به نام خداوند جان آفرين حكيم سخن در زبان آفرين
ميشنوم فراموش ميكنم
ميبينم به خاطر ميسپارم
و عمل ميكنم ياد ميگيرم
پس: بايد فراگيرم، تمرين كنم تا ياد بگيرم
مقدمه
نوشتن برقراري ارتباط و انتقال، اطلاعات و عقايد از طريق نظامي، از نشانههاي نوشتاري است يعني نوشتن يك آفرينش و خلاقيت است كه در يك طرف آن خلق افكار وانديشهها و در طرف ديگر خلق و نظم بخشي اين انديشهها در قالبهاي زباني مورد نظر است.
نوشتن يكي از مهارتهاي چهارگانه زبان آموزي است كه كليد يادگيري دانشآموزان به ويژه دردو دوره ابتدايي محسوب ميشود.نوشتن مهارت و دانش است تواناييها و تجربههاي زبان براي شنيدن، صحبت كردن و خواندن مقدم بر مهارت نوشتاري است پس هرگونه اختلال در زمينههاي زباني بر فراگيري زبان و نوشتار تاثير خواهد گذاشت.
عواملي با اختلالات زبان نوشتاري ارتباط دارد كه از جمله آن ميتوان به ناراحتيهاي گفتاري، مشكلات تركيب شنيداري و مسائل تلفظ زبان ... اشاره نمود.
بيشترين اشكالاتي كه غالباً در زبان نوشتاري پديد ميآيد در سه زمينه نوشتن با دست، هجي كردن و بيان نوشتاري است.براي نوشتن سه پديده بايد به تعادل برسند.
1- گرفتن با ثبات مداد
2- رستگاري و كاربرد ابزار نوشتاري
3- حركت ابزار نوشتاري
بازي، ابزار مهمي براي يادگيري مهارت نوشتن است.نوشتن و خوب نوشتن يك نوع توانايي است و كسي جز معلم و ياددهنده نميتواند نقشي در ايجاد اين توانايي در كودكان ايفا كند تا پيش از ابداع خط، انسانها فقط از دو مهارت زباني يعني گفتن و شنيدن براي ايجاد ارتباط استفاده ميكردند اما از حدود ده هزار سال پيش كه اولين خطوط نوشتاري ابداع شد توانايي جوامع انساني در ايجاد ارتباط صد چندان شد خط به عنوان يك وسيله ثانوي براي نمايش عناصر آوايي زبان به وجود آمد.
اگر زبان را داراي دو جنبهي گفتاري و نوشتاري بدانيم خط مربوط به جنبهي نوشتاري زبان است وخط را معمولاً مهمتر از زبان گفتاري ميدانند زيرا نوشتار سنجيدهتر از گفتار است و به هنگام تفكر سنجش و تجديد نظر وجود دارد.و از طرف ديگر آثار معتبر ادبي ومتون مذهبي و ميراث فرهنگي از طريق نوشتاري در دسترس جامعه قرار ميگيرد.اهميت خط تا حدي كه تاريخ ابداع آن عامل تقسيم دورههاي جهان به دوران قبل از تاريخ و دوران تاريخي شده است.
خط فارسي باستان
مركب از نشانههاي حرفي به شكل ميخ بوده و به همين دليل به خط ميخي معروف شده كه ويژگيهاي اين:
1- خط از چپ به راست نوشته ميشد.
2- جزء نظامهاي نوشتاري هجايي- الفبايي محسوب ميشد.
3- برخي از صامتها با توجه به مصوت بعدي هر كدام نشانههاي جداگانهاي به كار ميرفت.
4- در خط علامتي به نام (واژه جداكن) وجود داشت.
خط يا نظام نوشتاري فارسي امروز
نظام نوشتاري امروز از راست به چپ نوشته ميشود اين نظام داراي دونوع نشانه است نشانههاي زير و زبري.حرفيها همان حروفي كه به يك شكل نوشته ميشوند حرفگونه ميناميم.نشانههاي زير وزبري مانند تنوين علامت همزه كه براي نشان دادن فرآيند توليد ناقص قرار ميگيرد.
انواع خطوط خوش نويسي فارسي
آموزش خوشنويسي در مقاطع مختلف تحصيلي به ويژه در دوره راهنمايي از اهميت ويژهاي برخوردار است چرا كه يكي از نيازهاي روزانه افراد نوشتن به صورت خوانا و زيباست كه بايد آموزش آن به صورت جدي موردنظر معلمين در دوره ابتدايي قرار گيرد. كتابها و روزنامهها با خط نسخ نگارش ميشود.در صورتي كه در همهجا به هنگام نوشتن از خط نستعليق يا تحريري استفاده ميكنيم.
پس بايد دانشآموزان با نوشتن و خواندن اين خط آشنا شوند.خط تحريري اگر قواعد آن به درستي رعايت شود از خط نسخ زيباتر است.
خطوط خوشنويسي فارسي انواع دارد:
1- خط نسخ و خط ثلث كه از قرن سوم تا حدود قرن نهم هجري به همراه خط ثلث رايجترين نوع خط خوشنويسي در ميان ايرانيان بود كه براي خط قرآني استفاده ميشود و بيشتر كشورهاي عرب مورد استفاده قرار ميدهند مبتكر اين خط ابنمقله بيضاويي شيرازي است كه آن را از خط كوفي استخراج كرده.
2- خط ثلث كه زيبايي خاص خود را داراست به دليل پيچيدگي زياد امروزه فقط براي تزئين ونوشتن كتيبههاي مساجد واماکن مذهبي استفاده ميشود.
خط نستعليق
در قرن هفتم هجري در دوره اوج خط ثلث و نسخ خطي به وجود آمد كه به آن تعليق ميگفتند و به دليل پيچيدگيها و مشكلات زياد دوام نياورد كه پس از امروز زمان تلفيق وتركيب خط نسخ و تعليق خطي با عنوان نسختعليق همان نستعليق مشهور شد كه از زيبايي خاصي برخوردار است و به عنوان خط خوشنويسي امروزه در مدارس ايران رايج ميباشد.
اصول آموزش درست نويسي و خوشنويسي در دوره دبستان
اصول آموزش درست نويسي در پايه اول در نوشتن درستنويسي و درك شكل حروف الف با و اتصالات حروف براي ساختن كلمه در اولويت ميباشد و خوشنويسي درمرحله بعدي قرار دارد. پس معلم كلاس اول بايد اصولي را به دانشآموزان خود بياموزد كه درست و راحت بنويسند اهم اين اصول عبارتند از:
1- روش به دست گرفتن قلم
2- روش نشستن در هنگام نوشتن
3- فاصله چشم از كاغذ و روش قرار دادن كاغذ
4- ميزان نور در هنگام نوشتن
1- روش به دست گرفتن قلم
يكي از مسائل عمدهاي كه در جامعه ما باعث بد خطي افراد شده نادرست گرفتن قلم ميباشد قلم بايد بين انگشتان به صورت آزاد و راحت قرار گيرد و انگشتان نبايد هيچ فشاري برآن وارد كنند زيرا باعث خستگي و بدخطي دانشآموز ميگردد قلم بايد بين انگشت شست و نشانه نبايد خميدگي زياد پيدا كند و بايد در امتداد انگشت نشانه قرار بگيرد.
2- روش نشستن در هنگام نوشتن
دانشآموز در مرحله رشد قرار دارد و اگر هنگام نوشتن كمر خود را زياد خم كند ستون فقرات آواز حالت طبيعي خارج ميشود و در آينده به خطر ميافتد بايد دانشآموز به هنگام نوشتن كمر و گردن خود را مستقيم و راست نگه دارد و از خميدگي بيش از اندازه ستون فقرات بپرهيزد.
3- فاصله چشم از كاغذ
هنگام نوشتن چشم بايد حدود 30 سانتيمتر با كاغذ فاصله داشته باشد رعايت نكردن اين فاصله باعث خستگي چشم شده و در صورت طولاني به چشم و بينايي صدمه ميزند.يكي از مواردي كه معلم مرتب بايد آموزش بدهد اين است كه به هنگام نوشتن كاغذ به طور كج گرفته نشود.
كودكان از راههاي متفاوت مهارت نوشتن را كسب ميكنند.و به همين ترتيب از راههاي متفاوت دانستههاي خود را از اين مهارت نشان ميدهند اگر كودك در محيط خوداحساس امنيت و ارزش كند وبه لحاظ روحي آرامش داشته باشد به بهترين وجه مهارت نوشتن را ميآموزد.
آموزش خوشنويسي در مدارس كشور از پايه اول آغاز ميشود.معلم پايه اول است كه با برنامهريزي صحيح دانشآموز را به خوشنويسي و يادگيري اندازه كلمات تشويق ميكند دانشآموز ضمن تمرين مراحل يادگيري نوشتن احساس مسئوليت ميكند زيرا معلم نوشته او را كنترل نموده معلم ميتواند با نوشتن كلمههاي تشويقآميز به منظور پيشرفت خط آنها آن ديوار بلندي را كه دانشآموز در مقابل خود براي نوشتن تصور ميكند از ميان بردارد.
در پايه دوم نوشتن را به خوبي آموخته و بايد كم كم خوشنويسي را بياموزد كه در اين پايه هم مداد توصيه ميشود در اين پايه بايد تمرين شود و به همانگونه كتاب كه يك سطر به صورت پررنگ و دو سطر به صورت كمرنگ نوشته شده و چند خط زمينه براي تمرين گذاشته شده است.در سطر پررنگ دانشآموز چگونگي خطوط خوشنويسي را مشاهده ميكند در سطر كمرنگ دانشآموز عملاً خطوط خوشنويسي را با حركات دست خود تقليد ميكند در سطور خالي دانشآموز به صورت مستقل خطوط خوشنويسي را خلق ميكند.
خوشنويسي يك موضوع درسي است بايد در كلاس آموخته شود و مورد كنترل مداوم قرار گيرد كودكان يادگيرندگان علاقهمند فعال و انعطافپذيري هستند كه ميتوانند نوشتن را به طور مستقيم زير نظر معلم از همان كلاس اول كه پايه آموزش رسمي است فرا بگيرند.
ليكن حمايت خانواده در امر آموزش خوشنويسي ضروري است بر معلم زحمتكش است كه تنها به غلط گيري اكتفا نكند بلكه به آموزش صحيح خواندن همت گمارد و به تدريس اثربخش خط فارسي بپردازد و او را با خواندن ونوشتن درگير كند.
در ايجاد محيط يادگيري مناسب براي آموزش نوشتن مربي بايد عوامل موثر در پيشرفت مهارت نوشتن را بررسي كند و به عوامل غيرقابل كنترل توجه داشته باشد چرا كه خوب نوشتن نوعي توانايي است و معلمان نقش مهمي در ايجاد اين توانايي در كودكان ايفا ميكنند.
بين مهارت نوشتن و خواندن كه از مهارتهاي زبان آموزي است تفاوت عمده وجود دارد خواندن براي دانشآموز جنبهي خود زايشي دارد مثلاً كودك ميگويد بابا آمد.كلمه بابا را با فعل آمد تلفظ ميكند و فعل آمدن را ميتواند مشاهده نمايد اما نوشتن را معلم بايد بياموزد تا او بتواند با ايجاد ارتباط بين اصوات و حروف نوشتن را ياد بگيرد.
پس ميتوان گفت نوشتن در واقع شبيهسازي و قياسي است وليكن خواندن خود زايشي و كاربردي است نوشتن را معلم بايد ياد بدهد بازخورد دهد و كنترل نمايد پس نوشتن در واقع فرآيندي فرامهارتي است و از جمله مهارتهاي ارتباطي متنوعتر به شمار ميرود.تا زماني كه فراگير از ارتباط نزديك بين يادگيري و خوشنويسي بهره نگيرد سواد در جامعه در سطح كاربردي رشد نميكند و يادگيري بيشتر جنبهي آزمايشي به خود ميگيرد.
4- ميزان نور هم عاملي موثر در درستنويسي دارد بهترين نور، نور طبيعي روز از پنجره است البته كمبود نور را ميتوان از لامپهاي مناسب جبران نمود. در پايه اول ابتدايي هدف از نوشتن، يادگيري شكل اصلي حروف و چگونگي اتصالات آنها براي ساختن كلمات است پس در اين پايه بايد از قواعد زيبانويسي وخوشنويسي تا حدودي صرف نظر كرد گرچه كتاب جديد شباهتي به خوشنويسي نسخ دارد و در خط نستعليق هدف زيبايي است اما در خط نستعليق تحريري، به ترتيب اولويت با خوانايي سرعت و در آخر زيبايي است.
مراحل يادگيري نوشتن
يادگيري نوشتن شامل
الف- توانايي نوشتن حروف الفبا و تركيب صحيح حروف.
ب- توانايي نوشتن صحيح عناصر زباني از حفظ.
ج- توانايي ساخت كلمه.
د- مهارت بيان پيام از طريق جملهنويسي، متن نويسي يا به ياد سپاري ياد گرفتهها در ذهن.
ذ- توانايي رسم شكل نوشتاري هر حرف و كلمه
ه- داشتن حافظه ديداري
ر- داشتن توان هماهنگي حركتي بين چشم و دست.
«دونقو» طي تحقيقي ارزشمند به اين نتيجه رسيده كه چند عامل بر پيشرفت مهارت نوشتن تاثير مثبت دارند.
1- گنجايش ذهني كه هرچه بيشتر باشد بهتر است.
2- موفقيت در مهارت خواندن
3- سطح كلاسي سن. هرچه بالاتر باشد بهتر است.
4- تفاوت جنس زيرا دخترها بيشتر از پسرها مينويسند.
5- مهارت در زبان گفتاري
با توجه به اين مسائل معلم در هنگام آموزش بايد مواردي را مدنظر داشته باشد.
1- يادگيري نوشتن بايد چالش برانگيز باشد.
2- به دليل ارتباط بين نوشتن و خواندن بايد سطح خواندن كودك در حد بالاتري باشد.
3- محيط آموزشي مهارتهاي زباني بايد فرصتهاي كافي را براي تمرين و گسترش مهارتهاي زبان شفاهي داشته باشد.
4- مهارت نوشتن به همه حوزههاي رشد وابسته است.
5- نوشتن مهارتي تكاملي است كه در توالي نسبتاً منظمي رخ ميدهد.
6- مهارت نوشتن در هر كودك به ميزان متفاوتي ايجاد ميشود.
7- يادگيري نوشتن مستلزم آن است كه فراگير فعال باشد و از دانش فيزيكي اجتماعي و فرهنگي خود براي نوشتن استفاده كند.
8- بازي ابزار مهمي براي يادگير نوشتن است.
و بدين ترتيب نوشتن پيچيدهترين و سختترين مهارت زبانآموزي است و اين پيچيدگي به دليل انواع متفاوت آن است و هم به دليل وجود جنبههاي گوناگون.
يكي از انواع نوشتن همان رونويسي است كه دانشآموز از روي يك نوشته ديگر تقليد ميكند گرچه تاحدودي در پايه اول ميتواند موثر باشد اما در پايههاي بالاتر بايد اين روش كنار گذاشته شود زيرا در غير اين صورت باعث تقليد كور كورانه ميشود و همين كه اين طريقه نوشتن او را بدون ابتكار بار ميآورد و قدرت تفكر و استقلال را از او گرفته دقت و انگيزه را كم ميكند و ايجاد بدخطي و غلط نويسي ميشود.
نوع ديگر مهارت زباني نوشتن به صورت املا است كه معادل فرانسوي يعني ديكته و داراي معاني زيادي است پركردن مهلت دادن به تبع ديگران نوشتن...
در مهارت زباني املا عملي است كه دانشآموز به تبع گفته ديگران كلمه، جمله يا مطلبي را مينويسد گفتني است كه مهارت زباني نوشتن و جنبههاي متفاوت آن امري اكتسابي است كه به ياد دهي و يادگيري نياز دارد و به خودي خود به وجود نميآيد و پرورش نمييابد.
هدف از دادن ساعت املا در برنامه درسي يادگيري صورت صحيح كلمه ميباشد كه به صورت مستقيم و غيرمستقيم به دانشآموز تعليم داده شود كه رمزها ونشانههاي صوتي و خطي چه هستند و چه ويژگيهايي دارند و چگونه ميتوان آنها را تبديل به كلمهاي داراي معني درست نمود. با توجه به اين كه در دوره ابتدايي به خصوص سالهاي اول تا سوم به اين درس توجه شده اما بررسي نشان داده كه آن چنان نتيجهاي مطلوب به دست نيامده و اين نتيجه داراي دلايل گوناگوني ميباشد.
مشكلات املايي را به 1- زاييده بدخطي 2- بيدقتي 3- مراعات نكردن نظم و ترتيب در نوشتن 4- توجه نكردن به قواعد نوشتن و درست نويسي كلمات و رعايت نكردن پاكيزگي و نظافت در هنگام نوشتن كلمات.و اين كه اين موارد بايد از راههاي گوناگوني به فراگيران آموزش داده شود و اين در حالي است كه معلمين دركلاس يا وادار به رونويسي از متني يا اين كه مرتب ديكته گفته ميشود و ميخواهند اوليا هم در منزل ديكته بگويند.
در صورتي كه اگر روشهاي آموزش متنوع وكاربردي باشد به آن هدف صحيح نويسي ميتوان دست يافت صحيح نويسي كلمات را ميتوان در همه دروس به كار برد. علاوه بر اين مسائل عوامل ديگري نيز در بروز مشكلات املايي دانشآموزان به ويژه دانشآموزان دچار ناتوانائيهاي يادگيري سهم عمدهاي دارند اين عوامل باعث ميشود كه دانشآموز در پيوند دادن آواهاي زباني با نماينده حرفي آنها دچار مشكلات جدي شوند و آنهايي كه دچار اين ضعف آموزش هستند ميتوانند به خوبي آواهايي را كه از زبان معلم ميشنوند به صورت حروف و كلمههاي مربوط بنويسند.
ناتواني در پيوند دادن آواهاي زباني با حروف الفبا از عوامل زير ناشي ميشود.
1- ضعف در عملكرد شنيداري
2- ضعف در حافظه ديداري
3- ضعف در حافظه حركتي
1- ضعف در عملكرد شنيداري
به دو صورت بروز ميكند ضعف در تشخيص شنيداري كه بعضي از آنان به هنگام نوشتن املا يك يا چند حرف را از كلمه حذف ميكنند يا اضافه ميكنند اين امر براثر ضعف در قوه شنيداري حادث ميشود و ضعف در به كارگيري تعميمهاي رابطه آواها با حروف.
برخي از دانشآموزان كه دچار ناتواني يادگيري درنوشتن ميباشند كلمه را به آن صورت لفظي مينوسند مانند لذت را با لزت- صابون را با سابون.
اينها توانايي به كارگيري رابطه آواها با حروف را كسب نكردهاند ونياز به آموزشهاي جبراني دارند.جهت تقويت قوه شنيداري ميتوان از كودك خواست كلماتي را كه ميشنود تكرار كند با دادن دستورهاي متوالي و توالي حافظه شنيداري را ميتوان تقويت نمود.
2- ضعف در حافظه ديداري
بعضي از دانشآموزان نميتوانند صورت صحيح الفبا يا شكل كلمهها را كه از توالي حروف ساخته ميشوند در حافظه ديداري خود ثبت كنند و به ياد آورند مانند كلمه جنگل را نجگل و كتاب را تكاب بنويسند.جهت تقويت ادراك ديداري ميتوان از شيوهي ردگيري فرنالد كه روشي است كلي و واژهمحور كمك گرفت.
و همچنين ميتوان از كودك خواست كه تصوير آدمي راكه يك گوش ندارد يا گربهاي را كه يك پا ندارد از ميان تصاوير كامل پيدا كند يا اين كه تفاوتهاي حروف را ببيند و بگويد.يا با ديدن تصويرها هندسي نام آنها را بگويد.جور كردن و گروهبندي كردن كلمات سبب تقويت مهارتهاي درستنويسي ميشود.
3- ضعف در حافظهي حركتي
براي يادگيري شكل صحيح كلمات فراگير بايد حرف گونههاي سازنده كلمه را بشناسد و تنها بازشناسي كلمه كافي نيست بلكه پس از شنيدن صداهاي سازنده كلمه بايد شكل صحيح كلمه را بر روي كاغذ بياورد كه بعضي از فراگيران از به ياد آوردن شكل صحيح كلمه عاجز ميباشند و حتي حركات دست را از ياد ميبرند.جهت تقويت حافظه حركتي ميتوان از بريدن حروف و اشكال متفاوت با قيچي و رنگآميزي آن، كپي كردن حروف با طرحهاي ظريف، انداختن توپ در سبد، به نخ كشيدن دانههاي تسبيح و ... هماهنگي دست و چشم را تقويت نمود.
يكي ديگر از مشكلات املائي نارسانويي ميباشد كه علل و عوامل زير باعث ايجاد اين مشكل ميشود.
1- عدم مهارتهاي پايهاي مانند چرخاندن، فشار دادن، گرفتن و امثال آن
2- عدم رشد مهارتها و هماهنگيهاي حركتي و حركتهاي ظزيف كه براي نوشتن ضروري ميباشند.
3- عدم حركت مناسب انگشتان
4- عدم هماهنگيهاي چشم و دست
5- عدم توانايي كنترل بازو، دست و انگشتان
6- عدم يادگيري مفاهيم پايهاي مانند بالا، پايين، زير و رو
7- وضعيت قرار گرفتن نامناسب كاغذ و بدن به هنگام نوشتن
8- فاصله نامناسب سر كودك با كاغذ به هنگام نوشتن
9- استفاده از ميز و صندلي و مداد مناسب
10- دشواري در حفظ تجارب و تأثيرات ديداري
11- بيقراري و پرتحركي
12- نداشتن انگيزه كافي براي خوب نوشتن
13- تأخير در تكلم
14- فقر يا نارسايي آموزش
15- اشكال درتبديل و انتقال حس ادراك ديداري به حركتي
براي ترميم و درمان نارسانويسي پس از شناخت نوع خطاي آن بايد اقدامات زير را انجام داد:
1- در اختيار قرار دادن رواننويس تا خطوطي به دلخواه رسم كند.
2- دادن يك وايتبرد جهت رسم خطوط و كشيدن نقاشي
3- به وضعيت نشستن به روي صندلي بايد دقت نمود و ارتفاع ميز بايد با صندلي و با وضعيت كودك تناسب داشته باشد.
4- دفتر يا كاغذ به صورت راست قرار گيرد.
5- نحوه مداد گرفتن به دست درست باشد.
6- اگر انگشت كودك از عضلات ضعيف برخوردار است جهت تقويت آن از خميربازي استفاده نمود و همچنين از كاغذ و روزنامههاي باطله جهت مچاله كردن ميتواند استفاده كند.
7- كارهاي شخصي بستن دكمه و بند كفش را خودش انجام دهد.
8- خطهاي موازي با فاصلههاي كم و زياد رسم كرده و از او بخواهيد تا وسط هر دو خط موازي يك خط راست رسم كند. (تصاوير 1 و 2- آزمون فراستيگ الگوي مناسبي است)
9- شكلهايي از ميوه يا اشكال هندسي به صورت نقطهچين داده و از او بخواهيد كه روي آنها را پررنگ نموده؛
10- كلمات و اعداد را به صورت كامل نوشته و در كنار آن ناقص بنويسيد و از كودك بخواهيد آن را كامل نمايد.
11- دو نوار موازي را با فاصله به كاغذي چسبانده و از كودك خواسته شود تا بين آن دو نوار بنويسد.
12- تقويت چشم و دست: دادن برنامه مناسب اما قبل از آن بايد اطمينان حاصل نمود كه چشم و دست برتر كودك در يك جهت قرار دارد و به وسيله دادن توپ با فاصله و از كودك خواسته شود با پا بزند. در اين جا با هر پايي كه شوت نمود آن پا همان پاي برتر است به وسيله دادن وسايلي ميتوان چشم، گوش و دست برتر را پيدا كرد.بازيهاي فراوان است كه ميتوان كمكبر، برطرف كردن نارسايي كودك شود.(بازي پينگپونگ، بازي تيله، انداختن و گرفتن دو پرتقال با يك دست، دوختن، حمل يك زنگوله با راه رفتن به طوري كه آن به صدا درنيايد، نگه داشتن يك تكه چوب به طور عمد در دست، بازي بولينگ)
تمام اين تمرينها بايد در فضاي پر شوق و شور انجام شود.به وسيله اين تمرينها ميتوان اميدوار بود نارسانويسي اصلاح گردد و سپس با دادن اعتماد به نفس به دانشآموز او را براي خوب نوشتن كمك كرد و چنانچه پس از انجام اين تمرينها مشكل كودك رفع نگرديد با حفظ خونسردي و كسب اطلاعا نظري نوع نارسانويسي او را مورد بررسي قرار داد و برنامه تغيير و اصلاح را طراحي نمود و بايد مربي ميزان پيشرفت او را ارزيابي نموده و پيشرفت كار خود را بسنجد.
مربي با تقويت توجه و دقت در كودك و حذف كم كردن محركات شنيداري و مزاحم، كم كردن زمان جلسه و جالب كردن موضوع يادگيري با استفاده از مثالهاي عيني و زنده شناسايي حروف خاص و رنگ كردن آنها، تجسم بخشيدن و تداعي دادن حروف با اشياء و امور محسوس و روزمره در آموزش آنان تأثير بسزايي داشته باشد.
اگر براي تقويت مهارت املاء به آموزش املا توجه بيشتر از آزمون املا گردد يعني وجه آموزش را در اولويت جهت بهتر شدن وجه آزموني قرار داد ميتوان به نتيجه مطلوب رسيد و همچنين اگر به مهارتهاي ذهني و مهارتهاي علمي توجه شود بدين ترتيب اصل انعطافپذيري كه از سوي متخصصان امر آموزش مورد تأكيد قرار گرفته كاملا رعايت ميشود. در روش توجه، وجه آموزش واژهها به صورت واحدهاي منفرد درنظر گرفته نميشود بلكه به عنوان عناصر سازنده جمله كه اصليترين واحد ارتباط زباني است محسوب ميگردد و ويژگي ديگر اين روش ارتباط زنجيروار املاهاي گوناگون باهمديگر است به اين ترتيب كه معلم بايد در تهيه متن هر املا به مشكلات اساسي املاهاي قبلي هم توجه كافي داشته باشند.
نكات برجسته روش آموزش املا
الف- توجه بيشتر به وجه آموزشي درس املا نسبت به وجه آزموني آن
ب- انعطافپذيري در انتخاب تمرينات در هر جلسهي املا
ج- توجه به كلمات به عنوان عناصر سازندهي جملههاي زباني
د- ارتباط زنجيروار املاهاي اخذ شده در جلسات گوناگون
مراحل روش آموزش املا
اين روش ميتواند از چهار گام تشكيل شود:
1- انتخاب متن املاء و نوشتن آن بر روي تخته سياه وخواندن آن
2- قرائت املا توسط معلم و نوشتن آن توسط دانشآموز
3- صحيح كردن املا در گروه و تهيه فهرست از اشتباهات املايي
4- تمرينات متنوع با توجه به اولويتبندي اشكالات املايي گرفته شده كه آموزگار به وسيله اشتباهات و غلطهاي املايي دانشآموزان ميتواند تمرينات كلمهسازي و جملهسازي جهت تقويت توان نوشتاري دانشآموزان دهد.
با توجه به اين كه نوع اشتباهاتي كه كودك مرتكب ميشود از يك نوع و يكسنخ نيستند تا بتوان با اتخاذ يك روش همه آنها را از بين برد و به پيشرفت وي اطمينان يافت براي دستيابي به يك راهحل ساده و اميدوار كننده بهتر است بعد از فصول اطمينان از عادي بودن هوش دانشآموز اشتباهات و نوع آن (حافظه ديداري- شنيداري و آموزشي) را در دفترش يادداشت نمود و به بررسي علت آن پرداخت.
آموزش دستور زبان از پيچيدهترين و دشوارترين بخشهاي زبانآموزي در دوره ابتدايي است.به همين دليل، تقريبا اغلب آموزشهاي دستوري در مدارسها ناموفق بوده زيرا كتابهاي درسي فراگير را به فراگيري تعاريف ناكارآمدي وادار ميكند كه جز خستگي ذهن و ملالخاطر، حاصلي ندارد.
اگر آموزگاران به زمين حاصلخيز ادبيات كودكان و زبانآموزي در اين دوره گوشهچشمي داشته باشند و از شگردهاي متنوع زبانآموزي نيز بهره ببرند ضمن فايق آمدن به گرفتاريهاي كتابهاي درسي ميتوانند آنان را با منطق و سازمان اساسي زبان كه در دستور زبان نهفته است آشنا سازند و مشكل اساسي در اين دوره اين است كه آموزگاران از اصل دانش زبانشناسي غافلاند كه دستور زبان صرفا همان قواعدي نيست كه در كتابهاي دستور نوشته شده است، بلكه دستور زبان دانستني است كه سخنگويان زبان نسبت به زبان مادري خود در ذهنشان دارند.
برخي از زبانشناسان از جمله چامسكي، معقدند كه كودك زبان و قواعد دستوري مربوط به آن را از محيطي كه در آن قرار دارد، فرا ميگيرد.
در واقع كودك زبان را با استفاده از يك روش فعال و به كمك تلاش ذهني خود فرا ميگيرد.
سطح نحوي زبان به مطالعه چگونگي كنار هم قرار گرفتن واژهها براي تشكيل جمله و جملهسازي مربوط ميشود.
بخش ديگر زبانآموزي، زبان نوشتاري ميباشد كه نظام نوشتاري يا خطشناسي زبان است كه در آن از حروف مشخصي براي ثبت گفتار استفاده ميكنند.
زبان نوشتاري
يكي از مهمترين شكلهاي زبان به حساب ميآيد و در سلسله مراتب تواناييهاي زبان، بعد از ساير اشكال زبان فرا ميگيرد.
تواناييها و تجربههاي زبان براي شنيدن، صحبت كردن و خواندن مقدم بر رشد مهارتهاي نوشتاري است.
بديهي است هر گونه اشكال در ساير زمينههاي زباني بر فراگيري زبان و نوشتار تأثير خواهد گذاشت.
عواملي كه باعث اختلال در زبان نوشتاري ارتباط دارد مانند ناراحتيهاي زبان گفتاري، مشكلات زبان شنيداري، مسائل تميز ديداري، كاستيها و ... اينها هم نشاندهنده اهميت فوقالعاده پيچيده زبان نوشتاري و تعداد مهارتهاي مورد نياز براي موفقيت است.
انواع مشكلات نوشتاري
در ميان مهارتهاي تحصيل پايه، نوشتن، ملموسترين مهارت است. تفاوت نوشتن با ساير مهارتهاي ارتباطي اين است كه نوشتن سندي كتبي از خود بر جاي ميگذارد.كاستيهاي نوشتن در مشكلات هماهنگي ديداري- حركتي- نارسانويسي نام دارد.
خطاهاي متداول در نوشتن با دست:
1- كجنويسي بيش از حد
2- راستنويسي بيش از حد
3- پرفشار نوشتن
4- كمرنگنويسي بيش ازحد
5- زاويهدار نويسي بيش از حد
6- نامرتبنويسي بيش از حد
7- فاصلهگذاري بيش از حد
استفاده از نشانه
زبان در امر ايجاد چه ارتباط شفاهي و چه ارتباط مكتوب از مجموعهاي از نشانههاي قراردادي استفاده ميكند.نشانه زباني مانند نشانههاي ديگر عينا با ان چيزي كه نمايندگياش را به عهده دارد منطبق نيست و طرفين ارتباط را از خود فراتر ميبرد و به چيز ديگر رهنمون ميسازد.پس ارتباط زباني يعني نشانهسازي.
قراردادي بودن نشانههاي زباني
يكي از ويژگيهاي اصلي زبان بشري بوده يعني بين صورت و معناي عناصر زباني رابطه ذاتي وجود ندارد بلكه رابطه عناصر زباني و معاني آن رابطهاي قراردادي است و با قراردادي بودن رابطه صورت و معنا همواره امكان افزايش و واژههاي جديد وجود دارد و زبان با توجه به نيازهاي اجتماع متحول شود.
جريان بر خط مستقيم (يك بعدي بودن زبان)
گفته شد كه زبان نظامي از نشانههاي قراردادي است.يك بعدي بودن زبانهاي انساني از جمله زبان فارسي باعث ميشود كه زبان چه به صورت شفاهي و چه كتبي بر خط جريان باشد.
اين خط يك سويه است و زبان در وجه گفتاري در خط زبان و در وجه نوشتاري از راست به چپ جريان دارد.
ويژگي جريان داشتن عناصر زباني در يك خط مستقيم در ساختهاي آوايي صرفي و نحوي زبان منجر به مسائلي ميشود كه از آن به عنوان قواعد زباني ياد ميشود.
يكي ديگر از ويژگيهاي زبان نوشتاري، رابطه همنشيني با جانشيني در همه زبانها از جمله زبان فارسي عناصر مختلفي در سطوح گوناگون آويي، صرفي، نحوي وجود دارد كه ميتواند جانشين يكديگر شوند.
انسان در مقام توليدكننده پيام چه در جايگاه گوينده وچه در جايگاه نويسنده عناصر زباني را به ترتيب و در پي هم تلفظ كرده يا مينويسد و در مقام دريافتكننده پيام چه در جايگاه شنونده و چه در جايگاه خواننده باز همزباني را به ترتيب دريافت و ادراك ميكند.
منابع استفاده شده
روشها و فنون جديد تدريس، پيريايي حسين، انتشارات سكوت
آشنايي با يادگيري از طريق همياري، ترجمه طاهره رستگار و مجيد ملكان