هنرهای زیبا
که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ بر عکس، این هر دو با یکدیگر ملاقات میکنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام – الله تعالی- نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست، و از همین رو چنانکه صوفیه میگویند، دوستدار جمال. یک نظر به بعضی مساجد کهن نشان میدهد که این بناهای باشکوه والا که به پیشگاه خداوند اهداء شده اند صرف نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند از لحاظ یک مورخ نیز در خور آنند که گالریهای هنری اسلامی تلقی شوند.
هنرمندان بی نام ناشناس این مساجد که تمام هستی خویش را وقف خدمت خداوند کرده بودند از همان شوق مقدسی گرم بودهاند که استادان عهد رنسانس را مشتعل میداشته است و از این رو مثل آنها با شوقی تمام میکوشیدهاند تا بهترین تصوری را که از زیبائی میداشتهاند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند. حقیقت آنست که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را که در اطراف خویش میدید اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا مییافت سعی میکرد تا بهنگام فرصت برای آن در مسجد جائی باز کند . بدینگونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از کلیسا اقتباس نمود و ایوان و طاق آن را از قصرهای سلطنتی ساسانیان تقلید نمود.
مسجد در عهد خلفا برای مسلمانان خیلی بیش از امروز اهمیت داشت زیرا تنها جای عبادت مسلمین بشمار نمیآمد. هم فوروم (forum )= (میدان خطابه در روم ) بود هم محکمۀ عدالت آنها، هم محل درس و تعلیم آنها بود هم حتی آکادمی آنها. در عهد پیغمبر مسجد جائی بود که مسلمانان آنجا جمع میشدند، پیغمبر در همانجا کارهای امت را حل و فصل میکرد .
قدیمترین مسجد که فاتحان مسلمان در محل بصره، کوفه و فسطاط بنا کردند نزدیک بود به دارالاماره. زیرا که مسجد تنها عبادتگاه قوم نبود محلی بود برای اجتماع عام. چنانکه نام آن جامع- نیز بدرستی از این امر حکایت دارد. در دوره های بعد اهل حدیث حلقههای خود را در مسجد برپا میکردند، احکام شریعت در مسجد مسلمین تبیین میشد ، مجالس تفسیر قرآن در مسجد برپا میشد، متکلمان در مسجد حوزه بحث در عقاید منعقد میکردند، زهاد و صوفیه هم برای اعتکاف در مسجد خلوت میگزیدند. در مساجد حوزه هایی بود برای مقابله و تلاوت قرآن که درآنها تجوید و قرائت نیز تعلیم میشد چنانکه حلقه های اذکار- ذکر نام خدا- هم در مساجد تشکیل مییافت .
در بعضی مساجد مجموعههای حدیث – مخصوصاً صحیح بخاری و صحیح مسلم – قرائت و تعلیم میشد. در واقع، هم مکتب کلامی معتزله از مسجد بیرون آمد و هم مذهب اشاعره . بعلاوه، مسجد به اصطلاح امروز هم پارلمان شهر بود و هم تا حدی کلوب عالی آن. همچنین در موارد بسیاری غریبان و تازه واردان آنجا را مثل مهمانخانۀ شهر تلقی میکردند. این فواید گوناگون که از مسجد مورد انتظار بود سبب میشد که بنای مسجد، هم راحت باشد و هم سودمند. بدینگونه در این ابنیۀ عالی که اولین منزل پرواز روحانی انسان بشمار میآمد هنر معماری اسلامی مفهوم انتزاعی را با هدف انتفاعی در هم میآمیخت.
البته تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آنها بوسیلۀ اسلام فتح شد از اسباب تنوع شیوۀ معماری در بین مسلمین بود. اولین معماران قدیم اسلامی برای آنکه تصوری را که از زیبائی داشتهاند تحقق بخشند وسیلۀ دیگری نداشتند جز آنکه شیوۀ هنر قوم و کشور خود – ایران، بیزانس، شام، مصر و هند – را مورد استفاده قرار دهند اما البته اینگونه عناصر و اجزاء که از معماری قدیم اخذ میشد رفته رفته با هدفهای دین جدید تطبیق میگشت و در تحول معماری اسلامی تأثیر میبخشید. بدینگونه ، سبک معماری بیزانس که در مساجد دورۀ اموی رواج و نفوذ عمده داشت از همان وقتی که معماران سامرا- در عهد معتصم خلیفه – سبک روزگار ساسانیان را احیاء کردند جای خود را به شیوۀ معماری ساسانی داد و این شیوه چنانکه هرتسفلد نشان داده است بزودی در همه جا – فی المثل در خراسان، بحرین و حتی مصر- انتشار و رواج تمام یافت.
در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن بر جای معابد کهنهتر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته میشد در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعدبنابیوقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی میگوید بسیاری از آتشکدههای ایران هم تبدیل به مسجد شد. در شام و فلسطین نیز مکرر کلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر تا زمان مأمون خلیفه کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد میشد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجد اموی شد در ادوار قدیمتر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود.
مساجد کهنسال اصطخر و قزوین بر روی بقایای آپادانههای ساسانی بنا شد. در حمص ، حماﺓ ، اورشلیم ، استنبول و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجد کردند، در کابل و سند و دهلی هم مکرر معبد بتپرستان تبدیل به مسجد ضرورت داشت تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند اما جامع سلطان محمد فاتح بنائی بود تازه ، منطبق با نیازهای جدید که در ساختن آن هم ذوق فطری و مکتسب فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجد های عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی در بیزانس پدید آوردند که شیوۀ معماری ترکی و عثمانی رفته رفته از آن نشأت گرفت.
مسجد جمعۀ اصفهان در عهد منصور عباسی بوجود آمد آنهم ظاهراً در جای یک آتشکدۀ قدیم. اما تغییرات متوالی و مستمری که پادشاهان ایران از ملکشاه سلجوقی تا شاه طهماسب اول و شاه عباس اول صفوی در آن پدید آوردند تدریجاً از آن بنای کهن، تیپ مسجد ایرانی را بوجود آورد . این تیپ خاص در بنای مسجد اصفهان به کمال رسید که آن را بیشک باید شاهکار معماری مذهبی در تمام تاریخ ایران خواند.
تحولاتی که در خلافت اسلامی و احوال امم و اقوام مسلمان پدید آمد در بنای مسجد البته تأثیر بارز داشت. سنتهای محلی هم بیشک در تحول اسلوب معماری اسلامی مؤثر بود. در یک دورۀ خاص نفوذ سبک ایران تقریباً در تمام خاور نزدیک منتشر شد. بعد از سقوط خلافت بغداد، در قسمت عمدهای از دنیای اسلام شیوۀ گنبددار ایرانی جای اسلوب معماری سابق را گرفت
با آنکه شیوۀ هنر تزیینی ایرانی، نفوذ عمدهای در تمام اقطار اسلامی داشت ذوق و شیوۀ هریک از اقوام و امم باز خاصیت خود را حفظ کرد. این اوصاف و خواص که اسلوب مسجد سازی هر قومی را مشخص میکند غالباً مزایائی است که این اقوام در سراسر تاریخ و تمدن خود نیز آن را نشان دادهاند . میتوان گفت خاصیت معماری شام ثروت و غنای آنست، خاصیت معماری شبه قاره هند و پاکستان وفور و کثرت، خاصیت شیوۀ ترک و عثمانی قوت آنست و خاصیت شیوۀ ایرانی لطف ظرافت آن.
از اینها گذشته، در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف بهم درآمیخته است: معماری در توازن اجزاء کوشیده است ، نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است ، خوشنویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است ، شعر موعظهها و ماده تاریخها عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است.
حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعۀ الهی به میدان آمدهاند: فرشهای عالی، پرده های گرانبها ، قندیلهای عظیم و درخشان ، منبت کاریها و ملییله دوزیها نیز در تکمیل زیبائی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کردهاند. بدینگونه ، مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز چنان در بنای مسجد مجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشن بین میتواند تنها از مطالعۀ در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند.
در طول نسلها و قرون در فاصلۀ آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجأی پاکتر و نمایشگاهی امنتر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزیین مساجد با وجود حفظ خاصیتهای ملی و محلی نوعی جهانوطنی (cosmopolitisme ) را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و بهرحال از مفاخر معنوی مسلمین بشمارست.
البته غیر از مسجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است. نکته اینجاست که مسلمین این بناهای شگرف عالی را که طول زمانها – و عرض مکانها – بین آنها فاصلۀ بسیار و امکانات آنها هست روح و حیات واحد بخشیدهاند. در حقیقت هم تفاوت مواد و مصالح در نقاط گوناگون، هم اختلاف ذوق و ثروت حامیان و بانیان این ابنیۀ هنری، و هم مدارج تربیت و ذوق معمار و کارفرما دست بهم میداد، تا سبک و شیوۀ معماری را در بلاد و قرون مختلف تعیین نماید. البته وحدت کلی این اسالیب مختلف را انکار نمیتوان کرد و منشأ این وحدت تا حد زیادی حکومت اسلام است که گوئی همه جا ذوق و نبوغ نژادهای گوناگون کشورهای فتح شده را طی قرنهای دراز در خدمت خویش گرفته و هر یک را مکمل دیگری ساخته است و این وضعی است که پیش از فتح اسلامی کمتر در عالم نظیری داشته. تحت تأثیر همین عامل بود که صنعت اسلامی توانست از شکوه رؤیا انگیز قصر الحمراء در اسپانیا تا ظرافت بیمانند تاج محل در آگره اختلاف نژادها را نادیده گیرد و زمان و مکان را در نوردد و نوعی جلوۀ ابدی و انسانی بیابد.
بدینگونه در معماری نیز – مثل علوم و فنون – مسلمین از ایرانیها و رومیها اقتباس کردند. اما وجود ابنیۀ بسیار عظیم در سراسر قلمرو پهناور اسلام حاکی است از قدرت و ذوق تلفیق در بین مسلمین. در این بناهای عظیم خیال انگیز ستونهای پر هیبت، طاقهای هلالی، منارهها، گنبدها و مقرنسکاریها هر چند هیچیک کاملاً ابداع مسلمین نیست اما ترکیب و تلفیق آنها در ابنیۀ اسلامی حاکی از هماهنگی، عظمت و کمالی است که در تمدن و فرهنگ اسلامی تقریباً همه جا جلوه دارد.
ترکیب مجموعۀ همین عناصر است که ابنیۀ اسلامی را در شام، در مصر، در هند، در اندلس، در عراق و در ایران همه جا قدرت و جلالی افسانه آمیز، می بخشد . همین مایه تناسب و هماهنگی است که قصر الحمراء را در غرناطه از ورای غبار قرنها هنوز چنان جلوه و شکوه داده است که گوئی به قول ویکتور هوگو شاعر فرانسوی آن را «جنیها مثل یک رؤیا زراندود،و آگنده از آهنگ»ساختهاند. و یا بنای تاج محل را در آگره با چنان تناسبی از زیبائی و ظرافت سرشار کرد که هنوز یک مورخ امروز میتواند دربارۀ این رؤیای مرمرین که بیاد مرگ و زندگی یک ملکه مسلمان هند بنا شده است بگوید اگر زمانه عقل و هوش داشت شاید هرچه جز تاج محل بود منهدم میکرد و برای تیمار دل آدمی این نشان گرانمایۀ شرافت انسانی را برجای مینهاد.
در اسپانیا سبک معماری متداول در شام و ایران به نام سبک مراکشی آوازه یافت. بعدها فاتحان نصاریٰ قسمتی از مساجد اندلس را کلیسا کردند، قلعه الکازار – شکل فرنگی شده القصر – که در اشبیلیه بوسیلۀ ابویوسف یعقوب بنا شد، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ایزابلا گشت . قصر الحمراء که مجموعهای است زیبا از باغ ها، قصرها، حیاطها و استخرها و ایوانهای رفیع و باشکوه کهن در غرناطه نمونهای از افراط در تزیین و تجمل بعضی مسلمین را عرضه میداشت که عاقبت آن در همه جا همان کلام معروف است که شارل پنجم وقتی از ایوان یک عمارت الحمراء آنهمه جلال وعظمت از دست رفته را بدیدۀ عبرت دیده بود گفته بود بیچاره آنکه اینهمه را از دست داده است.
در هند، این معماری باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفته بعضی مورخان انسان وقتی بنای تاج محل را در هند میبیند، نه در ایران یا اندلس، دچار حیرت میشود، اما در واقع از حیرت وقتی بیرون میآید که متوجه میشود دیار اسلام است نه هند دارد نه اندلس، همه جای آن وحدت است – وحدت اسلامی. چنانکه قطب منار دهلی با دویست و پنجاه پا ارتفاع ، هنوز بعد از هفت قرن مقابله با طبیعت حکایت دارد از قدرت و عضمتی که اسلام در گذشته در سرزمین هندوان یافت- و گرچه گهگاه با خشونت وقساوت امثال قطبالدینایبک همراه میشد.
هنر اسلامی نیز مثل فرهنگ آن، هم از حیث مواد تنوع داشت هم از جهت تکنیک. حتی نقاشی، مجسمه سازی، و موسیقی هم با آنکه با کراهت اگر نه با حرمت، تلقی میشدند در محیط تسامح آمیز اسلامی فرصتی با نشو و نمای خویش پیدا کردند. در واقع نه در نقاشی صورت، مسلمین فرصت قریحه نمائی داشتند، نه در نقاشی تفریحی. با اینهمه، بعضی در مینیاتور، غیر از یک عده هنرمند بی نام که آثارشان بی امضاست، از کمالالدین بهزاد میتوان یاد کرد که میراث مکتب هرات را به دورۀ صفویه منتقل کرد.
خوشنویسی که در قدیم مخصوصاً با خط کوفی در معماری و سفال کاری یک هنر تزیینی بود بعدها با خط نستعلیق لطف و ظرافتی دیگر یافت و کتاب شعر یا نثر مصنوعی که با خط نستعلیق و مینیاتور و تذهیب و تجلید هنرمندانه آراسته میشد در صورتیکه در همه این رشته ها کمالی را عرضه میکرد یک مجموعه ارزنده از هنرهای ظریف میشد . در کتابت، تذهیب، و تجلید قرآن مخصوصاً گهگاه چنان ذوق و حوصلهای بکار میرفت که زیبائی بعضی از آنها قدس و عظمت مساجد اسلامی را مجسم میکرد.
قالی های ظریف که نوعی از آن هنوز نام ایران را بلند آوازه میدارد در گذشته بقدری به لطف رنگ و نقش ممتاز بود که زیباترین آثار امروز در برابر آنها ناقص و بی اندام مینماید. تنوع بارزی که از حیث مواد، و از حیث تکنیک در آثار هنر اسلامی هست جالب است. انواع مواد از گچ، کاشی، مرمر، جواهر، خزف، بلور، و عاج در ابنیه و آثار گوناگون از برج، قصر، مسجد، مناره، و ایوان هست و رشتههای مختلف هنر از معماری، خط مینیاتور، تذهیب، و صنایع دستی زندگی طبقات ثروتمند را ذوق و زیبائی میآگند. ظرافت و حوصلهای که در بعضی صنایع دستی مسلمین بکار میرفت لطف و کمال خاصی به آنها میداد . بعضی اسلحه و آلات جنگ، کارهای جواهرسازی و مرصع کاری ، ظروف سفالی و فلزی آنها که در موزههای مختلف هنوز باقی است مهارت صنعتی آنها را در این کارها نشان می دهد. کنده کاری بر روی عاج، ساختن انواع کاشی و آبگینه ، بافتن انواع فرش و سجاده وسیلهای بوده است برای تجلی یافتن ذوق و ظرافت قوم در صنایع دستی و خانگی .
حتی در موسیقی که زهد متعبدان سماع آن را برنمیتافت و طبایع جدی گهگاه آن را عبارت از لغو ناپسند میشمرد نیز تشویق خلفاء و امیران همراه با ذوق و علاقه عامه ، توسعه قابل ملاحظهای پدید آورد.
کتاب الاغانی تألیف ابوالفرج اصفهانی(356-284 )که ذکر و ضبط اغانی مشهور آن زمانها برای او بهانهای شده است. جهت ایجاد یک دائرﺓ المعارف بیست جلدی از شعر و ادب و تاریخ عرب، حاکی است از رواج و قبولی که موسیقی و غنا در مجلس خلفاء و امراء و حتی بازرگانان و عامه داشت- مخصوصاً در دمشق، بغداد، و حتی مدینه. وجود ابراهیم بن مهدی، عمو و تا حدی رقیب و معارض مأمون در بین چند موسیقیدان مشهور شهر هزار و یک شب نشان میدهد که بغداد هارون و مأمون تا چه حد با موسیقی و آواز سرو کار داشته. غیر از وی نام ابراهیم موصلی، پسرش اسحق، و شاگرد او زریاب در موسیقی اوایل عهد عباسیان آوازۀ بلند داشت. همین زریاب بود که موسیقی عربی را در اسپانیا به دربار خلیفه عبدالرحمن ثانی برد و قرطبه را غرق در شور و آهنگ عراق کرد. سماع صوفیه و وجد و رقص آنها – با وجود نهی و کراهیت بعضی مشایخ – موسیقی و غنا را مخصوصاً در بین عامه انتشاری بیشتر داد. جنبۀ نظری موسیقی مخصوصاً نزد کندی، فارابی، اخوان الصفا، و ابن سینا مورد توجه شد که در این باب میراث علمی یونان را کمال و غنائی سرشار بخشیدند. مدخل فارابی در موسیقی معروفترین تصنیفات قرون وسطی در موسیقی نظری است و اگر از تمام کتابهای موسیقی یونانی که باقی مانده است برتر نباشد فروتر نیست غیر از فارابی کسانی امثال ابن هیثم و عبدالمؤمن ارموی نیز در موسیقی نظری مطالعات مهم کردهاند. اما جالب است که آثار فارابی در این باب در نزد علماء موسیقی اروپا تا اواسط قرن هفدهم میلادی هنوز مورد رجوع بود در ایجاد بعضی آلات موسیقی و در استعمال علائم برای ضبط، تقدم موسیقیدانان اسلامی قابل ملاحظه است و هنوز در زبانهای اروپائی بعضی الفاظ هست که حاکی است از اخذ و اقتباس از موسیقی عهد اسلامی.