خوشنويسي هنري است برخواسته از دل که دست هنرمند همچون واسطه اي صادق آنرا بر صفحه اي سفيد ترسيم مي کند .
ديدن آن مثل سيني اي ست برخواسته از آب ، که با خودش بوي خاک و بکري طبيعت را به همراه دارد.
در ايران خوشنويسي قدمتي طولاني دارد ، و از قدر و منزلتي والا برخوردار است . با تعمق در سير خوشنويسي و بررسي آثار برجاي مانده از ساليان گذشته تا به امروز مي توان نتيجه گرفت که هنر خوشنويسي نيز مانند هنرهاي ديگر دستخوش تحولات زيادي شده است .
اساتيد اين فن بر اين باورند که اثري ماندگار است که در قالب معنايي عميق خلق شود . يعني در بر دارنده ي بيان انديشه اي ، نشان دادن احساسي يا تجلي درکي باشد . خوشنويسي در ايام گذشته و دنياي سنتي پيوسته با نوعي تحول آرام و نوآوري در قالب رعايت قواعد همراه بوده است ، اما در جهان سنتي به دليل عدم نياز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نيازهاي تجاري و انتشارراتي ، اهداف خوشنويسي ترکيبي بوده است از زيبايي بصري ، آساني ، سرعت و سهولت نگارش و خوانايي ، تا در نهايت بتواند روند مراسلات و مکاتبات و امور ديواني ، و تا حدودي نيز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد .
از طرف ديگر هم در نظام سنتي و هم در دنياي معاصر و مدرن ، انگيزه هاي کارکردي عامل مهم و درجه اول در تحولات خط محسوب مي شود .اگر چه زيبايي بصري نيز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته ، اما امروز صنعت چاپ و يک دستي و متحدالشکلي مکاتبات اين بعد عملکردي خطاطي را به حداقل رسانده و درکنار آن جنبه هاي ديگر خطاطي اهميت يافته است .
بنابراين نوآوري ، مهم ترين خاستگاه تحولات خط در يکصدو پنجاه سال اخير مي باشد .
تحولات فرهنگي ، هنري ، سياسي و اجتماعي و فناوري که زمينه ساز نوآوري متفاوتي در خط شده اند درايران ، طي دو حرکت در دوره هاي قاجار و پهلوي خطاطي و خوشنويسي را تحت تاثير قرار داده اند . در دوره ي قاجار با ورود صنعت چاپ به ايران و به دنبال آن ورود برخي کارخانجات و تاسيس مدارس سبک جديد و فرستادن دانشجو به خارج از کشور براي کسب علم و هنر و همچنين تنوع در ظهور روزنامه و نشرياتي که بنحوي اطلاع رساني و آگهي هاي جديد را به عهده داشتند روبرو هستيم .
خط و خوشنويسي نيز در پرتو اين تحولات وارد عرصه شد اما با حرکتي کُند . و اما در دوره ي دوم ( پهلوي) که مي توان از آن به دوره نوسازي ياد کرد . خط و خوشنويسي در ايران مواجه با سرعت و نوآوري شگفتي است تا بتواند نيازهاي معصر تجارت و تبليغات و فناوري را پاسخگو باشد .
از سوي ديگر در سراسر قرن بيستم مکاتب بين المللي که پس از توليد در خاستگاه خود به سرعت جهاني شدند ، هنرمندان نوآور جهان را به دو دسته تقسيم کردند . اول هنرمنداني که در هماهنگي کامل با سبک هاي بين المللي قرار گرفتند و دوم هنرمنداني که گرايش هاي بومي و ملي را در فضايي جهاني جستجو مي کردند . يعني بومي فکر کردن و جاني عمل کردن .
نقش اين هنرمندان بر تولد خطاطي نوين از چنان اهميتي برخوردار است که جايگزيني بر آن نمي توان يافت .
در اين عرصه ، پيشرفت تکنولوژي و ظهور کامپيوتر ، روز بروز با تحولات و نوآوري هاي بيشتري روبرو هستيم . نيازهاي جامعه و حجم عظيم رقابت هاي تجاري ، تبليغات ، روزنامه ها ، کتب و ساير نشريات به هنرمندان فرصتي بخشيد که با هوشياري خاص خود اشکال هنري تازه را در روندي جديد به کارگيرند . و اين همه بيان جديد بصري را طلب کرد . خط و خوشنويسي مي توانست اين نياز را برآورده نمايد . در روند خلاقيت هاي نو آورانه هنرمندان به چنان ابداعاتي در خط دست يافتند که مي توان آن را مجموعه اي از سنت شکني ها نام نهاد .
شايد بتوان گفت مهم ترين سنت شکني در رابطه با فرم و محتوا صورت گرفت . در دنياي سنتي خط وظيفه داشت که مفهوم را به آسان ترين ، سريعترين و خواناترين وجهي بيان نمايد تا در نگاه اول فرم و محتوي و شکل و مفهوم يک جا به بيننده و خواننده القا شود .
اما اينک وظيفه ي مهم خط ، زيبايي و تبليغ است . لذا هنرمندان در حالي که بديع بودن و شگفتي را همراه زيبايي از اهداف مهم بصري تعيين نمودند، با سه اقدام مهم عرصه نوآوري يعني تغيير شکل ( دفرماسيون) در حرف ، اغراق در حروف (اگزجرشن)و ساده سازي ( استيلزشن) آن چنان تحولاتي در حروف ايجاد نمودند تا بتواند زيبايي و قدرت ارائه و روح تبليغ گرايي آن را بالا برند . از اين روي خط در نگاه اول نه مي توانست و نه مي خواست که در روند اين تغييرات مفاهيم را همراه با شکل يکي القا نمايد .
امروز خطاطي در روند تحولات جديد وظيفه ي خود را خوانايي و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمي داند بلکه کم وبيش به فرمي زيبا تبديل شده است که در درجه اول معناي خود را نه فقط القا نمي کند بلکه ادعايي نيز دارد .
در دوره هاي معصر اعتقاد براين است که مخاطب مختار است که هر چه مي خواهد ببيند و هر طور دوست دارد قرائت کند .بنابراين تمهيدات نويني به ياري خطاطي جديد آورده است ، از جمله ترکيب بندي ، رنگ ، عناصر خيال و رمز هاي تصويري که به حوزه و قلمرو مربوطه نزديکند . اما همه ي شگردهاي بالا مفيد مي باشند که بيننده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خواندن خط جديد تلاش نمايد . و اين يکي از مهمترين ويژگي هاي تحول خوشنويسي در خط معاصر است .
ولي آيا ظهور کامپيوتر و تکنولوژي توانسته جاي خوشنويسي را بگيرد يا اصولا تعامل بين اين دو امکان پذير است ؟
ورود رايانه به قلمرو خوشنويسي را مي توان به فال نيک گرفت . ورود خطوط کامپيوتري کمک بسيار زيادي در ارتقاي ذوق و زيبايي شناسي عموم مردم مي کند ، زيرا الان هر اعلاميه ساده اي را به کمک اين نرم افزارها با خط زيبا مي نوسيند . در حالي که همين اعلاميه ها را در گذشته حتي اگر خوشنويسان مي نوشتند ، تند تند نگارش مي کردند و کارخوبي از آب در نمي آمد .
در کذشته خوشنويسي بيشتر از آن که هنر باشد وجه کاربردي داشت و بر بستر ادبيات و مکتب کلام سوار شده و به صورت عمومي مورد استفاده قرار مي گرفت . ولي با ورود صنعت چاپ از اين وجه کاسته شده و بر وجه ي هنري خطاطي افزوده شده است . کسي که پشت کامپيوتر مي نشيند و وارد چنين فضايي مي شود بايد راه استفاده از آن را بداند . نبايد استفاده از کامپيوتر مغايرتي با زيبايي ها و اصول اساسي در هنر سنتي داشته باشد . يا آن را از جايگاه خودش متنزل کند .