حضور جستجوگر و سختکوشانه رسولي در چهل ساله گذشته، او را به يکي از تأثيرگذارترين چهرههاي خوشنويسي معاصر تبديل کرده است؛ به طوري که سخن گفتن درباره او و کارهايش، معنايي ندارد جز، کاوش در ابعاد و زواياي خوشنويسي و هنر روزگار ما.
گفتگو با جليل رسولي، به بهانه چاپ نفيس کتاب باغ ملکوت صورت گرفته، و از استاد خواستهايم تا روند شکلگيري آثار کتاب، و برخي از جنبههاي فني کار خود را براي ما بازگو کنند و ايشان نيز، با رويي گشاده، خواهش ما را پذيرفتند.
* نگاهي گذرا به کتاب باغ ملکوت، نشان ميدهد که آثار چاپ شده در آن، شامل انواع خطها، سبکها، رنگها و شيوههاي اجراي متفاوتي از کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط است. در آغاز گفت و گو، مايليم بدانيم اين آثار در قالب يک مجموعه چگونه شکل گرفتهاند؟
کتاب باغ ملکوت، بعد از «جان جانان»، «جهار فصل»، «يادگار عشق»، و «برگ سبز»، پنجمين مجموعة آثار خوشنويسي و نقاشيخط من است. در هر يک از اين کتابها، آثار مربوط به دورة زماني خاصي گردآوري و چاپ شدهاند. طبيعت کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط، به ويژه در ابعاد بزرگ به صورتي است که نمايش اصل کار را طلب ميکند. از اينرو، از حدود 35 سال پيش که نخستين نمايشگاهم را برگزار کردم، تا امروز، کارهايم را نخست در نمايشگاههاي انفرادي ارائه دادهام.
اما، گذشت زمان نشان داد با توجه به اين که کارها آرام آرام، به مجموعههاي خصوصي افراد و اغلب به خارج از کشور انتقال پيدا ميکنند و به دلايل مختلف، فرصت تماشاي گسترده آنها از علاقهمندان سلب ميشود؛ گردآوري آنها در قالب کتاب ميتواند امکان ارتباط مستمر کار با مخاطبان خاص و عام را حفظ کند. بر پاية چنين نگاهي و در پاسخ به اظهار لطف فراوان علاقهمندان، به گردآوري آثار و چاپ آن اقدام کردم و کوشيدم تا کارهاي مربوط به دورههاي مختلف را در دسترس دوستداران آثارم قرار بدهم.
* با توجه به توضيحات بالا، آثار چاپ شده در کتاب «باغ ملکوت»، چه دورة زماني را در بر ميگيرند؟
به طور کلي، کارهاي چاپ شده در باغ ملکوت، پس از تجربة نمايشگاهيام در تالار وحدت (1372) شکل گرفتهاند. يکي از دغدغههاي هميشگي من در طول سالهاي متمادي اين بوده که در هر نمايشگاه حرف تازهاي براي گفتن داشته باشم.
بنابراين، بعد از ارائة مجموعة آثارم در تالار وحدت، در خلوت با خود عهد کردم به افقهاي ديگري چشم بدوزم؛ از تکرار بپرهيزم و تا وقتي که زبان و فرم مناسب با احساسات درونيام را پيدا نکنم، دست به اجراي کار تازهاي نبرم.
حاصل دورة تازه تأملاتم در آن سالها، روي آوردن به فرمهاي مدرني بود که تا آن زمان در خوشنويسي ايراني تجربه نشده بودند. نمايش اين آثار در فرهنگسراي ارسباران، تعجب همگان را برانگيخت. به طوري که خيلي از خوشنويسان سنتي را عصباني کرد.
اين کارها، هماکنون در فصل باغ خيال ديده ميشوند. آثار چاپ شده در فصلهاي «باغ فردوس» و «باغ ملکوت» نيز به ترتيب، مجموعههاي آثار نمايشگاهي من در فرهنگسراي نياوران، و فرهنگستان هنر است که به ترتيب، در سالهاي 1379 و 1384 برگزار شدند. بر روي هم، آثار منتشر شده در کتاب باغ ملکوت، حاصل ده سال تلاش و فعاليت هنري است.
* مهمترين ويژگي آثار شما، خلاقيت در به کارگيري انوع و سبکهاي گوناگون خط، و بهرهگيري از ابزارهاي مختلف در اجراي آثار خوشنويسي و نقاشيخط است. در دورهاي که به شکلگيري آثار گردآوري شده در اين کتاب انجاميده است؛ چه قالبها، و سبکها و نيز ابزارهاي جديدي را تجربه کردهايد؟
در آثار فصل «باغ خيال» که نخستين بار در فرهنگسراي ارسباران به نمايش درآمدند، علاوه بر تنوع بخشيدن به رنگها، کوشيدم تا عنصر سرعت را از نگاه زيباييشناسي، وارد خوشنويسي کنم. اين تلاش به پديدآمدن فرم تازهاي انجاميد که در آن جلوههاي بصري خط و رنگ، با حرکت توام شد. ولي، برخي واکنشهاي ناسنجيده در برابر اين تجربه، تا مدتها مرا به اين فکر فرو برد که چگونه ميتوان قواعد و اشکال سنتي خط نستعليق را با رويکردي نو اجرا کرد؟ به طوري که در هويت سنتي خط، و قواعد و اشکال هندسي آن چنان که در آثار متقدمان ديده ميشود، هيچ تغيير و تصرفي صورت نگيرد.
تا اين که روزي، به طور اتفاقي، از من خواهش کردند خطي براي چاپ روي جلد کتابي درباره معماري بنويسم و بعد از چاپ، نسخهاي از آن را نيز براي من فرستادند. مرور و مشاهدة گاه به گاه تصاوير اين کتاب، به يکباره ذخاير ناخودآگاه تصاوير و خاطرات من از معماري را در ذهنم به چرخش در آورد و دانستم که گمشده من در معماري پيدا ميشود.
فضاهاي معماري، طاقها، مقرنسها، کاشيها، شيوههاي تابش نور و شکستگي آن در عبور از شيشهها؛ شيشههايي که شکستگي تابش نور از خلال آنها در خانة پدري، ذهن کودکيام را از طيفهاي گوناگون نور و رنگ انباشته بود.
پس بر آن شدم تا اجراهاي سنتي خط را در هالهاي از جلوههاي بصري بر گرفته از معماري سنتي به نمايش در آورم. اين فکر، به تلفيق خط با فضاهاي معماري انجاميد، و جاي خالي تذهيب، و صفحهآرايي خط را در برخي از آثارم پر کرد. براي ارائه بهتر کار، و درآوردن اين طرحها در قالبها و اشکال مدور، مجبور شدم از مقواهاي ماکت و تيغ برش استفاده کنم که بسيار سخت بود، و تکنيک اجراي آن براي بسياري از خوشنويسان، هنوز هم ناشناخته است و تا به حال نديدهام که کسي آن را با همة ظرافتهايش اجرا کند.
در برخي ديگر از آثارم بريدههايي از تذهيبهاي قديمي را کنار خط نشاندم، تا پيوستگي خط با ميراث گذشتگان را، نه فقط در سبک و اجراي سنتي آن، که در ديگر جلوههاي بصري آن نيز نشان داده باشم.
در کارهاي فرهنگسراي نياوارن، هر چند براي اولينبار، از خط غبار تا قطعهنويسي را اجرا کردم؛ از گرايش اصلي خودم که همان نقاشيخط است غافل نبودم و براي تنوع بخشيدن به اجراهاي گذشته، تکنيکهاي نقاشيخط را به صورت ظريف و در مقياس ريز، کنار کارهاي نزديک به خوشنويسي سنتي به کار گرفتم. اين شيوة اجرا از برجستگي نقاشيخط در کنار اجراهاي سنتي ميکاست، و براي همين، ديدن آن به اندکي دقت، و تأمل بيشتر نياز دارد.
* آثار نمايش داده شده در فرهنگسراي نياوران را به طور کامل چاپ کردهايد؟
بله، شما ميتوانيد اين کارها را که بر رويهم 78 تابلو بودند، در فصل «باغ فردوس»، از کتاب باغ ملکوت ببينيد.
* در مجموعة آثار نمايشگاهي باغ ملکوت، که در فصل «باغ ملکوت» از همين کتاب، به چاپ رسيدهاند؛ چه فرمها، امکانات بياني، و ابزارهاي جديدي را تجربه کردهايد؟
اجراي کارهاي باغ ملکوت، پس از وقفة کوتاهي که برگزاري نمايشگاه نياوران پيش آورد، شروع شد و بالطبع، با توجه به تکنيکها و شيوههاي اجراي جديدي که در طول بيش از چهل سال خوشنويسي بدان دست يافته بودم، کوشيدم تا کارهاي قويتري پديد آورم. از حيث ابزار، وسيلة تازهاي در اجراي اين کارها به کار نبردهام. در عوض، از تجربههاي گذشته در استفاده از ابزار به طور آزادتر و گستردهتري استفاده کردهام.
مثلاً، به نوشتن با قلمهاي چوبي بزرگ روي آوردم. ميدانيد زماني که من قلمهاي شش تا هفت سانتي را تجربه کردم، نوشتن با چنين قلمهايي، آنهم در ميان خوشنويسان سنتي بيسابقه بود.
از طرف ديگر، کادرها و نمادهاي يادآور فضاي معماري ايراني را که در کارهاي نمايشگاهي نياوران، براي تزئين به کار بسئه بودم، اينبار به زمينة کار کشاندم و براي بيان مفاهيم و القاي بهتر آن، به کار گرفتم. مثلاً در کار صفحة 187 کتاب، به کمک کادربندي با کاشي توانستم مفهوم نهفته در متن شعر را که همان آرزوي پرواز و رهيدن از کالبد خاکي است؛ به نمايش در آورم.
* در برخي از کارهاي شما، تمايل فراواني به تلفيق اختصاصات ذاتي، و هنجارهاي هندسي انواع مختلف خط، به ويژه خط شکسته نستعليق، يا خط تعليق، با خطهاي عربي، مانند ثلث و محقق و ريحان، ديده ميشود؛ و اين غير از همنشيني چند نوع خط در يک صفحه است.
تا جايي که به ياد ميآوريم، اين گرايش از گذشتههاي دور در کارهاي شما ديده شده است؛ آيا در اين تجربهها، به ابداع خط خاصي نظر داشتهايد؛ يا تنها در پي تنوع بخشيدن به جلوههاي بصري و نمايشي خوشنويسي بودهايد؟
از ديد من ابداع خط، پديدهاي جمعي و اجتماعي است و در پاسخ به نيازهاي کاربردي مشخص صورت ميبندد و اينطور نيست که به ارادة فردي بستگي داشته باشد.
از سوي ديگر، تلاش براي ابداع خطي تازه از راه تغيير تراشيدگي حروف، و نحوة اتصال آنها با يکديگر، دست کم در خط نستعليق به جايي نميرسد.
به ويژه از نظر زيباييشناسي، چرا که گذشتگان ما در اين کار، خط نستعليق را به تکامل رسانيدهاند. تغييرات سبکي خط نيز، از نظر تاريخي به تدريج صورت گرفته است. در اين باره ميتوان به برخي اختصاصات سبکي، مانند کشيدهها اشاره کرد که در فاصلة زماني ميان ميرعلي تبريزي، تا ميرعماد، و پس از او تا کلهر، به تدريج از ميزان بلندي آن کاسته شده؛ يا بزرگي داوير، که به تدريج جمعتر شده است.
کار اصلي هنرمند خوشنويس، دادن بْعد زيباييشناختي به خط است که در نهايت به ماندگاري آن، و آثار نگاشته شده بدان خط کمک ميکند. تجربة کار با خطوط مختلف، به من شناساند که دواير، سطوح، کلفتي و نازکي خطهاي متفاوت هر گاه با بينش زيباييشناسي همراه شود و با سرعت اجرا، و جلوة بصري و رنگ بياميزد، ميتواند به پديدآمدن فرمهايي پويا و ماندگار کمک کند.
از اينرو، همواره کوشيدهام تا در برخي از کارهايم، بسته به نوع خط و جنس قلم، فارغ از چارچوب سنتي قواعد آن خط، به تلفيقي از همنشيني سطوح و دواير در کنار هم بپردازم. اين کار، هرگز به منزلة ابداع خط خاصي صورت نگرفته، بلکه تنها تلاش براي گسترش بخشيدن به امکانات بيان شخصي و مفاهيم فرهنگي ناب بوده است.
* پيش از اين، در ميان کارهاي مربوط به دورههاي گذشته شما، ـ نظير کارهايي که در نمايشگاه چهار فصل به نمايش درآمدند، و بعدها نيز در کتابي به همين نام به چاپ رسيدهاند؛ ـ با اجراي يک تم، يا فرم، در چند قالب مختلف، با رنگها و زمينههاي متفاوت آشنا شده بوديم.
شما در نمايشگاه باغ ملکوت، مصراعي از سرودههاي مولانا را، دستمايه اجراي چهل اثر، با فرمها، جلوههاي بصري و شيوههاي اجراي چندگانه نمودهايد؛ چه شد که به چنين تجربهاي رهنمون شديد؟
اگرچه استفاده از رنگ و ابزارهاي نقاشي در کارهاي من، از اولين نمايشگاه تا کنون ادامه داشته؛ اما، توجه به فرم و تکنيکهاي اجراي کارهاي مدرن، با نمايشگاه چهار فصل شروع شده است.
در آن دوره من شعرهاي مولانا را در چند تابلو به صورت آبستره و مدرن کار کردم. در اين نوع کار، همانطور که بارها در مصاحبههايم گفتهام، يک شيفتگي به انسان دست ميدهد و حالت بيخودي چنان در انسان اوج ميگيرد که اصلا خودش را حس نميکند.
در چنين حالتي وقتي قلم به دست ميگيريد بيشتر حس ميکنيد که داريد نقاشي ميکنيد تا خوشنويسي. يعني يک احساس رهاشدگي ناب و مطلق، با رنگ و اشکال مختلف ترکيبي کلمات و حروف يگانه ميشود و به پديد آمدن فرم ميانجامد.
در کارهاي باغ ملکوت، فرم را به عنوان شخصيترين امکان بيان احساسات دروني کشف کردم، و تلاش نمودم تا فراتر از ابزار، نوع خط، انواع طرحها و زمينهها با آن روبرو شوم. در واقع آن طرحهاي از پيشانديشيده و طرحريزي شده، در لحظه اجراي کار، با حسي از بداههپردازي تؤام شد و به پديدآمدن فرمهايي انجاميد که حتي براي خود من نيز ديگر تکرار شدني نيستند.
واقعيت اين است که براي من، خط، رنگ، ابزار، مفاهيم و ... مقولههايي هستند که من از طريق آنها به کشف خودم ميپردازم. من به خوشنويسي همچون يک گذرگاه و سلوک روحي نگاه ميکنم.
اين را هم بگويم که در کارهاي نمايشگاهي باغ ملکوت، نسبت فرم با ابزار کار بسيار حساب شده است. مثلاً، در باغ ملکوت از حيث ابزاري، رنگ اکروليک را به طور گستردهاي به کار گرفتم. رنگ اکروليک بر خلاف رنگ روغن که فرصت بيشتري براي پرداخت ميدهد؛ به سرعت خشک ميشود، و فرصت هر نوع تغيير و ساخت و ساز را از هنرمند ميگيرد.
در نتيجه پاي عنصر سرعت به اجراي کار کشيده ميشود و همين ويژگي، به هنرمند جسارت ميدهد تا در اجراي کار، به آن حس دروني که در لحظه شکل ميگيرد و شناخته ميشود، مجال بروز بدهد. در سايه همين حس است که فرم اثر هنري در حالتي مکاشفهآميز، کامل ميشود.
* در فصل باغ خيال، در ميان آثاري که نخستين بار در فرهنگسراي نياوران به نمايش درآمدهاند، توجه ويژهاي به اجراهاي سنتي خوشنويسي نشان دادهايد.
تا جايي که با اطمينان ميتوان گفت در اين آثار به سبک ويژه خود در خط نستعليق دستيافتهايد.
از آنجا که دلبستگي به اصول، قواعد، و نگرشهاي سنتي به خوشنويسي در آثار شما جلوة بارزي دارد؛ به نظر شما آيا تاکنون از همة ظرفيتهاي خوشنويسي سنتي، در کارهاي مدرن بهرهبرداري شده است؟
حقيقت اين است که حتي خود من هم، تا پيش از اجراي کارهاي نمايشگاهي چهار فصل، به ظرفيتهاي گسترده خوشنويسي سنتي براي اجراي کارهاي مدرن آنطور که بايد وقوف نداشتم. با تجربه آن کارها بود که دريافتم اين تنها نگاه هنرمند است که موجب ايستايي و رکود در اجراي کار هنري ميشود، و نه ابزار، قواعد و شالودههاي سنتي خوشنويسي.
امروزه، با اطمينان کامل ميگويم که ظرفيت خوشنويسي سنتي براي الهامبخشي و ايجاد کارهاي مدرن به حدي است که مدرنترين خوشنويسان روزگار ما حتي اگر دويست سال هم زنده بمانند و کار کنند، نميتوانند همة آن ظرفيتها را به کار گيرند.
* در يکي ديگر از فصلهاي کتاب، به نام «باغ ماندگار»، با تصوير چهره، و نيز تصويري از دستخط استاد سيدحسن ميرخاني، خوشنويس بزرگ روبرو ميشويم که در آن بر «متشخص» بودن چهره هنري «استاد» رسولي در خوشنويسي معاصر ايران تاکيد شده است، با توجه به اين که، استاد ميرخاني از استادان پايهگذار انجمن خوشنويسان، و از مروجان خوشنويسي سنتي بودهاند؛
لطفاً بفرماييد که چه شد در ميان شاگردان ايشان، برخي به اجراهاي مدرن خوشنويسي گرايش پيدا کردند، و چنان چه مقدور است لطفاً بگوييد ايشان، مشخصاُ دربارة آن دسته از آثار نقاشيخط شما که در زمان حيات مبارکشان پديد آمده و به نظر ايشان رسيده بود، چه نطري داشتند؟
درست است. اکثر هنرمندان روزگار ما که گرايش به اجراي کارهاي مدرن در خوشنويسي دارند، از شاگردان استادان گرانقدر سيدحسين و سيدحسن ميرخاني بودهاند. اما از اين سخن، نميتوان چنين نتيجهگيري کرد که آن بزرگواران در آموزش خوشنويسي، به گونهاي رفتار ميکردند يا ترفندهايي را تعليم ميدادند که راه را براي خوشنويسي مدرن ميگشود.
آنچه در مورد خودم به ياد دارم، اينکه مرحوم استاد سيدحسن ميرخاني، لحظهاي از تشويقم کوتاهي نفرمودند. هنگام بازديد از نمايشگاههاي مختلف، همواره با تحسين به کارهايم نگاه ميکردند.
خوب به ياد ميآورم که وقتي سرمشقهاي کلاس ايشان را که به قلم مشقي تحرير شده بود، به آتليه ميبردم و بعد از ساعتها تمرين، از روي آنها، مشق خود را با دانگهاي بزرگ قلم و مرکبهاي رنگي مينوشتم و به کلاس ميآوردم.
استاد نه تنها، هيچگاه روي ترش نميکردند؛ بلکه همواره با رويي گشاده و لبخندي مهربان، شاگردان را به دور خود فراميخواندند و ميگفتند: «بياييد ببينيد جليل جانم چه کرده!» همين شيوة سلوک استاد، که از خوي عارفانه و روح تعاليجوي او سرچشمه ميگرفت، برق تکاپو و نوجويي را در من شعلهور ساخت؛ و نيز سبب شد در کنار نوجويي از کسب ورزيدگي و مهارت در ارائه سنتي خوشنويسي غفلت نکنم، تا آنکه، سرانجام به افتخار دريافت مدرک استادي از سوي ايشان نايل شدم.
* در جايي گفتهايد که استاد اين مدرک را به خاطر خط به شما دادهاند، نه نقاشي، يا نقاشيخط. ايا چنين تفکيکي در سخنان استاد هرگز ديده شده بود؟
من اين سخن را در مقام احتجاج با مدعياني که تصور ميکردند خط در آثارم زير ساية نقاشي قرار گرفته و همواره ميکوشيدند تا جايگاه من در خوشنويسي معاصر را ناديده بينگارند، گفته بودم. وگرنه در سخنان استاد هرگز چنين تفکيک و تمايزي ديده نشده است.
ضمن اين که ايشان خوشنويس صاحب سبک معاصر بودهاند و اعطاي عنوان استادي از طرف ايشان، بيش از هر چيز، استادي در مقام خوشنويسي است؛ در چارچوب همان قواعد خوشنويسي سنتي که از دوران ميرعلي، و ميرعماد تا کلهر و ميرزا غلامرضا، و از آن دوره تا عصر ميرخانيها، و تاکنون ادامه يافته است.
چاپ يک اثر هنري را ميتوان تجربهاي همسنگ اجراي آن به شمار آورد. با توجه به اين که در باغ ملکوت، مجموعهاي نزديک به 200 اثر نفيس و رنگارنگ به چاپ رسيده، و شما در کليه مراحل، بر کار چاپ و توليد فني کتاب نظارت داشتهايد، اين تجربه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
همانطوري که در آغاز گفت و گو نيز گفتم، از دست دادن آثار هنري، طبيعتاً امري ناراضيکننده است. در برابر، گردآوري و چاپ آثار، به ماندگاري آن کمک ميکند. البته اين کار خالي از زحمت نيست. تجربة چاپ کتابهاي قبلي نشان داده بود که نظارت دائمي بر مراحل مختلف چاپ بسيار ضروري است.
من در اين کتاب، برخي از مراحل کار نظير عکسبرداري را به تنهايي انجام دادم، و در مراحل ديگر، مانند ليتوگرافي، بررسي نمونههاي آزمايشي چاپ، و صحافي، و ساير مراحلي که معمولاً خوانندگان محترم اين گفت و گو با آن سر و کار ندارند، به طور شبانهروزي در کنار دستاندرکاران زحمتکش بخشهاي مختلف حضور داشتهام؛ تا اين که به لطف حضرت حق، موفق شدم شاهد چاپ نفيس کتاب در هيأت کنوني آن باشم.
طبيعي است که چاپ کتابي با اين کيفيت از حيث صفحهآرايي و رنگبندي، بدون همکاري و لطف و زحمت کليه عزيزاني که در مراحل مختلف با آن سر و کار داشتهاند، مقدور نبود. اين عزيزان براي من احترام هنري ويژهاي قائل بودند و از هيچ تلاشي براي بهتر شدن کار دريغ نکردند. از لطف همة آنان سپاسگزارم.
* در صفحات آغازين کتاب، باغ ملکوت را به «سلطان کربلا»، تقديم نمودهايد، آيا در اهداي کتاب اشاره خاصي نهفته است؟
عشق به اهل بيت عليهمالسلام، در کليه آثار من تنيده است. الان به درستي يادم نيست که دقيقاً در چه زماني تصميم گرفتم اين عبارت را در صدر صفحات کتاب بگنجانم.
اما، در مواقع مختلف، از خدا خواستهام ياريام دهد تا اين عبارت در صفحة نخست کتابم درج شود. من از جواني، هر سال در مراسم محرم شرکت کردهام، و توانايي قلمم را از برکت عشق به اهل بيت، به ويژه، حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) ميدانم.
* در صفحات پاياني کتاب، به رسم يادگاري، برخي تصاوير و قطعاتي به چاپ رسيدهاند که از حضور شما در کشورهاي مختلف و ديدار با هنرمندان آن سامان حکايت ميکنند.
با توجه به اين که شما فعالترين و شناختهشدهترين چهرهي خوشنويسي ايران در عرصهي جهاني و منطقهاي به حساب ميآييد، تصور ميکنيد نمايش آثار شما در کشورهاي مختلف چه بازتابهايي داشته است و مهمترين دستاورد آن براي شما چه بود؟
طي 30 سال گذشته که اغلب آثارم را در نمايشگاههاي انفرادي کشورهاي مختلف شرکت دادهام، همواره با استقبال بازديدکنندگان، و هنرمندان خارجي روبرو شدهام.
از حيث فني، ارائه کارهاي من، در ميان خوشنويسان کشورهاي مختلف بيتإثير نبوده است. آثار و کتابهاي من در بين آنها به خوبي شناخته شدهاند. اکنون به وضوح کارهاي زيادي هست که رنگ و بوي کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط مرا دارند.
در بعد فرهنگي، کوشيدهام با آثارم، چهرة شايستهاي از فرهنگ و هنر ايران در ذهن بازديدکنندگان خارجي بر جاي بگذارم. به طوري که بخش قابل توجهي از آثار خريداري شدهام، در مجموعههاي خصوصي خارج از کشور نگهداري ميشود.
براي خود من تجربة برگزاري نمايشگاه در کشورهاي چين و ژاپن و برخورد بازديدکنندگان آن کشورها با کارهايم بسيار جالب بود و اطمينان پيدا کردم که هر گاه در خوشنويسي به مرزهاي هنر ناب نزديک شويم، فرمهاي خوشنويسي، فارغ از ارتباط کلامي ميتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.
http://www.hamshahri.org/news-14906.aspx
گفتگو با جليل رسولي، به بهانه چاپ نفيس کتاب باغ ملکوت صورت گرفته، و از استاد خواستهايم تا روند شکلگيري آثار کتاب، و برخي از جنبههاي فني کار خود را براي ما بازگو کنند و ايشان نيز، با رويي گشاده، خواهش ما را پذيرفتند.
* نگاهي گذرا به کتاب باغ ملکوت، نشان ميدهد که آثار چاپ شده در آن، شامل انواع خطها، سبکها، رنگها و شيوههاي اجراي متفاوتي از کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط است. در آغاز گفت و گو، مايليم بدانيم اين آثار در قالب يک مجموعه چگونه شکل گرفتهاند؟
کتاب باغ ملکوت، بعد از «جان جانان»، «جهار فصل»، «يادگار عشق»، و «برگ سبز»، پنجمين مجموعة آثار خوشنويسي و نقاشيخط من است. در هر يک از اين کتابها، آثار مربوط به دورة زماني خاصي گردآوري و چاپ شدهاند. طبيعت کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط، به ويژه در ابعاد بزرگ به صورتي است که نمايش اصل کار را طلب ميکند. از اينرو، از حدود 35 سال پيش که نخستين نمايشگاهم را برگزار کردم، تا امروز، کارهايم را نخست در نمايشگاههاي انفرادي ارائه دادهام.
اما، گذشت زمان نشان داد با توجه به اين که کارها آرام آرام، به مجموعههاي خصوصي افراد و اغلب به خارج از کشور انتقال پيدا ميکنند و به دلايل مختلف، فرصت تماشاي گسترده آنها از علاقهمندان سلب ميشود؛ گردآوري آنها در قالب کتاب ميتواند امکان ارتباط مستمر کار با مخاطبان خاص و عام را حفظ کند. بر پاية چنين نگاهي و در پاسخ به اظهار لطف فراوان علاقهمندان، به گردآوري آثار و چاپ آن اقدام کردم و کوشيدم تا کارهاي مربوط به دورههاي مختلف را در دسترس دوستداران آثارم قرار بدهم.
* با توجه به توضيحات بالا، آثار چاپ شده در کتاب «باغ ملکوت»، چه دورة زماني را در بر ميگيرند؟
به طور کلي، کارهاي چاپ شده در باغ ملکوت، پس از تجربة نمايشگاهيام در تالار وحدت (1372) شکل گرفتهاند. يکي از دغدغههاي هميشگي من در طول سالهاي متمادي اين بوده که در هر نمايشگاه حرف تازهاي براي گفتن داشته باشم.
بنابراين، بعد از ارائة مجموعة آثارم در تالار وحدت، در خلوت با خود عهد کردم به افقهاي ديگري چشم بدوزم؛ از تکرار بپرهيزم و تا وقتي که زبان و فرم مناسب با احساسات درونيام را پيدا نکنم، دست به اجراي کار تازهاي نبرم.
حاصل دورة تازه تأملاتم در آن سالها، روي آوردن به فرمهاي مدرني بود که تا آن زمان در خوشنويسي ايراني تجربه نشده بودند. نمايش اين آثار در فرهنگسراي ارسباران، تعجب همگان را برانگيخت. به طوري که خيلي از خوشنويسان سنتي را عصباني کرد.
اين کارها، هماکنون در فصل باغ خيال ديده ميشوند. آثار چاپ شده در فصلهاي «باغ فردوس» و «باغ ملکوت» نيز به ترتيب، مجموعههاي آثار نمايشگاهي من در فرهنگسراي نياوران، و فرهنگستان هنر است که به ترتيب، در سالهاي 1379 و 1384 برگزار شدند. بر روي هم، آثار منتشر شده در کتاب باغ ملکوت، حاصل ده سال تلاش و فعاليت هنري است.
* مهمترين ويژگي آثار شما، خلاقيت در به کارگيري انوع و سبکهاي گوناگون خط، و بهرهگيري از ابزارهاي مختلف در اجراي آثار خوشنويسي و نقاشيخط است. در دورهاي که به شکلگيري آثار گردآوري شده در اين کتاب انجاميده است؛ چه قالبها، و سبکها و نيز ابزارهاي جديدي را تجربه کردهايد؟
در آثار فصل «باغ خيال» که نخستين بار در فرهنگسراي ارسباران به نمايش درآمدند، علاوه بر تنوع بخشيدن به رنگها، کوشيدم تا عنصر سرعت را از نگاه زيباييشناسي، وارد خوشنويسي کنم. اين تلاش به پديدآمدن فرم تازهاي انجاميد که در آن جلوههاي بصري خط و رنگ، با حرکت توام شد. ولي، برخي واکنشهاي ناسنجيده در برابر اين تجربه، تا مدتها مرا به اين فکر فرو برد که چگونه ميتوان قواعد و اشکال سنتي خط نستعليق را با رويکردي نو اجرا کرد؟ به طوري که در هويت سنتي خط، و قواعد و اشکال هندسي آن چنان که در آثار متقدمان ديده ميشود، هيچ تغيير و تصرفي صورت نگيرد.
تا اين که روزي، به طور اتفاقي، از من خواهش کردند خطي براي چاپ روي جلد کتابي درباره معماري بنويسم و بعد از چاپ، نسخهاي از آن را نيز براي من فرستادند. مرور و مشاهدة گاه به گاه تصاوير اين کتاب، به يکباره ذخاير ناخودآگاه تصاوير و خاطرات من از معماري را در ذهنم به چرخش در آورد و دانستم که گمشده من در معماري پيدا ميشود.
فضاهاي معماري، طاقها، مقرنسها، کاشيها، شيوههاي تابش نور و شکستگي آن در عبور از شيشهها؛ شيشههايي که شکستگي تابش نور از خلال آنها در خانة پدري، ذهن کودکيام را از طيفهاي گوناگون نور و رنگ انباشته بود.
پس بر آن شدم تا اجراهاي سنتي خط را در هالهاي از جلوههاي بصري بر گرفته از معماري سنتي به نمايش در آورم. اين فکر، به تلفيق خط با فضاهاي معماري انجاميد، و جاي خالي تذهيب، و صفحهآرايي خط را در برخي از آثارم پر کرد. براي ارائه بهتر کار، و درآوردن اين طرحها در قالبها و اشکال مدور، مجبور شدم از مقواهاي ماکت و تيغ برش استفاده کنم که بسيار سخت بود، و تکنيک اجراي آن براي بسياري از خوشنويسان، هنوز هم ناشناخته است و تا به حال نديدهام که کسي آن را با همة ظرافتهايش اجرا کند.
در برخي ديگر از آثارم بريدههايي از تذهيبهاي قديمي را کنار خط نشاندم، تا پيوستگي خط با ميراث گذشتگان را، نه فقط در سبک و اجراي سنتي آن، که در ديگر جلوههاي بصري آن نيز نشان داده باشم.
در کارهاي فرهنگسراي نياوارن، هر چند براي اولينبار، از خط غبار تا قطعهنويسي را اجرا کردم؛ از گرايش اصلي خودم که همان نقاشيخط است غافل نبودم و براي تنوع بخشيدن به اجراهاي گذشته، تکنيکهاي نقاشيخط را به صورت ظريف و در مقياس ريز، کنار کارهاي نزديک به خوشنويسي سنتي به کار گرفتم. اين شيوة اجرا از برجستگي نقاشيخط در کنار اجراهاي سنتي ميکاست، و براي همين، ديدن آن به اندکي دقت، و تأمل بيشتر نياز دارد.
* آثار نمايش داده شده در فرهنگسراي نياوران را به طور کامل چاپ کردهايد؟
بله، شما ميتوانيد اين کارها را که بر رويهم 78 تابلو بودند، در فصل «باغ فردوس»، از کتاب باغ ملکوت ببينيد.
* در مجموعة آثار نمايشگاهي باغ ملکوت، که در فصل «باغ ملکوت» از همين کتاب، به چاپ رسيدهاند؛ چه فرمها، امکانات بياني، و ابزارهاي جديدي را تجربه کردهايد؟
اجراي کارهاي باغ ملکوت، پس از وقفة کوتاهي که برگزاري نمايشگاه نياوران پيش آورد، شروع شد و بالطبع، با توجه به تکنيکها و شيوههاي اجراي جديدي که در طول بيش از چهل سال خوشنويسي بدان دست يافته بودم، کوشيدم تا کارهاي قويتري پديد آورم. از حيث ابزار، وسيلة تازهاي در اجراي اين کارها به کار نبردهام. در عوض، از تجربههاي گذشته در استفاده از ابزار به طور آزادتر و گستردهتري استفاده کردهام.
مثلاً، به نوشتن با قلمهاي چوبي بزرگ روي آوردم. ميدانيد زماني که من قلمهاي شش تا هفت سانتي را تجربه کردم، نوشتن با چنين قلمهايي، آنهم در ميان خوشنويسان سنتي بيسابقه بود.
از طرف ديگر، کادرها و نمادهاي يادآور فضاي معماري ايراني را که در کارهاي نمايشگاهي نياوران، براي تزئين به کار بسئه بودم، اينبار به زمينة کار کشاندم و براي بيان مفاهيم و القاي بهتر آن، به کار گرفتم. مثلاً در کار صفحة 187 کتاب، به کمک کادربندي با کاشي توانستم مفهوم نهفته در متن شعر را که همان آرزوي پرواز و رهيدن از کالبد خاکي است؛ به نمايش در آورم.
* در برخي از کارهاي شما، تمايل فراواني به تلفيق اختصاصات ذاتي، و هنجارهاي هندسي انواع مختلف خط، به ويژه خط شکسته نستعليق، يا خط تعليق، با خطهاي عربي، مانند ثلث و محقق و ريحان، ديده ميشود؛ و اين غير از همنشيني چند نوع خط در يک صفحه است.
تا جايي که به ياد ميآوريم، اين گرايش از گذشتههاي دور در کارهاي شما ديده شده است؛ آيا در اين تجربهها، به ابداع خط خاصي نظر داشتهايد؛ يا تنها در پي تنوع بخشيدن به جلوههاي بصري و نمايشي خوشنويسي بودهايد؟
از ديد من ابداع خط، پديدهاي جمعي و اجتماعي است و در پاسخ به نيازهاي کاربردي مشخص صورت ميبندد و اينطور نيست که به ارادة فردي بستگي داشته باشد.
از سوي ديگر، تلاش براي ابداع خطي تازه از راه تغيير تراشيدگي حروف، و نحوة اتصال آنها با يکديگر، دست کم در خط نستعليق به جايي نميرسد.
به ويژه از نظر زيباييشناسي، چرا که گذشتگان ما در اين کار، خط نستعليق را به تکامل رسانيدهاند. تغييرات سبکي خط نيز، از نظر تاريخي به تدريج صورت گرفته است. در اين باره ميتوان به برخي اختصاصات سبکي، مانند کشيدهها اشاره کرد که در فاصلة زماني ميان ميرعلي تبريزي، تا ميرعماد، و پس از او تا کلهر، به تدريج از ميزان بلندي آن کاسته شده؛ يا بزرگي داوير، که به تدريج جمعتر شده است.
کار اصلي هنرمند خوشنويس، دادن بْعد زيباييشناختي به خط است که در نهايت به ماندگاري آن، و آثار نگاشته شده بدان خط کمک ميکند. تجربة کار با خطوط مختلف، به من شناساند که دواير، سطوح، کلفتي و نازکي خطهاي متفاوت هر گاه با بينش زيباييشناسي همراه شود و با سرعت اجرا، و جلوة بصري و رنگ بياميزد، ميتواند به پديدآمدن فرمهايي پويا و ماندگار کمک کند.
از اينرو، همواره کوشيدهام تا در برخي از کارهايم، بسته به نوع خط و جنس قلم، فارغ از چارچوب سنتي قواعد آن خط، به تلفيقي از همنشيني سطوح و دواير در کنار هم بپردازم. اين کار، هرگز به منزلة ابداع خط خاصي صورت نگرفته، بلکه تنها تلاش براي گسترش بخشيدن به امکانات بيان شخصي و مفاهيم فرهنگي ناب بوده است.
* پيش از اين، در ميان کارهاي مربوط به دورههاي گذشته شما، ـ نظير کارهايي که در نمايشگاه چهار فصل به نمايش درآمدند، و بعدها نيز در کتابي به همين نام به چاپ رسيدهاند؛ ـ با اجراي يک تم، يا فرم، در چند قالب مختلف، با رنگها و زمينههاي متفاوت آشنا شده بوديم.
شما در نمايشگاه باغ ملکوت، مصراعي از سرودههاي مولانا را، دستمايه اجراي چهل اثر، با فرمها، جلوههاي بصري و شيوههاي اجراي چندگانه نمودهايد؛ چه شد که به چنين تجربهاي رهنمون شديد؟
اگرچه استفاده از رنگ و ابزارهاي نقاشي در کارهاي من، از اولين نمايشگاه تا کنون ادامه داشته؛ اما، توجه به فرم و تکنيکهاي اجراي کارهاي مدرن، با نمايشگاه چهار فصل شروع شده است.
در آن دوره من شعرهاي مولانا را در چند تابلو به صورت آبستره و مدرن کار کردم. در اين نوع کار، همانطور که بارها در مصاحبههايم گفتهام، يک شيفتگي به انسان دست ميدهد و حالت بيخودي چنان در انسان اوج ميگيرد که اصلا خودش را حس نميکند.
در چنين حالتي وقتي قلم به دست ميگيريد بيشتر حس ميکنيد که داريد نقاشي ميکنيد تا خوشنويسي. يعني يک احساس رهاشدگي ناب و مطلق، با رنگ و اشکال مختلف ترکيبي کلمات و حروف يگانه ميشود و به پديد آمدن فرم ميانجامد.
در کارهاي باغ ملکوت، فرم را به عنوان شخصيترين امکان بيان احساسات دروني کشف کردم، و تلاش نمودم تا فراتر از ابزار، نوع خط، انواع طرحها و زمينهها با آن روبرو شوم. در واقع آن طرحهاي از پيشانديشيده و طرحريزي شده، در لحظه اجراي کار، با حسي از بداههپردازي تؤام شد و به پديدآمدن فرمهايي انجاميد که حتي براي خود من نيز ديگر تکرار شدني نيستند.
واقعيت اين است که براي من، خط، رنگ، ابزار، مفاهيم و ... مقولههايي هستند که من از طريق آنها به کشف خودم ميپردازم. من به خوشنويسي همچون يک گذرگاه و سلوک روحي نگاه ميکنم.
اين را هم بگويم که در کارهاي نمايشگاهي باغ ملکوت، نسبت فرم با ابزار کار بسيار حساب شده است. مثلاً، در باغ ملکوت از حيث ابزاري، رنگ اکروليک را به طور گستردهاي به کار گرفتم. رنگ اکروليک بر خلاف رنگ روغن که فرصت بيشتري براي پرداخت ميدهد؛ به سرعت خشک ميشود، و فرصت هر نوع تغيير و ساخت و ساز را از هنرمند ميگيرد.
در نتيجه پاي عنصر سرعت به اجراي کار کشيده ميشود و همين ويژگي، به هنرمند جسارت ميدهد تا در اجراي کار، به آن حس دروني که در لحظه شکل ميگيرد و شناخته ميشود، مجال بروز بدهد. در سايه همين حس است که فرم اثر هنري در حالتي مکاشفهآميز، کامل ميشود.
* در فصل باغ خيال، در ميان آثاري که نخستين بار در فرهنگسراي نياوران به نمايش درآمدهاند، توجه ويژهاي به اجراهاي سنتي خوشنويسي نشان دادهايد.
تا جايي که با اطمينان ميتوان گفت در اين آثار به سبک ويژه خود در خط نستعليق دستيافتهايد.
از آنجا که دلبستگي به اصول، قواعد، و نگرشهاي سنتي به خوشنويسي در آثار شما جلوة بارزي دارد؛ به نظر شما آيا تاکنون از همة ظرفيتهاي خوشنويسي سنتي، در کارهاي مدرن بهرهبرداري شده است؟
حقيقت اين است که حتي خود من هم، تا پيش از اجراي کارهاي نمايشگاهي چهار فصل، به ظرفيتهاي گسترده خوشنويسي سنتي براي اجراي کارهاي مدرن آنطور که بايد وقوف نداشتم. با تجربه آن کارها بود که دريافتم اين تنها نگاه هنرمند است که موجب ايستايي و رکود در اجراي کار هنري ميشود، و نه ابزار، قواعد و شالودههاي سنتي خوشنويسي.
امروزه، با اطمينان کامل ميگويم که ظرفيت خوشنويسي سنتي براي الهامبخشي و ايجاد کارهاي مدرن به حدي است که مدرنترين خوشنويسان روزگار ما حتي اگر دويست سال هم زنده بمانند و کار کنند، نميتوانند همة آن ظرفيتها را به کار گيرند.
* در يکي ديگر از فصلهاي کتاب، به نام «باغ ماندگار»، با تصوير چهره، و نيز تصويري از دستخط استاد سيدحسن ميرخاني، خوشنويس بزرگ روبرو ميشويم که در آن بر «متشخص» بودن چهره هنري «استاد» رسولي در خوشنويسي معاصر ايران تاکيد شده است، با توجه به اين که، استاد ميرخاني از استادان پايهگذار انجمن خوشنويسان، و از مروجان خوشنويسي سنتي بودهاند؛
لطفاً بفرماييد که چه شد در ميان شاگردان ايشان، برخي به اجراهاي مدرن خوشنويسي گرايش پيدا کردند، و چنان چه مقدور است لطفاً بگوييد ايشان، مشخصاُ دربارة آن دسته از آثار نقاشيخط شما که در زمان حيات مبارکشان پديد آمده و به نظر ايشان رسيده بود، چه نطري داشتند؟
درست است. اکثر هنرمندان روزگار ما که گرايش به اجراي کارهاي مدرن در خوشنويسي دارند، از شاگردان استادان گرانقدر سيدحسين و سيدحسن ميرخاني بودهاند. اما از اين سخن، نميتوان چنين نتيجهگيري کرد که آن بزرگواران در آموزش خوشنويسي، به گونهاي رفتار ميکردند يا ترفندهايي را تعليم ميدادند که راه را براي خوشنويسي مدرن ميگشود.
آنچه در مورد خودم به ياد دارم، اينکه مرحوم استاد سيدحسن ميرخاني، لحظهاي از تشويقم کوتاهي نفرمودند. هنگام بازديد از نمايشگاههاي مختلف، همواره با تحسين به کارهايم نگاه ميکردند.
خوب به ياد ميآورم که وقتي سرمشقهاي کلاس ايشان را که به قلم مشقي تحرير شده بود، به آتليه ميبردم و بعد از ساعتها تمرين، از روي آنها، مشق خود را با دانگهاي بزرگ قلم و مرکبهاي رنگي مينوشتم و به کلاس ميآوردم.
استاد نه تنها، هيچگاه روي ترش نميکردند؛ بلکه همواره با رويي گشاده و لبخندي مهربان، شاگردان را به دور خود فراميخواندند و ميگفتند: «بياييد ببينيد جليل جانم چه کرده!» همين شيوة سلوک استاد، که از خوي عارفانه و روح تعاليجوي او سرچشمه ميگرفت، برق تکاپو و نوجويي را در من شعلهور ساخت؛ و نيز سبب شد در کنار نوجويي از کسب ورزيدگي و مهارت در ارائه سنتي خوشنويسي غفلت نکنم، تا آنکه، سرانجام به افتخار دريافت مدرک استادي از سوي ايشان نايل شدم.
* در جايي گفتهايد که استاد اين مدرک را به خاطر خط به شما دادهاند، نه نقاشي، يا نقاشيخط. ايا چنين تفکيکي در سخنان استاد هرگز ديده شده بود؟
من اين سخن را در مقام احتجاج با مدعياني که تصور ميکردند خط در آثارم زير ساية نقاشي قرار گرفته و همواره ميکوشيدند تا جايگاه من در خوشنويسي معاصر را ناديده بينگارند، گفته بودم. وگرنه در سخنان استاد هرگز چنين تفکيک و تمايزي ديده نشده است.
ضمن اين که ايشان خوشنويس صاحب سبک معاصر بودهاند و اعطاي عنوان استادي از طرف ايشان، بيش از هر چيز، استادي در مقام خوشنويسي است؛ در چارچوب همان قواعد خوشنويسي سنتي که از دوران ميرعلي، و ميرعماد تا کلهر و ميرزا غلامرضا، و از آن دوره تا عصر ميرخانيها، و تاکنون ادامه يافته است.
چاپ يک اثر هنري را ميتوان تجربهاي همسنگ اجراي آن به شمار آورد. با توجه به اين که در باغ ملکوت، مجموعهاي نزديک به 200 اثر نفيس و رنگارنگ به چاپ رسيده، و شما در کليه مراحل، بر کار چاپ و توليد فني کتاب نظارت داشتهايد، اين تجربه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
همانطوري که در آغاز گفت و گو نيز گفتم، از دست دادن آثار هنري، طبيعتاً امري ناراضيکننده است. در برابر، گردآوري و چاپ آثار، به ماندگاري آن کمک ميکند. البته اين کار خالي از زحمت نيست. تجربة چاپ کتابهاي قبلي نشان داده بود که نظارت دائمي بر مراحل مختلف چاپ بسيار ضروري است.
من در اين کتاب، برخي از مراحل کار نظير عکسبرداري را به تنهايي انجام دادم، و در مراحل ديگر، مانند ليتوگرافي، بررسي نمونههاي آزمايشي چاپ، و صحافي، و ساير مراحلي که معمولاً خوانندگان محترم اين گفت و گو با آن سر و کار ندارند، به طور شبانهروزي در کنار دستاندرکاران زحمتکش بخشهاي مختلف حضور داشتهام؛ تا اين که به لطف حضرت حق، موفق شدم شاهد چاپ نفيس کتاب در هيأت کنوني آن باشم.
طبيعي است که چاپ کتابي با اين کيفيت از حيث صفحهآرايي و رنگبندي، بدون همکاري و لطف و زحمت کليه عزيزاني که در مراحل مختلف با آن سر و کار داشتهاند، مقدور نبود. اين عزيزان براي من احترام هنري ويژهاي قائل بودند و از هيچ تلاشي براي بهتر شدن کار دريغ نکردند. از لطف همة آنان سپاسگزارم.
* در صفحات آغازين کتاب، باغ ملکوت را به «سلطان کربلا»، تقديم نمودهايد، آيا در اهداي کتاب اشاره خاصي نهفته است؟
عشق به اهل بيت عليهمالسلام، در کليه آثار من تنيده است. الان به درستي يادم نيست که دقيقاً در چه زماني تصميم گرفتم اين عبارت را در صدر صفحات کتاب بگنجانم.
اما، در مواقع مختلف، از خدا خواستهام ياريام دهد تا اين عبارت در صفحة نخست کتابم درج شود. من از جواني، هر سال در مراسم محرم شرکت کردهام، و توانايي قلمم را از برکت عشق به اهل بيت، به ويژه، حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) ميدانم.
* در صفحات پاياني کتاب، به رسم يادگاري، برخي تصاوير و قطعاتي به چاپ رسيدهاند که از حضور شما در کشورهاي مختلف و ديدار با هنرمندان آن سامان حکايت ميکنند.
با توجه به اين که شما فعالترين و شناختهشدهترين چهرهي خوشنويسي ايران در عرصهي جهاني و منطقهاي به حساب ميآييد، تصور ميکنيد نمايش آثار شما در کشورهاي مختلف چه بازتابهايي داشته است و مهمترين دستاورد آن براي شما چه بود؟
طي 30 سال گذشته که اغلب آثارم را در نمايشگاههاي انفرادي کشورهاي مختلف شرکت دادهام، همواره با استقبال بازديدکنندگان، و هنرمندان خارجي روبرو شدهام.
از حيث فني، ارائه کارهاي من، در ميان خوشنويسان کشورهاي مختلف بيتإثير نبوده است. آثار و کتابهاي من در بين آنها به خوبي شناخته شدهاند. اکنون به وضوح کارهاي زيادي هست که رنگ و بوي کارهاي خوشنويسي و نقاشيخط مرا دارند.
در بعد فرهنگي، کوشيدهام با آثارم، چهرة شايستهاي از فرهنگ و هنر ايران در ذهن بازديدکنندگان خارجي بر جاي بگذارم. به طوري که بخش قابل توجهي از آثار خريداري شدهام، در مجموعههاي خصوصي خارج از کشور نگهداري ميشود.
براي خود من تجربة برگزاري نمايشگاه در کشورهاي چين و ژاپن و برخورد بازديدکنندگان آن کشورها با کارهايم بسيار جالب بود و اطمينان پيدا کردم که هر گاه در خوشنويسي به مرزهاي هنر ناب نزديک شويم، فرمهاي خوشنويسي، فارغ از ارتباط کلامي ميتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.
http://www.hamshahri.org/news-14906.aspx