در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ آذر ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
36028

زیبایی و الفاظ وابسته به آن در معارف اسلامی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

ما در زبان فارسي و عربي تعابير و اصطلاحاتي داريم که به معناي  زيبايي است . تفاوت وتمييز اين کلمات براي ما روشن نيست به خصوص براي معاصران و نسل کنوني که آنها را بسيار بکار مي برند ،اما در اصل به معناي حقيقي آن توجه نمي کنند .در گذشته کلمات را در جاي خود و در معناي واقعي اش استفاده مي کر دند . تعابيري مثل جمال ، بهاء، حسن ، صباحت،ملاحت،و کلماتي از اين دست که در فرهنگ لغات وجود دارند ، در فارسي در لفظ زيبايي و در عربي در لفظ حسن تجلي مي يابند . براي رسيدن به تمييز کلمات بهتر است به منابعي مراجعه کنيم که اهل فکر و نظر ،سخنوران حقيقي و شاعران نگاشته اند ودر رأس آنها قرآن کريم قرار دارد. البته شعرا و نويسندگان زياد در بند اين نيستند که کلمه اي را در معناي خاص بکار برند ، گاهي تعابير گوناگوني به آن مي دهند .در زبان عربي غالب بر سيصد کلمه به معني زيبايي است که سي تاي آنها مهمتر از بقيه است . در زبان فارسي هم کلماتي که به معناي زيبايي بکار مي روند ،وجود دارد ،خود زيبايي و خوبي .البته وسعت معني در زبان عربي بيش از فارسي اي است که امروزه بکارمي بريم .از کلماتي که به معني زيبايي بکار رفته لفظ جمال است . در قرآن يک بار و مشتقات آن حدود 5 يا6 بار به کار رفته است.کلمه جمال در سوره نحل آمده :«ما انعام ر براي شما آفريديم و براي شما در اين انعام جمال و زيبايي است .» اين زيبايي در اصل به چهار پايان بر نمي گردد . بلکه به انسانها ،صاحبان و ناضران آنهاباز مي گردد.در بعضي از متون برجسته مانند کشف الاسرار ميبدي معروف به تفسير خواجه عبدالله  انصاري آمده که جمال در آيه « لکم فيها جمال » به معني آرايش ،زينت و آراستگي است. زينت هم از کلماتي است که به معني زيبايي به کار مي رود . بااين تفسير ،يعني «شما را در آن آرايشي است.» (تفسير خواجه عبد ا... انصاري به زبان فارسي است که معني هر آيه وهر  سوره را در سه مرحله بيان مي کند . بخش اول به تر جمه لغوي مي پردازد . در بخش دوم  بحث تفسيري و فقهي و تاريخي و شأن شأن نزول آيه را آورده است . در بخش سوم به تفسير عرفاني آيه مي پردازد .) درتفسير اين آيه در بخش دوم مي  گويد:«مراد  از جمال ،زينت وحسن منظر است يعني حسن بصري .يعني اگر انسان ببيند ،جز حسن وزيبايي نمي  بيند. از قرآن و تفکر اسلامي بر مي آيد که اگر تصويري زيبا ببينيم ،چون در ما ايجاد تعجب مي کند- منظور تعجبي که در مقابل يک امر ناشناخته مبهم يا چيزي که علتش را نمي دانيم ، نيست -  اين تعجب به معناي حيرت است . در آدم متحير حالي ايجاد مي شود که موجب  اعجاب  او مي گردد و اين اعجاب ،زيباست . کلمه عجيب در ادبيات ما به معناي زيبا هم بکار مي  رود .

 

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود / هر  فکرت نکند نقش بود بر ديوار

 

اين زيبايي از آن نظر اعجاب است که ما را به تفکر وا مي دارد .در هر تفکري انسان به ابتدا و سر چشمه هر چيز ،علت فاعلي و علت غايي آن مي انديشد و زيبايي را اينگونه کشف مي کند .اين تعجب و حيرت از روي جهالت نيست بلکه حيرتي است ممدوح و پسنديده .حضرت رسول (ص ) چنين حيرتي رااز خداوند خواستار  بودند .« رب زدني حيرتا» ،« پروردگارا بر من حيرت را از خود بيفزا.» اين حيرت از سويي سرآغاز و از سوي ديگر حاصل تفکر است ،که اوج آن به مستي و مدهوشي و فنا مي رسد .

 

حضرت علي (ع) در حديثي مي فرمايند :« زيبايي آدمي در عقل و تفکر اوست .»تفکر زيباست و دعوت به زيبايي مي کند .

 

ساير مشتقات جمال در قرآن همراه با قيد ذکر شده است مانند صبر جميل ،هجر جميل ،صراط جميل . شيخ صدوق در تبيان در مورد صبر جميل مي فرايد که آن نوع صبري است که انسان در آن شکايت نکند . گاهي انسا ن صبر و خويشتن داري دارد،اما شاکي و ناراضي است .اما کسي که هم صبر دارد و هم راضي است ، در صبرش از خداوند استعانت مي طلبد . اين صبر از خودش نيست ، بلکه از حق و به مدد اوست . اين نوع صبر را صبر جميل ناميده اند .

 

شيخ روزبهان نيز در اين مورد مي فرمايد : «صبر جميل استعانت کردن به خداست و دست ازاعتراض شستن ،که مقام رضاست واين صبر ، صبر جميل است. حافظ همين معني را در بيت ديگري چنين آورده است:

 گر رنج پيش آيد و گر راحت اي حکيم / نسبت مکن به غير که اينها خدا کند

 

حسن و جمال و زيبايي ، که جمال عبارت است از حسن خلق و حسن خلق ، يعي زيبايي باطني مثل صبر ، عدالت ، رضا،توکل ،صدق و....، و زيبايي خلق يعني  زيبايي خلقت، کالبد زيباي طبيعي که به بعضي داده شده است.يکي از منابع خوب درباره زيبايي که فصيح ومبسوط نگاشته شده ، قصيده تائيه ابن فارض مصري است که شأني برابر باشأن حافظ ، در دنياي عرب دارد .اين قصيده هفتصد و اندي بيت است که شرح هاي بسياري بر آن ، نوشته اند ، از اجمله فخرالدين گرگاني و سعيد الدين فرغاني به تصحيح استاد آشتياني ، به زبان فارسي. در آن از مقامات عشق و زيبايي صحبت به ميان آمده و در باره ي الفاظي مانند جمال ،نکات ظريفي بيان شده است .جمال عبارت است از کمال ظهور به صفت تناسب و ملايت ،اعم ازاين که بيرو ن از انسان باشد يا درون وجود او .تناسب و ملايمت در اينجا به معني هارموني در زبان لاتين ،Concrete و سرموني نيز است که مقوم امر زيبا مي باشد . ملايمت عبارت است از هر چيز مطابق با طبع انسان ،هر چيزي که  طبع وفطرت انسان را خراب نکند،باعث آلودگي و انحراف آن نشود ،بالفطره آن رادلنشين و پسنديده بيابد. هر امر زيبا که داراي اين امر اوصاف باشد ،دوست داشتني ،دلپسند، و محبوب است.نکته مهم در کمال ظهور ،کامل بودن است .يعني هيچ عرصه اي از ظهور خالي نباشد و در هر جا رد و اثري از آن ، به چشم آيد و آشکارتر از هر چيزي باشد . حال اين پرسش مطرح مي شود که مصداق چنين فضايي درون انسان است يا بيرو ن او؟

 

اگر انسان به خود نظر کند اين جمال را که بزرگترين نشانه خداوند است ،مي بيند .حکماي مغرب زمين تصريح کرده اند که انسان از هر موجودي زيباتر است چه خلقأ وچه خلقأ . خلقتش بي نظير و زيباست و زيبايي اش اشرف زيباييهاست.

 

کانت در جايي گفته بود من براي يافتن خدا به دو چيز نگاه کردم ، يکي آسمان که خلقتش عظيم است و ديگري درون نفس خود ؛ و اين هر دو موجب اعجاب  مي شود و پرده جمال پيش چشم مي گستراند.در تعريفي که از ابن فارض نقل  کردم ،شارح قصيده مي گويد جمال عبارت است از کمال ظهور و تجلي در وجود انسان يا بيرون از وجود او، در حالي که کانت زيبايي را صددر صد سوبژکتيو و مبتني بر موضوعيت نفساني مي داند وآن را به ادراکا تو واکنشهاي دروني انسان منحصر مي کند . زيبايي تحقق و تحصل دارد .

 

آورده اند شخصي نزد پيامبر (ص) آمد و عر ض کرد که من دوست دارم لباس و کفش و ظاهرم زيبا باشد ، آيا چنين ميلي از روي کبر است ؟  رسول (ص) فرمودند: نه کبر نيست ، پروردگار عالم زيباست و زيبايي را دوست دارد.

 

هر چيزي ظهور کامل داشته باشد عين هارموني   و هماهنگي است و اگر نداشته باشد به معناي نقصي در ظهور است که موجب قح و زشتي است . زشتي در مقابل زيبايي . زشتي آن جايي است که ظهور و تجلي اي نباشد .متفکران و حکماي انسي معتقدند که اين کمال از آن وجود و هستي ، و به صورت آشکار است . در واقع جمال وصفي از اوصاف وجود است و وجود والاتر از هر موجود ديگر. او زيباتر از هر چيزي است و ساير چيزها به واسطه ي او زيبايند. با هر عنواني تجلي کند ،زيباست و زيبايي را پديد مي آورد . اين ظهور و پيدايي عين جمال است و جمال عين انکشا ف و رفع حجاب و برآمدن از پس پرده محبوبيت و پو شيدگي است . بنابر اين بحث اساسي در زيباشناسي و جمال ، بحث سر چشمه و منشأ جمال است  زيبايي صفت  و فعل کسي است که سر چشمه ب زيباي است . پس سؤال اساسي اين است که انسان از کجا  و به چه سبب زيبايي را درک مي کند؟

 

اين امر به خود انسان واگذا رنشده ،بلکه کسي وجود دارد که انسان در پر تو آن ، زيبايي و ساير چيزها را مي شناسد .

 

روزي حضرت  داود از خداوند پرسيد که پروردگارا چرا عالم را آفريدي .  آيا اگر ماچيزي بيافرينيم و کاري انجام دهيم غرض و غايتي در آن است . در حديث آمده :« کنت کنزأ مخفي» انسانها با  اغراض و غايا تي به آفرينش دست مي زنند و اعمالي را انجام ميدهند ،که نهليتأ باعث تکامل شان مي شود و بدون آن وجهي از نقصان دارد . آيا خداوند نيز از خلقت قصد وقرضي داشته است ؟ آيا در او نقصي بوده که مي خواسته با خلقت عالم جبرانش کند ؟  به تعبير عارف بزرگ آلمانيآيا عالم پيش از خلقت به گونه اي بوده  وپس از آن تغيير کرده است؟ جواب اين است که گنج پنهاني در اين بين وجود دارد تا او خود را بشناساند . اين گنج هيچ چيز جزمحبت و حب نيست .پس به اين خاطر جهان و موجودات آفريده شده اند ت او شناخته شود اين جهان مثل آيينه اي است که پيش روي او قرار گرفته و او خود را در آن ديده است تمام اجزاي جهان اوصاف  ،خصوصيات و ويژگيها ي وجود او هستند.و اين آيينه ذاتش عدم است .اگر به او هستي اي نسبت داده مي شود به علت صورت – آفريدگاري – است که در او منعکس شده و مرجع همه صورتهاست . اين يکي از معاني يا موارد کمال ظهور است . ظهور کمال چون تنها از آن اوست و زيبايي و حب و عشق در او تحقق مي يابد . در يک تفسير ، تقدم از آن حب است که موجب  پيدايش  جمال و زيبايي شده است .در جايي ديگر اين جمال و زيبايي است که سبب برانگيخته شدن حب شده وعشق را پديد مي آورد .اين که زيبايي را درک مي کنيم و معنا و مصاديق اش را مي شناسيم ،مرجع اش به وجود باز مي گردد.  بعضي از اوصا ف وجود عين  وجود است مانند زيبايي ،علم،نور.همه صفات عليا واسماء حسناي حق تعالي عين هم هستند ،به هم مي تابند و انعکاس مي يابند.

 

بحث بسيار مهمي در اينجا مطرح مي شود که در ميان حکماي غرب در قرن بيستم ميلادي تنها هيدگر آن را عنوان کرده است. همانطور که مي دانيد او از انسان به لفظ دازاين(da-sein ) تعبير مي کند. داز اين يعني موجودي که با ذات وجود و حقيقت آن نسبت  دارد .اين نسبت و آشنايي انسان به اين معناست که وجود براي او ظهور و تجلي و انکشاف دارد وبراي ديگر موجودات چنين نيست .وصف ،ذاتي انسان واز ماهيت اوست و غير قابل تفکيک از انسان است .حقيقت انسان در ابتدا    عبارت است از نسبتي که با حقيقت وجود دارد ،آن را مي شناسد و با آن انس دارد .  اما قضيه به همين جا ختم نمي شود . انسان هر موجود ديگري ر که ادراک مي کند و مي شناسد ، فرع بر شناختن وجود و حقيقت وجود. به تعبير هيدگر پيش از اين که شنا سا يي تفصيلي پيدا کنيم ، به شناسا يي حضوري و اجمالي دست پيدا مي کنيم . لذا، قادر به شناسا يي همه موجودات هستيم و بنابه آن شناخت اوليه مان از وجود همه را درک مي کنيم و به همين دليل هم قادر به سخن گفتن هستيم .


ما در سخن گفتن پيوسته در حال نسبت دادن چيزي به چيزي هستيم ، در حال نسبت دادن هستي چيز ي به چيزهاي ديگر و به گفته هيدگر اين فرع بر اين مسئله که ما مفهومي از حقيقت هستي داريم ، چون در غير اين صورت چگونه چيزها را به هم نسبت مي داديم و مثلأ مي گفتيم ديوار بلند است . خورشيد روشن است . با حذف اين حروف ربط و ادات و موصولات از زبان  قادر به سخن گفتن نيستيم . حتي نمي توا نيم فکر کنيم . اين بدين معناست که انس و آشنايي قبلي اي مجمل ، مضمر و پنهاني از حقيقت وجود هست که مي توانيم بشناسيم .دون آن ادراک ديگر موجودات  وهر گونه علم براي ما ممتنع مي شود .انسان موجودي است که قبل از درک هر موجودي مبدأ هستي و نفس وجود را درک مي کند و در پرتو اوست که ديگر موجودات را مي شناسد .جمال و وجود عين همديگرند به اينمعنا که ادراک هر نوع زيبايي فرع بر ادراک اوست و هر ادراک و شناخت و تحسيني اول به او مي رسد . بحث مهم ديگري که در کتب اسلامي مطرح شده ، اين است که گفته اند وجود همه موجودات از او و عاريتي است . عاريه نه به معناي  بي اصل و بي بنيادو پوچ و موهوم بودن ، عاريه يعني آنچه خودش نيست و ناگزير بايد به اصلش باز گردد. همان طور که وجود موجودات عاريتي است ، جمال و زيبايي هم در همه موجودات چنين است  وهر چيز عاريتي به ذات حق تعالي باز مي گردد . يکي از منابع مهم اين بحث قصيده تائيه ابن فارض است . ابياتي در آن هست که مي گويد هر زيبارويي زيبايي اش عاريتي است که به او بر مي گر دد و سرانجام هر صاحب نظر و صاحب تفکر و هر کسي که ديده بينا،حقيقت شناس و زيباشناس داشته باشد ، با ديدن اين موجودات طبيعي و حتي مصنوع دست انسان ، آن را اثر او مي داند و نهايتأ اصل اين زيبايي را به مبدأ باز مي گرداند

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد