کاظم فريدوني: اکثر خطوط اصولا آغاز و پيدايش روشن و واضحي ندارند و هيچ خطي هم يکباره و ناگهان به وجود نيامده است. بلکه اين امر به تدريج و در طي ساليان و قرن ها آزمايش و تجربه به صورت مشخص تجلي و ظهور پيدا کرده است. ايرانيان در قبل از پذيرش اسلام چندين خط داشته اند که معروف ترين آنها خط پهلوي بوده است که تا سال هاي بعد از پذيرش اسلام هم مورد استعمال بوده است.
به طور کلي از آغاز پيدايش و ظهور اسلام تا زمان حاضر شش دوره تطور پيش آمده که اشخاص نام آورده در اين نهضت خطي پيش آهنگ و پيشقدم بوده اند. (براي اطلاع بيشتر به اطلس خط مراجعه کنيد)
تطور ششم از اين دوران پيدايش سه خط جديد است که در فاصله 3 قرن خاصه از ايرانيان برخاسته است اين دوره از قرن ششم و هفتم شروع شد و در قرن هشتم و هم به پختگي رسيد و در قرن دهم و يازدهم کمال پيدا کرد تا به اين عصر کشيده شده است و نتيجه و محصول آن تاکنون به حال خود ثابت و برقرار است.و آن سه خط عبارتند از: تعليق، نستعليق و شکسته به رونق و اعتبار خود باقي است.
خط تعليق که اولين خط مختص ايرانيان است در قرن ششم و هفتم نسبت به خطوط قبل از آن يعني کوفي، نسخ، ثلث و غيره خطي منحني شکل و با پيچ و قوس هاي درهم بوده است که با مختصر مقايسه اي با خط قبل از اسلام ايرانيان يعني پهلوي (پهلوي اشکاني، پهلوي ساساني و دين دبيره اوستايي) شباهت هايي از نظر دور و سطح و... در آنها ديده مي شود که اين از نظر تاريخي، جامعه شناسي و خط شناسي قابل بررسي و تحقيق است که در حوصله مقاله ما نيست.
1. ولي چون سخن از ايراني بودن خط است، اعتدال و دور و سطح که مختص خط ايرانيان بعد از اسلام (بخصوص نستعليق است) در رگ و ريشه آنان ديده مي شود.
در اواخر قرن هشتم ه.ق وقتي که خط نستعليق شکل گرفت و در قرن دهم و يازدهم به اوج زيبايي و نظم و اعتدال رسيد برهمگان روشن شد که طبع زيبا پسند و معتدل ايراني چگونه مي تواند از خطوط زاويه دار و خشک قبل از خود چنين خطي که آميخته خط نسخ و تعليق است به وجود آورد که با نگاه به آن منحني هاي معتدل و قوس دار درکمال زيبايي نمايانگر قوس هاي موجود در طبيعت و زيبايي و تناسب اعضاي انساني و اشکال هندسي و اندام هاي جفت و نظم و ترتيب و لطف حرکات آنها مي باشد که هيچ کس منکر آن نتوان شد.
از اين رو است که انسان هر چند تحت تأثير زيبايي قرار مي گيرد و از آن لذت مي برد، بي اختيار زبان به تحسين گشوده و آن را مي ستايد و همچون تابلوي زيباي نقاشي زينت منزل و کتابخانه و موزه قرار مي دهد. و در نظر او يک قطعه خط آن جلوه اي را دارد که يک گلدان پرگل يا صفحه نقاشي و بسا چون گوهري گرانبها عزيزش مي دارد. با اين اضافه که خط با انسان حرف مي زند و روح او را در عوالمي از افکار شيرين طبيعي، ادبي يا اخلاقي سير مي دهد.
شريف ترين هنر بصري در اسلام خطاطي و خوشنويسي است و زيباترين خط از نظر سطح دور نستعليق است که به آن عروس خطوط اسلامي مي گويند.
ذوق و سليقه ايراني پيچيدگي و بي نظمي و دواير ناقص خط تعليق را نپسنديد و آن را با خط نسخ که خط منظم و معتدل به دور و نظم و متانت و دواير دلچسب و ظريف بود به وجود آورد و آن را نستعليق (نسختعليق) ناميدند.
پيدايش اين خط را به شيرازيان نسبت مي دهند که بعدها ميرعلي تبريزي (معاصر گورکانيان) در حدود هشتصد ه.ق اين خط را با ذهن دقيق خود تحت قاعده و هيئت و منظر مشخصي درآورد.
2. عضي از تذکره نويسان غيرايراني خط نستعليق را خط فارسي ناميده اند و اينک هم در ممالک عربي و ترکيه و مصر آن را به نام خط فارسي ذکر مي کنند.
اين خط در ميان خطوط اسلامي بعد از تعليق در مرتبه هشتم قرار دارد و از نظر زيبايي در درجه اول و زيبا ترين خطوط است.
3. دکتر محمدي بياني در اين مورد مي گويد که: «قلم نستعليق که به حق آن را عروس خطوط اسلامي خوانده اند از ابداعات خالص ايرانيان است که در آن ذوق و سليقه و لطف طبع ايراني کاملاً نمودار است و به عقيده جمله اهل فن و آشناياين به هنرهاي زيبا اين خط از ظريف ترين و دقيق ترين آثار هنري ايرانيان است که در نوع کامل آن تمام نکات شيوايي از استواري، زيبايي، اصول، قواعد، ذوق و سليقه و... رعايت شده است.
و يا پرفسور پوپ ايراني شناس بزرگ غربي چنين گفته است:
شيوه خاص خطي که در ايران تکامل يافت خط نستعليق است... صفحه اي به خط خوش نستعليق جلوه و جمالي دارد که هيچ يک از خطوط ديگر بشري با آن برابري نمي توان کرد. و يک سلسله اشکال و صور دلکش دربردارد. شکل هاي اصلي اين خط مرکز و دايره است و خط هاي عمودي الف و لام و کاف که در نوشته هاي قديم قد مردانگي برمي افراشتند... در خط نستعليق چنان ظريف شده که گويي در جريان کلي خط وقفه هاي مختصري ايجاد مي کند. بنابراين خط نستعليق خطي است تمام آن دور است و تقريباً يک ششم آن سطح مي باشد که حرکت دوري متمايل از راست به چپ دارد.
تمام حروف و کلمات آن در شکل و حرکت يکنواخت و هم آهنگ و غلطان و ظريف و دواير آن زيبا است. حرکات اساسي حروف و کلمات اين خط نظير حرکت محوري زمين و کرسي اصلي و مرکزي آن مانند خط استوا و دو کرسي فرعي بالا و پايين چون دو مدار رأس السرطان و رأس الجدي ، حرکات ديگر حروف (غير از حرکت محوري) همانند بادهاي آليزه و کنترآليزه است.
واضعين و کامل کنندگان اين خط از زيبايي هاي طبيعت الهام گرفته اند و گاه بر روي برخي حروف و سواد و بياض آن اسامي طبيعي را نام گذاري کرده اند.
4. خط نستعليق خطي است کاملا بيضي مدار، يعني اين که فرم و جهت ايستايي آن شکل کده و بيضي را کاملاً دارا است. و با توجه به مدار اين خط، فرم و مدار سيارات و حرکت محوري زمين به دور خورشيد را مي توان رسم کرد. همانگونه که مي دانيد حرکات سياره ها در فضا به صورت دايره است که حول محور خاصي در حرکت هستند و مداري را که ايجاد مي کنند از پهلو بيضي شکل است.
5. با توجه و مشاهده شکل هندسي بالا (شکل نجومي) بدون لحظه اي درنگ بيننده حرکات سيارات را در نظر مجسم مي کند. از طرفي با دقيق شدن در فرم نستعليق و بررسي حروف مفرد الف و باء آن مشاهده مي شود که خط نستعليق چگونه به حرکات اين سيارات از نظر ايستايي و دور شباهت دارد و چگونه ذوق و سليقه زيبا پسند و نرم ايراني با الهام خواسته و يا ناخواسته از طبيعت نستعليق را به وجود آورده است.
البته واضح است که واضعان نستعليق شايد هيچ گاه در نظر خود از قبل اين فرم هاي نجومي را طراحي نکرده باشند ولي ازآنجايي که که ميل و طبع انسان زيبا پسند گرايش به طبيعت و منحني هاي موجود در آن را دارد و زواياي متناسب که در آن از نسبت طلايي برگرفته شده است، نسبت ها و زواياي بدن انسان (که کامل ترين تناسب) را داراست در هيئت خط نستعليق به وجود آورده اند.
در چند سال قبل وقتي استاد جواد بختياري نسبت طلايي نستعليق را تعريف و ارايه کردند و آن را در ميان هنرهاي بصري ايران کامل ترين هنر عنوان نمودند، جامعه هنري پي به زيبايي هاي نهفته موجود در نستعليق چه ويژگي هاي منحصر به فردي را داراست. ضمناً نکته جالب توجه و هماهنگ با مدار نستعليق کرسي بندي هاي خط نستعليق است.
در خط نستعليق خط کرسي محوري برخلاف ديگر خطوط مثل ثلث و نسخ و غيره خطي کاملاً منحني است هرچند که در ابتداي کار براي نگارش آن خط مستقيم و تختي رسم مي شود ولي در نظر اهل فن اين يک خط فرضي است که براي اين نويسنده مسير را گم نکند رسم مي شود ولي خط حقيقي (کرسي حقيقي) در نستعليق به صورت منحني هماهنگ با مدار اين خط است هماهنگ با مدار اين خط است به طوري که وقتي سطري به صورت استادانه نگاشته مي شود قوس پايين و بالاي خط محور (رأس الخط و ذيل الخط) که در زير و بالاي حروف و کلمات هستند کاملاً منحني و به صورت قوس يک «ب» کشيده در نستعليق مي باشد که کاملاً آگاهانه انتخاب شده است (براي اطلاع بيشتر به کتاب تعليم خط استاد مرحوم فضائلي مراجعه شود.)
با توجه به مدار تعريف شده در نستعليق در اين خط حرکت عمودي صرف و 90 درجه مطلق و يا حرکت افقي و با سطح صفر درجه ندايم و اين حرکات چه عمودي (نزولي يا صعودي) باشند و يا افقي (از راست به چپ و يا معکوس) باشند همگي تمايل به چپ و راست و يا افقي مايل به حداکثر يک نقطه در سطح باز تمايل به پايين و بالا را دارند.
5. با توجه و مشاهده شکل هندسي بالا (شکل نجومي) بدون لحظه اي درنگ بيننده حرکات سيارات را در نظر مجسم مي کند. از طرفي با دقيق شدن در فرم نستعليق و بررسي حروف مفرد الف و باء آن مشاهده مي شود که خط نستعليق چگونه به حرکات اين سيارات از نظر ايستايي و دور شباهت دارد و چگونه ذوق و سليقه زيبا پسند و نرم ايراني با الهام خواسته و يا ناخواسته از طبيعت نستعليق را به وجود آورده است.
البته واضح است که واضعان نستعليق شايد هيچ گاه در نظر خود از قبل اين فرم هاي نجومي را طراحي نکرده باشند ولي ازآنجايي که که ميل و طبع انسان زيبا پسند گرايش به طبيعت و منحني هاي موجود در آن را دارد و زواياي متناسب که در آن از نسبت طلايي برگرفته شده است، نسبت ها و زواياي بدن انسان (که کامل ترين تناسب) را داراست در هيئت خط نستعليق به وجود آورده اند.
در چند سال قبل وقتي استاد جواد بختياري نسبت طلايي نستعليق را تعريف و ارايه کردند و آن را در ميان هنرهاي بصري ايران کامل ترين هنر عنوان نمودند، جامعه هنري پي به زيبايي هاي نهفته موجود در نستعليق چه ويژگي هاي منحصر به فردي را داراست. ضمناً نکته جالب توجه و هماهنگ با مدار نستعليق کرسي بندي هاي خط نستعليق است.
در خط نستعليق خط کرسي محوري برخلاف ديگر خطوط مثل ثلث و نسخ و غيره خطي کاملاً منحني است هرچند که در ابتداي کار براي نگارش آن خط مستقيم و تختي رسم مي شود ولي در نظر اهل فن اين يک خط فرضي است که براي اين نويسنده مسير را گم نکند رسم مي شود ولي خط حقيقي (کرسي حقيقي) در نستعليق به صورت منحني هماهنگ با مدار اين خط است هماهنگ با مدار اين خط است به طوري که وقتي سطري به صورت استادانه نگاشته مي شود قوس پايين و بالاي خط محور (رأس الخط و ذيل الخط) که در زير و بالاي حروف و کلمات هستند کاملاً منحني و به صورت قوس يک «ب» کشيده در نستعليق مي باشد که کاملاً آگاهانه انتخاب شده است (براي اطلاع بيشتر به کتاب تعليم خط استاد مرحوم فضائلي مراجعه شود.)
با توجه به مدار تعريف شده در نستعليق در اين خط حرکت عمودي صرف و 90 درجه مطلق و يا حرکت افقي و با سطح صفر درجه ندايم و اين حرکات چه عمودي (نزولي يا صعودي) باشند و يا افقي (از راست به چپ و يا معکوس) باشند همگي تمايل به چپ و راست و يا افقي مايل به حداکثر يک نقطه در سطح باز تمايل به پايين و بالا را دارند.