بی روی تو، ماه و سالمان گمشده است
آیینة بخت و فالمان گمشده است
چون عقربهها به دور خود میگردیم
پرواز درون بالمان گمشده است
***
یک صبح، شب از چشم یقین میافتد
بر خندة آفتاب، چین میافتد
ناز قدمت بیا که در مقدم تو
فوارة سرو، بر زمین میافتد
بي روي تو، ماه و سالمان گمشده است آيينة بخت و فالمان گمشده است چون عقربه‌ها به دور خود مي‌گرديم پرواز درون بالمان گمشده است *** يك صبح، شب از چشم يقين مي‌افتد