رضا آشفته: تئاتر مذهبی نیز همانند مناسک و آیین مذهبی باید تبلوری فرا ذهنی داشته باشد تا بتواند در استقرار ، تکوین و ترویج یک باور مطلوب، موفق عمل کند.
بنابراین بسیاری از این آثار که در جشنوارههای دینی و مذهبی اجرا میشوند، از تعریف و مختصات این گونه تئاتری دور هستند. البته در تئاتر بودن آنها جای شک و شبهای نیست و حتا درجه بندی کیفی آنها نیز هیچ ربطی به قضیه مطروحه ندارد. شاید یکی میپندارد که تاریخ میتواند یک اصل باشد، در صورتی که تاریخ یک رویه بیرونی محسوب میشود و مذهب کاملا درونی مینماید. این درونی شدن سنخیتی با خودآگاه ندارد و همان ناخودآگاه را هدف قرار میدهد. بنابراین همین خود، کمی قضیه را برای درک شدن گنگ میکند. اما با دقت در مییابیم که تئاتر مذهبی همانند خود مذهب اصلا گنگ نیست و فقط کافی است تو راه درست را برای پیش رفتن بیابی آن گاه طبق الگوهای درست عبادی، به کشفهای پی در پی خواهی پرداخت که در نهایت راه خروج از دنیا را خواهی یافت. با آن که میپذیری باید در دنیا باشی و مثل همه زندگی مادی و دنیوی داشته باشی، اما به این بسنده نمیکنی، بلکه با مناسک و آیینهای متفاوت به دنبال ارتباط و معنایی ناگسستنی با عالم فراواقع خواهی بود. همه چیز عین به عین تو را به مقصد و معنایی ژرف و فراگیر سوق میدهد و میدانی که بقایی در پس این فنا هست و بسیار زیبا و بینهایت!
همین رمزگونه بودن هستی در مدار حقیقت، یک تئاتر مذهبی را نیز ممکن میگرداند. خطوط منحنی و آرامش بخش بر استقرار روابط تاکید میکند و اگر متن رئال باشد و مادی، در پس آن پردازشی منحنی، سوار بر تمام خطوط عمودی، افقی و شکسته و مورب خواهد شد. یعنی همه چیز پاک می شود تا به آرامی یک منحنی رو به بی نهایت تجلی گاه هر اتفاقی باشد.
تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و هر علمی در تئاتر مذهبی در واقع در خدمت پردازشی معکوس از آنها خواهد شد. گونه و سبک نیز در این مجادله ظاهری به نفع همان دایرههای فراحسی سوق مییابد. کلمات و حرکات از سوی نویسنده و کارگردان در مسیر ناخودآگاه قرار میگیرد و همه چیز در این بده و بستان غیر عینی سلوک خواهد داشت؛ با آن که همه چیز عینی و واقعی مینماید. اگر اثری در خودآگاه بماند و نتواند ناخودآگاه را در تحریکپذیری مجاب کند، دیگر نمیتوان به آن اثر تئاتر مذهبی گفت. هر چند در آن اسمهای مشاهیر مذهبی، زندگی، تفکرات و غیره و غیره استفاده شده باشد. بلکه پردازش اینها با تکیه بر رمزگانگی و اطلاق کشف و شهود بر نتیجه آن، یک جریان مذهبی را ممکن مینماید. مذهب رمز و راز است و عینیت در آن راه ندارد و ما از عینیت فقط به عنوان یک نشانه بهره مند میشویم تا شاید القاگر همان شرایط حقیقی مذهب باشیم. مگر ما میتوانیم ارتباط خود با ماورا را به زبان بیاوریم؟ آنچه می گوییم تمثال و شمایلی است از آن حقیقت مطلق. پس زبان و شرایط خودآگاه کاملا کم می آورد و همین نکته کار را مشکل میکند. اما در زمان پردازش دادههای عینی ایجاد تمرکز مسیر را در القای دستورات دینی ممکن میکند و تئاتر مذهبی نیز همین نوع ارتباط را واسطه قرار میدهد. گویی که جادو میشوی و ناخواسته باور میکنی و خود را حل شده در اقیانوسی شیری رنگ میبینی و آرام و بی پایان شنا میکنی. این همان مسیر لایزال است که حقیقت را در خود دارد و کافی است که در آن بغلتی، دیگر همه چیز برای تو نور علی نور خواهد شد.
شک و تردید را دور بریزید. اگر بگویند کارتان ربطی به مذهب ندارد چون از فرایند مذهبی و جاذبه ماورایی فاصله دارید و این نقص را باید در خود پیدا کنید. پیدا میشود و شما هم داعیه دار خواهید شد و دیگر ادعایی نخواهید کرد، چون مذهب را با رنگ و ریا کاری نیست. همه چیز با زبان بیزبانی در همه چیز و همه جا جاری خواهد شد.تو نیز کارت رنگ و بوی مذهب میگیرد و همه مطیع خواهند شد مگر آن که هنوز ایمان و سر سوزن باوری نباشد
تئاتر مذهبی نیز همانند مناسک و آیین مذهبی باید تبلوری فرا ذهنی داشته باشد تا بتواند در استقرار ، تکوین و ترویج یک باور مطلوب، موفق عمل کند.