباشند:
1 - همة رسانهها محدود كننده اند.
2 - رسانهها از زبانهاي منحصر به فرد استفاده ميكند.
3 - پيام گيران (استفاده كنندگان از رسانهها ) مفاهيم را انتقال ميدهند.
4 - رسانهها تمايلات سودگرانه دارند. (منفعت طلب اند.)
5 - رسانهها محتوي ارزشهاي جا افتاده هستند.
همانطور كه معلمان ديني، به منظور آموزش و پرورش كودكان، سعي در وارد كردن دين به زندگي روزمره دارند، بايد از رسانهها نيز، هم به عنوان وسيله و هم به عنوان هدفِ آموزش مسيحيت و دعوت به اين كيش در اين فرآيند استفاده كنند. سالهاست كه معلمان ديني و مربيان پرورشي از رسانههاي سمعي ـ بصري براي تقويت و آموزش علوم ديني استفاده ميكنند. اكنون در فرهنگي آكنده از رسانههاي ارتباط جمعي كه به سرعت با ارتباطات الكترونيكي درآميخته ميشود بايد دوباره نقش خود را به عنوان معلمان ديني مورد توجه قرار دهيم و پيام عيسي مسيح(ع) را به جواناني كه رهبران ديني قرن آينده خواهند بود اعلام كنيم.
http://www.daughtersofstpaul.com/mediastudies/contents.html :مأخذ
by Rose Pacatte, fsp
منبع : سایت مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما