در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ آذر ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
36010

گزارشی از كلاسهای آموزش نقالی و شاهنامه خوانی به كودكان و نوجوانان

شاهنامه‌خوانی و نقالی ریشه در تاریخ ایران زمین دارد كه این روزها شاهد افول این هنرهای ملی و سنتی هستیم و آخرین بازماندگان و متولیان این نوع هنرها مهجور و فراموش شده در خلوت خود به سر می‌برند.

نقالی، شیری میانِ گوسفندها

شاهنامه‌خوانی و نقالی ریشه در تاریخ ایران زمین دارد كه این روزها شاهد افول این هنرهای ملی و سنتی هستیم و آخرین بازماندگان و متولیان این نوع هنرها مهجور و فراموش شده در خلوت خود به سر می‌برند. اگر ارگان‌ها و نهادهای فرهنگی نخواهند تلاشی درباره احیا و شكوفایی شاهنامه‌خوانی و نقالی داشته باشند، به مرور شاهد مرگ احتمالی آن‌ها خواهیم بود.
احمدرضا حجارزاده:
شاهنامه‌خوانی و نقالی ریشه در تاریخ ایران زمین دارد كه این روزها شاهد افول این هنرهای ملی و سنتی هستیم و آخرین بازماندگان و متولیان این نوع هنرها مهجور و فراموش شده در خلوت خود به سر می‌برند. اگر ارگان‌ها و نهادهای فرهنگی نخواهند تلاشی درباره احیا و شكوفایی شاهنامه‌خوانی و نقالی داشته باشند، به مرور شاهد مرگ احتمالی آن‌ها خواهیم بود. متوجه شدیم كه خانم فاطمه حبیبی‌زاد، كلاس‌های ویژه‌ای را برای تدریس نقالی و شاهنامه‌خوانی راه انداخته، به همین بهانه گزارشی تهیه كرده‌ایم كه در ادامه می‌خوانید:
در یك ظهر سرد پاییزی، در حالی كه تن پوش آسمان یكسره ابرهای خاكستری است، به كلاس‌های هنری”ودا” (كامكارها) در شهرك اكباتان می‌رویم تا از كلاس‌های نقالی و شاهنامه خوانی خانم”فاطمه حبیبی‌زاد” متخلص به”گردآفرید” گزارشی تهیه كنیم. وارد كلاس كه می‌شویم، گرمای استقبال استاد و محفل دوست داشتنی تدریسش، سرمای فضای خارجی كلاس را پاك از ذهنمان می‌برد. كفش‌ها را می‌كنیم و پا به گود مقدسی می‌گذاریم كه در آن سخن جز از شاهنامه و پهلوانی نیست. همزمان با حضور ما، خانم حبیبی‌زاد به آموزش دو تن از هنرجوها مشغول است. شاگردها كه هر دو 8 ساله و دانش‌آموز سال دوم ابتدایی هستند، برگه‌هایی را كه استادشان بر آن‌ها ابیات شاهنامه را نگاشته بر دست دارند و با راهنمایی‌های او، نقالی و شاهنامه‌خوانی را تمرین می‌كنند. در برخورد نخست به نظر می‌آید روخوانی متن پارسی شاهنامه برای آن دو كودك دختر كمی دشوار باشد اما اندكی بعد هنگامی كه دختر بچه‌ها خوان اول مازندران را از حفظ و با اجرای حركات نمایشی، می‌خوانند حیرت ما از این همه استعداد و توانایی به نهایت می‌رسد. در این بازخوانی‌های شاهنامه، خانم گردآفرید نیز آن‌ها را همراهی می‌كند و سعی دارد تصورات آن‌ها را از شخصیت‌های شاهنامه و ابزارهایشان چون كوزه و كمان و شمشیر تصویر سازی كند. این كلاس‌ها كه پیشتر به دلیل پاره‌ای از مشكلات متوقف شده بود، امروز(19/8/84) با برگزاری جلسه نخست دوره جدید كارش را آغاز كرده است. پانیذ جلالی و هلیا كیوان‌پور دو كودكی هستند كه نزدیك به پنج ماه است نزد خانم حبیبی‌زاد آموزش نقالی را پشت سر می‌گذارند. آن‌ها خوان‌های اول، دوم، چهارم و پنجم(اولاد) را از حفظ هستند. وقتی می‌پرسم چرا در این كلاس‌ها شركت كرده‌اند، پانیذ می‌گوید:«من به داستان و بیشتر قصه‌های شعرگونه علاقه داشتم به همین خاطر نقالی را هم دوست دارم.» و هلیا نیز عشق و علاقه‌اش را به هنر نقالی بهانه حضور در این كلاس‌ها مطرح می‌كند.
دقایقی پس از شروع كلاس، در باز می‌شود و شاگرد دیگری وارد می‌شود، شاگردی كه خانم گردآفرید او را نیمه دیگر خود می‌داند. در ابتدا وقتی او را می‌بینم چهره‌اش برایم بی‌اندازه آشناست. كمی فكر می‌كنم تا به خاطر آورم قبلاً او را كجا دیده‌ام و ناگهان بله او فاطمه غلامی است، بازیگر نوجوانی كه در ایام ماه مبارك رمضان، هر شب در سریال”او یك فرشته بود” در نقش سحر ظاهر می‌شد. سابقه حضور او در عرصه نقالی بیشتر از هنرجویان دیگر است. غلامی نزدیك به سه سال است كه دوره نقالی را در كلاس‌های حبیبی‌زاد تجربه می‌كند و حالا امروز خودش از نقال‌های حرفه‌ای در این رشته است.
شاهنامه‌خوانی را در آستین داشتم
فاطمه غلامی فعالیت‌های خود را در آموزشگاه سینمایی آیدا شروع كرد. آن جا یكی از واحدهای درسی‌اش نقالی بود كه توسط خانم فاطمه حبیبی‌زاد تدریس می‌شد و وقتی كار او را می‌بیند. تصمیم می‌گیرد خودش را تست كند و ببیند از پس آن برمی‌آید یا خیر. خودش در این باره می‌گوید:«استادم، خانم حبیبی‌زاد مرا به این باور رساند كه می‌توانم و الان هم به كمك استادم به این جا رسیده‌ام. من تاكنون اجراهای زیادی در حوزه نقالی و شاهنامه‌خوانی داشته‌ام و حتی بازی در مجموعه تلویزیونی”او یك فرشته بود” را هم از طریق همین شاهنامه‌خوانی قبول شدم. یعنی اگر شاهنامه‌خوانی را در آستین نداشتم، هرگز باور نمی‌كردم بتوانم قبول شوم.» غلامی 13 ساله در ادامه از این كه چگونه برای بازی در آن سریال انتخاب شده می‌گوید:«در فرهنگسرای شهریار، من تئاتری را كار می‌كردم كه آقای باقری، دستیار دوم كارگردان مجموعه، كار نقالی مرا دیدند و معرفی‌ام كردند به آقای علیرضا افخمی كارگردان كار. آقای افخمی از من تست گرفت و كارم را پسندید و دعوت شدم برای بازی در آن سریال.»

قصه هویت ملی

این كلاس‌های نقالی در حدود چهار سال است كه بر پاست و از نقالی آغاز و به تدریج شاهنامه‌خوانی نیز به آن اضافه شده است. حبیبی‌زاد نخستین بار این كلاس‌ها را در مدرسه سینمایی آیدا و با كمك‌های خانم فروغ مقدم دایر می‌كند. اگرچه معرف خود حبیبی‌زاد، جمشید مشایخی بوده است كه پیشتر كارهای او را دیده و بر حسب عِرق و علاقه‌ای كه به این هنر داشته، سفارش به دعوت او كرده است. حبیبی‌زاد كه قبلاً دوره‌های فن بیان و گویندگی را نیز از سر گذرانده بود و بر آن‌ها تسلط داشت، آموزش این فنون را نیز برعهده می‌گیرد. ولی اصلی‌ترین كارش را بر حوزه نقالی و شاهنامه‌خوانی متمركز می‌كند. او می‌گوید:«كار را در موسسه آیدا كه شروع كردیم خیلی استقبال شد. گرچه ابتدا، هنرجوها تعجب می‌كردند كه نقالی چه ربطی به آن‌ها دارد. می‌گفتند ما می‌خواهیم هنرپیشه سینما شویم! بر همین اساس ما با شرح قصه كوتاهی در مبحث هویت ملی برایشان دلیل فراگیری نقالی را می‌گفتیم.»
قصه‌ای كه حبیبی‌زاد همیشه برای شاگردانش روایت می‌كند، داستان یك چوپان سرخپوست است كه روزی نوزاد یك شیر را پیدا می‌كند، دلش برای او می‌سوزد و آن را به گله‌اش می‌آورد و با شیر گوسفندان بزرگ می‌كند. روزی در یكی از چراگاه‌ها، شیر درنده‌ای به گله حمله می‌كند. چوپان و سگ و گوسفندان هر كدام از سویی، متواری می‌شوند. لحظه‌ای بعد، بچه شیر كه از این همه قدرت، حیرت كرده است از مادر گوسفندش می‌پرسد این حیوان كه بود؟! چون خیلی از یال و كوپال و آن هیبت و جبروت خوشش آمده بود. مامان گوسفندش می‌گوید این حیوان، شیر است كه خیلی اقتدار و تشخص دارد و بسیار قدرتمند است، همه حیوانات به او احترام می‌گذارند و سلطان جنگل است! و آن بچه شیر حسرت می‌خورد كه ای كاش او هم یك شیر می‌بود. در واقع او با این كه شیر بود هرگز این موضوع را نفهمید و تا پایان عمر، گوسفند‌وار زندگی كرد. حبیبی‌زاد معتقد است:«این داستان، حكایت ماست. تا ندانیم هویتمان چه بوده، نیاكانمان چه كسانی بوده‌اند، نمی‌توانیم خط مشی درستی داشته باشیم و راهمان را درست برگزینیم و هر نوع تفكر و شیوه و منشی با یك جور احساس بیگانگی به ما تزریق می‌شود. از سوی دیگر كسی كه می‌خواهد آكتور سینما یا طراح لباس و صحنه و غیره شود، شاید هرگز پیش نیاید به شكل حرفه‌ای نقالی كند. اما این حرفه واقعاً یك اعجاز است، شاهنامه نوعی تقویت بیان است، تقویت حافظه و اقتدار روحی است. آ‌ن‌ها كه كار نقالی می‌كنند خیلی سریع‌تر و راحت‌تر از دیگران روی صحنه می‌روند و آن فشار صحنه را ندارند. نقالی ابزار خوبی است برای كسانی كه كار بازیگری یا كارگردانی می‌كنند.»
از آموزش تا اجرا
كارهای فاطمه حبیبی‌زاد تنها در حد آموزش باقی نمی‌مانند. او پس از آن كه هنرجویانش به حد مطلوب آموخته‌ها رسیدند آن‌ها را به اجراهای صحنه‌ای وا‌می‌دارد. به عنوان مثال فاطمه غلامی تاكنون اجراهای مختلفی را در اقصی نقاط كشور تجربه كرده و از تمام اجراهایش سربلند بیرون آمده است. یكی از رسمی‌ترین برنامه‌هایی كه او تا امروز اجرا كرده، برنامه‌ای در دانشگاه ادبیات كرمان و در بزرگداشت حكیم فردوسی بوده است. از طوس هم برای اجرای برنامه‌ای در بارگاه فردوسی، او را دعوت كرده بودند كه با برنامه كرمان تداخل كرد و نتوانست به آن برسد. جبیبی‌زاد هنرجویان خود را به فرهنگسراها، جشنواره‌ها و برنامه‌های تلویزیونی می‌فرستد كه برنامه اجرا كنند و این آموزش‌ها ماندگار باشند. در این كلاس‌ها او از 4 ساله تا 50 ساله هنرجو داشته است. البته هنرجوهای بزرگسال او بیشتر به مدرسه سینمایی آیدا مراجعه می‌كنند و در این آموزشگاه(موسسه هنری ودا) صرفاً كودكان و نوجوانان تحت آموزش نقالی قرار می‌گیرند. او شاگردان خود را معمولاً گزینش می‌كند و به خوبی می‌داند چه كسانی آن جوهر و استعداد ذاتی لازم را دارند. در میانه كلاس، حبیبی‌زاد از فاطمه غلامی می‌خواهد بخش كوتاهی از شاهنامه را به شیوه نقالی و با تكیه بر هنرهای نمایشی اجرا كند. او همچون یك نقال حرفه‌ای ـ گویی سال‌هاست كه در این عرصه فعالیت كرده ـ چنان میدان داری می‌كند و شخصیت‌های شاهنامه را با به كارگیری حركات دست و پا و صورت، زنده می‌كند كه مورد تشویق استاد قرار می‌گیرد. غلامی تا آن حد بر این هنر مسلط شده كه در خوانش‌ متن شاهنامه، صدایش را نیز به بازی می‌گیرد و به دست اوج و فرودها می‌سپارد. آوایش را گاهی خشن و گاه نرم می‌كند تا بیانگر احساسات موجود در ادبیات باشد:«به نام خداوند جان و خرد كزین برتر اندیشه بر نگذرد»
با این بیت معروف كار خود را ‎آغاز می‌كند و پس از دقایقی بازی‌های نمایشی، با این ابیات كارش را به پایان می‌برد:«همه رخش اندیشه را زین كنیم جهان را به شاهنامه آذین كنیم
هر آنكس كه شه‌نامه خوانی كند چه مرد و چه زن پهلوانی كند»!
این روزها، خانم فاطمه‌ حبیبی‌زاد سرگرم تدارك نخستین نمایش خود با عنوان”رخ یازدهم” است. اگرچه او پیش از این اجرای چندین برنامه نقالی را در كارنامه‌اش ثبت كرده ولی این نمایش، اولین كار اوست كه با تكنیك‌های تئاتری آمیخته شده. او این نمایش را در اداره تئاتر، تمرین می‌كند و اظهار امیدواری می‌كند بتواند آن را به جشنواره نمایش‌های آئینی ـ سنتی برساند. در كلاس‌های نقالی، او ضمن آموزش این حرفه به هنرجویانش، سعی در نفهیم و ساده‌ كردن برخی از كلمات دشوار شاهنامه می‌كند. به عنوان نمونه وقتی در یكی از روایت‌ها، بچه‌ها با كلمه”نگون‌سار” مواجه می‌شوند و معنی آن را در نمی یابند و بهت زده به استادشان می‌نگرند، استاد آن واژه را به”سقوط كردن” تغییر می‌دهد. در رابطه با این كه بچه‌ها چگونه متن را حفظ می‌كنند، گردآفرید می‌گوید:«من برای بچه‌ها متن را می‌نویسم و می‌آیم نقل را یك بار برایشان اجرا می‌كنم. بعد می‌گویم حالا شما بیائید و هر چه را من گفتم ـ آن جور كه فهمیدید بگویید ـ حتی از آن‌ها نمی‌خواهم عیناً حركات مرا تقلید كنند. این اولین جلسه است. آن‌ها ابتدا خجالت می‌كشند و می‌گویند نه، یادمان نیست. ولی به مرور وارد گود می‌شوند و كمی بعد هیجان‌زده حتی حركات را هم اجرا می‌كنند. در تمرینات بعدی من طومار یا شعر را برایشان می‌نویسم كه در خانه حفظ كنند. چون در یكی دو ساعت نمی‌شود تزریق كرد. وقتی دوباره آمدند روی حركات نمایشی و قدرت تصورشان كار می‌كنم. مثلاً می‌خواهم كه اژدها را بازی كنند. برایشان تصویر می‌كنم كه این اژدها چه شكلی دارد. می‌گویم مثلاً تو اژدها باش و تو هم شیر. به یكدیگر حمله كنید. گاهی حتی از این كار پیشمان می‌شوم وقتی می‌بینم كه وای، چه بلبشویی به پا شد!» این كلاس‌ها در حال حاضر هفته‌ای یك جلسه ـ بین ساعت 2 الی 3 بعدازظهر برگزار می‌شود.
یكی از واحدهای درسی
حبیبی‌زاد اصرار دارد كه شاهنامه یكی از واحدهای درسی مدارس باشد:«در درجه اول آموزش و پرورش باید خیلی به این مساله اهمیت دهد. متاسفانه بچه‌های ما با شاهنامه، سعدی، حافظ و مولانا قهر هستند. اصلاً آن‌ها را نمی‌شناسند. بهترین شیوه برای معرفی آن‌ها به دانش آموزان این است كه آن‌ها را جزء واحدهای درسی مدرسه بگذارند. فقط یك رستم و سهراب را در كتاب نیاورند. الان یك مدرسه دخترانه از من درخواست كرده به آن جا بروم و شاهنامه‌خوانی تدریس كنم. این یك اتفاق فوق‌العاده‌س! و مطمئنم كه این درس برای آن‌ها جذابیت خواهد داشت و شوق عجیبی در آن‌ها ایجاد می‌كند. ضمن این كه این افراد از نظر روحی واقعاً قدرتمندند!»
از سال 1383، حبیبی‌زاد در دانشكده هنرهای زیبا همین درس نقالی را آموزش می‌دهد. اگرچه تحصیلات خودش را با مدرك كارشناسی موزه تمام كرده است. مهتاب نصیرپور كه كارهای او را دیده بود، مقدمات تدریس او را در دانشكده فراهم كرد و با پیگیری‌های هما جدی‌كار مدیر گروه عروسكی این فعالیت‌ها ادامه پیدا می‌كند. جدی‌كار چون علاقه وافری به تعزیه و نقالی و پرده‌خوانی و ... داشت، دانشجویان رشته نمایش‌های عروسكی و طراحان صحنه را به شركت در كلاس‌های نقالی ترغیب می‌كند كه اوایل این موضوع با بازخوردهای تعجب‌ برانگیز هنرجوها مواجه می‌شود. اما چندی بعد همان‌ها متوجه می‌شدند كه شاهنامه چقدر به كمك آن‌ها می‌آید. در رنگ‌ آمیزی‌ها، ایده‌ها، در آرایش سپاه و شكارگاه و هزاران ایده‌های جذاب دیگر كه در طراحی صحنه به كار گرفته شدند. ترم جدید این كلاس‌ها از دی ماه شروع خواهد شد.
سفرهای پژوهشی استاد
حبیبی‌زاد تا امروز بسیار برای نقالی و شاهنامه‌خوانی زحمت كشیده است، سفرها رفته و تحقیق‌ها و پژوهش‌های مهمی را به انجام رسانده است و تمام این فعالیت‌ها، بدون دریافت كمترین حمایتی از جانب نهادهای مسئول و مربوطه بوده است. در واقع تمام این تلاش‌ها با هزینه شخصی خود او بوده است. تبلیغاتی هم اگر شده از جانب كسانی بوده در كلاس‌های بازیگری، دوره‌های نقالی را دیده‌اند و دهان به دهان آن را به گوش سایر علاقه‌مندان رسانده‌اند. حبیبی‌زاد در سفرهایش با پیرهای قدیمی و پیشكسوت‌های این رشته ملاقات كرده است تا پژوهش‌هایش را در این رابطه كامل كند. در سفری كه به شهری در دامنه كوه دنا داشتند، محمدحسین محرابی را می‌بیند كه تمام شاهنامه را از بر است:«او 92 سال داشت. نظامی‌خوانی می‌كرد، سعدی و حافظ را هم حفظ بود یا با تسلطی كه بر قرآن داشت، آن را به شیوه پارسی‌خوانی قرائت می‌كرد، با همان موسیقی و آواهای مخصوص به خودش. او حتی بخش‌های تاریخی شاهنامه را كه كهنه‌ كارها به خاطر كم بودن حركات نمایشی‌اش سراغ آن نمی‌روند از حفظ داشت. در لرستان سبزعلی درویشیان را دیدم كه نقال موسیقایی بود. در اصفهان سر وقت مرشدعلی زنگنه رفتم كه خیلی مهجور بود و من دوباره به كار تشویقش كردم. كسی او را به آن شكل نمی‌شناخت كه با تشویق‌های من دوباره جان گرفت و شروع به كار كرد. در جشنواره دو سال پیش هم او را آوردم و الان خیلی در اصفهان مشهور شده است. او مایه‌هایی داشت ولی فقط گاهی در زورخانه‌ها می‌رفت. حافظ خوانی داشت و پیرو سبك مرشد عباس ضریری اصفهانی بود. با چه زحمتی به روستای جاور خراسان رفتم برای دیدن صادق علیشاه نقال كه گفتند دو ماه پیش فوت كرده است!»
حبیبی‌زاد به طور جدی و البته به زعم خویش كاملاً تصادفی از سال 78 وارد حرفه نقالی شده است. كارهای او در زمینه پژوهش‌هایی در باب نمایش‌های روایی ـ آئینی، نقالی موسیقایی و قصه‌سرایی موزون بسط و گسترش می‌یابد. خودش می‌گوید:«من در آغاز فعالیت‌ها، اصلاً نقالی را نمی‌شناختم. ولی فكر كنم این استعداد در خون من بود. من در واقع توسط یكی از شاگردان مرشد ترابی به این سمت و سو كشیده شدم. ما یك موزه سیار زده بودیم. خب بچه‌ها گفتند نقالی هم اضافه كنیم. من چون نمی‌دانستم دقیقاً نقالی چیست، رفتم سراغ مرشد ترابی. ولی اداره تئاتر یكی از شاگردهای ایشان را به من معرفی كرد كه آن شاگرد چون برای خودش هم جالب بود، آمد و برای اولین بار اجرای میدانی برگزار كردیم. ما سر دوره این شاگرد را دعوت كردیم و بالاخره جوهره این كار مرا هم گرفت. به نظر من، نقالی مادر نمایش‌هاست! من دیدم كه آئین‌ها، اسطوره‌ها، مفاهیم و مضامین كهن، آئین‌های پهلوانی، رزم و بزم همه در نقالی جمع است. پس وارد این كار شدم.»

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد