اصول فلسفه ی هنر اسلامی
تيتوس بوركهارت Titus Burckhardt پسر كارل بوركهارت مجسمه ساز سوئيسي از خانوادهاي معروف اهل بال، در شهر فلورانس چشم به جهان گشود و در آغاز عمر با ذوق وافري كه در هنر داشت كوشيد تا حرفه پدر خود را دنبال كند؛ لكن علاقه مفرط او به حكمت و عرفان به زودي او را به مطالعه هنر قرون وسطي و قديم كشانيد و بالاخره در سال 1935 پس از مسافرت به آفريقاي شمالي و سكونت در شهرهاي مغرب، مخصوصاً فاس او را شيفته هنر و تمدن و بيش از آن معنويت اسلامي گردانيد و مانند جد معروف خود كه اولين توصيف اماكن مقدسه اسلام را به زبانهاي اروپايي نگاشت، به تحقيقدرباره جوانب مختلف معارف و هنر اسلامي پرداخت ولي برعكس جد خود تغيير او از اسلام بود و او از چشمه معرفت اسلامي جرعهها نوشيد و روح تشنه خود را با اكسير عرفان سيراب ساخت. او به مطالعه دقيق علوم اسلامي پرداخت و حتي مدتي در مدرسه قديمي فاس طلبگي كرد و لكن علاقه اصلي او به علم حضوري بود و تجلي آن در هنر كه به دو، دست يافت.
تيتوس بور كهارت پس از مراجعت به اروپا در موطن اجدادي خود سويس اقامت گزيد. ساليان دراز انتشارات Urs Graf Verlag Olten را اداره ميكرد و كتب بي نظير «شهرهاي عالم روح» (Stadts des Geistes) كه هريك در نوع خود شاهكاري از تحقيق درباره هنر ديني است زير نظر او انتشار يافت و خود چندين كتاب از جمله
Sienna, stadt der jungfrau
Fes, Stadt des Islam ,
وChartres und die Geburt der Kathedral
را در همين مجموعه تأليف كرد.
نوشتههاي تيتوس بور كهارت در هنر ديني فراوان است كه مهمترين آن
Von Wesen Heiliger Kunst in den Weltreligionen,(Zurich, 1955)
ميباشد كه به زبانهاي فرانسوي و انگليسي نيز نشر يافته است و از شاهكارهاي تحقيقي در اين زمينه است. به علاوه او همواره علاقه خاصي به علوم جهانشناسي كه رابطه نزديكي با هنر ديني دارد از خود نشان داده و كتابهايي در اين زمينه مانند
Alchemie, sinn und Weltbild, (Olten, 1966)
كه به فرانسوي و انگليسي و ايتاليايي نيز ترجمه شده و
Cle spirituelle de I,astroilogie musulmane (paris 1950) , scienza
moderna e saggezza Tradizionale , (Torino, 1968)
نوشته است كه آنها را در بصيرت و عمق نظير نيست. شهرت تيتوس بور كهارت علاوه برآنچه در هنر ديني نگاشته است بيشتر مربوط به تحقيقات و ترجمههاي ژرف او در تصوف است. كتاب او در اصول تصوف (Munchen, 1953) Von sufitum كه به فرانسوي و انگليسي نيز شهرت فراوان داشته و چندين بار تحت عنوان
Introduction aux doctrines esoteriques de l Islam Introduction to Sufi Doctrine
و به چاپ رسيده است، بهترين مدخل به زبانهاي اروپايي، بر جنبه نظري تصوف است. ترجمههاي او از الانسان الكامل عبدالكريم جبلي و فصوص الحكم محيي الدين ابن عربي براي بار اول، اين آثار اساس عرفان نظري را به صورتي روشن و با حواشيي پر ارج در اختيار مردم غرب قرار داد و خدمتي شايان و جاويدان به شناساندن تصوف در دنياي معاصر كرد.
|
|
|
|
نقش كعبه در هنر
ما پژوهش خود را درباره هنر اسلامي با توصيف كعبه و سهمي كه در شعاير ديني مسلمانان دارد آغاز ميكنيم زيرا اهميتي كه كعبه براي هنر اسلامي و بيش از هر چيز براي معماري آن دارد، بر همه روشن است. چنان كه ميدانيم، هر مسلماني براي اداي نماز روزانه خويش روي كعبه ميآورد و به همين دليل هر مسجدي در اين جهت ساخته ميشود، به شرح باز خواهيم گفت.
دليل ديگري براي گفتگوي ما درباره كعبه در آغاز اين كتاب وجود دارد. آن تنها اثر ساخته شده اي است كه سهمي اجباري در عبادت مسلمانان دارد. اگر چه كعبه را به معناي دقيق كلمه، يك اثر هنري نميتوان خواند زيرا پيش از يك مكعب ساده بنايي نيست، ولي به آن چيزي تعلق دارد كه شايد بتوان آنرا هنر ازلي ناميد، هنري كه ساحت معنوي آن، بسته به ديدگاه ما، به رمز و تمثيل و يا وحي مطابقت ميكند. اين امر بدين معني است كه رمز و تمثيل دروني كعبه، هم در شكل آن و هم در آداب و شعايري كه با آن ارتباط دارد هر چيز را كه در هنر مقدس اسلام بيان شده است، چون نطفه دربر ميگيرد.
نقش كعبه به عنوان مركز عبادت مسلمانان با اين امر ارتباط دارد كه آن مبين حلقه ارتباط اسلام و دين ابراهيمي و بنابراين اصل و منشأ اديان توحيدي است. طبق آنچه در قرآن مجيد آمده است، خانه كعبه به وسيله حضرت ابراهيم و پسر او حضرت اسماعيل ساخته شد و ابراهيم بود كه سنت حج را در آنجا برپا داشت. كعبه هم مركز است و هم اصل : اينها دو جنبه يك حقيقت معنوي واحد و يا به تعبير ديگر دو انتخاب اساسي هر طريقه معنوي به شمار ميروند.
براي اكثريت مسلمانان نماز خواندن به طرف قبله ـ يا رو به مكه كه همان معني را ميدهد ـ مبين و نمودار يك انتخاب قبلي است. فرد مسلمان با اين عمل خود هم از يهوديان هم كه به طرف بيتالمقدس نماز ميخوانند، و هم مسيحيان كه رو به مشرق، يعني در جهت طلوع آفتاب، عبادت ميكنند، مشخص ميشود. او ترجيح ميدهد كه به «دين مركز» كه به مانند درختي است كه اديان ديگر از آن ريشه گرفتهاند، بپيوندند. طبق آيه قرآني، ما كان ابراهيم يهودياً ولا نصيرنياً ولكن كان حنيفاً مسلماً «ابراهيم نه يهودي بوده است و نه نصراني بلكه حنيف مسلمان بوده است.» (سوره آل عمران، آيه 67) محتواي اين كلمات اين است كه دين ابراهيم (ع) كه در اينجا نمونه اعلاي فرد مسلمان است ـ از همه حدود و قيودي كه به نظر مسلمانان، يهوديان و مسيحيان بدان گرفتارند، بدين معني كه يهوديان، خود را برگزيده خداوند تلقي ميكنند و مسيحيان فقط به يك منجي الهي كه پسر خداوند است قائل هستند ـ آزاد است.
در تا اينجا بايد توجه كنيم كه داستاني كه قرآن درباره ساختن كعبه به دست ابراهيم نقل كرده است او را به عنوان جد اعراب ـ كه اعقاب وي از هاجر و اسماعيل هستند ـ معرفي نميكند. بلكه از او فقط به عنوان پيامبر توحيد كلي و محض كه اسلام درصدد احياي آن بوده است، نام ميبرد. منشأ تاريخي اين داستان هرچه باشد، صرف نظر از مسائل مربوط به صداقت و امانت پيغمبر، غيرقابل تصور است كه وي آن را از روي انگيزههاي سياسي اختراع كرده باشد. اعراب پيش از اسلام سخت شيفته علم انسان بودندـ و اين به هر جهت از خصوصيات باديه نشينان است ـ و هرگز «الحاق» اجداد تاكنون ناشناخته را در سلسله نسب خود جايز نميدانستند. اگر كتاب مقدس به جايگاه مقدسي كه ابراهيم (ع) در عربستان برپا بودند هيچگونه اشارهاي نكرده است به اين علت است كه هيچ دليلي براي اشاره كردن به مكان مقدسي كه خارج از سرزمين و سرنوشت قوم بني اسرائيل بوده، در دست نداشته است. ولي با وجود اين سرنوشت معنوي قوم بني اسرائيل را با گنجاندن آنها در گروه كساني كه خداوند به حضرت ابراهيم وعده كرده بود، مورد توجه قرار داده است. بالاخره بدون اينكه زياد از مطلب از دور شويم، بايد به اين نكته اشاره كنيم كه از مشخصات «هندسه الهي» كه هم دقيق و هم در عين حال غير قابل پيش بيني است يكي از جماعتهاي ديني بزرگ آن زمان قرار گرفته بود، استفاده كرد آن را مبدأ تازهاي براي احياي توحيد ابراهيمي كه صبغه سامي دارد، قرار داده بود. پرسشي را كه اين همه محققان اسلام شناس از خود ميكنند كه «در مكه چه چيزي روي داد كه توانست دين جديدي را به وجود آورد» ميتواند درست برعكس شود: «به چه دلايلي اين دين جديد و نو پا نخست در اين نقطه ظهور بروز كرد؟»
شكل قديمي و مشخص مكه با اصل و منشأ ابراهيمي كه به آن نسبت داده شده است كاملاً وفق ميكند. در واقع خانه كعبه مكرراً ويران و دوباره ساخته شده است ولي خود نام كعبه، كه به معناي مكعب است. ضامن مؤيد اين است كه در شكل آن تغيير اساسي روي نداده است. مكعب آن اندكي نامنظم است، طول آن 12 متر، عرض آن 10 متر و ارتفاع آن 16 متر است.
از قديم رسم براين بوده است كه بناي كعبه را با «كسوهاي» كه همه ساله عوض ميشود ميپوشاندهاند و اين كسوه از زمان خلفاي عباسي به بعد از پارچه سياه زردوزي شده با حروف طلايي تهيه ميشده است و اين خود به نحو مشخصي از يك سو مبين جنبه انتزاعي و از سوي ديگر نمايشگر جنبه رمزي و عرفاني اين بناي مقدس است. رسم پوشاندن اين بناي مقدس ظاهراً به وسيله يكي از پادشاهان قديم بني حميار معمول شده است و ظاهراً جزئي از يك سنت بسيار مورد احترام نژاد سامي است كه به هر جهت با طرز فكر يونانيان و روميان بيگانگي دارد. پوشاندن يك بناي مقدس به مثابهه تلقي كردن آن چون يك موجود زنده و يا صندوقي است كه تأثير معنوي دارد و اعراب پيوسته آن را به همين چشم مينگريستهاند. در مورد سنگ معروف حجرالاسود، بايد گفت كه آن نه در وسط كعبه بلكه در يكي از ديوارهاي خارجي نزديك به نيم زاويه طولي آن قرار دارد. آن سنگي است آسماني كه از يكي از كرات آسماني سقوط كرده است و پيغمبر اسلام (ص)فقط خصوصيات مقدس آن را مورد دأييد قرار داده است. بلاخره بايد از محوطه خارجي و نسبتاً مدور حرم كه جزئي از اين مكان مقدس را تشكيل ميدهد نام ببريم.
كعبهتنها جايگاه مقدس در اسلام است كه ميتوان آن را با يك معبد مقايسه كرد. آن معمولاً «بيتالله» ناميده ميشود و در واقع خصوصيت «خانه خدا» را دارد. اگر چه ممكن است در جو اسلامي اسلامي كه در آن مفهوم تعالي و تنزيه خداوند بر هر چيز ديگري غلبه دارد، سخن ما اندكي گزاف نمايد. ولي خداوند، گويي در مركز درك ناشدني عالم قرار گرفته است چنان كه او در درونيترين مركز انسان مأوي دارد. بايد به خاطر داشت كه مقدس مقدسان در معبد اورشليم كه همين نحو مأواي الهي تلقي ميشد مانند خانه كعبه شكل مكعب داشت. مقدس مقدسان يا به عبري دبير (Debir) حاوي صندوقچه ميثاق الهي بود، در حالي كه درون كعبه خالي است. آن فقط حاوي پردهاي است كه در روايات مأثوره از آن به عنوان «پرده رحمت الهي» ياد شده است.
مكعب با مفهوم مركز ارتباط دارد، زيرا آن تركيب متبلوري از همه فضاست و هر يك از سطوح آن با يكي از جهات اصلي ديني اوج و حضيض و چهار سمت مطابقت ميكند ولي بايد به خاطر داشت كه حتي در چنين حالتي طرز قرار گرفتن كعبه كاملاً با اين طرح نام برده شده تطبيق نميكند، زيرا چهار گوشه كعبه است و نه چهار جانب آن كه روبروي چهار جهت اصلي قرار گرفته است، بدون شك به اين دليل كه چهار جهت اصلي در تصور اعراب به معناي چهار ركن عالم است.
مركز عالم خاكي نقطه اي است كه «محور» آسمان آن را قطع ميكند و عمل طواف به دور كعبه كعبه كه يكي از اشكال آن در اكثر اماكن مقدس قديم ديده ميشود، به مثابه بازآفريني گردش آسمان به دور محور محور قطبي خود است. طبعاً اينها تفسيرهايي نيست كه اسلام به اين شعاير ديني نسبت داده باشد، بلكه به طور قبلي و اولي در يك جهانبيني متعالي كه همه اديان گذشته در آن مشترك هستند، ذاتاً وجود دارد.
خصوصيات «محوري» كعبه در يكي از افسانههاي معروف اسلامي تأييد شده است كه بر طبق آن اين «بيت عتيق» كه نخست به وسيله آدم ساخته، سپس ويران گرديده و دوباره به وسيله حضرت ابراهيم ساخته شده است، در منتهااليه تحتاني محوري كه همه افلاك را قطع ميكند، قرار گرفته است. در مقطع هر عالم سماوي مكان مقدس ديگري كه محل آمد و شد و تردد فرشتگان است، همان محور را قطع ميكند. و نمونه اعلاي همه اين اماكن مقدس كه در طول اين محور قرار گرفتهاند، عرش الهي است كه كروبيان سماوي به دور آن طواف مي كنند ولي دقيقتر آن است كه بگوييم كروبيان در درون آن طواف ميكنند زيرا عرش الهي محيط بر همه عالم است.
اين اسط |
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4