در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
شنبه

۴ دی ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
36809

نمی دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم

نمي دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم   به هر جايي كه رو كردم فقط روي تو را ديدم   تو را در مثنوي ، در ني ، تو را در هاي و هو ، در هي   تو را در بند بند ناله هاي ب


نمی دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم

 

به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم

 

تو را در مثنوی ، در نی ، تو را در های و هو ، در هی

 

تو را در بند بند ناله های بی صدا دیدم

 

 تو مانند ترنم ، مثل گل ، عین غزل بودی

 

تو را شکل توسل، مثل ندبه ، چون دعا دیدم

 

 دوباره لیله القدر آمد و شوریدگی هایم

 

تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا دیدم

 

 شب موییدن شب آمد و موییدن شاعر

 

شکستم در خودم از بس که باران بلا دیدم

 

 صدایت کردم و آیینه ها تابید در چشمم

 

نگاهم را به دالان بهشتی تازه وا دیدم

 

 نگاهم کردی و باران یکریز غزل آمد

 

نگاهت کردم و رنگین کمانی از خدا دیدم

 

 تو را در شمع ها، قندیل ها ، در عود ، در اسپند

 

دلم را پر زنان در حلقه ی پروانه ها دیدم

 

 تو را پیچیده در خون ، در حریر ظهر عاشورا

 

تو را در واژه های سبز رنگ ربنا دیدم

 

 تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل

 

تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم

 

 تو را دیدم که می چرخید گردت خانه ی کعبه

 

خدا را در حرم گم کرده بودم ، در شما دیدم

 

 شبیه سایه ی تو کعبه دنبالت به راه افتاد

 

تو حج بودی ، تو را هم مروه دیدم ، هم صفا دیدم

 

 شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند

 

تو را در آن شب تاریک ، "مصباح الهدی" دیدم

 

 در اوج کبر و در اوج ریای شام – ای کعبه –

 

تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم

 

 دمی که اسب ها بر پیکر تو تاخت آوردند

 

تو را ای بی کفن ، در غربت آل عبا دیدم

 

 دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه ی زهرا(س)

 

تو را محکم ترین تفسیر راز " انما " دیدم

 

 هجوم نیزه ها بود و قنوت مهربان تو

 

تو را در موج موج ربنا  در"آتنا " دیدم

 

 تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم

 

تو را با داغ حیدر ، کوچه کوچه ، پا به پا دیدم

 

 تو را هر روز با اندوه ابراهیم ، همسایه

 

تو را با حلق اسماعیل ، هر شب همصدا دیدم

 

 همان شب که سرت بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد

 

تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفی(ص) دیدم

 

 تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت

 

تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم

 

 سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند

 

و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم

 

 به یحیی و سیاوش جلوه می بخشد گل خونت

 

تو را ای صبح صادق با امام مجتبی (ع) دیدم

 

 تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه

 

تو را بی تابی در بی تابی طشت طلا دیدم

 

 شکستم در قصیده ، در غزل ، ای جان شور و شعر

 

تو را وقتی که در فریاد " ادرک یا اخا " دیدم

 

 تمام راه را بر نیزه ها با پای سر رفتی

 

به غیرت پا به پای زینب کبری تو را دیدم

 

 دل و دست از پلیدی های این دنیا شبی شستم

 

که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم

 

 چنان فواره زد خون تو تا منظومه ی شمسی

 

که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم

 

 مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو

 

ولا را در بلا جستم ، بلا را در ولا دیدم

 

 تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت

 

تو را خون خدا ، خون خدا ، خون خدا دیدم

 

                                 سروده شد در شب اول محرم سال  1385


تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد