فقه نگاه به تصوير
حجت الاسلام والمسلمین سيدحميد مشكات
از آن جا كه در روزگار ما, تصوير و رسانه هاى تصويرى(تلويزيون, ويدئو و سينما) گستردگى و بينندگان بسيار يافته اند, بحث از احكام نگاه به تصوير از بايستگى بيش ترى برخوردار است. بويژه اين كه, گاه, در پاره اى از گفتارها و نوشتارها و در پاره اى از انجمنهاى هنرى, سخن از برداشتن حد و مرزها و بازدارنده هاى شرعى نگاه به تصوير و فرق آن با خود شخص در خارج, به ميان آمده است. اين امر, نگارنده را بر آن داشت كه به شرح, درباره يكسانى و نايكسانى احكام نگاه به تصوير و خود شخص به بررسى بپردازد.
در بخشى از اين نوشتار, تلاش شده است كه با پرداختن به نقش (نگاه) در پيوندها و بستگيهاى اجتماعى و اثرگذارى و نقش آفرينى آن, بحث از نظر اعتقادى, جايگاه خود را بيابد.
در بخشهاى ديگر, دو مقوله فقهى در كانون بررسى نهاده شده است.
1. آيا احكام نگاه به تصوير, با احكام نگاه به خود شخص, يكسان است, يا نايكسان؟
2. از آن جا كه تصوير در سنجش با خود شخص, ويژگيهايى دارد, پاره اى از احكام نگاه, با در نظر گرفتن ويژگيهاى تصوير, مورد بررسى قرار مى گيرد.
پيش از پرداختن به بحث, بايسته است كه موضوع بحث: تصوير, دقيق شناسانده شود:
تصوير:
(تصوير آن بخش از نشانه هاى ديدارى است كه بر متنى مادى, چون فيلم, كاغذ, چوب, سنگ, كرباس, خطوط, شيارهاى الكترونيك يا ليزرى و… ثبت شده باشد.)1
دلالت تصوير بر معنى, بر نظامى از نشانه ها و قراردادها استوار است. بر اين اساس, تصوير در سه هنر نقاشى, عكاسى و فيلم به حقيقت مى پيوندد.
بنابراين, تصويرى كه قطعه اى شعر در ذهن شنونده نقش مى كند, تصوير نيست, از مقوله (انگاره) است.
همچنين تصويرگرى خداوند براى آفريدگان مادى از اين تعريف خارج است. صورت گرى و مصوّر بودن خداوند كه در آياتى از قرآن كريم به آن اشاره شده, در عالم تكوين و در آفريدگانى است كه در خارج وجود دارند, در وجود و هستى آفريده هاست:
(صورت گرى خداوند در موجودات, نماياندن ويژگيهاى ظاهرى و شكل ظاهرى جسم و هيأت آنهاست.)2
در حالى كه تصوير, در معناى مورد نظر اين نوشته تقليدى از آفريده هاى است كه وجود خارجى دارند.به عبارت دقيق تر, آن جا كه به واقعيت خارجى مى پردازد, نسخه اى (دقيق يا آزاد) از عالم خارج است:
(تصوير به اين اعتبار, به معناى چيزى ساخته انسان است; نظامى از نشانه هاست و همواره بيانگر غياب موضوع .)3
گونه هاى تصوير, بر اساس ترتيب پيدايش تاريخى, عبارتند از: نقاشى, عكس و فيلم.
نقاشى سطح اعم از شيشه, چوب, سنگ, كاغذ, پارچه و… است كه بر آن لايه هايى از رنگ وجود دارد. در تصوير نقاشى, شكلها و رنگها, در كنار هم, سامان دهى شده اند.4
عكس, حلقه ميانى بين نقاشى و فيلم شمرده شده است; همچنان كه از نظر پيدايش تاريخى نيز چنين است; چرا كه عكس از سويى مانند نقاشى تصوير ثابت است و از سوى ديگر, مانند فيلم از دوربين بهره مى برد. و به اين دليل مى تواند از موضوع به گونه واقع نمايانه حكايت كند.
فيلم, با عكس در دستگاه دوربين يكسان است و وجه جداشدگى آن دو, در حركت كنندگى فيلم است. از نظر ما هوى, فيلم, عكس متحرّك شمرده مى شود.5
1. يكسانى و نايكسانى در حكم
احكام پنجگانه تكليفى: واجب, مستحب, مباح, مكروه و حرام, هنگامى كه به امور تعلق مى گيرند, مسأله فقهى را مى سازند. در مسأله فقهى ما با سه عنوان رو به رو هستيم: حكم, متعلق حكم و موضوع. حكم, همانا عبارت است از يكى از احكام پنج گانه بالا و متعلق حكم, آن عملى است كه حكم به آن تعلق گرفته است و موضوع آن, چيزى است كه حكم و متعلق بر آن بار مى شود. به عنوان مثال, يكى از مسأله هاى مورد بحث اين است كه: نگاه به بدن زن مسلمان حرام است, در اين جمله, حرام بودن, حكم و نگاه كردن, متعلق حكم و بدن زن مسلمان, موضوع حكم است. احكام دائر مدار گزاره ها و موضوعهاند و در صورت دگرگونى موضوع, حكم پيشين, درباره موضوع جديد صدق نخواهد كرد.به ديگر بيان, دليلهايى كه در مثل, حرام بودن نگاه به بدن زن مسلمان را ثابت مى كنند, تنها درباره موضوع مورد نظر, يعنى زن مسلمان دلالت دارند و موضوع ديگر, مانند بدن مرد مسلمان را در بر نمى گيرد. بازنمود و نماياندن دايره موضوع و بيان حد و مرز آن در پاره اى از جاها و موردها, از سوى شارع و در بسيارى از موردها به عرف واگذار شده است.
آنچه كه در بحث يكسانى و نايكسانى احكام نگاه به تصوير, با نگاه به شخص اهميت دارد, اختلاف موضوع است; چرا كه در نگاه به تصوير, موضوع حكم, تصوير و در نگاه به شخص, موضوع, وجود خارجى است. گرچه نگاه به تصوير و نگاه به انسان, هر دو, از مقوله تصور حسى اند و متعلق حكم در آنها (نگاه) است, ليكن موضوع آن دو, جداست.
جدايى و ناسانى دو موضوع: (تصوير) و (موجود خارجى) از ديدگاه عرف خاص و با دقت عقلى, به دليل فرق و جدايى چيستى آن دوست. در نگاه به موجود خارجى, آنچه كه نگاه به آن صورت گرفته, موجود خارجى واقعى است كه بارزترين ويژگى آن حجم داشتن است. موضوع هم, واقعى است. به خلاف نگاه به تصوير كه متعلق نگاه, متنى مادى است كه بارزترين ويژگى آن, هموارى و همسان بودن آن است. گرچه با دقت فلسفى, دو بعدى بودن امرى انتزاعى و ذهنى است و در عالم خارج, جز حجم و جسم سه بعدى وجود ندارد و به همين دليل, تصوير نيز, خود, داراى حجم است, اما موضوعى كه به تصوير در آمده, با حجم خود, در آن حضور ندارد و از اين روى, تصوير دو بعدى شمرده مى شود. يعنى تصوير از بعد سوم و بعد حجم ساز موضوع, در خود بى بهره است, به خلاف پيكره يا نقش برجسته.6 متن تصويرى مى تواند به طور كامل, تقليدى از موضوع واقعى باشد و مى تواند ا ز خيال آفريننده تصوير سرچشمه گرفته باشد.
در هنرهاى زنده نمايشى, مانند اپرا و تئاتر, ناسانى و فرق بنيادين هموار و همسان بودن وجود ندارد و تنها خيالى بودن جهان متن و فرق آن با جهان خارجى, وجه جداشدگى نگاه به هنرهاى زنده نمايشى از نگاه به عالم واقع است. ليكن همچنان كه گذشت, تصوير مورد نظر اين نوشته, در برگيرنده هنرهاى زنده نمايشى نمى شود و تنها در سه قلمرو: نقاشى, عكاسى و فيلم نمود مى يابد.
بنابراين, از ديدگاه فلسفى و از نگاه عرف خاص, دو موضوع موجود خارجى و تصوير, از نظر چيستى و ماهوى, با هم فرق دارند.
در عرف عام و نزد توده مردم نيز, دو موضوع جداى از هم شمرده مى شوند. از باب مثال: بين تصوير شخص و خود او, فرق گذاشته مى شود. از اين روى, نه در عرف خاص و نه در عرف عام, دو موضوع يكسان شمرده نمى شوند.
اما در ديدگاه شارع نيز, به يكسانى و يگانگى تصريح يا اشاره اى نشده است. در تمامى آيات و رواياتى كه درباره احكام نگاه وارد شده است, موضوع, وجود خارجى و انسان در خور ديد در عالم خارج است. و به تصوير اشاره اى نشده است. بويژه اين كه دو گونه از تصوير; يعنى فيلم و عكس در زمان پيامبر و ائمه وجود نداشته و گويا نقاشى از انسان نيز رواج نداشته است. براى همين جهت, احكام نگاه به تصوير را مى توان از مسائل نوپيدا و جديد دانست.
البته دليلهايى درباره نكوهش تصويرگرى و نقاشى از جانداران: (انسان يا حيوان) وجود دارد كه اين دليلها بر مكروه بودن وجود تصوير, در برابر نمازگزار حمل شده است. در اين دليلها,اشاره اى به فروع مورد بحث در احكام نگاه, نشده است; بلكه حكم نقاشى, به طور كلى, بيان گرديده است. از اين روى, پس از حكم به جايز بودن تصويرگرى, احكام نگاه به تصوير مطرح خواهد بود.
دليلهاى حكم نگاه به تصوير
از دليلهايى كه مى توان براى سريان احكام نگاه به وجود خارجى, به نگاه به تصوير بدان استدلال كرد, فرازهايى از آيات حجاب است. در فرازى از آيه 31 سوره نور خطاب به زنان مؤمن آمده است:
(وقل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ ويحفظن فروجهنّ ولايبدين زينتهنّ الاّ ما ظهر منها.)
و به زنان باايمان بگو:چشمهاى خود را از (نگاه هوس آلود) فرو گيرند و فرجهاى خود را حفظ كنند [و عفاف پيشه كنند] زينتهاى خود را جز آنچه از آن آشكار است, آشكار نسازند.
در اين آيه زنان باايمان از آشكار كردن (ابداء) زينتهاى خود, جز آنچه كه به ناچار آشكار مى شود, بازداشته شده اند.
ابداء, در لغت از ريشه (بُدوّ) , آشكار شدن بدون قصد و اختيار را گويند.
و ابداء, به معناى نمايان و آشكار ساختن است, در برابر پنهان داشتن; همان گونه كه در دو آيه شريفه زير نمود يافته است:
(واعلم ما تبدون وما كنتم تكتمون.)7
مى دانم آنچه شما مى نماييد و پيدا مى داريد و آنچه را كه نهان مى داريد.
(وان تبدو ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه.)8
و اگر نمايان سازيد آنچه در دل داريد, يا پنهان سازيد, خداوند شمار آن را داند.
و زينت همچنان كه در تهذيب اللغه و مفردات راغب آمده به معناى هر آن چيزى است كه به وسيله آن زيبايى پديدار مى شود.
در مصباح اللغه آمده است:
(زان الشىء صاحبه زيناً من باب سار, وأزانه أزانة: مثله, والاسم الزينة.)
از اين عبارت چنين بر مى آيد كه زينت اسم مصدر و به معناى (زيبايى) است.
همچنين نويسنده كتاب: التحقيق فى كلمات القرآن الكريم, همين معناى اسم مصدرى, را برگزيده است, آن جا كه مى نويسد:
(فظهر انّ حقيقة الزّينة عبارة عن حُسن فى ظاهر شىء سواء كان بالعرض او بالذات.)
از آيات قرآن, آن جا كه واژه زينت به كار برده شده, چنين برمى آيد كه زينت, به معناى اول (ما يتزيّن به) است.
در قرآن كريم, زينت گاه در امر واقعى (مادى محسوس يا معنوى) و گاه در امرى غيرواقعى و خيالى به كار برده شده است. همچنين گاه به عنوان امرى عرضى و گاه به عنوان امرى ذاتى و از اجزاى شىء به كار برده شده است.
اما زينت واقعى مادى در آيه :
(انّا زيّنا السّماء الدّنيا بزينة الكواكب.)10
ما, آسمانها را به آرايش ستارگان بياراستيم.
و زينت واقعى معنوى در آيه:
(ولكنّ اللّه حبّب اليكم الايمان وزيّنه في قلوبكم.)11
ولكن خداوند ايمان را در نزد شما دوست داشتنى كرد و در دلهاتان نيكو بياراست.
و زينت خيالى و غير واقعى در آيه:
(وزيّن لهم الشيطان ما كانوا يعملون.)13
و شيطان كارهايشان را به نظر خوب جلوه داد.
اما زينت عرضى در آيه:
(خذوا زينتكم عند كلّ مسجدٍ.)13
هنگام نماز, جامه پوشيد و آرايش گيريد.
و زينت ذاتى, مانند آراستن آسمان به ستارگان كه ستارگان, جزئى از آسمان هستند.14
در آيه مورد بحث, زينت, هر دو معناى زينت: عرضى و ذاتى مورد نظر شارع بوده است. همچنان كه در پاره اى از روايات ائمه(ع) زينت به بدن زن تفسير شده است. و آنچه كه در آيه از پوشاندن استثنا شده, به مچ دست به پايين و گردى صورت و در پاره اى از روايات , مچ پا به پايين تفسير شده است. از جمله اين روايات, روايتى است كه ثقة الاسلام كلينى با سند خود از فضيل نقل مى كند كه او درباره ساعد زن از امام صادق(ع) پرسيد: آيا آن از زمره زينتى است كه خداوند فرموده كه:
(لايبدين زينتهنّ الاّ لبعولتهنّ.)
زنان, جز براى شوهران شان زينتهاى خود را ننمايانند.
حضرت فرمود:
(نعم ما دون الخمار من الزينة و مادون السّوارين.)15
بله, زير مقنعه و از دست بند به بالا, از ج