در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۰ دی ۱۳۸۹

۲۰:۳۰:۰۰
37982

خط

خط، هنر تثبيت ذهنيات است با علايم معهود چشم. احتياج به حفظ خاطره*ها نخستين محرک پيدايى خط در بين اقوام عالم بود. چه انسان اوليه براى حفظ امورى که مى*خواست سالهاى مديد باقى بماند، ابتدا به رسم صور آنها پرداخت و از اين تصويرپردازي روش تصويرنگارى را بوجود آورد.


خط، هنر تثبيت ذهنيات است با علايم معهود چشم. احتياج به حفظ خاطره*ها نخستين محرک پيدايى خط در بين اقوام عالم بود. چه انسان اوليه براى حفظ امورى که مى*خواست سالهاى مديد باقى بماند، ابتدا به رسم صور آنها پرداخت و از اين تصويرپردازي روش تصويرنگارى را بوجود آورد.


تصويرنگاره و انديشه نگاره

که به ابتدا ناظر به رسم صور اشياء بود، بعدها توانست با تصوير اشيايى شبيه به انديشه*ها به نمايش انديشه نيز اقدام کند. اين طريق نمايش انديشه همانست که نام انديشه*نگارى را در تاريخ خطوط دارد. روش انديشه*نگارى، گرچه تا حدى رافع نقص تصويرنگارى شد ولى باز کافى نبود چه در اين روش انديشه*ها با علايمى نمايش داده مي شدند که بکلى فارغ و مستقل از زبان بودند. در قديم يک سلسله اعمال و علايمى وجود داشت که تا حدى به حفظ خاطره*ها و امورى که بايد حفظ شوند، کمک مى*کرد، نظير: چوب*خط*هاى کوچک آلمانيهاى قديم و يا ريسمانهاى گره*خورده ي مردمان پرو از زمان اينکاها و يا گردن بندهاى صدفى قوم ايروکوا به نام وامپون و بالاخره چوب*خط*هاى استراليايي ها. نارسايى روش انديشه*نگارى موجب شد که در کار نگارش طريق ديگرى پيش آيد که بستگى بيشتر با زبان داشته باشد، يعنى بستگى با اصواتى که چون گوش آنها را شنيد، معانى آنها را درک کند. در اين روش، اسم ها با علايمى نمايش داده مي شوند که ربطى با اصوات مزبور ندارند، ولى در عوض آن خاصيت را دارند که چون چشم آنها را ديد (بوقت قرائت) الفاظى قرين اين علامات کند. با بکار بستن علايمى که شکل کلمات آن جناس لفظى با کلمات مبين معانى آنها دارد خط به مرحله ي سيلابى کشانيده شد. در اين مرحله، هر سيلاب با علامتى خاص همراه است که با پيشرفت نمايش سيلابى خط کم*کم روش الفبايى خط بوجود آمد. در روش سيلابى، با تجزيه ي سيلاب ها و نمايش مجزاى هر يک از آنها مطلب شکل تحريرى به خود مي گيرد. در دنياى قديم ما به چهار نوع خط انديشه* نگار بر مى*خوريم به شرح زير:

الف: خط چينى
ب: خط ميخى
ج: خط هيروکليف مصرى
د: خط هيروکليف هيتيتى

خط چينى

چينى*ها ابتدا با رسم اشکالى آغاز به نگارش کردند، ولى علامات آنها به علت نارسايى موجب شد که بعدها ترکيباتى بسازند و با آن ترکيبات به بيان انديشه*هاى خود بپردازند. اين ترکيبات گرچه از يک سو مصور انديشه*هاى آنان بود، ولى از طرف ديگر در انتقال مقاصد آنها نقش صحيح بازى نمى*کرد و سرانجام به آنجا کشيد تا چينى*ها با تکوين علاماتى که بيشتر تکيه بر اصوات مى*کرد، به نوعى خط صوت*نگار دست يابند. اين خط صوت*نگار گرچه از حيث آنکه با زبان بستگى داشت؛ در مرحله*اى جلوتر از خط قديم بود، ولى از آنجا که هر حرف مى*توانست نمايشگر اصوات مختلف چندى باشد واجد نقص بسيار بود. چينى*ها براى رهايى از اين نقص، يعنى نمايش معنى حقيقى هر علامت از علائمى انديشه*نگار به نام کليد استفاده کردند و هر کليد مبين يک نوع انديشه بود. دانشوران چينى بعدها به يک قسم خط تندنويسى دست يافتند که نمونه ي خط ژاپونى شد.

خوشنويسي نيز از کهن ترين هنرهاي چين است. چيني ها خوشنويسي را جوهر نقاشي هاي تصويري مي شمردند و از اين رو در چين بين خطاطي و نقاشي پيوند هاي خاصي برقرار بوده است. هنر خط در سنت هنري چين والاترين جايگاه را دارد. خط و خوشنويسي در چين از حدود 2500 سال پيش (احتمالا در زمان کنفوسيوس) به عنوان يک هنر معتبر رواج يافت و به مرور زمان 5 شيوه ي خوشنويسي در چين پديد آمد و با اندک تغييراتي تاکنون پابرجا مانده است. اين 5 شيوه عبارتند از:
مهرگونه - تحريري - منتظم - غير منتظم - روان.

خط ميخى

اين خط که اصلى انديشه*نگار داشت در همه کشورهاى آسياى غربى بکار مي رفت. محققين سومريان را ابداع کننده ي خط ميخي مي دانند. سومريان (حدود 3000 تا 2500 سال قبل از ميلاد) با ابداع خط ميخي دوره اي را آغاز کردند که به عنوان آغاز خط نويسي شهرت دارد و همچنين اولين مدارک نگارشي بشر که به صورت الواح گلين برجاي مانده متعلق به تمدن هاي بين النهرين است.

در سال 1621م. سياح ايتاليايى به نام پيترودلاواله از کتيبه*هاى تخت*جمشيد چند علامت ميخى نقاشى کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که اين خط بايد از چپ به راست خوانده شود. شاردن سياح فرانسوى در سال 1674م. يکى از کتيبه*هاى ايرانى را در سياحتنامه خود ترسيم کرد و کنت کاى لوس در 1762 م. تصوير گلدانى از مرمر را که بر روى خود کتيبه*هايى از سه خط ميخى و يک خط مصرى داشت انتشار داد و زمينه را براى تحقيق باز کرد. در سال 1765م. کارس تنس نى*بور دانمارکى کتيبه*هايى از پاسارگاد کپي برداشت و معلوم کرد که خطوط اين کتيبه*ها از سه نوع است و ساده*ترين آنها مرکب از چهل و دو علامت مي باشد. عالم دانمارکى ديگر به نام مون*تر نوع دوم خط ميخى را در سال 1802م. خط سيلابى يا هجايى اعلام کرد و گفت هر علامت آن نماينده ي يک هجاست و خط سوم نيز ايدئوگرامى است يعنى هر علامت نماينده ي يک مفهوم يا کلمه است. بعدها عالم مزبور گفت در جاهايى که کتيبه به سه نوع خط نوشته شده هر سه از حيث مضمون راجع به يک مطلب*اند و هرکدام از خط*ها متعلق به يک زبان است. به عقيده ي او خط اول بايد متعلق به زبانى باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان ديگر ترجمه کرده*اند و چون زبان اهالى پارس، که تخت*جمشيد در آن واقع است، زبان پارسى بوده پس جاى اول را بايد به زبان پارسى داد. پس از آن او بخواندن خط اول که ساده*تر بود پرداخت.
او با اين مجاهدت ها توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و «ب» باشند معلوم کند و نيز متوجه شد که چند علامت هميشه با هم و به يک ترتيب تکرار مي شوند ولى گاه گاه آخر اين چند علامت تغيير مي کند. در ادامه ي تلاش هاي مون تر محقق ديگري به نام گروت فند به اين نتيجه رسيد که اين چند علامت که به يک ترتيب و با هم تکرار مى*شوند بايد کلمه شاه باشد و کلمه*اى که قبل از آن آمده و در دو کتيبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهاي فراوان محققين راولين سن موفق شد راز کتيبه ي بيستون داريوش اول را که با سه زبان نوشته شده بود (پارسي قديم، ايلامي، آسوري) فاش کند. و اين باعث شد تا الفباي زبان پارسي قديم معلوم شود و چهارصد کلمه از اين زبان بدست آمد.
علامات خط ميخي دوم نيز به کوشش راولين سن در سال 1855 م. کاملا معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ايلامى يا زبان شوش جديد است. بعد از اين به خواندن خط سوم پرداختند در اينجا کار با اشکالات بسيار همراه بود زيرا اين خط کمتر از دو خط ديگر جا گرفته بود. «مون تر» در 1802 م. گفت که بعضي علامات خط سوم شبيه علاماتى است که بر آجرهاى بابل نوشته شده و از خرابه*هاى اين شهر قديم بدست آمده است. بر اثر اکتشافات الياردا و ابت تاا در نينوا ثابت گرديد که خط سوم کتيبه*هاى هخامنشى همان خط آسورى و بابلى است و ديگر شکى نماند که شاهان هخامنشى بعد از زبان پارسى قديم و زبان ايلامى به خط و زبان آسور و بابل، که زبان و خط نخستين مردم متمدن آسياى پيشين بود توجه داشته و آنرا بکار مي برده*اند.

بر اثر کوشش صد و پنجاه ساله ي اين محققين ما امروزه از هر جهت به زبان و خط رايج زمان هخامنشيان آگاهيم.

خط هيروگليف مصري

اين خط، در حدود 5 هزار سال قبل از تصوير نگاري مشتق شد.نزديک به 500 علامت تصويري در خط هيروگليف جود داشت. و طرز نگارش آن به دو صورت عمودي و افقي بود که ابتدا هيروگليف عمودي و سپس افقي پديد آمد.

اين خط را مصريان اولين بار جهت نوشتن مطالب خود اختراع کردند و آن را هيروگليف ناميدند. هيروگليف به معني کنده کاري مقدس و خط مقدس است که حجاران و صنعتگران آن را در ديوار مقابر، ستون ها، تنديس ها مهر ها و ... به کار مي بردند. بعدها با پيدايى پاپيروس از اين خط نوع ديگرى بوجود آمد بنام هيراتيک (مذهبى، با صلابت) و سپس با بهم *ريختگى آن نوعى خط تندنويسى ايجاد گرديد به نام خط عاميانه. در زير نمونه هايي از خط هيروگليف مصري را مشاهده مي کنيد:

خط هيروکليف هيتيتى

اين خط خيلى درست*تر از خط هيروگليف مصريست. فنيقى*ها (چهارده قرن پيش از ميلاد مسيح) به احتمال اقرب به يقين، نخستين کسانى بودند که افتخار کشف الفباى حقيقى را دارند؛ کشفى که تحول عظيمى در خط بوجود آورد چه الفباى يونانى و ايتاليايى منتج از الفباى فنيقى است و از آنجا که الفباى ساير کشورهاى اروپايى مشتق از اين دو الفبا مى*باشد، مى*توان گفت که مبدأ خطوط ملل اروپايى فنيقى است. علاوه بر اين، از طريق قوم آرامى الفباى فنيقى در مصر و عرب و بين*النهرين تا هند بسط يافت و اصول آن بعدها با اختراع علايمى براى نشان دادن حروف مصوت بوسيله ي يوناني ها کامل شد.

خط فنيقى چون بوجود آمد، ساير خطوط جز خط چينى را از قلمرو نويسندگى خارج کرد؛ چون کتابت با اين خط بسيار آسان بود، بکار بستن آن توسعه زياد يافت. در جنب پيشرفت خط سعى ديگرى نيز به عمل آمد و آن توسعه ي محل و مواد نويسندگى بود چه قبل از پيدايى کاغذ از سنگ و فلزات استفاده مى*کردند و غير از سنگ و فلزات از پوست درختان و جانوران نيز استفاده مي شد، ولى گرانى قيمت اين دو پوست موجب شد که در مصرف آن اقتصاد بورزند و طريق اقتصادورزى، يکى فشردگى در نوشته و ديگر استفاده از علائم اختصارى و سديگر تراش پوست و استفاده ي مجدد از آن بود.

قديمي ترين نمونه هاي اين الفباي فينيقي در شهر کوچک بولوس لبنان پيدا شده که امروزه جبيل خوانده مي شود. يوناني ها الفباي فينيقي را پذيرفتند و در آن تغييراتي دادند. که الفباي يوناني (1000 سال پيش از ميلاد) بوجود آمد. عقيده بر آن است که الفباي مذکور از خط اقوام سامي شمالي سرچشمه گرفته است.

سرچشمه ي خط لاتين

سرچشمه ي خط لاتين نيز بنا به عقيده ي محققان به خط اقوام اتروسک که ساکنان اوليه ي ايتاليا بودند مربوط مي شود. پس از قرن اول ق.م. در الفباي لاتين قواعد زيبايي شناسي خاصي پديدار گشت. اين امر نخست در کتيبه ها و سپس با تغييرات جزيي در کتب تحقق يافت.

امروز انواع اصلى خطوط عبارتند از: چينى، عربى (خط جميع ملل مسلمان جز ترکيه)، هندى، يونانى، روسى، آلمانى، لاتين (خط لاتين بوسيله ي آمريکاييها و استرالياييها نيز اخذ شده است).

جهت نگارش خط: خط مصريها، سانسکريت، يونانى، لاتينى و خطوط مشتق از آن، ارمنى، اتيوپى، گرجى و اسلاوى همه از چپ براست نوشته مي شود. عبرى، عربى، کلدانى، آسورى، فارسى، ترک، تاتار، از راست به چپ؛ چينى، ژاپونى سطور از بالا به پايين و حروف از راست به چپ تحرير مى*گردد. مکزيکى*ها از پايين به بالا مى*نويسند. در يونان قديم، نوعى نگارش بوده که ابتدا از راست به چپ مى*نوشتند و چون به انتهاى سطر مى*رسيدند از چپ به راست مى*نوشتند و با همين ترتيب تا آخر پيش مى*رفتند.

تاريخ خط در ايران

با آمدن اسلام به ايران و گسليدن فرهنگ بعد از اسلام ايران از قبل از اسلام، مبحث خط نيز به دو قسمت مي شود؛ قسمتى از آن مربوط به خطوط ماقبل اسلام در ايران قسمت ديگر مربوط به خط بعد از اسلام است.

ورود اسلام به ايران و تحول خط:

در اين قسمت تاريخ خط فارسى همان تاريخ خط عربى است. که ابتدا اما تاريخ خط عربى به اجمال ذکر مي کنيم.

بنابر گفته ي جرجى زيدان چنين است. اعراب حجاز مدرکى دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولى از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسيار بدست است که معروفترين اين مردمان مردم يمنى*اند که با حروف مسند مى*نوشتند و ديگر نبطى*هاى شمال*اند که خطشان نبطى است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشينى از کتابت خط بى*بهره ماندند، کمى پيش از اسلام بعراق و شام مى*رفتند و بطور عاريت از نوشتن عراقيان و شاميان استفاده مى*کردند و چون به حجاز مى*آمدند، عربى خود را با حروف نبطى يا سريانى و عبرانى مى*نوشتند. خط سريانى و نبطى بعد از فتوحات اسلام نيز ميان اعراب باقى ماند و تدريجاً از نبطى، خط نسخ پديد آمد و از سريانى، خط کوفى. خط کوفى در ابتدا به خط حيرى مشهور بود و بعدها که مسلمانان کوفه را در نزديکي حيره ساختند، اين خط نام کوفى گرفت. سريانيهاى مقيم عراق خط خود را با چند قلم مى*نوشتند که از آن جمله، خط مشهور به سطرنجيلى مخصوص کتابت تورات و انجيل بوده است. عربها در قرن اول پس از اسلام اين خط (سطرنجيلى) را از سريانى اقتباس کردند و يکى از وسائل نهضت آنان همين خط بوده است. بعدها خط کوفى از همان خط پديد آمد و هر دو خط از هر جهت بهم شبيه هستند.
 
مورخين درباره ي شهرى که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند و به قول مشهور خط سريانى از شهر قديمى انبار به حجاز آمده است. و مى*گويند مردى به نام بشربن عبدالملک کندى برادر اکيدربن عبدالملک فرمانرواى دومة*الجندل، آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهباء دختر حرب*بن اميه، يعنى خواهر ابوسفيان را تزويج کرد و عده*اى از مردم قريش نوشتن خط سريانى را از داماد خودِ بشربن عبدالملک آموختند و چون اسلام پديد آمد، بسيارى از مردم قريش مقيم مکه خواندن و نوشتن مي دانستند تا آنجا که پاره*اى گمان کردند سفيان*بن اميه اول کسى بود که خط سريانى را به حجاز آورد. بارى عربها در سفرهاى بازرگانى که به شام مى*رفتند خط نبطى را از مردم حوران و از عراق خط کوفى را آورده*اند و همانطور که تورات به خط «سطرنجيلى» تحرير مى*يافت، آنها قرآن را با «خط کوفى» نوشتند در «خط کوفى» و خط «سطرنجيلى» چنين رسم است که اگر الف ممدود در وسط کلمه واقع مي شد، در کتابت مى*افتاد چنانکه در اوابل اسلام مخصوصاً در تحرير قرآن اين قاعده کاملا مراعات مي شد و به جاى «کتاب» «کتب» و به جاى «ظالمين» «ظلمين» مى*نوشتند. پس از آمدن اسلام، عربهاى حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولى عده ي کمى از آنها نوشتن مى*توانستند و آنان از بزرگان صحابه شدند که بعضى از آنها «على*بن ابيطالب» و «عمربن خطاب» و «طلحة*بن عبيدالله» بودند. در زمان خلفاى راشدين و بنى*اميه، قرآن را به خط کوفى مى*نوشتند و مشهورترين قرآن*نويس بنى*اميه، مردى بود قطبه*نام و خيلى خوشخط بود و به علاوه خط کوفى را با چهار قلم مى*نگاشت. در اوائل دولت عباسى دوازده قلم خط به شرح زير معمول بود:

1- قلم جليل 2- قلم سجلات 3- قلم ديباج 4- قلم اسطور مار کبير 5- ثلاثين 6- قلم زنبد 7- قلم مفتح 8- قلم حرم 9- قلم مد مرات 10- قلم عمود 11- قلم قصص 12- قلم حرفاج.

در زمان مأمون نويسندگى اهميت پيدا کرد و نويسندگان در نيکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندين قلم ديگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحليه، قلم رياسى. و درنتيجه، خط کوفى به بيست شکل درآمد. اما خط نبطى يا نسخ، بهمان شکل سابق در ميان مردم و براى تحريرات غيررسمى معمول بود تا آنکه ابن مقله خطاط مشهور متوفى به سال 328 ه* . ق. با نبوغ خود خط نسخ را بصورت نيکويى درآورد و آنرا جزء خطوط رسمى دولتى قرار داد و خطى که امروز معمول است، همان خط اصلى ابن مقله مى*باشد. مشهور است که ابن مقله خط نسخ را از خط کوفى استخراج کرده است، ولى واقع آنست که خط کوفى و نبطى هر دو از اوائل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفى را براى کتابت قرآن و امثال آن بکار مى*بردند و نبطى در مکاتبات رسمى استعمال مي شد. و ابن مقله اصلاحاتى در خط نسخ نمود و آنرا براى نوشتن قرآن شايسته و مناسب ساخت. سپس به مرور زمان، خط نسخ فروعى پيدا کرد و به طور کلى دو خط نسخ و کوفى در کتابت عربى معمول گشت و هر کدام از آن شاخه*هايى داشت که در قرن هفتم هجرى مشهورترين آن به قرار زير بوده است:

ثلث، نسخ، ريحانى، تعليقى و رقاع

همين قسم خطاطان بسيارى بوجود آمدند و کتابها و رساله*هايى درباره خط و خطاطى پرداختند.

درباره ي تاريخ خط فارسى در تذکره ي مرآت*الخيال آمده است که انواع خطوط فارسى شامل: ثلث، رقاع، نسخ، توقيع، محقق و ريحان است و باز در آنجا آمده که خط هفتم تعليق است که از رقاع و توقيع برآمده. پس از ذکر انواع خطوط مزبور نويسنده ي مرآت*الخيال مى*آورد: «گويند که از متقدمين خواجه تاج*سلمان اين خطها را خوب مى*نوشت و خط هفتم که تعليق باشد مير على تبريزى در زمان امير تيمور صاحبقران از نسخ و تعليق استنباط نمود». خط فارسى رافع اقلامى است از جمله:

اجازت، تعليق، توقيع، ثلث، جلى، جلى ديوانى، ديوانى، رقاع(رقعه)، ريحانى، سنبلى، سياقت، شجرى، شکسته، شکسته ي نستعليق و کوفى يا نسخ


خطوط اصلي و متداول عصر حاضر در ايران
ترتيب زماني و پيدايش خطوط اصلي چنين است:
1
ـ كوفي 2ـ محقق 3ـ ريحان 4ـ ثلث 5ـ نسخ 6ـ تعليق 7ـ ديواني 8ـ رقعه 9ـ نستعليق 10ـ شكسته نستعليق

خط كوفي

در صدر اسلام با انتخاب خط كوفي به عنوان خط كتابت قرآن دوران ترقي و تكامل آن آغاز گرديد. اين خط اصل و ريشه تمام خطوط اسلامي است.

معروف است نخستين كسي كه نقطه را براي كوفي وضع كرد شخصي به نام ابوالاسود دوئلي بود كه از ياران و شاگردان حضرت علي عليه السلام به شمار مي رفت بعد از مدتي كه خط كوفي در ايران رايج شد در حدود قرن چهارم ايرانيان خط كوفي نوع خط تلفيقي به نام پيرآموز ابداع كردند كه به كوفي ايراني *موسوم است.

بطور كلي خط كوفي به دو دسته بزرگ تقسيم مي شود

خط کوفي ايراني
1
ـ كوفي مغربي

2ـ كوفي مشرقي

خط كوفي مشرقي مشتمل بر انواع زير مي باشد:

الف ـ*كوفي ساده

ب ـ كوفي تزئيني

ج*- كوفي بنايي (*معقلي )


الف- كوفي ساده
اين خطوط يا كاملاً ساده و بدون تزئين هستند و يا تزئينات بسيار مختصري دارند.

ب ـ*كوفي تزئيني :
اين خط براي تزئين استفاده مي شد و به شيوه هايي چون مشجر ، مورق، مزهر ، موشح نوشته ميشد كه كوفي تزئيني كه شامل موارد فوق مي باشد از همان قرن دوم هجري به عناصر مهم اسلامي تبديل شد و بر صفحه هاي قرآن سكه ها و كتيبه ها خودنمايي كرد.
از ديدگاه كتيبه نويسي اوج خط كوفي تزئيني در طي قرن پنجم *يعني در عصر پادشاهان سلجوقي است و تحول شكلهاي تزئيني آن تا اواخر قرن ششم ادامه پيدا كرد. بطور كلي مي توان گفت كه خطوط كوفي اعم از ساده و تزئيني آن بسيار باشكوه هستند و خطوط عمودي آنها حالتي معنوي را تداعي مي كند.

ج ـ كوفي بنايي (*معقلي) :
اين خط در بسياري از بناها و مساجد به ويژه بعد از دوره سلجوقي *ديده مي شود و در زيبايي بنا و القاي روحيه معنوي به آن سهمي بسزا دارند اساس كوفي بنايي امتدادهاي افقي و عمودي و گردش خط با ضخامتي يکنواخت در

خط کوفي بنايي

راستاي افقي يا عمودي است به گونه اي كه تمام سطوح هندسي شكل با اين نوشته هاي افقي و عمودي پر مي شود. در بعضي انواع كوفي بنايي به نمونه هايي برخورد مي كنيم كه هم سياهي و هم سفيدي بين آنها از كلماتي تشكيل شده اند كه داراي معناست و اصطلاحاً به آن سواد و بياض گفته مي شود امروزه به سبب اينكه جنبه هاي تزئيني در انواع كوفي بسيار فراوان است مي توان به عنوان پايه اي براي طراحي جديد حروف الفبا در رشتة گرافيك مورد استفاده قرار گيرد. بعضي از هنرمندان در سالهاي اخير با استفاده از خط كوفي و تغيير و تلفيق آن با ديگر انواع خوشنويسي ، براي طراحي پوستر ، نشانه، سربرگ كاغذ و ديگر كارهاي مربوط به اين رشته استفاده كرده اند.

خط محقق

خطاطان خط محقق را پدر خطوط گفته اند. اين خط از خطوط اصيل اسلامي مي باشد. خط محقق نزديكترين خط به كوفي ساده است. در اين خط اشكال حروف يكدست، يكنواخت و درشت اندام است كه با فواصل منظم و بدون تداخل حروف مي باشد.

خط ريحان

خط ريحان مشتق از محقق مي باشد و خطي است ظريف و كوچك اندام و تمام ويژگيهاي خط محقق را دارد ولي ظريفتر است و به همين جهت آن به گل و برگ و ريحان تشبيه كرده اند. اين خط براي سهولت در نگارش ابداع شده است و خواسته اند سبك و روش *محقق را در خلاصه نويسي بكار برده باشند

خط ثلث

خطاطان خط « ثلث » را مادر خطوط گفته اند. ثلث نوعي خوشنويسي است كه از كوفي استخراج شده است. ابداع آن را به *ابوعلي بن مقله بيضاوي شيرازي *كه در قرن سوم هجري مي زيسته است نسبت داده اند.

يكي از دلايلي كه براي گذاشتن نام ثلث بر اين نوع خوشنويسي آورده شده است داشتن 3/1 سطح ( خطوط مستقيم ) و 3/2 دور ( خطوط انتهايي ) در داخل كلمات آن مي باشد.

از هنرمندان ثلث نويس معاصر مي توان افراد زير را نام برد.

1ـ حامد آلامدي در تركيه 2- هاشم محمد بغداي در عراق 3- احمد نجفي زنجاني و 4- طاهر در ايران

*الفباي كشيده و بلند و دواير نسبتاً كم عمق و باز از خصوصيات اين نوع خوشنويسي است. در خط ثلث كلمات خيلي تو در تو و سوار بر يكديگر نوشته مي شوند به همين علت درجه خوانايي آن كم ميشود. اين خط از لحاظ ظاهري بي شباهت به محقق نيست با اين تفاوت كه در اين خط برخلاف محقق دور حروف بيشتر و اندازه آنها كوچكتر است.

ريتمي كه در اثر تكرار ضربه هاي عمودي و بلند حروف در اين خط ايجاد مي شود القاء كننده قدرت عظمت و بزرگي است. مهمترين كاربرد خط ثلث در كتيبه نويسي است خط ثلث داراي بار مذهبي نيرومندي مي باشد و به همين لحاظ در دورة پس از انقلاب اسلامي در آثار گرافيكي براي نوشتن آيات قرآن و ادعيه بكار مي رود. همچنين در عناوين برخي مجله ها پشت جلد كتاب و طرح تمبر و … نيز بكار برده

خط نسخ

خط نسخ تحت تاثير خطوط محقق و ريحان ثلث و توقيع بدست آمده است. در قرن هفتم هجري خط نسخ بوسيله ياقوت مستعصمي *كه به شيوه ياقوتي ( عربي ) معروف است تكامل يافت و در حدود قرن يازدهم ميرزا احمد نيريزي *با تغييراتي كه در آن بوجود آورد به شيوة جديدي دست يافت كه به نسخ ايراني مشهور شد. وي بزرگترين هنرمند نسخ نويس ايراني به شمار مي رود و شيوه او تا به امروز در كشور اما رايج است.

در مورد سابقه و پيدايش اين نوع خوشنويسي نظريه هاي مختلفي وجود دارد. عده اي آن را يكي از شش نوع خطي مي داند كه ابن مقله در قرن سوم هجري ابداع كرد. نظر عده اي ديگر بر آن است كه سالها قبل از ابن مقله ابتدا ثلث از كوفي استخراج شد وسپس با گذشت زمان و احساس نياز به داشتن نوعي خوشنويسي ساده براي خواندن و نوشتن قرآن رفته رفته نسخ را از ثلث استخراج كردند. به هر حال اين مقاله در تدوين و تكامل نسخ نقش اساسي داشته است به طوري كه وي را ابداع كننده و مروج آن مي دانند.

خط نسخ خطي كامل معتدل منظم و فوق العاده روشن و واضح مي باشد. خط نسخ از لحاظ سهولت درخواندن ، وضوح و رسائي در درجة اول خطوط قرار دارد. اين خط كه به آن خط قرآني نيز مي گويند در كتابت قرآن و ادعيه با اعراب و دركتب و نشريات و … بدون اعراب بكار مي رود. حروف و كلمات در نسخ هيچ گاه به صورت پس و پيش و سوار بر يكديگر نوشته نمي شوند. همين مشخصة بارز نسخ يعني خوانايي و بعضي مسائل فني ديگر باعث شده است كه تنها از اين خط سنتي براي *ماشين چاپ و *ماشين تحرير استفاده نمايند.

خطي كه امروزه به *روزنامه اي *معروف است از خط نسخ گرفته شده است و خطي است خشك و نازيبا ولي فقط به علت بالا بودن درجه خوانايي ومنطبق شدن صنعت چاپ كشور با اين رسم الخط همواره از آن استفاده مي شود. اين شيوه مانند ثلث در دورة پس از انقلاب اسلامي بوفور در آثار گرافيكي استفاده مي شود و براي نوشتن متون گوناگون عنوان ها، پوسترها، نشانه ها و غيره مورد استفاده قرار مي گيرد.

خط تعليق

خط تعليق اولين خط از خطوط خاص ايرانيا است كه در اواسط قرن هفتم از تركيب دو خط توقيع و رقاع بوجود آمد . تعليق اولين نوع خوشنويسي بود كه براي خط پارسي ابداع شد و در آن علامتهاي زير و زبر و پيش بكار نمي رفت. عده اي وضع آن را به *خواجه تاج سلماني اصفهاني نسبت مي دهند. خط تعليق تا *قرن دهم هـ* .ق در ايران متداول بود ولي با پيدايش خطوط نستعليق و شكسته نستعليق از رونق و رواج آن كاسته شد. خط تعليق يكي از پايه هاي مهم “*خط نستعليق و شكسته نستعليق مي باشد. تعليق خطي تو در تو و متصل بهم بوده كلمات و حروف آن يكنواخت نمي باشند. يعني گاهي درشت و گاهي ريز و لاغر نوشته مي شود.

خط ديواني

خط ديواني در حال حاضر صورتي از خط تعليق است که تصرفاتي در آن شده و در ممالک عربي رواج کامل دارد. خط ديواني اگر بدون حرکات و تزيينات باشد آن را خفي و اگر داراي تزيينات نقطه و حرکات باشد آن را جلي گويند. نوشتن اين نوع خط مستلزم صرف وقت زياد مي باشد.
 
خط رقعه

خط رقعه از خطوط بسيار رايج در ممالک عربي است خطي است بين نسخ و ديواني در ايران نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين خط در آثار گرافيکي از جمله پوستر هايي که در رابطه با رويداد هاي جهان اسلام تهيه مي شوند نظير هفته ي وحدت بکار مي رود.

خط نستعليق


در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجري يعني در عهد تيموري از درآميختن دو خط نسخ و تعليق خوشنويسي جديدي براي خط فارسي در ايران بوجود آمد. که «نسخ تعليق» ناميده شد. و بعدها به نام « نستعليق » شهرت يافت.

خط نستعليق

اين خط دومين خط خاص ايرانيان مي باشد. خط نستعليق فاقد علايم زير و زبر و پيش است و با توجه به ظرافت ها و گردش هاي لطيفي که در حرکت ها و شکل حروف دارد کم کم جايگاه خود را به عنوان زيباترين نوع خوشنويسي جهان باز کرد و در بين کشور هاي اسلامي به « عروس خطوط اسلامي » معروف شد. عده اي ابداء خط نستعليق را به هنرمندي به نام مير علي تبريزي نسبت داده اند. وي در اوايل قرن نهم هجري مي زيسته است. نقش مير علي تبريزي در تدوين نستعليق آنچنان مهم و اساسي بود که استادان بعدي از وي به عنوان ابداء کننده نام برده اند.

پيش فرض تحول خط و نوآوري در دنياي معاصر

چنانچه بررسي گرديد خط و خوشنويسي در ايام گذشته و دنياي سنتي، پيوسته با تحول و نوآوري همراه بوده است اما در جهان سنتي، به دليل عدم نياز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نيازهاي تجاري و انتشاراتي و تبليغاتي ، اهداف خوشنويسي تركيبي بوده است از زيبايي بصري ـ آساني ، سرعت و سهولت نگارش و خوانايي تا درنهايت، بتواند روند مراسالات و مكاتبات و امور ديواني و تا حدودي نيز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف ديگر، هم در نظام سنتي و هم در دنياي معاصر و مدرن، انگيزه هاي كاركردي عاملي مهم و درجه اول، *در تحولات خط محسوب مي شود. اگر چه زيبايي بصري نيز بدون شك مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و يك دستي و متحدالشكلي مكاتبات، اين بعد عملكردي خطاطي را به حداقل رسانده و در كنار آن جنبه هاي ديگر خطاطي اهميت يافته است. لهذا نوآوري، مهمترين خاستگاه تحولات خط در يكصدو پنجاه سال اخير مي باشد.

تحولات فرهنگي ـ هنري و سياسي ـ اجتماعي و فناوري كه زمينه ساز نوآوري متفاوتي در خط شده اند در ايران، طي دو حركت در دوره هاي قاجار و پهلوي خطاطي و خوشنويسي را تحت تاثير قرار داده اند كه اينك بدان اشاره مي شود.

الف ـ دوره اول ـ قاجاريه ـ (*دوره نوآوري در جامعه سنتي )

جامعه قاجاري جامعه اي سنتي بود اما در اين دوران از عهد عباس ميرزا پسر فتحعلي شاه و پس از جنگ هاي ايران و روس و شكست هاي ايران با جمع بندي از دلايل شكست و با حركتي عبرت گيرانه توسط عباس ميرزا تحولاتي در روند نوآوري انجام گرفت كه حاصل آن نوسازي قشون ـ *ورود صنعت چاپ و ورود برخي كارخانجات و تاسيس مدارس سبك جديد و فرستادن دانشجو به خارج از كشور براي كسب علم و هنر بوده است. اما شاه بيت اين نوآوري بعدها در ظهور و روزنامه ها و نشرياتي تحقق يافت كه به نحوي اطلاع رساني و آگهي هاي جديد را به عهده گرفتند. خط و خوشنويسي نيز در پرتو اين تحولات وارد عرصه شد اما با ضرب آهنگي بسيار كند حركت نمود تا بتواند نشريات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نمايد به عنوان نمونه نخستين نشرياتي كه خوشنويسي جديدي را مي طلبيدند عبارت بودند از:
• كاغذ اخبار در 1253 به سردبيري ميرزا صالح شيرازي
• وقايع اتفاقيه 1267 –1264 به سردبيري اميركبير
• قانون 1295-1290 به سردبيري ميرزاملكم خان

به طور تفصيلي تر و جهت تشريح نوآوري و تاثير *آن بر خطاطي يكصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستين روزنامه هاي ايران قابل بررسي است.

كاغذ اخبار


نخستين روزنامه كه حاكي از سرآغاز نوآوري در جامعه سنتي است حدود 72 سال قبل از مشروطه منتشر شد اگر چه درباره روز تولد و تاريخچه دقيق اولين روزنامه فوق كه با سردبيري ميرزا صالح شيرازي كازروني منتشر شده اطلاع زيادي در دست نيست جز اين كه به تقريباً در طي چند جمله گفته شود كه نخستين روزنامه ايران تحت عنوان كاغذ اخبار و به فرمان محمد شاه منتشر شده است و نخستين شماره در 25 محرم 1253 انتشارات يافته است.

روزنامه وقايع اتفاقيه

تاثير پذيري خط و خوشنويسي از نوآوري هاي دوره قاجار، در روزنامه وقايع اتفاقيه نيز به نحو چشمگيرتري ظاهر مي شود اين روزنامه از زمان ناصرالدين شاه و به سردبيري وزيرنظر اميركبير منتشر شد و بعدها با تغييراتي به اسم هاي ايران سلطاني و ايران مواجه شد و اكنون نيز ادامه دارد. نخستين شماره آن با تصوير شير و خورشيد و با جمله *يا اسدالله الغائب به نحو خاص طراحي شده كه الله بالاي اسد قرار گيرد اسدالغالب و همچنين جمله روزنامه اخباردارالخلافه *طهران را در فضاي گرافيكي ويژه اي به صورت غير متداول خطاطي و خوشنويسي رايج سامان داده است.

روزنامه قانون

اما روزنامه قانون به سردبيري ميرزاملكم خان ناظم الدوله از ديگر نشريات نوگرا و نوپرداز دوران قاجاريست. البته بررسي نوآوري و تاثير*آن بر خطاطي كه در رابطه با روزنامه قانون انجام مي گيرد جداي از وجوه و گرايش هاي فراماسونري ميرزاملكم مي باشد نوآوري اين نشريه با شعاري كه بر سر نشريه چاپ خودنمايي مي كند شعار مذكور چنين است: اتفاق ـ عدالت ـ* ترقي *اين شعار به نحو خاصي بين دو گرايش نو و سنتي مشاهده مي شود ـ در سرلوح نقطه گذاري واژه قانون به نحوي متفاوت از نقطه گذاري هاي رايج بر سر يكديگر نه در كنار يكديگر قرار دارد و درآغاز واژه قانون واژه آدميت به نحو خاصي طراحي شده و به صورت « ا د م ي ت» نوشته شده. سپس در پايين، سرلوح به سه قسمت تفكيك گرديده كه گوياي سنت و تجدد در كنار يكديگر است. نمونه*هاي فوق، نخستين تكاپو*هاي نوآورانه در عصر قاجار است كه خوشنويسي در مطبوعات را از خود متاثر نموده، اما در عصر پهلوي يعني دوره دوم تحولات نوآوري روند تكاپو بسيار سريع*تر است.

ب- دوره دوم – پهلوي (دوره* نوسازي)

در سراسر قرن چهارده شمسي تاريخ خط و خوشنويسي در ايران مواجه با سرعت و نوآوري شگفتي است تا بتواند نيازهاي معاصر تجارت و تبليغات و فناوري را پاسخگو باشد. از سوي ديگر در سراسر قرن بيستم مكاتب بين*المللي كه پس از توليد در خاستگاه خود به سرعت جهاني مي*شدند، هنرمندان نوآور جهان به دو دسته تقسيم گردند: نخستين دسته هنرمنداني بودند كه در هماهنگي كامل با سبك*هاي بين*المللي قرار گرفتند و دسته دوم از هنرمنداني تشكيل مي*شد كه گرايش*هاي بومي و ملي را در فضايي جهاني جستجو مي*كردند. نقش اين هنرمندان بر تولد خطاطي نوين از چنان اهميتي برخوردار است كه جايگزيني براي آن نمي*توان يافت. شايد بتوان گفت مكتب سقاخانه خاستگاه اصلي زيبا*شناسي و نوآوري معاصر، در خوشنويسي خط بوده است.

مكتب سقاخانه و تاثير آن بر نوآوري در خطاطي



در دهه چهل در ايران – در بهبوهه مدرانيزاسيون و درگيري*هاي سنت گرايان و مدرنيست*ها در حالي كه مكتب رايج در سپهر بين*المللي، هنر مردمي يا پاپ آرت در حال عبور و انقضاي دوره خود بود عده*اي از هنرمندان نوآور ايراني، مكتب جديدي را بنيان نهادند كه تاثير شگرفي بر تحولات خط، از خود باقي گذاشت، اين مكتب بعدها، سقاخانه ، نام گرفت.

در رأس اين هنرمندان – پرونيزتناولي، ژازه طباطبايي و حسين زنده رودي در جستجوي تعريف درباره*اي از زيبايي*هاي ملي و سنتي برآمدند. و يا به بياني ديگر اين هنرمندان با عشق به زواياي فرهنگ ملي و نگاهي گسترده به فرهنگ جهاني به فكر افتادند كه مكتبي ملي- بين*المللي تاسيس نمايند و حتي شايد بدون تمهيدي اوليه و به صورتي طبيعي به سوي تاسيس مكتب فوق كشانده شدند رويكرد اينان به اشياء و عناصر بصري محيط اطراف زندگي مردم كه در سقاخانه و زيارتگاه*ها و اماكن مذهبي وجود داشت، باعث شد كه از اين اشياء در فضاي معاصر تعريف مجددي به عمل آيد و در ساماني دهي تازه و بديعي، به مكتبي جديد و قابل قبول و سرشار از نوآوري تبديل شود …

عناصر مورد علاقه اين هنرمندان در نماز، قفل*ها و كليدها - ضريح *هاي اماكن متبركه و سقاخانه*ها، نگين*هاي انگشتري و حرزها و كاسه*ها و الواح شمايل**هايي بود كه در مجموع از ديرباز مورد استفاده مردم جامعه سنتي بوده است بدون اينكه مردم يا هنرمندان با جنبه*هاي بصري و زيبا*شناختي آن توجه خاصي مبذول نموده باشند. در حقيقت زيبايي با گوشت و پوشت و خون جامعه سنتي عجين شده و مصرف*كنندگان غرق در آن بودند. در اين ميان خط، هم به عنوان عنصري مستقل كه در اين اماكن پيوسته وجود داشته و هم به صورت حكاكي*هايي، بر روي ظروف و نگين*هاي انگشتري، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. آنان همان طور كه ساخت و ساز و تركيب*بندي مجددي بر روي همه اشياء و تصاوير مذكور انجام دادند با نگاه مجدد خلاقانه بر خط نيز، آن را تعريف جديدي نموده و طراحي مجدد، تركيب*بندي و ساخت و ساز نويني بدان بخشيدند و بدين ترتيب نگاه بصري تازه*اي به خط، در قلب سقاخانه متولد شد و خط كوفي اين بار، پس از تحويل و تحولاتي هزار و چهارصد ساله، به سوي زبان و بيان جديدي حركت نمود.

خط و تبليغات
نيازهاي جامعه، در مقطع زماني مذكور نيز خود محل بررسي است. رقابت*هاي تجاري، تبليغات ، اعم از آگهي*ها و پوستر*ها و همچنين، روزنامه*ها و كتب و ساير نشريات به هنرمندان فرصتي بخشيدند كه با هوشياري خاص خود اين هنر تازه پا به عرصه گذاشته را در روندي جديد به كار گيرند، نيازهاي تبليغاتي تجاري، سينماها، كتاب*ها، روزنامه*ها و مسابقات، بيان جديد بصري را طلب مي*كردند. خط و خوشنويسي مي*توانست اين نيازها را برآورده نمايد. اين بار وظيفه بصري خط بر وظيفه مراسلاتي و مكاتباتي رجحان يافت و به معناي ديگر در روند رقابت زيبايي و سودمندي (در زمينه مراسلات) زيبايي گوي سبقت را ربود.

سنت *شكني در ارتباط شكل و محتوي در روند خلاقيت*هاي نوآورانه ، هنرمندان به چنان ابداعاتي در خط دست يافتند كه مي*توان آن را مجموعه*اي از سنت شكني ها ، نام نهاد ، شايد بتوان گفت مهمترين سنت شكني در رابطه، فرم و محتوا صورت گرفت. در دنياي سنتي، خط وظيفه داشت كه مفهوم را به آسان ترين، سهل ترين، سريعترين و خواناترين وجهي بيان نمايد تا در نگاه اول فرم و محتوي و شكل و مفهوم يك جا به بيننده و خواننده القاء *شود. اما اينك وظيفه مهم خط زيبايي و تبليغ است. لهذا، هنرمندان در حالي كه بديع بودن و شگفتي را همراه زيبايي از اهداف مهم بصري تعيين نمودند با سه اقدام مهم عرصه نوآوري يعني، تغيير شكل (*دفرماسيون) در حروف اغراق در حروف (اگزجريشن) و ساده سازي (*استيلزيشن) آن چنان تحولاتي در حروف ايجاد نمودند تا بتوانند زيبايي و قدرت ارايه و روح تبليغ گراي آن را بالا ببرند. از اين روي، خط در نگاه اول نه مي توانست و نه مي خواست كه در روند اين تغييرات مفاهيم را همراه با شكل، يكجا القا نمايد. در نقاشي، از اين هم، پا فراتر نهاده شد و به تمامي رابطه مفهوم و شكل از هم گسيخته گرديد و خط در كنار رنگ و ساير اشكال به جزيي از تركيب بندي تبديل گردي
د و تغيير شكل و تكرار حروف فقط به قصد زيبايي از اهداف مهم هنر خط تلقي گرديد.

هنرمنداني چون زنده رودي خط را در مرز جنبشي پيش بردند و تناولي خط را در مجسمه هاي هيچ *يا نقاشي « هيچ» بر روي كاسه بشقاب ها، متحول نمود و به دنبال آ*نان پي آرام آ*نچنان تغيير شكل هايي در حروف به وجود آورد كه به كلي رابطه فرم و محتوي را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعه اي از حركت حروف در بطن سطوح رنگي تبديل گرديد. مافي نياز با سياه مشق هاي خود اين سنت شكني را ادامه داد تا نوبت به احصايي رسيدكه در آخرين تحولات هنري خود فقط به يك مجموعه اي از حركت حروف دست يافت و نام آن را بسم ا… نهاد…


خط مُعَلي - حميد عجمي

پس از آن افجه اي با خط، نقاشي كرد و بالاخره جليل رسولي از خط و چسباندني ها *به يكديگر سعي نمود ضمن احترام به رابطه فرم و محتوي در خط، از طريق چسباندن ترمه ها و نمدها و نظاير آن به تابلوي خط، غناي ملي و زيبايي سنتي ببخشد... و اين روند ادامه داشته است تا آخرين دست آورد خط به نام مُعَلي توسط عجمي پا به صحنه نهاد. اين خط نيز تلاش مي كند رابطه فرم و محتوا را حفظ نمايد. توسل به نام علي عليه السلام الهام بخش هنرمند، در تحول حروف و تركيب بندي بوده است.

اينك كه خطاطي، در روند تحولات جديد، وظيفه خود را خوانايي و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمي داند كم يا بيش به فرمي زيبا تبديل شده است كه در درجه اول معناي خود را نه فقط القا نمي كند بلكه ادعايي نيز دارد در دوره هاي معاصر، در نقاشي ارايه فرم محض، نه تنها جرم نيست بلكه مطلوب نيز هست زيرا مخاطب مختار است كه هر چه مي خواهد ببيند و هر طور دوست دارد.قرائت كند اما در گرافيك، به ويژه در روند كاربردهاي زندگي روزمره هنرمند ناچار است زيبايي را با سودمندي و گويايي تركيب كند انبوه مخاطبان خود را كه اغلب عامه مردمند ، نه نخبگان، راضي نمايد…

لهذا ، تمهيدات نويني، به ياري خطاطي جديد آمده است. اين تمهيدات جديد، عبارتند از: تركيب بندي، رنگ عناصر خيال و رمزهاي تصويري كه به حوزه و قلمرو مربوطه نزديكند (*مثلاً سينما يا تبليغ قالي). اما همه شگردهاي بالا، هنگام مفيد مي افتد كه بينده و مخاطب با مشاركت فعال خود در فهم و خواند خط جديد تلاش نمايد…. و اين يكي از مهمترين ويژگي هاي تحول خوشنويسي در خط معاصر است.

مدرنيستها و اقلام قديم

از آنجايي كه مدرنيست ها از دشواري خط و ناخوانايي آن واهمه نداشته اند جسورانه و بي دريغ درروند اين نوآوري از اقلام قديم استفاده نمودند. ظرفيت بالاي نوآوري خط كوفي كه از ثلث قرن دوم و سوم تا « معلي» در قرن پانزدهم هجري ادامه داشته و حتي گسترش يافته است به هنرمندان فرصت داد كه تمامي اقلام خط توجه نمايند نه تنها تعليق و نستعليق و شكسته، كه خط هاي خوانايي هستند بلكه شكل هاي قديم تر و گمنام تر خط را نيز چون رقاع و محقق و ريحان و در شكل هاي هندسي، كوفي را چون خط بنايي ( معقلي ) و حتي كوفي گياهي را نيز به عنوان مواد خام آثار خود تلقي نمايند. نكته مهم اينست كه از تكنيك هاي ساده با قلم ني و مركب، تا قلم و مو و رنگ روغن و حتي امروزه كامپيوتر ديجيتال آرت، هيچيك از اقلام خط سنتي با خطوط مدرن در تضاد قرار نگرفته اند چرا كه ظرفيت بالاي خط كوفي، با همه تحولاتش توانسته است فرصت همزيستي خط و فناوري و هنر معاصر را به بهترين وجهي ايجاد نمايد.

از کساني که در تکامل خط نستعليق نقش داشته اند مي توان از «سلطان علي مشهدي» و «مير علي هروي» نام برد. اما هنرمندي که نستعليق را به اوج تکامل و زيبايي رساند « عماد الحسني قزويني» معروف به « مير عماد » بود که در قرن يازدهم و در دوره ي صفويه زندگي مي کرد. مير عماد با ابتکار و خلاقيت خود و مهارت بالايي که در نستعليق بدست آورد داراي سبک و مکتبي شد که هنر مندان خوشنويس ساليان بسيار پس از او از سبک وي پيروي کردند.

در قرن سيزدهم سبک و شيوه ي جديدي در نستعليق بوجود آمد. اين کار بوسيله ي هنرمندي به نام « محمدرضا کلهر » صورت گرفت. در زمان کلهر صنعت چاپ به صورت اوليه ي خود به ايران آورده شد. و همين امر سبب گرديد که کلهر بتواند با پشتوانه ي تحقيقي و مهارتي خود در نستعليق با بوجود آوردن تغييراتي در سبک و روش مير عماد شيوه ي تازه اي را براي نستعليق بوجود اورد که مناسب براي صنعت چاپ باشد.

بارز ترين مشخصه ي نستعليق « زيبايي» آن است و ميتوان گفت که نستعليق بهترين و زيبا ترين نوع خوشنويسي است که مي توان براي نوشتن متن هاي فارسي به صورت هاي مختلف مورد استفاده قرار داد.

در اوايل قرن يازدهم سومين خط خاص ايرانيان بوجود آمد. و چون بيشتر شکل هاي آن از نستعليق گرفته شده بود به نام شکسته ي نستعليق شهرت يافت. عده اي « مرتصي قلي خان شاملو » و برخي ديگر « محمد شفيع هروي » معروف به شفيعا را ابداع کننده ي اين خط دانسته اند. در نيمه ي دون قرن دوازدهم هنرمندي به نام « درويش عبد المجيد طالقاني» شکسته ي نستعليق را به اوج تکامل رسانيد.

منابع

1- لغت نامه ي دهخدا
2- نشريه ي علمي پزوهشي دانشکده ي هنر هاي زيبا
3- سايت هاي اينترنتي www.moala.net و www.qoqnoos.com
 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد