بررسي مجموعه نمايشنامه تپه افلاک اثر سيد حسين فدايي حسين
تپه افلاک اثري است مشتمل بر سه نمايشنامه کوتاه در محور موضوعات جنگ تحميلي هشت ساله؛ که توسط سيد حسين فدايي حسين، به رشته تحرير درآمده است و انتشارات کتابهاي سيمرغ آن را در مجموعه ي روايت ديگر خود به بازار نشر فرستاده است. نام اثر برگرفته از دومين نمايشنامه مجموعه است که همراه با نمايشنامه هاي شبيه پدر و شام غريب، سه نمايشنامه اين کتاب را تشکيل مي دهند. ويژگي هاي کلي آثار اين مجموعه کوتاه بودن روايت، سادگي و عدم پيچيده بودن قصه، اشتراک محتوايي آثار حول محور موضوعات مرتبط با جنگ هشت ساله، تعداد کم شخصيت هاي هر نمايشنامه و نزديک بودن ويژگي هاي اثر به آثار مختص کودکان و نوجوانان است. در اين بررسي نگاهي موردي خواهيم داشت به هر سه نمايشنامه و آن ها را از زواياي مختلف بررسي مي کنيم. همچنين نکات بالا را در مورد هريک به صورتي تفصيلي تر مورد توجه قرار خواهيم داد.پيش از شروع نمايشنامه در ابتداي اثر بخشي با عنوان سخن ناشر به انگيزه هاي ناشر براي توليد چنين آثاري پرداخته شده است و نيز با آوردن اين نکته که حال بعد از گذشت سال ها از پايان يافتن جنگ مي توان نگاه عميق تر و دقيق تري نسبت به وقايع آن دوران داشت؛ اشاره به کوشش انتشارات در توليد آثاري متفاوت در اين حوزه دارد که چند و چون مثمر بودن يا نبودن اين کوشش را به صورت خاص در مورد تپا افلاک در ادامه بررسي خواهيم کرد.
اولين نمايشنامه اين مجموعه تحت عنوان شبيه پدر قلمي شده است.
اين نمايشنامه تنها با اجراي سه شخصيت شکل گرفته است؛ و علي، پدر و عمو جاري کننده نمايشنامه در صحنه خواهند بود. شبيه پدر از داستان ساده اي سود مي برد و با ستفاده از دغدغه ها ، ويژگي ها و مشکلات فرزند يک رزمنده مفقود الاثر که بعد از سال ها خبر شهادتش را آورده اند، به داستان خود شکل داده است. البته نمايشنامه اپآنقدر کوتاه است که تنها مي توانسته گوشه اي از اين ويژگي ها را نمايش دهد. صحنه اجراي نمايش نيز بدليل همين ويژگي ساده بودن داستان از سادگي خاصي برخوردار است. زمينه نمايش مجلس عزاداري شهيد است و تمام نمايش در اتاقي که فرزند شهيد با تابوت خالي پدر خلوت کرده است اجرا مي شود. استفاده از ناباور بودن خبر شهادت براي فرزند نيز از ويژگي هايي است که اين نمايشنامه از آن استفاده کرده است. کل نمايشنامه به رد و بدل شدن ديالوگ هايي بين فرزند با روح پدر شهيدش که گاهن او را در هيئت يک رزمنده نيز مشاهده مي کنيم، و نيز ديالوگ هايش با عموي خود، اختصاص دارد و فضاي بيرون از اتاق تنها به صورت صوت و در متن ديالوگ هاي اين سه شخصيت موجوديت پيدا مي کند. شخصيت علي به عنوان شخصيت اصلي نمايشنامه در تمام طول نمايش حضوري فعال دارد و بار اصلي نمايش را بر دوش مي کشد. نويسنده با آوردن ديالوگ هاي مختلف سعي در بيان و نمايش دادن احساسات او در برهه خاص به نمايش گذاشته شده، کرده است. نشان دادن حالت انتظار، مشکلات و سختي هاي زندگي در نبود پدر و... از ويژگي هاي اصلي ديالوگ هاي شخصيت علي است. علي که نوجواني سيزده الي چهارده ساله است، طبعا داراي مشکلات و سوالات ساده اما مهم خود در نبود پدر است که نويسنده به نظر مي رسد در عين سادگي به خوبي به گوشه هايي از آن ها شاره کرده است. شخصيت پدر نيز هرچند به نسبت علي حضور کمتري در طول نماييشنامه دارد؛ اما حضور خوب و محکمي را به نمايش خواهد گذاشت. ديالوگ هاي محکم و استفاده از واژه هاي آشنا و نوع برقراري ارتباطش با فرزندش، از ويژگي هاي مثبت اين شخصيت است. شخصيت پدر که گاها تنها به صورت صدا حضور دارد و اغلب حضور فيزيکي اش نيز به نمايش گذاشته مي شود؛ داراي ديالوگ هايي کوتاه است و در چند مورد خاص ديالوگ ها کمي طولاني مي شود. گاها وجود تعداد زيادي ديالوگ کوتاه و رد و بدل شدن پشت سر هم سوال و جواب هاي چند کلمه اي بين پدر و پسر باعث سادگي بيش از حد و کسل کننده شدن جريان نمايشنامه مي شود؛ بخصوص که گاها ديالوگ ها نيز به ورطه تکرار مي افتد. البته به هر حال نبايد از نظر دور داشت که در يک نمايش سه نفره انتظاري جز اين نيست. همچنين نبايد از بخش هاي شايسته ي اين ديالوگ ها نيز به بدون توجه گذشت. بخش هاي شروع شبيه خواني بين پدر و پسر و انتخاب بجا و مناسب ابيات متناسب با شرايط و داستان نمايشنامه از ويژگي هاي مثبت اين نمايشنامه به شمار مي رود که در صورت اجراي درست مي تواند نقطه عطف آن باشد. در نهايت شخصيت عموي علي نيز شخصيتي است که نقش واسطه بين بيرون اتاق و فضاي خارج را با اتاق تابوت دارد. شخصيت عمو بسيار ساده است و تنها با چند ديالوگ مستقيم و گاها در ديالوگ هاي پدر حضور او را احساس مي کنيم. در انتها نمايشنامه شبيه پدر را مي توان نمايشنامه اي ساده با تعداد کم شخصيت و کوتاه دانست که به بيان داستاني حول و حور جنگ مي پردازد. اين ويژگي ها و نيز عدم عمق و پيچيدگي خاص در روايت، شبيه پدر را گزينه مناسبي براي کارهاي تجربي در اجراي نمايش، بخصوص براي گروه هاي تازه کار مي نمايد.دومين نمايشنامه اين مجموعه که نام کلي اثر نيز از ان گرفته شده، تپه افلاک است.
تپه افلاک را مي توان به نسبت دو اثر ديگر از ويژگي هاي مثبت تري برخوردار دانست. به نظر مي رسد همين ويژگي ها نيز باعث شده که نام کلي مجموعه نيز از ان وام گرفته شود. داشتن داستاني بکر تر نسبت به دو نمايشنامه ديگر، ساختار محکم تر ارتباطات و نيز عمق بيشتر در محتواي ارائه شده و ديالوگ هاي رد و بدل شده بين شخصيت ها، نشان از وجود نمايشنامه اي نسبتا کامل دارد. همچنين تحرير اين نمايشنامه در سه مجلس يا پرده نشان از وجود فضاهاي متفاوت در اجراي آن است که مي تواند در ايجاد تنوع و جذب مخاطب بسيار موثر باشد. مجل هاي ساقي، وارث و در نهايت مجلس سوم...، تشکيل دهنده اين سه مجلس هستند. البته با دقت در متن نمايشنامه به نظر مي رسد تفاوت چنداني در طراحي صحنه نمايش مد نظر نويسنده نيست و انچه مجلس ها را از يکديگر جدا مي کند بيشتر به مراحل مختلف روايت باز مي گردد و ايجاد موقعيت هاي کلامي است که به جدا شدن ملس ها در عمل انجاميده است. تپه افلاک مجموعا از پنج شخصيت بهره برده است. شخصيت هاي سيد، عباس، رضا، هادي و حاجي شخصيت هايي هستند که نويسنده براي روايت نمايش خود دست به خلق آن ها زده است. شخصيت هاي اين نمايشنامه از نظر تکنيک و نوع بيان تفاوت چنداني با يکديگر ندارند. تنها وجود ديالوگ هاي مختص وضعيت هر شخصيت است که باعث ايجاد تفاوت هاي بين آن ها مي شود و در واقع به نظر مي رسد نبايد انتظار ادبيات متفاوتي را از شخصيت هاي مختلف اين نمايشنامه داشت. شخصيت سيد به عنوان تاثير گذار ترين شخصيت اين نمايشنامه هرچند حضور کاملي در قصه ندارد؛ اما روايت حول محور او مي چرخد و اوست که به نمايشنامه داستان و خط شروع را مي دهد. نويسنده به خوبي توانسته با ارائه ديالوگ هايي، به بيان ويژگي هاي اين شخصيت بپردازد و حس و حال او را در موقعيت ويژه اي که در آن قرار گرفته بازگو نمايد. استفاده از احساسات شاعرانه در بيان اين شخصيت نکته اي است که اين ويژگي را به او بخشيده است.دومين شخصيت اين نمايشنامه عباس است. عباس حضور بيشتري نسبت به سيد در نمايشنامه دارد. در مورد شخصيت عباس نويسنده بار نمايشي را براي ايجاد تفاوت بيشتر از بار کلامي در نظر گرفته است و مخاطب از شيوه نگارش شکل ظاهري عباس در اولين حضورش در صحنه بيشتر پي به تفاوت هاي او با شخصيت هاي ديگر نمايش مي برد؛ تا ديالوگ هايش. از طرفي سير تحولي که در شخصيت عباس رخ مي دهد بيشتر در ديالوگ ها مشاهده مي شود. در مورد اين ديالوگ ها هرچند منظور نمايش را به خوبي رسانده اند اما به نظر گاهي بيش از حد ساده و ابتدايي و حتي شعاري هستند. به نظر مي رسد در بعضي مواقع ديالوگ ها در حد و اندازه هاي داستان اصلي نمايش قرار نمي گيرند و اين تفاوت باعث اشکالاتي در جذابيت و باور پذيري نمايشنامه مي شود.
شخصيت هاي رضا، هادي و حاجي ديگر شخصيت هاي حاضر در نمايشنامه هستند که حضورشان بيشتر به واسطه دو شخصيت قبلي معنا پيدا مي کند. شخصيت رضا که حضور بسيار کوچکي دارد و عملا نمي تواند آنچنان به آن پرداخت؛ چرا که خود نويسنده نيز پرداخت خاصي براي شخصيت او نداشته است. شخصيت حاجي نيز هرچند در چند مرحله حضوري فعال دارد، اما تنها پيوند دهنده روابط مختلف با يکديگر است و نقش پيچيده اي را بر عهده ندارد. حاجي در مواقعي وارد صحنه مي شود، ارتباط مورد نياز را ايجاد مي کند و نخ نمايش را به هم وصل مي نمايد و از صحنه خارج مي شود. در اين بين شخصيت هادي هرچند حضور نسبتا کوتاهي در نمايشنامه دارد؛ به نسبت دو شخصيت ذکر شده حضوري موثر تر دارد. به هر حال هادي نيازمند ويژگي هايي براي ارائه شخصيت خود است و اين ويژگي ها در مورد هادي نيز هم بصورت کلامي در ديالوگ هايش و هم بصورت ظاهري و از رفتار ظاهري اش قابل مشاهده است.
به هر حال وجود ديالوگ هايي قوي تر، تعدد شخصيت ها و تنوع نمايشنامه در ارائه آن در چند مجلس و نيز نو بودن داستان به نسبت دو نمايشنامه ديگر از ويژگي هاي مثبتي است که تپه افلاک را نسبت به دو نمايشنامه ديگر در جايگاه بالاتري قرار داده است. البته نبايد از نظر دور داشت که تپه افلاک نيز آنچنان که بايد از آن نگاه عميق که ناشر از آن نامبرده به صورت کامل برخوردار نيست. هرچند دست کم به سمت آن حرکت کرده است.
سومين و آخرين نمايشنامه اين مجموعه با نام شام غريب نوشته شده است.
شام غريب نيز به نسبت نمايشنامه اي داراي جزئيات بيشتر است. وجود هفت شخصيت مختلف در آن و نيز طراحي هاي متفاوت صحنه در مراحل مختلف نمايش، نشان از نمايشنامه اي با ويژگي هاي متنوع تر را مي دهد. نمايشنامه در کل داراي يک پيش صحنه، يک ميان صحنه و سه پرده است و اين موضوع نشان دهنده وجود تنوع در صحنه نمايش است. شخصيت هاي داستان متشکل از پنج نوجوان، يک جانباز به عنوان پدر يکي از آن و نيز مسئول مسجد است. از لحاظ کارکردي، پنج شخصيت نوجوان نمايشنامه تفاوت خاصي با يکديگر ندارند و همگي نسبتا از ديالوگ هايي يک سان و يک شکل و در يک راستا استفاده مي کنند. به واقع در اکثر اوقات تفاوت خاصي نمي کند که يک ديالوگ خاص را جعفر بگويد يا قاسم، کريم بگويد يا عباس و... . البته اين نکته در مورد شخصيت امير کمي متفاوت است و با توجه به نقشش به عنوان فرزند جانباز گاها داراي ديالوگ هاي متفاوت نيز مي شود و در مواقعي که نويسنده به نوع ارتباط او با پدرش پرداخته است، فضاهايي متفاوت ايجاد مي شود.شخصيت پدر به عنوان شخصيت متفاوت تر نمايشنامه بيش از هرچيز از و در ابتدا از ويژگي هاي ظاهري اش مثل ويلچر نشيني و نداشتن قدرت تکلم نشان داده مي شود. البته در انتهاي داستان نيز که با ديالوگ هاي روح پدر با امير نمايشنامه به پايان مي رسد اين شخصيت ويژگي هاي کلامي خاص خود را نيز نشان مي دهد. آخرين شخصيت مورد بررسي در اين نمايشنامه نيز شخصيت حبيب آقا، مسئول مسجد است. اين شخصيت نيز به خوبي از ديالوگ هايش قابل شناسايي است و تفاوت هاي اساسي را در ادبيات به کار رفته براي او مي توان مشاهده کرد. البته نويسنده انچنان به شکل ظاهري او نپرداخته است اما آن نيز به راحتي قابل حدس است و ساخت شخصيت ظاهري او آنچنان سخت نيست.
در نهايت سومين اثر اين مجموعه نيز هرچند از ويژگي هاي مثبتي مثل تنوع بصري در صحنه و نيز وجود شخصيت هاي متنوع سود مي برد و ديالوگ ها نيز در جاي خود مناسب و بدون حشو و زوايد نوشته شده اند؛ اما از ويژگي هاي يک داستان در مورد جنگ که در سال هشتاد و نه به چاپ برسد نسبتا دور است.
به طور کلي مجموعه تپه افلاک متشکل از سه نمايشنامه کوتاه و ساده است؛ و همانطور که گفته شد بيشتر مساعد گروه سني نوجوان و استفاده از نمايشنامه هاي آن براي گروه هاي نيمه حرفه اي به نظر مي رسد. نبايد از نظر دور داشت که تپه افلاک با وجود تمام شايسگي هايي که دارد و به آن اشاره شد؛ آنچنان که در نظر ناشر بوده است ويژگي هايي که ان را در زمره مجموعه آثار روايت ديگر قرار دهد را ندارد. البته بحث در مورد آنکه چه اثري را در مورد جنگ تحميلي مي توان روايتي ديگر و يا به عبارتي روايتي نو و بديع دانست بسيار طولاني است؛ اما نمايشنامه هاي مجموعه تپه افلاک هنوز انچنان که بايد و شايد و به اندازه سال هاي گذشته از جنگ تحميلي، از آن فضاي اوليه دور نشده اند و نمايشنامه ها عمق لازم براي يک روايت در مورد جنگي در بيست سال گذشته را از خود نشان نمي دهند. البته همانظور که ذکر شد اين اثر در جايگاه خود، با توجه به ويژگي هاي پيش گفته اثري است آبرومند که مطمئنا مخاطبان خاص خود را خواهد داشت. با آرزوي توفيق روز افزون براي نويسنده محترم، آقاي سيد حسين فدايي حسين و انشارات محترم کتاب هاي سيمرغ.