خط و خطاطی در مفهوم هنری خود، یكی از پدیدههای ارزشمند فرهنگی است، به همین خاطر نوشتن و آفرینش یك اثر خطی، كار سادهای نیست و هم نمیتواند باشد.
اگر به تاریخ تكامل تمدن بشری نظری بیندازیم، میبینیم كه اختراع و پدید آوردن خط به وسیله رفتگان ما، مسأله یی است توجه بر انگیز.
وقتی كه انسان اراده نمود تا تفكرها و اندیشه هایش را برای آیندگان ثبت ورقهای تاریخ نماید، ناچار به پیدا كردن و اختراع وسیله یی گردید تا به یاری آن بتواند چنین كاری را ممكن بسازد.
این وسیله كه در نهایت، سبب دگرگونیهای فرهنگ تمدن انسانان گردید، كشف و اختراع خط است. بعد از آن كه رفتگان دُور انسان، مؤفق به این امر گردیدند، گامهای بلندی در دگرگون سازی تمدن و فرهنگ برداشته شد.
از آن گـاهی كه آغازین نشانهها و علامتهای نوشتن و خـط به وجود آمدند، خطهای گونه گون با اشكال مختلف و نا همگون ضبط تاریخ گردیدند.
خصوصیتهای زبانی و فرهنگی باعث آن گردید كه امروز در روی زمین برای ثبت و انتقال اندیشههای انسان از خطهای مختلف استفاده میگردد. خط در هر سرزمینی كه باشد، در تكامل و پختگی فكر و فرهنگ و علم و دانش بشری تأثیر بسزا و قاطعی دارد. مسلمانان نظر به روایتها و ملحوظهای دینی نمیتوانستند در تزیین عبادتگاهها و مكانهای مقدس و كاخهای خویش از پیكره هـا، شــكلها و صورتهای انسانی اسـتفاده كنند.
از این رو، برای مزین ساختن و باشكوه جلوه دادن آنها، هنر خطاطی و نقش شیهای بیجان را به كار بردند و به این گونه نوعهای گوناگون خط در كنار هنرهای دیگر ظهور كرد.
آغاز این چنین آذین بخشی را میتوان اواسط قرن هشتم عیسایی كه زمانِ به قدرت رسیدن عباسیان را بیان میدارد (132 هـ. ق./ 750 م. تا 650 هـ. ق./ 1258 م) به حساب آورد.
( عباسیان یا بنی عباس، سلسله یی از خلیفگان اسلام بودند كه به وسیله عبدالله سفاح از احفاد عباس بن عبدالمطلب، اساس گذاشته شد. ایشان توانستند تحت قیادت عبدالرحمان بن مسلم خراسانی‹ ابو مسلم خـراسانی › در سـال 129 هـ. ق. عـلیه جور، ستـم و بیدادگریهای خـلفای اُمیه ‹ 40 هـ.ق./660ع. تا 132 هـ.ق./ 750 م› قیام نمایند. مروان دوم، مشهور به مروان حِمار، آخرین فرد آنان، به دست او از قدرت به زیر آورده شد.)
خراسان زمین، از دورههای باستان، گهواره و مهد پرورش و بارور سازی هنرهای گوناگونی بوده است. سنگ نبشهها در منطقههای مختلف، از دیرینه هنر خـط و خطاطی در این سـرزمین گپ میزنند. نقشهای موجود در بعضی از مغارههای شهر بامیان و به ویژه تصویرهای خنیاگران بر سقفهای « خنِگ بت » و « سرخ بت» كه با دست نابخردان سیه كار تاریك اندیش نابود گردیدند، بیانگر موجودیت هنر نقاشی و گویای مقام موسیقی در سـرزمین ما بودنـد. در پهلوی زایش و پرورش سـایر هنر ها، سرزمین خراسان در تكامل و بالندگی هنرِ گرانبهای خط و در پروردن استادان توانا و چیره دستٍ این هنر، سهم چشمگیر و بارزی داشته كه سابقه آن به بیش از هزار سال میرسد.
با به میان آمدن زبان فارسی و سپس با ورود دین اسلام، هنر خط و خوشنویسی در این حوزه به میان آمده و مراحل رشد و تكامل و هنری شدن خود را در پهلوی سایر پدیدههای هنری و فرهنگی پیموده و به نقطه اوج و كمال رسیده است.
در اثر حمایت و توجه یحیی بن خالد برمك ( وفات: 190 هـ.ق./ 850 م.)، اولین عضو مهم خاندان برمكی كـه از دوستداران و شیفتگان خـوش خـطی و در دربار عباسیان عهده دار وزارت بود، ابوالعباس بن ابو خالد الاحول ( وفات: 212 هـ.ق.) به حیث بزرگترین خطاط همان عصر قد برافراشت و خطاط دربار مأمون ( خلافت: 198 هـ.ق./ 813م.- 218 هـ.ق./833 م.) گردید و تا رتبه وزارت رسید. همو بود كه برای خط عربی قواعدی را وضع كرد.
خطٍ « ریاسی » كه خط شناسان و اهل هنر آن را اساس به وجود آمدن قلمهای ثُلث و مُحَقَق و رِقاع دانسته اند، منسوب است به كلمه « ذوالریاستین » كه لقب فضل بن سهل سرخْسی ( 154 هـ.ق./ 771 م ـ 202 هـ.ق./818 م)، وزیر خراسانی دربار مأمون، خلیفه عباسی بود. این خط به وسیله او اختراع و در همان دوره رواج پیدا نمود. همچنان در زمان او در تهذیب و هنری ساختن خطها به صورت كل، سعی به عمل آمد.
المعتمد علی الله احمد بن المتوكل ( خلافت: 256هـ.ق./870 م. ـ 279 هـ.ق./ 893 م.) پانزدهمین خلیفه عباسی در اواخر سده نهم عیسایی نامه یی با خط زیبا برای امپراتور بیزانتین ارسال نمود. امپراتور با مشاهده آن، اظهار داشت كه، “ بر هیچ چیزی از عرب رشك نمیبرم، جز این خط زیبا” (حبیبی، عبدالحی، « تاریخ خط و نوشتههای كهن افغانستان » كابل 1350 هـ.خ.ص. 91.)
در آغاز قرن هشتم میلادی، بعدٍ لشكر كشی مسلمانان در سال 711م. همراه با فرهنگ اسلامی، شكوهِ خط تزیینی كوفی تا اسپانیا رفت و در نوشتن كتیبههای (نوشته هایی كه بر سر در و دیوار كاخ ها، مسجد ها، مكانهای متبرك و غیره نویسند.) بناءهای اسلامی بكار برده شد. شاهدها نشان میدهند كه این خط به كشور ایتالیا، فرانسه و انگلستان نیز رسیده بود.
تا دوره غزنویان ( 367 هـ.ق./ 977م. تا 583 هـ.ق./ 1187م.) خـط سـاده و تزیینی كوفی، گذشته از مزین ساختن قصرها و مكانهای مقدس، برای نسخه برداری قرآن كریم نیز مورد استفاده قرار داشت. چون غزنی در سدههای یازدهم و دوازدهم، مركز سیاست و ثقافت در منطقه بود، از غنیترین مركزهای هنر خط و تجمع خطاطان نیز به شمار میرفت.
دو منـار غزنی، سنگ نبشههای زیادی در بست، نوشته هایی كه از زیر خـرابههای بناءهای غزنویان در « لشكری بازار » پیدا شده اند و لـوحهای موجود در موزیم هـرات، گواه آن اند كه غزنویان در هنرِ تذهیب و خطاطیِ قلم كوفی، مكتب پیشرفته یی داشته اند.
شایسته یاد آوری است كه در اثر كاوشهای باستانشناسان، چند كتیبه از ته خرابههای قصـر ابوسعد مسعود بن ابراهیم ( زمـامداری: 494 هـ.ق. / 1099م. ـ 508 هـ.ق./ 1114م) دهمین سلطان غزنوی كه دوره زمامداریش از آرامش و صلح برخوردار بود، به دست آمده است كه در آنها بیتهای فارسی، به خط كوفی زیبا، نَقْر گردیده است.
در دوره سلجوقیان ( 429هـ.ق./ 1038م. ـ 548هـ.ق.1153م.) نیز صنعت و هنر، انكشاف بسیار نمود. به ویژه معماری اسلامی و صنعت سفال سازی در عهد سلجوقیان به ترقیات بسیاری نایل گردید و شاهكار هایی به وجود آورده شد. در تزیین كـردن خط كوفی، بیشتر از هر دوره دیگر سعی به عمـل آمد و از آن در آرایش بناها استفاده شد. اثرهای باقیمانده تاریخی در افغانستان ( اگر از یورش و چپاول دشمنان فرهنگ نجات یافته و هنوز باقی باشند! ) چون منار جم، مقبره امام یحیی در شمال افغانستان، سنگها و لوحههای موجود در شهر غزنی، مسجد جامع هرات كه بوسیله ابوالفتح محمد سلطان غیاث الدین غوری ( ولادت: 536 هـ.ق. جلوس: 558 هـ.ق. تا 571 هـ.ق. وفات: 599 هـ.ق. ) تهداب گذاشته شد، همه بیانگر نفاست هنری خط كوفی در دوره غزنویان و غوریان در سرزمین ما میباشند. غیاث الدین غوری كه پشتیبان برجسته هنرمندان و ادیبان و دربارش محل گردآمدن دانشمندان بود، در دوره حكومتش مسجدها، مدرسهها و كاروانسراهای زیادی در خراسان اعمار كرد.
در نـوشـتن كتاب هـا، خـط كوفی آرام آرام جـای خویش را به خـط نسـخ واگذار شد.
در سـدههای یازدهم و دوازدهم عیسایی كه در برگیرنده دورههای غزنویان (962 تا 1148 م.)، سلجـوقیان (1138 تا 1153 م.)، غوریان (1148 تا 1214 م ) و خوارزم شـاهیان (1214 تا 1219 م.) بود، خـطهای كوفی، نَسخ، ثُلث، رِقاع و مُحَقَق با فروع آنها در خراسان مورد استفاده نسخه برداران قرار داشت. این پنج قلم، با فروع شان در سرزمین خراسان انكشاف هنری یافتند و به پختگی رسیدند.
به استناد اثرهای به جای مانده از این خط ها، قرن دوازدهم را میتوان دوره رونق و شگوفایی هنری خط عربی در خراسان دانست.
این هنر نفیس و گـرانبهـا به وسیله سلطانان غزنوی و غـوری تا قلب كشور هند، راه باز نمود.
شاهان هر دوره، برای تبارز دادن مقام خویش و یافتن محبوبیت در جامعه، اقدام به اعمار مسجد ها، كاخها و منارههای یادگاری میكردند و برای تزیین در و دیوار و گنبد آنها، دست به دامن نقـاشان و خـوشنویسان میزدند. همین هنـر آفرینان بودند كـه با سر انگشتان معجزه گر خویش، اثرهای گرانبها و ممتازی برای آیندگان در جهان به ودیعه گذاشتند.
با دریغ كه هجوم بر اثرهای هنری و نابود سازی افتخارهای فرهنگی گذشته در ســرزمین ما، كار تازه یی و عمــل بیگانه یی نیست. خــروج تموچین چنگیز ( تولـد: 557 هـ.ق. / 1162 م. ـ جلوس: 602 هـ.ق. / 1206 ع. ـ وفــات : 624 هـ.ق. / 1227 م.) و چنــگیزیان و حــمـلــه آنان در ســال 616 هـ.ق./ 1219 م. بـه مـملــكت خوارزمشاهیان نشان داد كه ایشان چه بسا بناءها و كتابخانهها را در بلخ و هرات و سیستان و سمرقند و نیشاپور و سایر بلدهای معمور، طعمه آتش ساختند و به خاك یكسان نمودند. عالمان، دانشمندان و هنرمندانِ چیره دست همراه با هزاران هزار انسان دیگر به وسیله آنان از بین برده شدند و آنانی كه از دَمِ تیغِ جلادان، جان سالم بدر بردند، خانه و كاشانه خویش را رها نموده و به سرزمینهای دیگر پناه جستند.در آخرهای قرن چارده، آن گاه كه امپراتوری تیمور به پهنه وسیعی در سرزمینهای ماورأالنهر، ایران و خراسان پایه گذاری گردید، میراث هنری و فرهنگی سلسلههای غزنوی، سلجوقی و غوری هنوز با صلابت خویش موجود بودند.
در آغاز سده پانزدهم عیسایی شاهرخ میرزا ( ولادت: 799 هـ.ق./ 1377 ع. ـ 850 هـ. ق. / 1404ع. ـ وفات : 850 هـ.ق./ 1446 ع.) پسر چهارم امیر تیمور گــورگـان ( ولادت: 736 هـ.ق./1335م ـ جـلوس: 771 هـ.ق./ 1369 م. ـ وفات: 807 هـ.ق./ 1404م.( بر تخت سلطنت جلوس نمود ( 807 هـ. ق. / 1404 م ) و شهر هرات را مركز امپراتوریش قرار داد. او در این راستا، نخست به جبران خرابیهای پدر كوشید و در آبادی شهرها همت گماشت. دانشمندان، ادیبان و هنرمندان را در صدر كارهای امپراتوری قرار داد و در پرورش میراثهای فرهنگی و هنری در هرات و سمرقند سعی نمود. در دوره زمامداریش هنر و فنِ كتاب نویسی و نسخه برداری و صحافت اوج گرفت. فنِ كاشی سازی با نقشهای زیبا، پیشرفت شایانی كــرد و هنر میناتوری به فراز آمد. بناءهای با شكوهی كه در آنها انواع خطهای تزیینی به كار برده شدند، احداث گردید. این دوره تابناكِ هرات، تا آخرهای عصر نواده امیر تیمور گورگان، ابوالغازی حسین بایقـــرا ، ســـلطانِ هنر پروری كـــه در آخــرهای ســده پانزدهم میلادی میزیست ( ولادت: 842 هـ.ق. / 1438 م. - جلوس: 872هـ.ق./ 1468 م - درگذشت: 911 هـ.ق./1506م.)، دوام نمود. شكل گیری نهایی مكتب هرات در هنرِ خطاطی ، نقاشی، تزیین و تذهیب، شعر وكتاب آرایی در این دوره صورت گرفت.
سلطان حسین بایقرا كه به شعر و هنر عشق میورزید و به هنر مندان و شاعران ارج میگذاشت، در خراسان و بالاخص در هرات، مساجد، خانقاه ها، كتابخانهها و مدرسههای بسیار ساخت. كار هنر در هرات به جایی رسید كه تاریخ نگـاران این دوره را « رنسانس شرق » نامیده اند. پژوهشگران، مانند الكساندر بلدروف روسی معتقدند كه: « هراتِ قرنِ نهمِ هجری از شهرهای معروفِ ایتالیای دوره رنسانس هرگز چیزی كم نداشته است.» ( دانشنامه ادب فارسی، ادب فارسی در افغانستان، تهران 1378، جلد سوم، ص.339 .)
بعد از دوره تیموریان، هنر خطاطی، كتابسازی، نقاشی و میناتوری از این مركز به بخارا و هند و تبریز و اصفهان انتقال كردند.
گفته شد كه در دوران عباسیان، تزیینی ساختن خط كوفی سـاده، آغاز گردید.
اما هنرمندان به آن بسنده نكرده و مصروف تهذیب و هنری ساختن خط نسخ نیز شدند. تهذیب و تزیین نمودن دو قلم كوفی و نسخی، سبب به وجود آمدنِ قلم جدیدی شد به نام خط ثُلث. این خط نیز در جریان به كار بردنش فروع دیگری پیدا كرد كه مُحَقَق و رَیحان و رِقاع نام گرفتند.
چون قلمهای مروج همه جنبههای هنری و جلوههای تزیینی داشتند و به كار بردن آنها در دفتر و دیوان دشواریهای بسیاری داشت، قلم به دستان این هنر، در تلاش آن شدند تا از خطهای نَسًخ و ثُلث و خطهای فرعی شان، خط جدیدی به وجود بیاورند. پیامد این تلاشها و خواسته ها، پیدا شدن خط دیگری گردید به نام تَوقِیع كه آن را مُناشیر نیز نامیده اند. چون این خط فاقد تكلفهای هنری بود، نـوشتن آن نسبت به سایر خطها سهل تر و سریع تر انجام پذیرفت.
هرگاه بناءها و اثرهای دوره تیموریان مشاهــده گردد، معلوم میشود كه خـط كوفی با تمام نوعهای تزیینیش در قلمرو ایشان موجود بوده است. اما قلمهای اساسی آن دوره را همان « اقلام سته » یعنی شش قلم تشكیل میدادند كه در شعر زیرین میخوانیم:
نگــارِ من خط خوش مینویسد
به غایت خوب و دلكش مینویسد
مُناشیر و مُحَقَق ، نَسـخ و ریحــان
رِقـــاع و ثُلث هـر شش مینـویسد
خطاطان و هنرمندان چیره دست در هر دوره یی، در آمیزش این خطها دست داشتند و شیوه هایی را در هنر خط به وجود آورده اند كه ذكر آن در این مختصر ناممكن است.
با وجود تحولها و انكشافهای فراوانِ خطهای عربی، با خامه هنر آفرینان خراســان، در سـده سیزدهم، قلـم جدیدی بر قلــمهای شش گانه افـزوده شدكه آن را « تَعلیِق » گویند. قلم جدید، تا سده چهاردهم در نوشتن رواج عمومی یافت و رو به تزیینی و هنری شدن نهاد. این خط را هنرمندان از آمیختن خطهای نسخ، رقاع و توقیع به وجود آوردند و با آن نامههای رسمی و عامه را مینوشتند. به همین سبب آن خط را « تَرَسُل » نیز نامیده اند. در دوره تیموری، اثرهای پربهایی با این خط بوجود آمدند.
حضرت مولانا عبدالرحمن جامی ( 817 هـ. ق./ 1415م. - 898 هـ. ق./ 1494م. ) در شعری، خطهای مروج آن زمان را چنین یاد نموده است:
كاتبان را هفـت خـط باشد بــه طور مختـلف
ثلث و ریحان و محقق، نسخ و توقیع و رقاع
بعد از آن تعلیق آن خط است كش اهل عجم
از خـط توقیع اســتنباط كــردند، اخـــتراع
در جریان نیمه اول قرن چهاردهم عیسایی، خطاطانِ مبتكرِ جاودان نامِ خراسان، قـدم دیگــری در ابداع یك شیوه نو در خـط گذاشتند. ایشان از بهـــم آمیزی دو قلم نسخ و تعلیق، خـط زیبایی كــه آن را « نستعلیق » نامیدند، ایجـــاد كــردند و اثر هایی با آن نگـاشتند. بعــد بـــه وسـیلــه میر عــلی تبــریزی ( حــدود 790 هـ . ق./ 1388م. - 850 هـ . ق. - 1446م. )كه از مشاهیر خوشنویسان و ادبای دوره امیر تیمور گورگانی و فرزندش شاهرخ بود، برای آن قواعــدی وضع گـــردید. چنانچه سلطان علی مشهــدی ( 841 هـ. ق./ 1437م. - 926 هـ. ق./ 1520 م.( كه در دربار سلطان حسین میرزای بایقرا به كتابت مشغول و از نستعلیق نویسان نامدار بود، گفته است:
نسخ تعلیق گر خفی و جلی است
واضع الاصل خواجه میر علی است
وضع فرمــود او، ز ذهــن دقیق
از خــط نســـخ و ز خـــط تعـــلیق
خـط نستعلیق كه آن را خـط خـراسان نیز نامیده اند، در عهــد تیموریان هرات رواجِ كامل و سراسری یافت و برای تزیین بناهای مذهبی و شایسته احترام و قصرها و ساختمانهای یاد بود كه امیران و صاحبانِ جاه برای جلوه گذاشتنِ جلال خویش آباد میكردند به كار برده شد. این خط در نوشتن كتاب ها، رسالهها و فرمانها موردِ استفاده قــرار گرفت و در همین دوره به اوج هنریش رســید. از چهــــرههای مشهورِ نستعلیق نویس در دوره تیموریان نامهای سلطان علی مشهـدی، میر علی هــروی، محمدٍ اوبه یی، سلطان محمدٍ خندان و سلطان محمدٍ نور، همیشه جاویدان میباشند.
بعــد از سده شــانزدهم میلادی، شیوه نستعلیق نویسی این هنــرمندان از شـــهرِ هنرمند پرور و دانشمند زای هرات به سرزمین هند و ماورأالنهر و حتا در منطقههای تحتٍ سلطه عثمانی جای یافت. در این حوزه ها، خطٍ نستعلیق شیوههای جدیدی پیدا نمود. بالاخره، در نتیجه كوشش هنرمندانِ نستعلیق پرداز، دو شیوه و مكتب از این قلم به وجود آمدند: یكی شیوه یا مكتب شرقی حوزه خراسان و دیگر شیوه غربی همین حوزه كه از آن خطاطان سرزمین هند، نیز پیروی میكردند.
خط نستعلیق از نگاه دور و سطح، تركیب و به كرسی نشاندنِ حرفها و كلمهها از سایر خطهای اسلامی مشكل تر است.در دوره امیر تیمور گورگانی و در مجموع در درازای قرن پانزدهم عیسایی، در كنارِ خطهای كوفی، ثلث و فروعش، تعلیق و نستعلیق، زاده و ابداع هنرمندانِ خراسانی در سراسر امپراتوری تیموری مروج بود.
در همین دوره باز هم خطاطان خلاق، از یكجا ساختن دو قلمِ تعلیق و نستعلیق، به هدفِ تیز نویسی خط دیگری ایجاد كردند كه آن را « شكسته » یا « شکست » گویند و به این گونه، قلمِ نهم به خطهای اسلامی افزوده شد. خط شكسته به وسیله درویش عبدالمجید طالقانی ( وفات: 1185 هـ.ق./ 1771 م.( بهتر به كرسی نشانده شد.
قطعه یی از این هنرمند باقی مانده كه مضمونش چنین است:
ای گشته مثل به خوشنویسی ز نخست
مفــتاحِ خــزاینِ هنـــــر خـــامـه تست
تا كـرده خـدا لــوح و قلـم را ایجــاد
ننوشته كسی شكسته را چون تو درست
قطعه مذكور كه به وسیله عزیزالدین وكیلی فوفلزایی ( تولد: 1297 هـ.خ./ 1818 م. – وفات 1387 هـ.خ. / 2008 م. در كابل ) نسخه برداری شده است، در كتاب «تاریخ خط و نوشتههای كهن در افغانستان» به صورت نادرست به استاد خلیل الله خلیلی منسوب گردیده است.( حبیبی، عبدالحی، تاریخ خط و نوشتههای كهن در افغانستان، كابل، 1350 هـ.خ. ص. 239 )
از خــط شكسته، در نوشتن كتیبهها و كتاب هـا، خیلی كــم استفاده شده است، امــا بر عكس، حد اعظم كار برد آن در مكتوبها و رسالههای دولتی و عامه بوده است.
از نامداران این خط در گذشتههای دور غیر از درویش عبدالمجید طالقانی، باید از میرزا فصیحی هروی، محمد شفیع حسینی مشهور به «شفیعا»ی هروی و مرتضی قلی شاملوی هروی یاد نمود.
هنر خطاطی كه بخشی از فرهنگ ما را تشكیل میدهد، در طول موجودیت خود در دو حوزه فرهنگی به بالندگی و اوج هنریش رسیده است.
یك بار در دوره تیموری هرات ( 807 هـ.ق. / 1405 م - 911 هـ.ق./ 1507 م) این هنر به شگوفایی خاص رسید و میرزا غیاث الدین ملقب به بایسُنُقر میرزا ( ولادت: 802 هـ.ق./1400 م - وفات 837 هـ.ق./ 1433 م) فرزند شاهرخ میرزا
( ولادت: 779 هـ.ق./ 1377 ع - جلوس: 807 هـ.ق./ 1405م. ـ وفات: 850 هـ.ق / 1447م) فرزند امیر تیمور گورگان ( ولادت: 736هـ.ق./ 1336م. - جلوس: 771 هـ.ق./ 1369 م - وفات: 807 هـ.ق./ 1405م) كه خود خطاط خوبی در قلم ثلث بوده است، هنرستانی تأسیس كرد و در آن عده كثیری از هنرمندان را دور هم جمع نمود و نیز در رشتههای كتاب سازی و مرقع نگاری، نقاشان و مُذَهّبان (مُذَهّب : زراندود و طلاكاری) را به وظیفه گماشت. در این زمان در حدودِ چهل تن از برجستهترین خطاطانِ قلمهای مختلف، مصروف كار كتابت و قطعه سازی بودند.
شهزاده میرزا سلطان ابراهیم ( وفات : 838 هـ.ق./ 1434م) پسر دیگر شاهرخ كه از حاكمان خراسان بود، نیز خطاط و در نوشتن خط مُحَقَق مهارت داشت. وی در هنر خوشنویسی و میناتوری خدمت بسزایی كرد. دوره تیموریان را میتوان دوره زایش و ظهور خطاطان گفت.
متأسفانه بعد از سقوط دولت تیموری، سرزمین ما در عرصههای مختلف دچارِ ركودی گردید كه نزدیك به دو صد سال به درازا كشید.
بعد از تشكیل دولت ابدالی(1160هـ.ق./ 1747 م)، در عهد زمامداری تیمور شاه درانی ( تولد: 1160هـ.ق./ 1747 م ـ جلوس: 1187هـ.ق./ 1772م. ـ وفات: 1207هـ.ق./1793م.)، در شهر هرات طفلی به دنیا آمد كه بعدها در دوره نوادگان تیمور شاه، در نبشتن خط نستعلیق، استاد كامل گشت و نگذاشت مشعل هنر خوشنویسی در سرزمین ما خاموش گردد و در هنرستانش خلایی به وجود آید.
آن بزرگ مرد، میر عبدالرحمان حسینی هروی نام داشت. نخستین شاگردان او در خط نستعلیق، شهزادگان سدوزایی بودند. از شاگردان هراتی اش، ملا محمد حسین سلجوقی، میرزا نجف، بهرام خوانساری و میرزا جان مستوفی قابل یاد آوری اند.
مرحوم میر عبدالرحمان حسینی در سال 1268 هـ.ق. در هرات چشم از جهان بست.
اگر از آخرهای قرن سیزده تا میانه قرن چهارده هجری قمری به تاریخ هنر كشور نظر بیندازیم، بار دیگر به خطاطان نامداری بر میخوریم كه در نگهداشت هنر خط در میهن ما، تلاشهای چشمگیر و بسزایی كرده اند. گرچه در سایر شهرهای افغانستان خوشنویسانی بودند كه دست اندر كار آفریدههای هنری بودند، اما این بار، مركز تجمع و هسته فعالیت هنری بیشترین آنان، شهر كابل قرار گرفت.
در دوره امیر شیر علی خان ( ولادت: 1237 هـ.ق./ 1821م. ـ وفات: 1296 هـ.ق./ 1879م. / زمامداری: 1279هـ.ق./ 1863م. ـ 1283هـ.ق./ 1866م. و 1285 هـ.ق./ 1868م. - 1296 هـ.ق./ 1879م ) نخستین اخبار كشور به نام « شمس النهار»
( 1290 هـ.ق./ 1873م.) به نشر آغاز كرد و صنعت چاپ در كشور راه باز نمود. بعد از اعلان استقلال، چاپخانههای سنگی و حروفی زیادی در در كابل تأسیس گردید. دولت اقدام نمود تا استادانِ خط و مْذَهٍبان را برای راه اندازی امور طباعتی بگمارد. این هنرمندان هر كدام به نوبه خویش اثرهای پربهایی به وجود آوردند و به سرمایه هنری كشور افزودند.
در همین دوره در مركزِ كشور، قطعه نویسی مروج گردید، فن كتابسازی، مرقع نگاری و جدول كشی ترویج یافت و انكشاف چشمگیری نمود.
از نامداران عرصه خوشنویسی در دوره جدید، میتوان از عبدالغفور نَسخی، غلام محمد طرزی، منشی حیدر علی، میرزا جعفر قندهاری، سید عطا محمد شاه حسینی و دو پسر شان سید محمد فاروق و سید محمد عثمان، شیخ محمد رضا، میرزا محمد یعقوب كابلی، حسن حلمی افندی، صوفی عبدالحمید، عبدالقادر كاكری، ملا فیض محمدٍ كاتب، میر احمد گرانشنو، فیض محمد زكریا ( فیضی كابلی ) سید محمد قاسم حسینی و برادر شان سید محمد طاهر حسینی، محمد اسحاق زرین قلم، آخند محمد علی عطار هروی، سید محمد ایشان حسینی و دو پسر شان سید محمد سعید حسینی و سید محمد صدیق حسینی، سید محمد داود حسینی و فرزند شان سید حمایت الله حسینی و آخرین خوش نویس این نسل عزیزالدین پوپلزایی كه روح شان شاد باد، یاد نمود.
خط و خطاطی در مفهوم هنری خود، یكی از پدیدههای ارزشمند فرهنگی است، به همین خاطر نوشتن و آفرینش یك اثر خطی، كار سادهای نیست و هم نمیتواند باشد.