ياد استاد سيدحسين ميرخاني كاتب قرآن كريم در گفتوگويي صميمانه با استاد غلامحسين اميرخاني
در ميان هنرهاي اسلامي خوشنويسي به عنوان يكي از اصيلترين و منزه ترين انواع هنري مطرح بوده و هنوز در ميان همه هنروران، خوشنويسان به دليل خدمات عظيمي كه در نشر و ترويج فرهنگ اسلامي داشتهاند مورد تكريم و احترام شاياني هستند.
در اين ميان، ايرانيان با عشقي بيدليل و خالصانه ميراث هنري تمدن كهن خود را يكسره در پاي دين مبين ريختند و آسمانيترين و به ياد ماندني ترين آفريدههاي خود را در عرصه قرآن و اسلام خلق كردند. از جمله اين فرزانگان شادروان استاد سيدحسين ميرخاني خوشنويس برجسته معاصر و كاتب نامدار كلام وحي است كه در آسمان پرستاره هنر ايران پس از سالها هنوز درخششي خيره كننده دارد.
در بزرگداشت نام و ياد آن هنرمند فقيد به محضر استاد غلامحسين اميرخاني رسيديم تا با تورقي در دفتر خاطراتش برايمان از سالهاي حيات هنري استاد بگويد.
جناب استاد اميرخاني جنابعالي به عنوان يكي از نزديكترين همراهان استاد ميرخاني، كه هم نزد برادر بزرگ -استاد حسين- و هم اخوي كوچكترشان استاد حسن ميرخاني تلمذ نمودهايد، در ابتدا پيرامون حيات هنري استاد سيدحسين ميرخاني و سجاياي حرفهاي ايشان توضيحي بفرماييد؟
استاد سيدحسين ميرخاني در 25 محرم 1325 هجري قمري در تهران متولد شدند. پدرشان مرحوم آقاسيد مرتضي برغاني از اساتيد بنام خوشنويسي در اواخر دوره قاجار و از شاگردان ممتاز ميرزاي كلهر بودند. شادروان ميرخاني به همراه برادر كوچكترشان، مرحوم سيدحسن ميرخاني در محضر پدر از همان اوان كودكي به آموختن ظرايف و دقايق خط نستعليق پرداختند. ايشان از خاطرات خردسالي خود و سرآغاز كار هنريشان هموراه خاطراتي پر از ظرافت و لطافت به ياد داشتند و از سعي پدر براي ايجاد اعتمادبهنفس در وجودشان حكايتها ميكردند.
در همان ابتداي تشكيل انجمن خوشنويسان در سال 1330 مرحوم ميرخاني به عنوان استاد ممتاز مشغول به تدريس شدند و ميتوان گفت پاگرفتن، دوام و رسميتيافتن انجمن در آن دوران مرهون هنر و سعايت وي بوده است.
اما در مورد بخش دوم سؤال شما و بيان ويژگيهاي كاري استاد چند نكته قابلتفكيك را ميتوان ابراز داشت.
نكته اول اشاره به اين موضوع است كه در كشور ما بنا بر يك عادت سنتي اصحاب هنر در زمينههاي تشكيلاتي به دليل آن كه همواره مستغرق در جهان خود بودهاند وارد نميشده و امورات را بهدست غير صاحبان هنر ميدادهاند. اما اين استاد جليلالقدر وارد عرصه شدند و در انجمن خوشنويسان به عنوان يكي از اعضاي اصلي حاضر گرديدند و تقريبا همه عمر مفيد خود را به تعليم خوشنويسي - چه قبل و چه بعد از تأسيس انجمن - پرداختند.
ايشان در اين كار، دوام و مهارتي نيز داشتند. اصولاً هنروران، دلنازك، كمتحمل و زودرنج هستند و طبع ظريفشان اجازه مواجهه با مشكلات سخت و سرزنش طاعنان را به آنها نميدهد. امام در آن روزگار سخت كه هر تشكلي متهم به مسائل حاشيهاي ميشد و هنوز كار جمعي در كشور جا نيفتاده بود، مرحوم ميرخاني در فاصله سال 1330 تا 1356 يعني حدود 25 سال بدون هيچ وقفه اي كرسي خود را در انجمن خوشنويسان حفظ كردند و اگر روزگار سوي چشمان ايشان را نميربود سالهاي سال بعد هم در اين عرصه ميماندند.
اين نكته هم شايان ذكر است كه اگر ميگوييم حضور ايشان در انجمن، يك حضور حاشيهاي نبود بلكه ايشان بدون هيچ مجامله اي چراغ و نور آن محفل بودند. اين احساس وظيفه يك انسان برجسته براي مشاركت اجتماعي و فرهنگي در جامعه خود است.
بعد ديگر شخصيت ايشان مقام انصاف و هويت عميق آن مرحوم بود كه هرگز گرد تظاهر و خودنمايي نگشت و سعي نكرد خود را در نزد مردم به صفتي موصوف كند. وي به آنچه مينوشت باور داشت و به آن عمل ميكرد. از اين رهگذر ميتوان ميرخاني را عارفي عامل دانست. عليرغم تدين شديدي كه داشت هرگز به سبك برخي مردمان در پي ظاهر مقدسمآبانه نبود و برايش فرق نميكرد كسي او را مذهبي بپندارد و يا خير. تواضع بيبديلي را هم كه داشتند شهره آفاق بود با اين كه بسياري از هنرمندان آن دوران در آتش حسادت نسبت به معاصران ميسوختند، هر كسي از آن سرآمد خوشنويسان ميپرسيد چه كسي استاد مسلّم است نام استاد كاوه را ذكر ميكردند و از خود و برادر هنرمندشان سخن نميگفتند.
جنبه ديگري از سجاياي مرحوم ميرخاني شاگردپروري ايشان بود. استاد همانند يك پدر يا مادر براي پيشرفت شاگردش دل ميسوزاند و با برخوردي مشفقانه استعدادهاي يك هنرجو را شكوفا ميساخت. از همينروست كه مؤثرترين افراد در خوشنويسي از شاگردان ايشان هستند.
از گذر زحمات استاد ميرخاني و ديگر هنرمندان بزرگ بود كه آموزش خوشنويسي از يك هنر كاملاً ويژه افراد حرفه و يك هنر خصوصي تبديل به فني شد كه همه اقشار و مردمان توانستند به آموزش آن مشغول شوند. اگر امروز در عرصه هنر خوشنويسي وضعيت قابل قبول و شايد درخشاني داريم، بهطوريكه 204 شعبه در سراسر كشور با شور و حال فراوان به بسط و نشر هنر اسلامي خوشنويسي ميپردازند، حاصل كار اين اساتيد است.
چگونه با استاد ميرخاني آشنا شديد و پس از آن، ارتباطتان با مرحوم ميرخاني تا چه حدي بود؟
- از بركات انجمن خوشنويسان، براي من كه از كودكي علاقه اي وافر به خوشنويسي داشتم و در جستوجوي سرچشمهاي براي فرونشاندن تشنگي خود بودم، آشنايي با آن مرحوم بود. در محضر استاد ميرخاني سالهاي سال تلمذ كردم و در عداد همراهان و نزديكان ايشان در آمدم. بيش از اين هرچه بگويم خودستايي است اما همين نكته را اشاره كنم كه در عالم هنر از ديرباز رسم بوده است كه اساتيد بزرگ چند روز مانده به پايان حياتشان با در اختيار نهادن ابزار كار خود به يك فرد، وي را به عنوان جانشين خود معرفي ميكنند. استاد ميرخاني در آخرين روزهاي حيات پربركت خود پس از تماس با من قلم، دوات و برخي ديگر از ابزار خود را به اين جانب هديه فرمودند.
مسئلهاي هم كه ميتوانم بگويم توفيق من در شاگردي دو برادر ميرخاني بود كه حاصل آن تلفيقي از سبكهاي گوناگون است كه به ياري خدا به عنوان معدل خوشنويسي معاصر آن را ارائه كردهام.
در مورد هنر كتابت قرآن استاد ميرخاني سخن فراوان گفته شده است. اما از زبان شما كه از نزديك حال و هواي آن روزها را درك كردهايد، اين سخنان لطف ديگري دارد. براي ما از ويژگيهاي حرفهاي استاد ميرخاني در اين عرصه بگوييد.
- مرحوم سيدحسين ميرخاني دو قرآن نوشتند. يكي اگر اشتباه نكنم به سال 1328 و ديگري را در سال 1340 و هر دو را به خط نستعليق به نگارش در آوردند كه در قطع وزيري در همان سالها به چاپ رسيد و اكنون ناياب و شايد بگويم كمياب است.
ايشان خط نستعليق را به عنوان يك خط ايراني براي كتابت قرآن برگزيدند. اصولاً همانگونه كه ميدانيد اعراب در خط نستعليق هيچ تبحري ندارند در قرن هشتم بود كه ايرانيان اين نوع خوشنويسي را در قالبهاي هنري در آوردند. خط نستعليق به دلايلي نميتوانست به همانگونه كه هست براي كتابت قرآن مناسب باشد. اولاً در نستعليق، حروف در سرجاي خود نميآيد و بهطور كلي به دليل شيب حدود 23 درجهاي نوشتار و پيوند حروف، اعراب گذاري بسيار مشكل است. لذا براي سازگاري نستعليق با كتابت، استاد ميرخاني اقداماتي به عمل آوردند. اولاً با بالا و پايين قراردادن اعراب فضاي نازيبا و خسته كننده پر از علامت را به حالتي فرح انگيز تبديل كردند كه چشم با گردش خود به آن ميرسد.
همچنين اعراب را قدري درشتتر از معمول گذاردند كه خواننده دچار اشكال نشود استاد ميرخاني حالت بيضوي نستعليق را به سوي دايره تمايل دادند. علاوه بر آن حروف ريز همانند د، و، ر، و الف را قويتر نوشتند. ايشان حتيالمقدور كشيدهها را كوتاهتر كردند تا نواختي مناسب در متن پديد بيايد و خلوت و جلوت به تعادل برسند.
قرآن دوم ايشان از كماليافتگي و ملاحت بيشتري برخوردار بود. البته نه به آن معنا كه اولين اثرشان پختگي نداشت بلكه اهل فن و متخصصان در قرآن دوم كه طبيعي هم هست زيبايي و دقت بيشتري مشاهده كردند.
ايشان عليرغم تلاش براي سازگاري، حد قلم را رعايت كردند و هرگز از قواعد عدول ننمودند. هرگز كتابت ارجمند ايشان از قرآن كريم با موازين شناخته شده و تاريخ نزديك به هزار ساله هنر خوشنويسي نستعليق منافاتي نداشت.
خط نستعليق همانطور كه خودتان هم اشاره كردهايد فقط با اعمال برخي تغييرات، مناسب نوشتن قرآن ميگردد و در ميان كساني كه تحت عنوان اهل قرآن از آنها ياد ميشود اين خط براي قرآن كمي ناآشنا است. لطفا ضمن اشاره به تاريخچه خوشنويسي قرآن با خط نستعليق، بفرماييد از سوي مردم چه برخوردي با قرآن نستعليق استاد ميرخاني صورت گرفت؟
- در مورد تاريخچه ميتوان گفت قبل از دوره صفوي قرآنِ بدون نقطهاي به خط نستعليق به نگارش درآمد. بعد از آن هم ميرزا اسدالله شيرازي، قرآني نوشتهاند كه اكنون در موزه كاخ گلستان وجود دارد. متأسفانه از ساير قرآنهايي كه به اين شيوه قبل از استاد ميرخاني نگارش يافته اطلاعي ندارم، اما قرآن استاد ميرخاني اولين قرآن نستعليق است كه به چاپ رسيده. در مورد برخورد مردم بايد بگويم كه بسيار بازخورد خوبي داشت. حتي متدينين هم عليرغم وجود حساسيتهاي كاذب به دليل زيبايي اين قرآن آن را مورد استقبال قرار دادند. من نكتهاي را به برخي كه تحتعنوان متدين از آنها ياد ميشود و برخي اوقات متوجه اهميت هنر نميشوند بگويم كه بايد توجه كنند همه گير شدن و محبوبيت قرآن كريم به دليل هنرمندي سحرآميز خداوند در تركيب حروف و واژههاست كه قرآن را به صورت يك اثر هنري بيبديل درآورده است. اگر زبان هنر نبود اصولاً معاني و لطايف منتقل نميشد و دين در ميان عموم جامعه رسوخ نميكرد. خط نستعليق به گواهي عرب و عجم، عروس خطوط اسلامي است و چه زيباست كه قرآني به اين خط آراسته باشد.
جناب آقاي اميرخاني! معمولاً اساتيدي كه به كتابت قرآن روي ميآورند و به طور كلي در خوشنويسي مذهبي وارد ميشوند تا پايان عمر هنري دست از اين كار نميكشند. علت آن هم شايد كمالجويي هنرمندان است كه تا پاي مرگ سعي در ارائه اثر بهتري دارند. چرا استاد ميرخاني بعد از دو قرن و آثاري كه در حوزه دين آفريد ديگر قرآني كتابت نكرد در حاليكه سالها پس از كتابت قرآن حيات داشتند و بالطبع بسيار پختهتر و خبرهتر نيز شده بودند؟
- من اين تقسيمبندي آثار به ديني و غير آن را قبول ندارم - تمام فضاي فكري هنرمند، ديني و معنوي است. براي يك هنرمند فرق چنداني نميكند، هرچه ذهن زيباپسند و كمالطلب او را ارضا كند خواه شعر باشد يا سخن بزرگان جهان ميتواند او را به خود مجذوب نمايد.
اين نكته را توجه نماييد كه تا موضوعي از نظر هنرمند، معنوي نباشد آن را در صفحه نميآورد. پس نميتوانيم بگوييم اگر استاد ميرخاني ديوان حافظ را نوشت اين كار او ديني نيست. اصلاً اين تقسيمبندي را نميپذيريم.
اگربا اين ديدگاه نگاه كنيم كه هنر هدفش رشد و تعالي انسانهاست، زبان هنر را يك زبان جهاني ميبينيم و ديگر برچسب مذهبي و غيرمذهبي آثار هنرمندان نخواهيم زد. استاد ميرخاني تا پايان عمر هر كاري و هر اثري كه آفريد ميتواند با آن تعريف خاص در عداد آثار ديني جاي گيرد.
امروزه اوضاع كتابت قرآن در كشورمان و قرآنهاي موجود در بازار قرآني موجب بروز مسائلي شده است. قرآن رسمي كشور يك قرآن با كاتب غيرايراني است، و اين قرآن است كه به وفور و به ارزاني در كشورمان وجود دارد. اين در حالي است كه ما، هنرمندان كاتب بسياري داريم كه قرآن نوشته اند و برخي در آرزوي چاپ قرآنهاي متعددي كه نوشتند رخ در نقاب خاك كشيدند. چرا خطوط ايراني و قرآنهاي بومي فراگير نميشوند؟
- چند عامل مختلف را بايد در پاسخ اين سؤال مدنظر قرار دهيم. يك مسئله ساده را ميتوان گفت سالانه چندين هزار نفر به حج ميروند و يك جلد قرآن به خط عثمان طه و بسيار نفيس را بهطور رايگان دريافت ميكنند و حتما هم آن را ميخوانند و نگهداري ميكنند. پس بعد اول، فعاليتهاي حمايتي است. كدام ارگان قرآنهاي كاتبان داخلي را حمايت و در اين ابعاد گسترده ميان مردم توزيع ميكند. چرا آثار اساتيد ارسنجاني، مرحوم نيريزي، مرحوم اشرفالكتّاب كه از فرط زيبايي بيننده طاقت خود را از دست ميدهد و امروز در موزهها غريبانه در حصار شيشهاي زنداني است چاپ نميشود.
اول انقلاب اين قرآن آقاي عثمان طه را يك گروهي با ارتباطات و مسائل آنچناني به داخل كشور آوردند و آن را بسط دادند. نميدانم اصلاً اجازهاي از ناشر گرفتند و يا از ابتدا بناي آنها بر يك سرقت هنري بوده است.
اكنون با كمال تأسف از سوي يك نهاد كاملاً رسمي به يك خوشنويس درجه سوم عرب سفارش قرآن ملي جمهوري اسلامي ايران داده شد. بدون آن كه از هيئت كارشناسي خوشنويسان داخلي حتي يك نظرخواهي هم بشود.
بسياري هم به دليل نان و نام چاپ قرآن خيانت در حق قرآن روا داشته و به هر فرو مايهاي سفارش كتابت دادند و آنها هم بازار قرآنهاي داخلي را به كسادي كشاندند تا راه، بيش از پيش براي قرآنهاي كاتبان عرب باز شود.
و اما به رسم همه گفتوگوها از شما ميخواهيم به عنوان سخن آخر اگر نكتهاي داريد، بيان بفرماييد.
- دو مسئله وجود دارد، يكي اشاره به مراسم يادبودي كه يكي از مؤسسات براي مرحوم ميرخاني برگزار كرده بود. ما ميگوييم استاد نيازي به تجليل نداشتند اما اگر ميخواستند كاري كنند بايد در شأن ايشان باشد. نبايد مراسم تجليل پر از شعار و تكرار باشد و در آن به افراد غيرمتخصص مجال اظهارنظر بدهند. از همه كساني كه ميخواهند براي ياد و نام اساتيد هنر مراسمي برگزار كنند ميخواهم به جاي پرداختن به شخصيت آنها انديشه و تفكر آنها مورد بررسي قرار دهند.
و نكته آخر آن كه اميدوارم شرايطي فراهم شود تا قرآن مرحوم ميرخاني بار ديگر به چاپ برسد تا همگان از زيبايي و لطافت آن بهرهمند گردند.