مسجد قرطبه سرگذشتی به مراتب پیچیده تر داشته است. مسجد به شکل فعلی و صرف نظر از الحاق های متعدد به دست مسیحیان، چارگوشی بزرگ به اضلاع 128 × 175 متر است که تاریخ آخرین ساخت آن به دست مسلمین به 987 988 می رسد. از بیرون، دیوارهای پشت بنددار آن دارای نوزده در است. هفت در در جانب غربی، دو در در جانب شمالی و نه در جانب شرقی و یک در در قسمت جنوبی که اکنون مسدود شده است. این درها در وضعیت فعلی خود همه مرمت شده است اما طرح اصلی تزیین آنها؛ یعنی طاق نعل اسبی که در مربعی قرار دارد، به روشی است که قبلاً در دروازه غربی سن استفان، متعلق به 855 856، دیده شده است.در جوار یکی از درهای شمالی مناره ای چارگوش قرار دارد. داخل مسجد مشتمل است بر صحنی به اضلاع 58 × 120 متر (که احتمالاً سه طرف آن را دست کم پس از 958م، ایوان هایی احاطه کرده بود) و درخت های پرتقال در آن کاشته اند. گر چه این درخت ها به طور قطع جدید است، شواهدی وجود دارد که در ادوار اسلامی با استفاده از درخت و جوی های آب به مسجد حالتی باغ مانند داده بودند. جانب جنوبی صحن رو به تالاری بزرگ مرکب از 19 فرش انداز باز می شود. قبل از هر چیز تفاوت عرض این فرش اندازها چشمگیر است. از غرب به شرق یکی به عرض 35ر5 متر، چهار تا به عرض 86ر6 متر، یکی به عرض 58ر7 متر، چهار تا به عرض 26ر6 متر، دو تا به عرض 35ر5 متر و هفت تا به عرض 86ر6 متر است. فرش انداز پنجم به اتاقی کوچک و هشت گوش منتهی می گردد که مقدم بر آن واحدهایی که سه گنبد دارند با تزییناتی وافر از مرمر و کاشی قرار گرفته است که جز مختصری خط، بقیه تزیینات آن منحصرا هندسی و گیاهی است. این محوطه با مانعی از بقیه مسجد جدا شده است. کتیبه ای این اتاق را محراب معرفی می کند و مانع، مشخص کننده مقصوره یا محوطه مخصوص خلیفه است. در فاصله نُه ستون از این مقصوره، در جانب شمال، قبه دیگری دیده می شود، در حالی که بقیه مسجد با سقف چوبی مسطح پوشانده شده است. تکیه گاه های اصلی فرش اندازها و شبستان ها در داخل مرکب است از 514 ستون که در تارک همه مجموعه ای بی همتا از قوس های دو طبقه قرار دارد و نیز سی و چهار جرز به صورت دو ردیف هفده تایی طوری ترتیب یافته که جرزهای یک ردیف ساده و جرزهای ردیف دیگر بنددار است. ده قوس دایره شکل دیوارها در جهت جنوبی شمالی و در حدود دو سوم عرض تالار سرپوشیده است. تنوع اجزای تشکیل دهنده و بی نظمی ترتیب آنها، ترتیب داخلی مسجد را غیر عادی می سازد، هر چند با نگاه کردن از خارج نمی توان این وضع را حدس زد.
هر دو مسجد تفاوتی فاحش با بیت پیامبر در مدینه دارد و هدف ما آن است که روشن سازیم چه اتفاقی رخ داده و علّت آن چه بوده است. هر دو بنا متوازی الاضلاع هایی بزرگ است و تقریبا تمامی مساجد شناخته در شهرها، در سه قرن اول اسلام، همین شکل را دارند. دو مسجد در سامره حتّی از مسجد قرطبه نیز بزرگ ترند و مسجد بزرگ تر اضلاعی به طول 156 × 1240 متر دارد و در محوطه ای باز محاط شده که تقریبا آن را به شکل مربعی به اضلاع 362 × 350 متر در می آورد. با در نظر گرفتن این که قرار بود مسجد کلیه جمعیت مسلمان هر شهر را در خود جای دهد، توضیح علت توسعه مساجد تا این درجه آسان خواهد بود. در شهرهای بزرگ، مثل بغداد و قاهره چندین مسجد بزرگ از این دست یافته می شود، در حالی که هر شهر دست کم یک مسجد عظیم داشت. همیشه این گونه مساجد در محلی که مناسب کلیه نمازهای جماعت باشد، واقع نشده بود. بدین لحاظ از همان آغاز در شهرهای صدر اسلام، همچون کوفه و بصره در عراق و بعدا در نقاط دیگر نیز، از وجود مساجدی کوچک تر، مثل مساجد محلات یا مساجد قبایلی خبردار می شویم که تقریبا هیچ چیز راجع به شکل آنها دانسته نیست. سرانجام از نظر لغوی نیز بین مسجد و مسجد جامع یا «مسجد جامعه» که گاهی اوقات مسجد اعظم یا مسجد جمعه نامیده می شد، تمایز به وجود آمد. حتی در مواقعی که والیان محلی به استقلال سیاسی چشمگیری دست می یافتند، فقط مسجد جامع بود که تحت نظارت مستقیم حکومت مرکزی اسلامی قرار داشت و خرج آن داده می شد، زیرا صرف نظر از بوالهوسی های سیاسی و سوءتفاهم ها، مسجد جامع جایی بود که در آن با جانشین پیامبر، و نه یک والی محلی صرف، بیعت می شد.
توضیح ترتیب داخلی دو مسجد مورد بحث تا حدودی دشوار است. هر دو قسمت هایی روباز و سرپوشیده دارند. کلیه مساجد بزرگ دیگر صدر اسلام، به جز مسجد الاقصی در بیت المقدس که به دلیل قرار گرفتن در زمینه ای منحصر به فرد برخی از ویژگی های خود را دارد واجد همین خصیصه هستند، البته نه به یک سیاق. در بیش تر موارد بین تکیه گاه ها دری وجود نداشت بلکه در مهم ترین حالت احتمالاً پرده هایی برای جدا کردن قسمت های روباز و سرپوشیده، بین تکیه گاه ها وجود داشت. اما در بعضی مساجد نمایی ترکیبی رو به قسمت روباز ایجاد شد، در حالی که در مساجد دیگر تمایزی بین تکیه گاه های رو به صحن و تکیه گاه های داخلی وجود نداشت.
اکثر مساجد مصری، عراقی و مساجد اسلامی در نواحی غربی از نوع اخیر بود. شاید در این مساجد صحبت از وجود صحنی که سه سمت آن محاط به رواق است و تالاری سرپوشیده و متصل به آن در سمت چهارم است، درست نباشد، زیرا دست کم در بدو امر سازندگان مسلمان ترکیبی هنری متشکل از دو بخش؛ یعنی تالار و صحن رواقدار، نساختند. آن چه آن ها ساختند محوطه ای واحد و بی مانند بود که بخشی از آن سرپوشیده بود. در واقع متون کهن به ندرت محوطه روباز مسجد را صحن یا حیاط نامیده اند. در کوفه بخش سرپوشیده ظله یا منطقه سایبان دار نامیده می شد، درست مثل بیت پیامبر در مدینه. البته درست است که به مرور پیچیدگی ترکیب مساجد افزایش یافت و حالتی از نمای صحن، مثل آن که در مسجد بازسازی شده قیروان دیده می شود پدیدار گردید. به نظر می رسد مهم ترین استثنا بر این قاعده مسجد دمشق باشد که ترتیب متین و هماهنگ آن، که احتمالاً ملهم از نماهای کاخ های بیزانس است. واقعا احساس صحنی رواقدار و چارگوش را به صورتی کامل ایجاد می کند. نقشه مسجد دمشق در چند مسجد که تحت تأثیر مستقیم آن واقع شدند، مثلاً در حلب، سرمشق قرار گرفت. این مسجد (مسجد دمشق) استثنایی بود که به دلیل اهمیت پایتخت سوریه تبلور یافت.
تفاوت آشکار دو مسجد قرطبه و دمشق در قسمت سرپوشیده بنا است. بنای سوری، ترکیبی متوازن و منظم دارد، در حالی که مسجد اسپانیا به طرزی غریب نامتقارن است.
مسجد قرطبه به صورتی که در انتهای قرن دهم ظاهر گردید نتیجه فرآیندی تاریخی بود که در سال 784 آغاز شده بود... مسجد اولیه با یازده فرش انداز احداث شده بود که هر کدام دوازده ستون داشت. این مسجد دوبار توسعه یافت: یک بار در 833848 و یک بار در 956 966 و بدین ترتیب دوسوم بخش غربی و متقارن بنای فعلی ساخته شد. در 986 988 مجموعه کامل ثالثی به قسمت شرق بنا افزوده شد. کلیه الحاق ها به پیروی از ترتیب اولیه قوس ها و ستون های بنای 784م صورت گرفت و بدین ترتیب شیوه واحد و چشمگیر تمامی بنا حفظ شد. توسعه هایی از این دست در معماری مساجد کاملاً متداول بود و می توان نمونه هایی از آن را نسبتا به تفصیل در مساجد عمر در الازهر مصر، کوفه، بصره، بغداد، مدینه و نایین ایران نشان داد. چشمگیرترین نمونه از این دست مسجدالاقصی در بیت المقدس است که متون و منابع ادبی حکایت از الحاق قسمت های جدید و نیز جمع شدگی نهایی آن دارد. در کلیه موارد علت الحاق قسمت های جدید یکی است: افزایش جمعیت شهر.
به نظر من می توان به دو نتیجه رسید: اولاً مسجد اصلی شهر از نظر ساختمانی متناسب با نیاز فرهنگ اسلامی به وجود محلی واحد برای کل جامعه بود و ثانیا هیچ تصوری از بنا به عنوان موجودیتی واقعی و کامل وجود نداشت. عدم توازن در ترکیب هنری مسجد قرطبه مشکلی به حساب نمی آمد. بدین ترتیب، می توان اظهار داشت که مساجد صدر اسلام به عنوان گونه ای از مسجد، تحت برخی شرایط اجتماعی، تبیین پذیر است و نمی توان آنها را بازتاب کمابیش کامل یا موفق ترکیب هنریِ آرمانی دانست. این حقیقت که تا مدت ها بعد این گونه مساجد نمایی منظم و حتی ورودی های پرتکلف پیدا نکرد در حکم تأیید بیش تر این دیدگاه است. تعداد و محل ورودی ها برحسب وضعیت شهری که مسجد را در میان گرفته بود، تعیین می شد و نه با توجه به مفهوم معماری یا زیبایی شناسی ماهیت بنا. استثنایی همچون مسجد دمشق صرفا مؤید این قاعده است، زیرا ورودی های آن به بنای رومی قدیم تری تعلق داشت و حضور مسلط همین طرح کلاسیک بود که مانع شد تغییرات داخلی مسجد دمشق به عظمت مسجد قرطبه باشد.
برای این که امکان توسعه یا جمع شدگی وجود داشته باشد چاره ای جز آن نبود که شیوه ساختمانی مسجد انعطاف پذیر و توسعه پذیر باشد. شیوه مساجد ستون دار صدر اسلام را می توان به این صورت توصیف کرد که مهم ترین تکیه گاه داخلی آن متشکل بود از عنصری واحد که در صورت تمایل، امکان توسعه آن در هر جهتی وجود داشت. دو نوع تکیه گاه در دسترس بود. اولین تکیه گاه در مساجد عراق، سوریه و در مناطق مسلمان غرب آن عبارت بود از واحدی باستانی، متشکل از پایه، ستون و سرستون. در بسیاری موارد، مثل دمشق یا بیت المقدس این ستون ها از بناها یا ویرانه های رومی یا مسیحی گرفته شده بود. در بناهای بسیار بزرگ، مثل برخی از مساجد القرویون (Cairene)، قیروان یا قرطبه ستون هایی جدید به ستون هایی که مورد استفاده مجدد قرار گرفته، افزوده شده است. در بیش تر موارد ستون های جدید، جز در برخی جزییات، تقلیدی از ستون هایی بود که مورد استفاده مجدد قرار گرفته بود و یکی از روش های مرسوم باستان شناسی صدر اسلام جدا کردن این دو دسته از یکدیگر بوده است. این تفاوت ها برای منظور ما در این جا مهم نیست. تکیه گاه دیگر جرز بود که معمولاً از آجر ساخته می شد. جرز در ایران دیده می شود، مثل [مساجد] نایین یا دامغان که در آن جا سعی شده شکل ستون به آن بدهند. اما بارزترین شکل آن در مسجد کبیر سامره در رقه و در مسجد ابن طولون مصر دیده می شود که تحت تأثیر مساجد عراق ساخته شده است. متداول ترین شکل این جرزها مرکب است از چارگوشه ای با ستون های توکار. در بعضی موارد مثل مسجد ابودلف در سامره، جرزها دارای عناصر توکار نیست و چنان طویل است که تقریبا به صورت بخش هایی از دیوار به نظر می رسد. گرچه توضیح علت و چگونگی پیدایش جرز آجری در عراق و ایران که سنت استفاده از ستون در آن جا محدود بود، آسان است اما توجه به این نکته نیز جالب است که این جرزها در قدیم ترین بناهای شناخته دیده نمی شود و بناهای ساسانی آن جا به اندازه بناهای صدر اسلام آن ها را به طور کامل و ماهرانه مورد استفاده قرار نداده است. به نظر می رسد جرز آجری که تاریخچه آن در معماری اسلامی ادوار بعد به آن درجه از عظمت رسید، عمدتا به دلیل فایده آن در مسجد تکامل و بعدا در آن جا تنوع یافت: امّا ظاهرا ستون، سرمشق اصلی برای تکیه گاه منفرد بوده است. ستون در این مورد و حتی در مورد عراق؛ یعنی جایی که اولین مسجد کوفه به استفاده از ستون های وام گرفته از کلیساهای مسیحی قدیمی پرداخت، بسیار روشن است.
در هر حال اگر شیوه ساخت سقف روی ستون ها، به صورتی که در مساجد قدیمی یافت می شود، صرفا شیوه ای انعطاف پذیر و به آسانی تعدیل شدنی خوانده شود که برای پوشاندن فضاهای وسیع از طریق تعدد تکیه گاه های منفرد یا تکرارشونده به کار می رود، حق مطلب ادا نشده و تمام ویژگی های این شیوه نیز بیان نشده است. این شیوه به ساده ترین شکل خود در قدیم ترین مساجد عراق، در اکثر مساجد ادوار بعد در عراق و در بیش تر بناهای مصر به چشم می خورد. امّا در قرطبه، دمشق یا مسجد الاقصی در بیت المقدس چیزی بیش از بنایی مشتمل بر تکیه گاه های منفرد و کمابیش مساوی در سراسر سطح مسجد دیده می شود. در هر سه مورد واحدی که بخش سرپوشیده گرد آن ترتیب یافته، شبستان بوده؛ یعنی به جای یک تکیه گاه سلسله ای از آنها وجود داشته است. در قرطبه و بیت المقدس با حذف و اضافه کردن شبستان ها است که بناها وسیع شده اند و نه با تکیه گاهی منفرد. در تمام این بناها نظم و ترتیب شبستان ها جهت شکل را تعیین کرده است. بدین ترتیب جهات چندگانه بنای صرفا ستون دار مساجد اولیه عراق جای خود را به بردارهای واضح تر و محدودکننده تر داده است، در حالی که می دانیم شاهکارهای بزرگ مثل مسجد قرطبه ویژگی های هر دو روش را حفظ کرده اند. سپس تعدادی بناهای کوچک تر و نسبتا عجیب؛ مثل مسجد بلخ و مسجدی در نزدیکی قاهره، ظاهرا واحد ترکیب هنری (همچون معماری ادوار بعد، به ویژه در ایران و ترکیه) دهانه چارگوش بوده است. می توانیم نظر خود را درباره مساجدی که سقف متکی بر ستون دارند تعدیل کرده و بگوییم در حالی که اصل تکیه گاهِ واحد و انعطاف پذیر همیشه در اکثریت قریب به اتفاق مساجد قدیمی دیده می شود، همواره به صورت تکیه گاهی واحد عمل نکرده و در بعضی مواقع می تواند به صورت واحدی متشکل از چند تکیه گاه از این نوع و یا حتی فضایی واقع در بین این تکیه گاه ها باشد... می توان معادلی زبان شناختی برای آن پیشنهاد کرد. می توان چنین فرض کرد که واژک معماری مسجد (یعنی کوچک ترین واحد معنی دار بنا) در برخی موارد، واجی منفرد (واحد منفرد بنا است) و در بعضی موارد یا مجموعه ای است از این واج های منفرد و یا حتی نوعی فقدان واجی است؛ مثل فاصله بصری یا سمعی بین واژه ها یا جملات.
حال این پرسش مطرح می شود که چطور شد بنای ستون دار در اوایل دوره اسلامی پدیدار گشت؟ موردی ندارد این فرضیه قدیمی دوباره مطرح شود که ظهور مجدد شیوه خاورمیانه ای سقف متکی بر ستون که در مسجد دیده می شود در معماری مصر باستان یا هخامنشیان شناخته بود. این نظام قدیمی در قرن چهارم پیش از میلاد از بین رفته بود و هیچ دلیل باستان شناختی یا فرهنگی که تجدید حیات ناگهانی آن را توجیه کند، وجود ندارد. منبع دوم می توانسته است میدان های عمومی رومی بوده باشد که به منظوری مشابه؛ یعنی گرد آوردن جماعات بزرگ، تعدادی از شکل های مشابه را مورد استفاده قرار داده است. گرچه نمی توان مطمئن بود که در دوران مسیحیت نیز هنوز از این مکان های شاهنشاهی استفاده شده باشد، امّا ویرانه های متعدد رومی از فرات به سمت غرب به سادگی می توانسته به منزله نمونه مورد استفاده قرار گرفته باشد. مشکل اصلی در این جا این است که عراق؛ یعنی منطقه اصلی که مساجد ستون دار ابتدا در آن جا پیدا شد، سرزمینی است که احتمال وجود نمونه های رومی در آن جا از هر جای دیگری ضعیف تر است.
توضیح سوم که در نگاه اول به مراتب پذیرفتنی تر به نظر می رسد و در سال های اخیر اغلب مطرح گردیده، این امر است که بیت پیامبر با تعدادی تنه نخل که به طور تصادفی روییده و در دو انتهای شمالی و جنوبی محوطه بزرگ روباز با حصیر پوشیده شده بود، الگوی مساجد ادوار بعد تلقی گردد. بیت پیامبر احتمالاً اولین نمونه بنا با شیوه سقف متکی بر ستون است که بعدا در عراق توسعه یافت و در پی آن با هر اسلوب ساختمانی که در نواحی فتح شده موجود بود، انطباق یافت. دو واقعیت مهم این تفسیر را تأیید می کند. اولاً از آن جا که اولین مساجد، در شهرهای جدید الاحداث عرب، در عراق ساخته شد و از آن جا که این مساجد بیش از هر مسجد دیگری که بعدا ساخته شد برای انجام دادن کارکردهای متعدد، مثل مسجد مدینه در زمان پیامبر مورد استفاده قرار گرفت، طبیعی است که مسجد مدینه تنها نمونه و مدل قطعی بوده که در عراق به آن دسترسی داشته اند. ثانیا در آن زمان؛ یعنی دهه های سی ام و چهلم قرن هفتم تماس مسلمین با دیگر سنن معماری هنوز بسیار محدود بود، با این حال اولین مسجدی که مشخصا با ترکیب سقف متکی بر ستون ساخته شد، مسجد بازسازی شده کوفه در 670 است. این توضیح متکی بر این فرض است که تا زمان خلیفه عمر (634 664) مسلمانان نه تنها به این فکر افتاده بودند که مسجد بنایی به ویژه بی همتا است و استفاده از آن به اعضای مسلمان جامعه محدود می شود، بلکه بیت پیامبر را به واقعیت ساختمانی انتزاعی برگردانده و به نوعی مسجد آرمانی مبدل ساخته بودند که می توانست شکل های متنوعی به خود گیرد. هر چند این امر به هیچ وجه غیرممکن نیست، این فرآیند نظری بیش تر حالت درونی دارد و اثبات آن مشکل است و کلاً وقوع آن در دهه های آغازین دوره اسلامی نامحتمل به نظر می رسد. به همین علت ترجیح می دهم توضیح چهارمی را برای شکل گیری شیوه سقف متکی بر ستون ارائه دهم. توضیحی که فکر تأثیر [مسجد] مدینه بخشی از آن را تشکیل می دهد.
مشکل اصلی در عراق (با شهرهای جدید سراپا اسلامی آن) حفظ نوعی نظم و حالتی از جامعه در میان جمعیت عرب کثیرالعده و جدیدالاسکان بود. نقطه ای کانونی موردنیاز بود و به همین علت بود که خلیفه عمر ساخت مسجد جامع یا مسجدی برای کل جامعه مسلمان را مقرر داشت. سنت معماری محلی هیچ راهی برای رفع حاجت اولیه بنا؛ یعنی فضای وسیع، جز از طریق شیوه های سنگین و گران همچون طاق های ساسانی که به هیچ وجه انعطاف پذیر نبود، در اختیار نداشت. آن چه در نتیجه این وضع اتفاق افتاد ابداع محلی و خودجوش به منظور آسان برپا کردن فضایی بزرگ با سقفی مسطح یا شیب دار بود که با تکیه بر ستون هایی که مورد استفاده مجدد قرار می گرفت بر زمین سایه می انداخت.
در اوّلین نوع مساجد از این دست هیچ گونه دیوار بیرونی دیده نمی شد و فقط خندقی موجود بود و ورودی های متعدد برای ارتباط با خارج در کلیه جهات وجود داشت و هیچ جایگاه مشخص یا رسمی برای امام پیش بینی نشده بود. این بناها کپرهایی ساده بودند و بناهایی نبودند که نمونه ای رسمی یا معنایی مقدس داشته باشند. برای مثال یکی از مساجد اولیه زمانی سنگفرش شد که مردم از گرد و خاک ناشی از حرکت پاها در حین نماز شکایت کردند. فقط از طریق رشته ای بازسازی ها و تقویت بنا در فاصله 640 تا 670 بود که نوعی شکل سازمان یافته برای این بناها پدید آمد. اکثر این اقدامات به خوبی مستند است و همیشه هدفی عملی و محلی داشته است. تا 670 بیت پیامبر در مدینه دوبار توسعه یافته و شروع به کسب هویتی مقدس کرده بود. کارکرد اداری آن مثل دیگر کارکردهای آن یا به بناهایی دیگر و یا یک سره به خارج از مدینه منتقل شده بود. بدین شکل قداست یافتن بیت پیامبر و تغییر شکل مساجد قدیم عراق و تبدیل آن ها از کپرهایی نامنظم به ترکیباتی دارای شکل منظم، با استفاده از عناصری که بدوا بدون برنامه ای خاص وارد آنها شد، تقریبا مقارن یکدیگر بوده است. این رخدادها مقدم بر ساخت مساجد بزرگ در دیگر نقاط جهان مسلمان بود. در جهان اسلامی در مواردی معدود بناهای مسیحی یا دیگر بناهای مذهبی را اشغال کرده بودند و یا طبق گفته زائری غربی به نام آرکولفوس (Arculfus) راجع به بیت المقدس، در آن جا عبادتگاهی «زُمخت» قرار داشت که بر فراز بقایای ویرانه ها ساخته شده بود. قبل از فرا رسیدن دوره ایجاد ساختمان های بزرگ به دست شاهان در قرن هشتم، شیوه رسمی سقف متکی بر ستون در شهرهای جدید عراق ایجاد شده بود ضمن آن که در فسطاط برخی ویژگی های مخصوص به خود را یافته بود و بیت پیامبر به عنوان اولین مسجد، قداست یافته بود. بنابراین، دو رخداد نسبتا غیرمترقب و تبیین پذیر تاریخی و کاملاً مبتنی بر نیازهای مسلمین می تواند به خلق گونه ای مسجد منتهی شده باشد که از آن لحظه تا قرن چهاردهم (و در بعضی جاها دیرتر از آن) بارزترین مشخصه شکل معماری اسلامی شد. در این صورت لازم خواهد بود ابداعی رسمی توسط مسلمانان دانسته شود که از لحاظ پیدایی و از جهت تاریخی ارتباطی با شکل های مشابه و متقدم ندارد.
درون این محوطه بزرگ ستون دار که ابعاد آن به جمعیت شهر بستگی داشت و دارای تکیه گاهی منفرد با شبستان یا دهانه ای بود چندین ویژگی، در خور اشاره ای خاص، پدیدار گردید. این ها را می توان به معنای عام نشانه یا نماد نامید. این ها موجودیت هایی هستند توصیف پذیر از نظر معماری و آن قدر از دیگر قسمت های بنایی که دارای سقف متکی بر ستون است متمایز گردیده اند که بتوان معنایی خاص برایشان قایل شد. بیش تر آن ها از نظر طبقه بندی نیز توصیف پذیراند؛ بدین معنی که اگر در همه مساجد نباشند، دست کم در اکثر مساجد یافت می شوند و هر یک از آن ها صرف نظر از موقعیت زمانی و مکانی با یکدیگر مقایسه شدنی هستند. پنج ویژگی آن در صدر اسلام پدیدار شدند، هر چند ناگفته نماند که منبر یا سکوی تشریفاتی امام در دوران حیات خود پیامبر نیز وجود داشت.
اولین این ها مناره است. هدف رسمی مناره دعوت مؤمنان به نماز است و شکل آن به صورت برجی بلند است که یا بی فاصله به مسجد چسبیده است، مثل مسجد دمشق، قیروان و فسطاط و یا آن که در نزدیکی آن واقع شده، مثل مناره مسجد سامره، فسطاط و بیش تر نمونه های قدیمی ایرانی. در کلیه مساجد اولیه اسلامی به جز مسجد دمشق فقط یک مناره در کنار بنا قرار داشت. شکل مناره ها متفاوت است. مناره های اولیه از سوریه به جانب غرب چارگوش است، بدان علت که شکل ساخت آن ها مستقیما از برج های چارگوشی اقتباس گردیده که خاص کلیساهای مسیحی است و آن ها نیز به نوبه خود ملهم از بناهای رومی و یونانی است. از وجود چند نمونه انگشت شمار از این نوع مناره های چارگوش در عراق و ایران خبر داریم. برای مثال مسجد دامغان یا مسجد سیراف (متعلق به قرن نهم) که اخیرا حفاری شده، مؤید آن است که این شیوه که در سوریه پدیدار شده از خاستگاه اصلی خود فراتر رفته است. در عراق، به ویژه در سامره، نوع دیگری از مناره؛ یعنی مناره مارپیچ ایجاد شد که یک نمونه دیگر آن در مسجد ابن طولون در قاهره دیده می شود. خاستگاه مناره های مارپیچ را نباید در زیگورات های بین النهرین باستان جست، بلکه در نوع خاصی از برج های مارپیچ باید جستجو کرد که در ایران ساسانی دیده شده و هنوز هدف ساخت آن ها دانسته نشده است. هنوز هیچ موردی از مناره های استوانه ای که از قرن یازدهم به بعد در ایران ساخته شد، در معماری اولیه اسلامی مشاهده نشده است، هر چند احتمال وجود آن ها هست. مناره های مختلط قطعا به ادواری به مراتب دیرتر تعلق دارد. بنابراین می توان به سادگی چنین نتیجه گیری کرد: دیری نگذشت که کارکردی خاص در مساجد صدر اسلام پیدا شد و شکل هایی که برای آن مورد استفاده قرار گرفت از واژگان معماری متقدم اتخاذ گشت و به همین علت در هر منطقه متفاوت بود. اما قطعی است که شکل چارگوش مناره های سوریه در خلال قرن های اولیه متداول تر بوده است.
درباره مناره مهم ترین مسئله تعیین این امر است که چه وقت و چرا این کارکرد خاص شکل برج به خود گرفت. زیرا دعوت به نماز تقریبا به همان قدمت استقرار [حضرت [محمّد در مدینه است و این کار معمولاً از فراز بام بیت ایشان صورت می گرفت و در آن زمان برای این امر نیازی به شکل ساختمانی مخصوص نبود. شگفت آن که در هیچ یک از مساجد اولیه، در شهرهای کاملاً اسلامی عراق، بنایی جهت دعوت به نماز تعبیه نشده بود. وضع در فسطاط تا این حد روشن نیست اما تازه ترین مباحثات راجع به متون ذی ربط حاکی از آن است که در آن جا نیز بنایی برای دعوت به نماز وجود نداشته است. تا آن جا که از مدارک موجود استنباط می شود اوّلین بناهایی که برای دعوت به نماز مورد استفاده قرار گرفت عبارت بود از برج های چارگوش محوطه پرستشگاه های رومی در دمشق، وقتی که محوطه به مسجد مبدل شد. بنابراین در شهری قدیم تر بود که ساختمانی متعلق به پیش از اسلام در حدود هفتاد سال بعد از ظهور اسلام تصادفا به مسجد مبدل شد و برای اولین بار به منظور نیازی که مربوط به آیین نماز و خاص اسلام بود و از آغاز حیات این دین وجود داشت، مورد استفاده قرار گرفت. محتمل ترین توضیح برای آن چه غرابتی تاریخی به نظر می رسد، در این حقیقت نهفته است که دمشق در آن عصر عمدتا شهری مسیحی بود. تا آن جا که می دانیم، دست کم در بدو امر، جمعیت مسلمان در محله ای واحد متمرکز نبود بلکه در هر کجا خانه هایی وجود داشت که صاحبان قبلی آن را ترک کرده بودند و به صورت پراکنده، به چشم می خورد و به همین علت مناره نمی توانست دقیقا منظور دعوت مسلمانان به نماز را، به ویژه با توجه به سر و صدای شهر، تأمین کند. من ترجیح می دهم به جای رد کارکرد آیینی این مناره، بیان نمادین حضور اسلام را تفسیر کنم که مخاطبان آن عمدتا متشکل از غیرمسلمانان شهر بودند. همچنین ممکن است از خود بپرسید فراوانی خاص مناره هایی که به طور زیبایی در معماری ادوار بعد، در شهرهایی همچون اصفهان، استانبول و قاهره ترکیب یافته اند آیا نشانه تداوم اهمیت مناره به مثابه نشانه شأن و حیثیت اجتماعی شاهان یا اشخاص است؟ و یا صرفا وسیله ای هنری است که بیش تر به منظوری غیر از بیان صرف کارکرد آیینی مورد استفاده قرار گرفته است؟ البته کارکرد آیینی [دعوت به نماز] از آغاز قرن هشتم به بعد همواره مد نظر بوده است.
اما اقامه اذان مثل آغاز کار اغلب از فراز بام مساجد صورت می گرفت. روش های کهن دعوت به نماز در بسیاری از نقاط جهان اسلام به قوت خود باقی ماند. در ایران این شیوه ها ویژگی ساختمانی منحصر به فردی پیدا کرد که عبارت از آسمانه کوچکی معروف به گلدسته است و اغلب همراه با مناره هایی زیبا دیده می شود. بنابراین، دعوت به نماز اضافه بر مراسم پیوسته به آن واجد تاریخ معماری نیز می شود، تاریخی که هنوز شناخته نیست. تاریخ برج در معماری شهرهای اسلامی نیز وجود دارد. این دو تاریخ نمی تواند عین هم باشد.
پی نوشت ها:
1 داستانی عجیب ممکن است به روشن کردن جنبه ای از تاریخ نگاری اسلامی قرون وسطی در مورد مسجد مدینه و مشکلات بحث راجع به آن کمک کند. به گفته ابن روستا، جغرافی دان قرن دهم، عثمان بن مذعون در جانب قبله؛ یعنی در بخش سرپوشیده صحن خدو انداخت. ناراحتی او از این کار به آن جا رسید که زوجه اش را به پرسش وا داشت. در پاسخ گفت در حین نماز در قبله خدو افکندم. البته بعدا برای پاک کردن آن برگشتم و ضمادی از زعفران درست کرده روی آن گذاشتم. ابن روستا چنین اظهار نظر می کند که «بنابراین، ابن عثمان اوّلین کسی است که مواد معطر به قبله زده است» گرچه این روایت اطلاعاتی جالب راجع به نوع زیباسازی در مسجد در اختیار می گذارد، نمی توان معلوم داشت که این ماجرا در زمان پیامبر رخ داده یا این که بدان منظور داستانی ساخته و پرداخته اند که رویدادهای ادوار بعد را که چندان مطابق شرع نبوده است، کهنسال نشان دهند. نفس طبیعت داستان، حالت فرعی و عارضی آن که توسط فردی عنوان شده است که در غیر این صورت گمنام بود، نمایانگر آن است که در نگرش مسلمانان نسبت به اسلام و رشد آن هیچ اندیشه نظری راجع به مکانی مقدس و از قبل فکر شده وجود نداشته است و تنها چیزی که به چشم می خورد یکی شدن رویدادهای منحصر به فرد و گاه پیش پا افتاده است که قبول عام یافته. به نظر می رسد که گویا فرهنگ اسلامی از نظر روان شناسی تمایلی به تفسیر واقعیت مادی زندگی اسلامی خود، به شکل مجرد، نداشته است.
2 راهرو و مسافت میان دو ردیف ستون در شبستان های ستوندار.