خطرات نمایش
آيا تاكنون فكر كردهايد چه اشكالي در فيلمها، نمايشنامهها و قطعات كمدي ـ مذهبي وجود دارد اما نميتوانيد دقيقاً آن اشكال را مشخص كنيد؟ مشكل همان نمايش است. نمايش چيزي نيست جز دروغ، تظاهر، بازي، خودنمايي، تصنع، اغراق و... نمايش يك فريب است. وقتي شخص تظاهر ميكند كه كسي يا چيزي ديگر است، در حقيقت يك نقش دروغين را بازي ميكند.
«روح القدس هرگز در خرمن جانها از فريب استفاده نميكند. او روح حقيقت است (انجيل يوحنا) هيچ نمايشي در اورشليم نوين نخواهد بود.» (كتاب مكاشفات)
به همين دلايل، فيلمهاي مذهبي بر سخن خداوند ميافزايند و در ميان ديگر اضافات و تغييرات نمايش نيز افزوده ميشود.
آنچه در ذيل ميآيد گزيدههايي از يكي از مقالات «اي دبليو توزر» به نام «خطرات فيلم ديني» ميباشد. نگرانيهاي «توزر» نه تنها در مورد فيلمها، بلكه هر سرگرمي ديگري كه نمايش در آن بهكار رفته صادق است.
براي درك اين حقيقت كه انجيل، تصاوير و هنرهاي نمايشي را بهعنوان واسطة انتقال زندگي و ايمان به روح انسان رد كرده است، زيركي زيادي لازم نيست. واقعيت مسلّم اين است كه هيچ حقيقت معنوي اساسي را نميتوان بهوسيلة يك تصوير بيان كرد. به عبارت ديگر تنها كاري كه تصوير انجام ميدهد يادآوري حقيقتي است كه ما از طريق نوشتهها يا گفتهها آموختهايم. رهنمودهاي ديني و كلمات توسط رشتههاي زندهاي به همديگر متصلند، و جز به بهاي زياني مهلك نميتوان آنان را از يكديگر جدا كرد. خود روح القدس هم، با تعاليم بيصدا در قلب، از ايدههايي سود ميبرد كه قبلاً از طريق كلمات وارد ذهن شدهاند.
فيلمهاي مدرن مذهبي تصاوير صداداري هستند كه از صداي آدمي براي تقويت يك كار نمايشي استفاده ميكنند. درست تا جايي كه فيلم به كلمات نياز دارد، استفاده از تصاوير غيرضروري است. تصوير همان چيزي است كه يك فيلم را از يك موعظه متمايز ميكند. فيلم عمدتاً پيام خود را به چشم و به طور اتفاقي به گوشها ميرساند. اگر پيام همانطور كه در كتاب مقدس ميبينيم به گوش ابلاغ شود, تصوير معناي خود را از دست ميدهد و ميتواند بدون كاستن از تأثير مورد نظر حذف شود. كلمات ميتوانند آنچه مورد نظر خداست را بيان كنند و اين كار ميتواند بدون كمك تصاوير انجام شود.
«كلام در نزد توست، حتي در دهان تو، در قلب تو، اين كلام ايماني است كه ما تبليغ ميكنيم». الگوي عهد جديد در اينجاست و نه در هيچ جاي ديگر و نه انسان و نه هيچ فرشتهاي از بهشت حق تغيير اين الگو را ندارد.
فيلم مذهبي اين نظريه زيانآور را دربردارد كه مذهب نوعي تفنن است يا ميتواند به سرگرمي تبديل شود.
اين ايده كه مذهب بايد سرگرمكننده باشد تحولاتي بنيادين را در تصور اين نسل از تعليمات انجيل بوجود آورده است. اين نظريه نه تنها به ما يك فيلم انجيلي عرضه كرده بلكه نوع جديدي از روزنامهنگاري مذهبي نيز ارائه كرده است. بهنوعي مجله جديدي براي مردم كليسارو فراهم كرده كه ميتوان آن را از اول تا آخر بدون هيچ تفكر و زحمت و فايدهاي خواند. اين ايده همچنين باعث ايجاد سيل عظيمي از داستانهاي تخيلي با شيرزنان ساختگي و دليرمردان سنگدل شده كه تاكنون هيچ كس مثل آنها را در زمين به چشم نديده است.
اين مكتب جديد هنرمندان ديني، از اين كه دين و سرگرمي هميشه بهخاطر اصل طبيعيشان با هم در تضادند غافلند. تلاش آنها براي اثر گذاشتن بر خواننده و اداره كردن صحنهاي كوتاه از حقيقت رستگاري, نه تنها بيثمر بلكه بيشتر يك فريبكاري آشكار است. اين اميد كه ميتوان انساني را كه توسط اعمال يك قهرمان خيالي تسخير شده است وادار به دينداري كرد يادآور داستاني از مبلغين كاتوليك است كه سعي ميكردند با ترساندن بچهها و پاشيدن مقداري آب مقدس بر روي بيماران، سفر آنها را به شهر طلا تضمين كنند.
هر تلاشي براي تعليم حقايق معنوي از طريق سرگرمي در بهترين حالت خود بيثمر و در بدترين حالت مطمئناً براي روح مضر است. اما سرگرمي سودآور است و ملاحظات اقتصادي در تعيين آنچه بايد به مردم عرضه شود و آنچه نبايد عرضه شود نقش قدرتمندي دارد ـ حتي در كليساها.
تجربيات عميق معنوي، فقط از طريق مطالعة فراوان، دعاي مخلصانه و تفكرات درازمدت حاصل ميشود. درست است كه انسان نميتواند بهواسطة تفكر خدا را دريابد و اين نكته نيز حقيقت دارد كه انسان بدون انديشهاي خاضع نيز نميتواند خدا را به خوبي درك كند. فيلمهاي مذهبي را مخاطب قراردادن سطحيترين قشر ذهن ما، عادات ذهني بدي را بهوجود ميآورند كه براي روح آدمي در راستاي كسب تأثيرات روحي ناب مناسب نيست.
فيلم مذهبي تهديدي است براي دين حقيقي چون متضمن بازيگري است؛ و اين يعني ريا و نقض صداقت.
بدون شك، ارزشمندترين سرمايه هر فرد، هويت شخصي اوست كه او را از ديگران متمايز ميكند هميشه با او همراه بوده و قابل تقسيم با ديگران نيست. همه ما صرف نظر از مرتبه اجتماعيمان، در آفرينش منحصر به فرد هستيم. هر يك شخصي جديد و داراي «خويشتن» جداگانه خود هستيم كه براي ابد از ما يك هويت متمايز ميسازد يا به عبارتي يك انسان مجزا و منفرد. همين ويژگي منحصر به فرد بودن است كه به ما اجازه ميدهد از پاداش نيكيهايمان لذت برده خود را مسئول هر گناهي كه انجام ميدهيم بدانيم. اين فرديت ماست كه براي هميشه باقي ميماند و هميشه ساخته شده، يا ميشود.
بنابراين آزمون صداقت در شخصيت آدمي از مسايل بسيار مهم است. انسان صادق كسي است كه هيچ چيز خارجي و بيگانه در او يافت نميشود. او يكپارچه است و شخصيت خود را از تجاوز دور نگه داشته است.
صداقت براي هر انسان به معني هماهنگبودن با شخصيت خود ميباشد. مشاجره مسيح با فريسيها بر سر عادت علاجناپذير آنها به اجراي نمايشهاي اخلاقي بود: فريسي مدام تظاهر به چيزي ميكرد كه نبود. او سعي ميكرد «خويشتن» و هويت خود را خالي كند و در مرد ديگر و بهتري ظاهر شود. او شخصيت ديگري به خود ميگرفت و براي جلب توجه ديگران آنرا به نمايش ميگذاشت. مسيح ميگفت او يك منافق است.
اين نكته كه خاستگاه كلمه منافق از صحنه بوده است بيش از يك اتفاق واژه شناختي است. اين كلمه به معناي بازيگر است. با همان حس تناسب كه معمولاً ريشة واژگان را از يكديگر متمايز ميكند. اين واژه در مورد كسي بهكار رفته است كه صداقت خود را نقض كرده يك نقش نادرست را بازي ميكند. بازيگر كسي است كه شخصيتي ديگر را به خود گرفته و براي جلب توجه ديگران آن را اجرا ميكند و هرچه بيشتر در شخصيتي ديگر محو شود بازيگر بهتري به حساب ميآيد.
«بيكن» چيزي به اين مفهوم گفته است كه: حرفههايي وجود دارند كه هرچه فرد در آن مهارت بيشتري كسب كند، انسان بدتري خواهد شد. اين گفته دقيقاً حرفه بازيگري را شرح ميدهد.
براي توليد يك فيلم مذهبي (يا نمايش يا قطعه كمدي) فرد بازيگر بايد در آن لحظه شخصيت خود را پنهان و شخصيتي ديگر به خود گيرد. عمل او بايد جعل قلمداد شده و كساني را كه او را به ديده تأييد تماشا ميكنند نيز بايد در اين تظاهر شريك دانست. تظاهر به دعا، نمايش تصنعي اندوه الهي، عبادت در مقابل دوربين بهخاطر جلب توجه، قلب و مقدس را جريحهدار ميكند. چگونه مسيحياني كه اين تظاهر آشكار را تأييد ميكنند، ميتوانند ارزش صداقتي كه پروردگار تعليم داده است را درك كنند؟ و كار نسلي از مسيحيانِ تغذيهشده از سفرهاي چنين پرفريب كه بهعنوان ايمان پدرانمان معرفي ميشود، به كجا خواهد انجاميد؟
اين بهانه كه نمايش درنهايت بهدليل اينكه بهخاطر خداوند اجرا ميشود كار خوبي است، توجيهي ضعيف است كه شايد كسي كه سن ذهني بيش از شش سال دارد را فريب ندهد. چنين استدلالي برابر با قاعدة نادرست مصلحت است تحت اين عنوان كه اگر سرانجام كار قابل ستايش باشد وسيلة هرچند نادرست، براي دستيابي به آن هدف مقدس است. [هدف وسيله را توجيه ميكند]. دانشجويان هوشيار تاريخ اين عقيدة غيراخلاقي را به راحتي تشخيص ميدهند و كليساي مبتني بر معنويت اين شيوه را تأييد نميكند. در گرداگرد تئاترها، بهراحتي ميتوان انسانهايي بيكاره و سرگردان را يافت كه در گذر ساليان شسته شدهاند. زنان و مرداني كه بهحدي نقشهاي دروغين را اجرا كردهاند كه قدرت صادق بودن براي هميشه در آنها از بين رفته است. آنها محكوم به تزوير هميشگي هستند. تمامياعمال زندگي آنان ساختگي است. تمامي لبخندهايشان دروغين و هر تُن صدايشان تصنعي ميباشد. اين نفرين بيدليل نيست. اين كه حرفة بازيگري، بهطرز بسيار بدي هرزه و بيبندوبار شده است تصادفي نيست. «هاليوود» و «برادوي» دو منبع فساد است كه آمريكا را به «سدوم» (شهري كه به عقوبت گناهِ اهالي آن, به آتش كشيده شد) بدل خواهد كرد و عظمتش را با خاك يكسان خواهد كرد. حرفة بازيگري از زمان بحرانيها سرچشمه نميگيرد و بخشي از الگوي الهي نيست، در انجيل ذكر آن آمده است اما هيچگاه مورد تأييد قرار نگرفته است. نمايش، آنگونه كه به ما رسيده، از يونان اوج گرفته است و در اصل بخشي از عبادت الهة «ديونيسوس» بوده و با مستي و عربدهكشي همراه بوده است.
نمايشهاي ميراكل قرون وسطي، براي توجيه فيلمهاي مذهبي مدرن پيش كشيده ميشود. نمايشهاي ميراكل بيشتر در قرون وسطي اجرا ميشدند و پيامهاي مذهبي داشته براي سرگرمي مردم به صحنه ميآمدند. آنها در بهترين حالت خود تلاشهاي نادرستي براي آموزش حقايق معنوي از طريق نمايش و در بدترين حالت به طرز تكاندهندهاي گستاخ و كاملا شرمآور بودند. در برخي از آنها خداوند جاودان به شكل پيرمردي با لباس سفيد و كلاهگيس طلايي تصوير ميشد! براي شكل دادن بيشتر به كمدي، شيطان بر روي صحنه معرفي ميشد و به او اجازه داده ميشد براي سرگرمي تماشاچيان بر روي صحنه جست و خيز كند. مثل فيلمهاي مدرن در آنها نيز از پيامهاي انجيل استفاده ميشد؛ اما اين امر نميتوانست از فساد آنان جلوگيري كند، تا حدي كه بالاخره كليساي رم كشيشان خود را از هرگونه مشاركت در آن منع كرد.
آنهائي كه بر سابقة نمايشهاي ميراكل تأكيد دارند حقايق مهمي را ناديده گرفتهاند، بهعنوان مثال، محبوبيت نمايشهاي ميراكل دقيقاً مصادف با بدترين زمان فسادي است كه تاكنون كليسا ديده است. وقتي كليسا پس از شب اخلاقي طولانياش بالاخره پديدار گشت، محبوبيت اين نمايشها كم شد و سرانجام از بين رفتند. بايد به ياد داشت كه وسيلهاي كه خداوند براي بيرون آوردن كليسا از تاريكي، از آن استفاده كرد، نمايش نبود بلكه موعظة روح تعميد داده شده, در انجيل بود. مردان متعهد حقيقت را فرياد كردند و مردم به خدا روي آوردند. در حقيقت، تاريخ نشان خواهد داد كه هيچ پيشرفت معنوي، حيات مجدد، جوشش زندگي معنوي با هيچ نوعي از بازيگري در هيچ زماني همراه نبوده است. روح القدس هيچگاه تظاهر را تأييد نميكند. آيا ظهور فيلم مذهبي نشانة درجة پائين سلامت روحي امروزي، كه در آن زندگي ميكنيم نيست؟ متأسفانه اينگونه است. فقط عدم حضور روح القدس در منبر و فقدان ب