قبل از اسلام خطوط مختلفي از جمله ميخي و پهلوي و اوستايي در ايران متداول بوده است اما با ظهور دين اسلام نياكان ما الفبا و خطوط اسلامي را پذيرا شدند. تاريخ شکل گيري خط عربي و نحوه نگارش آن به پيش از اسلام بر نمي گردد و تقريبا همزمان با گسترش اسلام و در سالهاي اوليه فتوحات اسلامي شکل گرفت.
هرچند ايرانيان خط کنوني خود را از عربها وام گرفتهاند، با اين حال در تکامل اين خط و در تبديل آن به هنر خوشنويسي نقش عمدهاي داشتهاند. ايجاد نقطه و اِعراب در خط عربي را به فردي بنام ابواسعد دؤلي الفارس و در قرن اول هجري نسبت داده مي شود که بيشتر براي جلوگيري از اشتباه خواندن قرآن، توسط ايرانيان انجام شد.
هرچند ايرانيان خط کنوني خود را از عربها وام گرفتهاند، با اين حال در تکامل اين خط و در تبديل آن به هنر خوشنويسي نقش عمدهاي داشتهاند. ايجاد نقطه و اِعراب در خط عربي را به فردي بنام ابواسعد دؤلي الفارس و در قرن اول هجري نسبت داده مي شود که بيشتر براي جلوگيري از اشتباه خواندن قرآن، توسط ايرانيان انجام شد.
خوشنويسي ايراني
ايرانيان حتی در خطوط رايج در ساير سرزمينهاي اسلامي شيوههاي خاص خود را پديد آوردند. درحالي که عمده? تبديل نگارش معمولي کلمات به خوشنويسي هنرمندانه به عهده ايرانيان بودهاست، رفته رفته ايرانيان سبک و شيوههايي مختص به خود را در خوشنويسي ابداع کردند. هرچند اين شيوهها و قلمهاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد اما بيشتر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن همچون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاکستان، تاجيکستان، آذربايجان، هند و ... ميباشد. در اين منطقه نيز خوشنويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي لطافتي خاص است.
ايرانيان حتی در خطوط رايج در ساير سرزمينهاي اسلامي شيوههاي خاص خود را پديد آوردند. درحالي که عمده? تبديل نگارش معمولي کلمات به خوشنويسي هنرمندانه به عهده ايرانيان بودهاست، رفته رفته ايرانيان سبک و شيوههايي مختص به خود را در خوشنويسي ابداع کردند. هرچند اين شيوهها و قلمهاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد اما بيشتر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن همچون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاکستان، تاجيکستان، آذربايجان، هند و ... ميباشد. در اين منطقه نيز خوشنويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي لطافتي خاص است.
نستعليق
در ايران پس از فتح اسلام، خطّاطي به شيوه نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ايلخانيان،اوراق مذهّب کتابها نخستين بار با نقشهاي تزييني زينت يافت. در زمان حکومت تيموريان در ايران، خط و خوشنويسي به اوج کمال خود رسيد. ميرعلي تبريزي با ترکيب خط نسخ و تعليق، خط نستعليق (که بنا به نظر اکثر کارشناسان خط يکي از پيچيده ترين و در عين حال ساده ترين و زيباترين خط هاست) را بنيان نهاد. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره بايسنقر ميرزا بود.
آنچه که به عنوان شيوهها يا قلمهاي خوشنويسي ايراني شناخته ميشود بيشتر براي نوشتن موتون غير مذهبي نظير ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري و يا براي مراسلات و مکاتبات اداري ابداع شده و بهکار رفتهاست. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيشتر جنبه ديني و قدسي داشتهاست. هرچند آنان نيز براي امور منشيگري و غير مذهبي قلمهايي را بيشتر بهکار ميبرند، اما اوج هنرنمايي آنان - بر خلاف خوشنويسان ايراني- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احاديث قابل رويت است.
در ايران نيز براي امور مذهبي مانند کتابت قرآن يا احاديث و روايات و همچنين کتيبهنويسي مساجد و مدارس مذهبي بيشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره ميگرفتند که نزد اعراب رواج بيشتري دارد. هرچند ايرانيان در اين قلمها نيز شيوههايي مجزا و مختص به خود آفريدهاند.
خط تعليق را ميتوان نخستين خط ايراني دانست. خط تعليق که ترسل نيز ناميده ميشد از اوايل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود يکصد سال دوام داشت تعليق از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسي که اين خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلماني بود. که بعدها به وسيله خواجه عبدالحي منشي استر ابادي بدان قواعد و اصول بيشتري بخشيده شد.
پس از خط تعليق که نخستين خط شکل گرفته ايراني بود. در قرن هشتم ميرعلي تبريزي از ترکيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي بنام نسختعليق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا کرد. اين خط بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوشنويسي گرديد. و بعد ها در دوران شاه عباس صفوي به دست ميرعماد حسني به اوج زيبايي و کمال رسيد.
خط نستعليق علاوه بر خوشنويساني که در حيطه ايران کنوني ميزيستند. در خراسان بزرگ و کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و بهويژه خوشنويسان دربار گورکانيان در هندوستان (که تعلق خاطر ويژهاي به فرهنگ ايراني داشتند) رشد و پيشرفت قابل توجهي کرد.
بطور کلي قرنهاي نهم تا يازدهم هجري را ميتوان قرنهاي درخشان در هنر خوشنويسي در ايران دانست. در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شکسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاکم هرات با تغيير دادن خط نستعليق ابداع شد. علت پيدايش آن را ميتوان به سبب نياز به تندنويسي و راحتنويسي در امور منشيگري و بيش از آن ذوق و خلاقيت ايراني دانست. همانطوري که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان بهخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق آنرا نيز بوجود آوردند. درويش عبدالمجيد طالقاني اين خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط کاربرد اصلي خود يعني کتابت را از دست داد. از يک سو با تاکيد و توسعه سياهمشقنويسي به سمت هنر ناب رفت و از ديگر سو با پديد آمدن روزنامهها و چاپ سنگي خود را به هنرهاي کاربردي نزديک شد. در دوران پهلوي روند نيازهاي مدرن تجاري و تبليغي خط را از کنج کتابخانهها و مجموعههاي خصوصي به بستر اجتماع کشاند و جريانات هنري مدرني شيوههايي چون نقاشيخط را بهوجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنري جهان است.
در سالهاي پس از انفلاب اسلامي خوشنويسي با اقبال عمومي روبرو شد و انجمن خوشنويسان ايران نقش بارزي در رشد و توسعه کمي و کيفي اين هنر به عهده گرفت.
در ايران پس از فتح اسلام، خطّاطي به شيوه نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ايلخانيان،اوراق مذهّب کتابها نخستين بار با نقشهاي تزييني زينت يافت. در زمان حکومت تيموريان در ايران، خط و خوشنويسي به اوج کمال خود رسيد. ميرعلي تبريزي با ترکيب خط نسخ و تعليق، خط نستعليق (که بنا به نظر اکثر کارشناسان خط يکي از پيچيده ترين و در عين حال ساده ترين و زيباترين خط هاست) را بنيان نهاد. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره بايسنقر ميرزا بود.
آنچه که به عنوان شيوهها يا قلمهاي خوشنويسي ايراني شناخته ميشود بيشتر براي نوشتن موتون غير مذهبي نظير ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري و يا براي مراسلات و مکاتبات اداري ابداع شده و بهکار رفتهاست. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيشتر جنبه ديني و قدسي داشتهاست. هرچند آنان نيز براي امور منشيگري و غير مذهبي قلمهايي را بيشتر بهکار ميبرند، اما اوج هنرنمايي آنان - بر خلاف خوشنويسان ايراني- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احاديث قابل رويت است.
در ايران نيز براي امور مذهبي مانند کتابت قرآن يا احاديث و روايات و همچنين کتيبهنويسي مساجد و مدارس مذهبي بيشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره ميگرفتند که نزد اعراب رواج بيشتري دارد. هرچند ايرانيان در اين قلمها نيز شيوههايي مجزا و مختص به خود آفريدهاند.
خط تعليق را ميتوان نخستين خط ايراني دانست. خط تعليق که ترسل نيز ناميده ميشد از اوايل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود يکصد سال دوام داشت تعليق از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسي که اين خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلماني بود. که بعدها به وسيله خواجه عبدالحي منشي استر ابادي بدان قواعد و اصول بيشتري بخشيده شد.
پس از خط تعليق که نخستين خط شکل گرفته ايراني بود. در قرن هشتم ميرعلي تبريزي از ترکيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي بنام نسختعليق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا کرد. اين خط بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوشنويسي گرديد. و بعد ها در دوران شاه عباس صفوي به دست ميرعماد حسني به اوج زيبايي و کمال رسيد.
خط نستعليق علاوه بر خوشنويساني که در حيطه ايران کنوني ميزيستند. در خراسان بزرگ و کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و بهويژه خوشنويسان دربار گورکانيان در هندوستان (که تعلق خاطر ويژهاي به فرهنگ ايراني داشتند) رشد و پيشرفت قابل توجهي کرد.
بطور کلي قرنهاي نهم تا يازدهم هجري را ميتوان قرنهاي درخشان در هنر خوشنويسي در ايران دانست. در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شکسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاکم هرات با تغيير دادن خط نستعليق ابداع شد. علت پيدايش آن را ميتوان به سبب نياز به تندنويسي و راحتنويسي در امور منشيگري و بيش از آن ذوق و خلاقيت ايراني دانست. همانطوري که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان بهخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق آنرا نيز بوجود آوردند. درويش عبدالمجيد طالقاني اين خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط کاربرد اصلي خود يعني کتابت را از دست داد. از يک سو با تاکيد و توسعه سياهمشقنويسي به سمت هنر ناب رفت و از ديگر سو با پديد آمدن روزنامهها و چاپ سنگي خود را به هنرهاي کاربردي نزديک شد. در دوران پهلوي روند نيازهاي مدرن تجاري و تبليغي خط را از کنج کتابخانهها و مجموعههاي خصوصي به بستر اجتماع کشاند و جريانات هنري مدرني شيوههايي چون نقاشيخط را بهوجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنري جهان است.
در سالهاي پس از انفلاب اسلامي خوشنويسي با اقبال عمومي روبرو شد و انجمن خوشنويسان ايران نقش بارزي در رشد و توسعه کمي و کيفي اين هنر به عهده گرفت.
خوشنويسي اسلامي
خوشنويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشتهاست. زيرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحي ميدانستهاند. آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها بهکار ميبردند. خوشنويسي يا خطاطي در کليه کشورهاي اسلامي همواره به عنوان والاترين هنر مورد توجه بودهاست. مردمان اين سرزمينها بهويژه ايرانيان در اوج قدرت و نهايت ظرافت در اين هنر تجلي يافت و خوشنويسي به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کردهاست. خوشنويسي از قرون اوليه اسلامي تا کنون در کليه کشورهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسيت و قدرت تمام در اوج جريانات هنري بوده است.
قديميترين نسخه قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابيطالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خطّ نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاويهدار خطّ کوفي منحني و قوسدار است.
در اوايل قرن چهارم سال ??? هجري قمري ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را بوجود آورد که به خطوط ششگانه يا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از : محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقيع. که وجه تمايز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام ميباشد. همچنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که يه اصول دواردهگانه خوشنويسي معروفند و عبارتند از: ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا و شأن.
يک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب براي خط نسخ قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازهاي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.
همواره قابليتهاي کارکردي عاملي مهم و درجه اول، در انگيزه و شکلگيري تحولات در خوشنويسي بوده است. اگر چه زيبايي بصري نيز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما بهويژه امروزه، صنعت چاپ و گرافيک تاثير شگرفي بر روند توسعه و تحولات خوشنويسي داشتهاست.
روند تحولات در خوشنويسي به شکل سنتي محدود نشد و هنرمندان خطاطي و نقاشي را با هم درآميختند تا امکانات نويني را تجربه کنند به اين کار رفته رفته عنوان نقاشيخط داده شد. شايد بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلي زيباشناسي و نوآوري معاصر، در خوشنويسي خط به ويژه در پيش از انقلاب بوده است. پس از انقلاب خوشنويسي با اقبال زيادي از سوي جوانان مواجه شد آنان در عرصههاي مختلف اعم از شيوههاي سنتي و يا تلاش براي ايجاد خلاقيت هاي نوين با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافيک و گستردگي نيازهاي نوين جامعه، پديد آمدن کامپيوتر به عنوان يکي از مهمترين ابزارهاي کار گرافيک و نشر روميزي همه و همه چالشهاي حديد در پيش روي خوشنويسي معاصر هستند.
خط ناخني گونهاي از خوشنويسي است که در آن به جاي استفاده از جوهر و قلم, با فشردن کاغذ در بين دو ناخن انگشت مياني و شست، کاغذ را تغيير شکل ميدهد و بدين ترتيب کلمات شكل ميگيرند. گفتني است اين نوع خط بسيار بديع است و گسترش چنداني ندارد.
قطاعي که در آن خطوط را باظرافت کامل بريده و بر زمينه اي ديگر مي چسبانند.
طغري نوعي ترکيب بندي خاص از حروف است که معمولا با خط ثلت انجام مي شود و در گذشته به منظور امضا استفاده ميشده است.
خوشنويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشتهاست. زيرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحي ميدانستهاند. آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها بهکار ميبردند. خوشنويسي يا خطاطي در کليه کشورهاي اسلامي همواره به عنوان والاترين هنر مورد توجه بودهاست. مردمان اين سرزمينها بهويژه ايرانيان در اوج قدرت و نهايت ظرافت در اين هنر تجلي يافت و خوشنويسي به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کردهاست. خوشنويسي از قرون اوليه اسلامي تا کنون در کليه کشورهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسيت و قدرت تمام در اوج جريانات هنري بوده است.
قديميترين نسخه قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابيطالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خطّ نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاويهدار خطّ کوفي منحني و قوسدار است.
در اوايل قرن چهارم سال ??? هجري قمري ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را بوجود آورد که به خطوط ششگانه يا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از : محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقيع. که وجه تمايز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام ميباشد. همچنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که يه اصول دواردهگانه خوشنويسي معروفند و عبارتند از: ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا و شأن.
يک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب براي خط نسخ قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازهاي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.
همواره قابليتهاي کارکردي عاملي مهم و درجه اول، در انگيزه و شکلگيري تحولات در خوشنويسي بوده است. اگر چه زيبايي بصري نيز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما بهويژه امروزه، صنعت چاپ و گرافيک تاثير شگرفي بر روند توسعه و تحولات خوشنويسي داشتهاست.
روند تحولات در خوشنويسي به شکل سنتي محدود نشد و هنرمندان خطاطي و نقاشي را با هم درآميختند تا امکانات نويني را تجربه کنند به اين کار رفته رفته عنوان نقاشيخط داده شد. شايد بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلي زيباشناسي و نوآوري معاصر، در خوشنويسي خط به ويژه در پيش از انقلاب بوده است. پس از انقلاب خوشنويسي با اقبال زيادي از سوي جوانان مواجه شد آنان در عرصههاي مختلف اعم از شيوههاي سنتي و يا تلاش براي ايجاد خلاقيت هاي نوين با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافيک و گستردگي نيازهاي نوين جامعه، پديد آمدن کامپيوتر به عنوان يکي از مهمترين ابزارهاي کار گرافيک و نشر روميزي همه و همه چالشهاي حديد در پيش روي خوشنويسي معاصر هستند.
خط ناخني گونهاي از خوشنويسي است که در آن به جاي استفاده از جوهر و قلم, با فشردن کاغذ در بين دو ناخن انگشت مياني و شست، کاغذ را تغيير شکل ميدهد و بدين ترتيب کلمات شكل ميگيرند. گفتني است اين نوع خط بسيار بديع است و گسترش چنداني ندارد.
قطاعي که در آن خطوط را باظرافت کامل بريده و بر زمينه اي ديگر مي چسبانند.
طغري نوعي ترکيب بندي خاص از حروف است که معمولا با خط ثلت انجام مي شود و در گذشته به منظور امضا استفاده ميشده است.
ابزارهاي خوشنويسي
وسايل و ابزار خوشنويسي در خلق يک اثر مطلوب بسيار موثرند. ابزار خوب مشوق هنرمند در ادامه کار و پيشرفت اوست. . ابزار مهم و اصلي خوشنويسي عبارتند از:
قلمني نوع مرغوب آن از نيهاي دزفولي (براي قلمهاي رير و متوسط) يا ني خيزران (براي درشتنويسي) تهيه ميشود.
کاغذ امروزه کاغذهاي گلاسه، به ويژه گلاسه مات، براي نوشتن مناسبند.
مرکب که بايد مخصوص خوشنويسي باشد. بيش از همه مرکب مشکي و پس از آن قهوهاي کاربرد دارد.
افزون بر آن از وسايل خوشنويسي ميتوان بهابزار زير اشاره کرد:
دوات، ليقه، قلمتراش، قطزن، سنگ تيزکن قلمتراش، قلمدان، زيرمشق، مِسطره، ابزار بههم زدن ليقه و مركب، قاشق مخصوص آب ريختن در دوات.
وسايل و ابزار خوشنويسي در خلق يک اثر مطلوب بسيار موثرند. ابزار خوب مشوق هنرمند در ادامه کار و پيشرفت اوست. . ابزار مهم و اصلي خوشنويسي عبارتند از:
قلمني نوع مرغوب آن از نيهاي دزفولي (براي قلمهاي رير و متوسط) يا ني خيزران (براي درشتنويسي) تهيه ميشود.
کاغذ امروزه کاغذهاي گلاسه، به ويژه گلاسه مات، براي نوشتن مناسبند.
مرکب که بايد مخصوص خوشنويسي باشد. بيش از همه مرکب مشکي و پس از آن قهوهاي کاربرد دارد.
افزون بر آن از وسايل خوشنويسي ميتوان بهابزار زير اشاره کرد:
دوات، ليقه، قلمتراش، قطزن، سنگ تيزکن قلمتراش، قلمدان، زيرمشق، مِسطره، ابزار بههم زدن ليقه و مركب، قاشق مخصوص آب ريختن در دوات.
گزيده اي از خوشنويسي سنتي در ساير نقاط جهان
هرچند خوشنويسي در مشرق زمين اهميت و توسعه کاملي يافته است اما اشکالي از آن را در کليه فرهنگها ميتوان يافت. واژه خوشنويسي يا Calligraphy از قرن پانزدهم ميلادي وارد دايره لغات فرهنگهاي لاتيني شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان يک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از دير باز بهويژه در کشورهاي خاور دور و کشورهاي اسلامي ازجمله ايران، خوشنويسي به عنوان هنري شاخص مطرح بوده است.
دراروپا اگرچه از ديرزمان دولت و کليسا به زيبانويسي توجه نشان ميدادند( مانند کتيبههاي رومي و يا برخي نسخههاي خطي انجيل) خوشنويسي در اروپا يک هنر فرعي و وابسته به کتابخانهها و محافل طلاب بود. خوشنويسي چيني از کيفيت انتزاعي و تصويري خاصي برخوردار است که بيان انديشه و احساس را ممکن مي سازد و از اين رو با نقاشي قرابت دارد. در کشورهايي مانند ژاپن و کره نيز تاحدي وضع به همين صورت بود. به طور کلي در خاور دور هنر خوشنويسي هرچند بيشتر نزد کاهنان و متوليان امور مذهبي رواج داشت اما در کنار نقاشي رشد شگرفي کرد.
هرچند خوشنويسي در مشرق زمين اهميت و توسعه کاملي يافته است اما اشکالي از آن را در کليه فرهنگها ميتوان يافت. واژه خوشنويسي يا Calligraphy از قرن پانزدهم ميلادي وارد دايره لغات فرهنگهاي لاتيني شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان يک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از دير باز بهويژه در کشورهاي خاور دور و کشورهاي اسلامي ازجمله ايران، خوشنويسي به عنوان هنري شاخص مطرح بوده است.
دراروپا اگرچه از ديرزمان دولت و کليسا به زيبانويسي توجه نشان ميدادند( مانند کتيبههاي رومي و يا برخي نسخههاي خطي انجيل) خوشنويسي در اروپا يک هنر فرعي و وابسته به کتابخانهها و محافل طلاب بود. خوشنويسي چيني از کيفيت انتزاعي و تصويري خاصي برخوردار است که بيان انديشه و احساس را ممکن مي سازد و از اين رو با نقاشي قرابت دارد. در کشورهايي مانند ژاپن و کره نيز تاحدي وضع به همين صورت بود. به طور کلي در خاور دور هنر خوشنويسي هرچند بيشتر نزد کاهنان و متوليان امور مذهبي رواج داشت اما در کنار نقاشي رشد شگرفي کرد.
arti.ir